حضرت زهرا(س)-مدح و مرثیه
فاطمه روزی که خلقت شد سراسر نور بود
نور قبل از خلقتش در ذات حق مستور بود
نوری از وجه خدا مستغرق اندر ذات هو
کار او تسبیحِ سبحان،قبلِ هر دستور بود
او برای مادری کردن بر عالم ، زاده شد
یعنی از لطف ربوبی سوی ما مامور بود
بانوی عصمت که یاریِ ولایت شأن اوست
نام او منصوره و در آسمان مشهور بود
تا که پای امتحان آمد ز حکمت در میان
قبل خلقت امتحان داد و بحق مشکور بود
پاسخ زهرا به هر امر خدا لبیک شد
بسکه بی چون و چرا در طاعت مذکور بود
□□□
لیله القدر علی ، بدرِ تمام مصطفی
آمد آن روزی که زیر دست و پا محشور بود
ایخدا انسیه الحوری کجا و میخ در
حوریه رنجور بود و خصم او مسرور بود
هیزم و آتش ، لگد ، نعره ، صدای استخوان
ای عجب ابلیسِ دون آنجا بساطش جور بود
ثقل کبری بر زمین و ثقل اکبر در طناب
این چنین منصوره کفوِ حضرت منصور بود
□□□
صبر هم صبر علی این صبر هم دستور بود
فاتح خیبر به قتل صبر خود مأمور بود
"کوچه ای تنگ و دل سنگ و " قتالِ نار و نور
گوشوار و سیلی و وضعیتی ناجور بود
امتحانِ فاطمه تا زیر سمّ اسب رفت
پیش چشم زینبش خون خدا منحور بود
سرّ مکنون خدا در کوفه و شام بلا
بر ملا با معجر پاره ولی در نور بود
□□□
راه را گم می کند هرکس که دور از نور شد
این چنین قرآن ناطق تا کنون مهجور بود
فتنه را مانند زهرا و علی باید شناخت
باید از هستی گذشتن ، آنچه را مقدور بود
در ره زهرا تولا و تبرا توأم است
در قیام او حمایت از علی منظور بود
عبرت از این ره جهاد است و شهادت تا ابد
انقلاب فاطمی تا کربلا تا دور ... بود
***
حضرت زهرا(س)-مدح و هجوم به بیت ولایت
مِهر زهرا چیست مِهر مادری
باده ما چیست جامِ کوثری
هرکه را مهر ذَوِی القُربا رسد
روزی اش از شاخه طوبا رسد
زندگی خواهم ولی با مادرم
بندگی خواهم که عبدِ کوثرم
بندگی باید بر آن پر سوخته
زانکه ما را بندگی آموخته
او به ما آزادگی تعلیم داد
در بلا آمادگی تعلیم داد
او ز مِهر مادری گنجینه داشت
پشت در اسراری اندر سینه داشت
ای شگفتا از غلاف تیز دست
بازوی یارِ ولایت را شکست
مادر و اسراری از دیوار و در
مادر و اسراری از داغِ پسر
□□□
اقتباس از آتش در می کنم
یاد از گیسوی مادر می کنم
بانویی در دود و آتش گم شده
مادری راه نجاتش گم شده
شعله کم کم تا به گیسو می رسد
ضرب پایی تا به پهلو می رسد
غم ، شَرَر بر آشیانه می زند
مادرم را تازیانه می زند
پشت در کوثر به خون آغشته شد
یا رسول الله! زهرا کشته شد
این شتابِ سیلی است ، یا مُشتِ در
واعلیّا پُر شده در پشتِ در
آستان در شده تالابِ خون
میرود این زخم تا محرابِ خون
آسمان اینجا زمینی می شود
صحبت از "فضّه خُذینی" می شود
اولین رزمندۀ جنگ و جهاد
بی ولادت رفت تا صبحِ معاد
اولین قربانیِ راهِ ولی
چارمین فرزندِ زهرا و علی
میزبان دادگاه عدل ، اوست
میزبان صبحگاه عدل ، اوست
چون به محشر ناله ، زهرا می کند
محسنِ شش ماهه غوغا می کند
من که اول کشتۀ مولایی ام
من شفیع امتِ زهرایی ام
با همه جام بلایی که چشید
یک تنه جورِ همه خلقت کشید
گر شود عمر جهان روزی تمام
می شود آنروز ، روزِ انتقام
***
حضرت زهرا(س)-مدح
خوردیم زمین و آسمان گم کردیم
در عالم خاک ، بوی جان گم کردیم
قبر تو نه ، می خورم به قرآن سوگند
ما « قدر» تو را در این جهان گم کردیم !
***
افسرده دلیم و نی لبک می خواهیم
در سینه، دلی ترک ترک می خواهیم
از فاطمه ما نه فصلی از بیداری
از فاطمه، فصلی از فدک می خواهیم !
***
دیوار و در و فدک ... ! حکایت این نیست
زهرا زن سرشکسته ی مسکین نیست
او روح حماسه ، مادر عاشوراست
بر چهره ی کوه ، از مصیبت چین نیست
***
زهرا ، زنِ سبزِ آسمان آیین است
آیینه ی روشن حقیقت بین است
نان و نمک و فدک ، غم زهرا نیست
سوگند به نور ، درد زهرا «دین» است
***
ما مدعیان تو را صنم می خوانیم !
