آیه های 271 تا 286 سوره بقره

 (آیه 271)- در این آیه سخن از چگونگى انفاق از نظر آشکار و پنهان بودن است مى‏فرماید: «اگر انفاقها را آشکار کنید، چیز خوبى است، و اگر آنها را مخفى ساخته و به نیازمندان بدهید براى شما بهتر است» (إِنْ تُبْدُوا الصَّدَقاتِ فَنِعِمَّا هِیَ وَ إِنْ تُخْفُوها وَ تُؤْتُوهَا الْفُقَراءَ فَهُوَ خَیْرٌ لَکُمْ).

در بعضى احادیث تصریح شده که انفاقهاى واجب بهتر است اظهار گردد                        برگزیده تفسیر نمونه، ج‏1، ص: 244

 و اما انفاقهاى مستحب، بهتر است مخفیانه انجام گیرد. «و بخشى از گناهان شما را مى‏پوشاند (و در پرتو این کار بخشوده خواهید شد) و خداوند به آنچه انجام مى‏دهید، آگاه است» (وَ یُکَفِّرُ عَنْکُمْ مِنْ سَیِّئاتِکُمْ وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ خَبِیرٌ).

 (آیه 272)

شأن نزول:

از ابن عباس نقل شده که: مسلمانان حاضر نبودند به غیر مسلمین انفاق کنند. آیه نازل شد و به آنها اجازه داد که در مواقع لزوم این کار را انجام دهند.

تفسیر:

انفاق بر غیر مسلمانان؟- در این آیه سخن از جواز انفاق به غیر مسلمانان است، مى‏فرماید: «هدایت آنها (بطور اجبار) بر تو نیست» (لَیْسَ عَلَیْکَ هُداهُمْ).

بنابراین، ترک انفاق بر آنها براى اجبار آنها به اسلام صحیح نمى‏باشد. این سخن گر چه خطاب به پیامبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله است، ولى در واقع همه مسلمانان را شامل مى‏شود.

سپس مى‏افزاید: «ولى خداوند هر که را بخواهد (و شایسته بداند) هدایت مى‏کند» (وَ لکِنَّ اللَّهَ یَهْدِی مَنْ یَشاءُ).

و بعد از این یاد آورى، به ادامه بحث فواید انفاق در راه خدا مى‏پردازد و مى‏گوید: «آنچه را از خوبیها انفاق کنید براى خودتان است» (وَ ما تُنْفِقُوا مِنْ خَیْرٍ فَلِأَنْفُسِکُمْ). «ولى جز براى خدا انفاق نکنید» (وَ ما تُنْفِقُونَ إِلَّا ابْتِغاءَ وَجْهِ اللَّهِ).

و در آخرین جمله باز به عنوان تأکید بیشتر مى‏فرماید: «و آنچه را از خوبیها انفاق مى‏کنید به شما تحویل داده مى‏شود، و هرگز ستمى بر شما نخواهد شد» (وَ ما تُنْفِقُوا مِنْ خَیْرٍ یُوَفَّ إِلَیْکُمْ وَ أَنْتُمْ لا تُظْلَمُونَ).

یعنى گمان نکنید که از انفاق خود سود مختصرى مى‏برید، بلکه تمام آنچه انفاق مى‏کنید بطور کامل به شما باز مى‏گرداند، آن هم در روزى که شدیدا به آن نیازمندید، بنابراین همیشه در انفاقهاى خود کاملا دست و دل باز باشید.

البته نباید تصور کرد که سود انفاق تنها جنبه اخروى دارد، بلکه از نظر این دنیا نیز به سود شماست هم از جنبه مادى و هم از جنبه معنوى!

 (آیه 273)

شأن نزول:

از امام باقر علیه السّلام نقل شده است که: «این آیه در باره                        برگزیده تفسیر نمونه، ج‏1، ص: 245

 اصحاب «صفّه» نازل شده است (اصحاب صفّه در حدود چهار صد نفر از مسلمانان مکّه و اطراف مدینه بودند که هیچ منزلگاهى براى سکونت نداشتند از این جهت در مسجد پیامبر سکنى گزیده بودند) ولى چون اقامت آنها در مسجد با شؤون مسجد سازگار نبود، دستور داده شد به صفّه (سکوى بزرگ و وسیع) که در بیرون مسجد قرار داشت منتقل شوند. آیه نازل شد و به مردم دستور داد که به این دسته از برادران خود از کمکهاى ممکن مضایقه نکنند، آنها هم چنین کردند.

تفسیر:

بهترین مورد انفاق- در این آیه بهترین مواردى که انفاق در آنجا باید صورت گیرد، بیان شده است، و آن کسانى هستند که داراى صفات سه گانه‏اى که در این آیه آمده است باشند در بیان اولین صفت مى‏فرماید: انفاق شما مخصوصا «باید براى کسانى باشد که در راه خدا، محصور شده‏اند» (لِلْفُقَراءِ الَّذِینَ أُحْصِرُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ).

یعنى کسانى که به خاطر اشتغال به مسأله جهاد در راه خدا و نبرد با دشمن و یادگیرى فنون جنگى از تلاش براى معاش و تأمین هزینه زندگى بازمانده‏اند.