بانوی مقیم شهر غم می خوانیم
نامی ز تو بر زبان ما می چرخد
ما از تو چه اندک و چه کم می دانیم !
***
درد تو فدک نه، درد تو ما هستیم
مایی که برادریم و تنها هستیم
هر روز نمک به زخم تان می پاشیم
ما شیعۀ حضرت تو آیا هستیم ؟!
***
ناموس خداست ، گفتن از گیسویش ... ؟!
از سینه و سر ، کبودی بازویش ... ؟!
گفتی تو قصیده ای به وصف زلفش
ای مرد ! نمی کنی تو شرم از رویش ؟!
***
او فاطمه است ، دختر توحید است
ناموس خداست ، همسر خورشید است
“ من عاشِقتم فاطمه جون ، می خوامِت “
این شعر سخیف ، قابل تایید است ؟!
***
سطری ز کتاب او نخواندی ، شاعر
از خطبه ی ناب او نخواندی ، شاعر
گفتی ز پریشانـــــــــی گیسو ، اما
از فصل حجاب او نخواندی ، شاعر
***
در ذهن و زبان ما زنی مغموم است
افسرده و زرد و مُضطر و مظلوم است
در قاب نگــــــــــاه اهل معنا ، اما
او فاطمه ، یک حماسه ی محتوم است
***
دور از تو ، نشان راه را گم کردیم
شب کور شدیم و ماه را گم کردیم
در مذهب جهل ، بت پرستی کردیم
چون معنی « لا اله ... » را گم کردیم
***
شد فاطمیه ، گِرد شما می گردیم
یک مُشت «غزل - مرثیه» ما آوردیم
ما سیرۀ روشن شما را بانو !
در غفلت جشنواره ها گم کردیم
***
هر روز حکایت فدک ... می دانم
بی پرده به زخم تان نمک ... می دانم
در شعر ز حرمت تو غافل ماندیم
ما مُدعیان ! بدون شک ، می دانم
***
او سورۀ کوثر است ، زیبا بنگر
از فصل فدک در آ ، به بالا بنگر
از حضرت او نگفته ها بسیار است
از زاویه ای دگر به زهرا بنگر
***
هر چند که ذکر ماست نام زهرا
اندیشه ی ما نمی شناسد او را
در ذهن و زبان ما زنی قدیس است
یک سوره تا ابد مقدس ، اما ... ؟!
***
تو حضرت زهرایی و در فهمت ما ... ؟
تو «اُم ابیها» یی و در فهمت ما ... ؟
پنهان ز تو نیست این که در گِل ماندیم
تو قبله ی معنایی و در فهمت ما ... ؟
***
ای خواهر من ! «حَسَن شدن» را از او ...
آزاد ز بند « تن » شدن را از او ...
از حضرت زهرا تو بیامـــــوز ، آری
سرمشق بگیر « زن شدن » را از او
***
باید که به لطف عشق گـــویا باشی
مجذوب کرشمه های معنا باشی
با لهجه ی معرفت بگویی از او
حضرت زهرا(س)-مدح و شهادت
آفرینش شد بنا تنها برای فاطمه
پس هزاران بار جان ما فدای فاطمه
هر که می خواهد فنای حضرتِ دلبر شود
نیست راهی جز شود اول فنای فاطمه
گفت پیغمبر رضایم در رضای کوثر است
پس رضای حق شده جلب رضای فاطمه
هر کسی آخر به دین مالکِ خود می شود
من پرستش می کنم تنها خدای فاطمه
در عبادت یار حیدر بود زهرای بتول...
...یا که حیدر آمد اصلا پا به پای فاطمه؟
احترامش می کند مولا هر آن کس که شود
ذره ای از خاک پایِ پر بهای فاطمه
روز محشر چون همه حیران شوند آسوده است
هر که آمد بر در دولتسرای فاطمه
تا قیامت روزی ما بسته بر دستان اوست
دست های خسته ی مشکل گشای فاطمه
"حق او با گریه ی تنها نمی گردد ادا
پیر کن ما را خدایا در عزای فاطمه"*
بی هوا در را شکستند و به جانش ریختند
مانده رد گرگ ها بر دست و پای فاطمه
ناله زد "فضه خُذینی" آسمان بغضش گرفت
سوخت قلب حق تعالی هم برای فاطمه
خانه در هم گشته اما بیشتر مبهم شده
بین خانه حال و روز مجتبای فاطمه
سخت تر از روضه های کوچه و در گشته است
طعنه ی همسایگان بر گریه های فاطمه
حضرت زهرا(س)-مدح
کوثر نبود، ساقی کوثر نداشتیم
حرفی برای طعنۀ –أبتر- نداشتیم
راز تکامل همه ی خاک ها تویی
بی لطف و ذره پروری ات زر نداشتیم
سرمایه ی محبت زهرا اگر نبود
چیزی برای لحظۀ آخر نداشتیم
در کوچه راه می روم و فکر می کنم
قطعا بدون فاطمه، حیدر نداشتیم
بار امامت است که او حمل می کند
بی نسل او که مذهب جعفر نداشتیم
قرآن بدون سورۀ کوثر تمام نیست
بی فاطمه هدایت برتر نداشتیم
وقت نزول وحی خدا گفت: جبرئیل
زهرا اگر نبود، پیمبر نداشتیم
جریان کوچه و در و دیوار اگر نبود
سوگند می خوریم که محشر نداشتیم