سپس براى تأکید مى‏افزاید: «همانها که نمى‏توانند سفرى کنند» و سرمایه‏اى به دست آورند (لا یَسْتَطِیعُونَ ضَرْباً فِی الْأَرْضِ).

و در دومین توصیف از آنان، مى‏فرماید: «کسانى که افراد نادان و بى‏اطلاع آنها را از شدت عفاف، غنى مى‏پندارند» (یَحْسَبُهُمُ الْجاهِلُ أَغْنِیاءَ مِنَ التَّعَفُّفِ).

ولى این سخن به آن مفهوم نیست که این نیازمندان با شخصیت قابل شناخت نیستند. لذا مى‏افزاید: «آنها را از چهره‏هایشان مى‏شناسى» (تَعْرِفُهُمْ بِسِیماهُمْ).

یعنى در چهره‏هایشان نشانه‏هایى از رنجهاى درونى وجود دارد که براى افراد فهمیده آشکار است. آرى! «رنگ رخساره خبر مى‏دهد از سرّ درون».

و در سومین توصیف، مى‏فرماید: آنها چنان بزرگوارند که «هرگز چیزى با اصرار از مردم نمى‏خواهند» (لا یَسْئَلُونَ النَّاسَ إِلْحافاً).

معمول نیازمندان عادى اصرار در سؤال است ولى آنها یک نیازمند عادى نیستند.                        برگزیده تفسیر نمونه، ج‏1، ص: 246

 و در پایان آیه، باز همگان را به انفاق از هر گونه خیرات خصوصا به افرادى که داراى عزت نفس و طبع بلندند تشویق کرده، مى‏فرماید: «و هر چیز خوبى در راه خدا انفاق کنید خداوند از آن آگاه است» (وَ ما تُنْفِقُوا مِنْ خَیْرٍ فَإِنَّ اللَّهَ بِهِ عَلِیمٌ).

سؤال کردن بدون حاجت حرام است-

یکى از گناهان بزرگ تکدى و سؤال و تقاضاى از مردم بدون نیاز است، و در روایات متعددى از این کار، نکوهش شده. در حدیثى از پیغمبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله مى‏خوانیم: لا تحلّ الصّدقة لغنىّ:

 «صدقات براى افراد بى‏نیاز حرام است».

 (آیه 274)

شأن نزول:

در احادیث بسیارى آمده است که این آیه در باره على علیه السّلام نازل شده است زیرا آن حضرت چهار درهم داشت، درهمى را در شب و درهمى را در روز و درهمى را آشکارا و درهمى را نهان انفاق کرد و این آیه نازل شد.

تفسیر:

انفاق به هر شکل و صورت- باز در این آیه سخن از مسأله دیگرى در ارتباط با انفاق در راه خداست و آن کیفیات مختلف و متنوع انفاق است، مى‏فرماید: «آنها که اموال خود را در شب و روز، پنهان و آشکار، انفاق مى‏کنند پاداششان نزد پروردگارشان است» (الَّذِینَ یُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ بِاللَّیْلِ وَ النَّهارِ سِرًّا وَ عَلانِیَةً فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ).

ناگفته پیداست که انتخاب این روشهاى مختلف، رعایت شرایط بهتر براى انفاق است. یعنى انفاق کنندگان باید در انفاق خود به هنگام شب یا روز، پنهان یا آشکار، جهات اخلاقى و اجتماعى را در نظر بگیرند.

ممکن است مقدم داشتن شب بر روز، و پنهان بر آشکار (در آیه) اشاره به این باشد که مخفى بودن انفاق بهتر است، هر چند در همه حال و به هر شکل، نباید انفاق فراموش شود.

مسلما چیزى که نزد پروردگار است چیز کم یا کم‏ارزشى نخواهد بود، و تناسب با الطاف و عنایات پروردگار خواهد داشت.

سپس مى‏افزاید: «نه ترسى بر آنها است و نه غمگین مى‏شوند» (وَ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ).                        برگزیده تفسیر نمونه، ج‏1، ص: 247

 زیرا مى‏دانند در مقابل چیزى که از دست داده‏اند به مراتب بیشتر از فضل پروردگار و از برکات فردى و اجتماعى آن در این جهان و آن جهان بهره‏مند خواهند شد.

 (آیه 275)- بلاى رباخوارى! به دنبال بحث در باره انفاق در راه خدا و بذل مال براى حمایت از نیازمندان در این آیه و دو آیه بعد، از مسأله رباخوارى که درست بر ضد انفاق و یکى از عوامل مهم زندگى طبقاتى و طغیان اشراف بود، سخن مى‏گوید. نخست در یک تشبیه گویا و رسا، حال رباخواران را مجسم مى‏سازد، مى‏فرماید: «کسانى که ربا مى‏خورند، بر نمى‏خیزند مگر مانند کسى که بر اثر تماس شیطان با او دیوانه شده» و نمى‏تواند تعادل خود را حفظ کند، گاه به زمین مى‏خورد و گاه بر مى‏خیزد (الَّذِینَ یَأْکُلُونَ الرِّبا لا یَقُومُونَ إِلَّا کَما یَقُومُ الَّذِی یَتَخَبَّطُهُ الشَّیْطانُ مِنَ الْمَسِّ).

آرى! رباخواران که قیامشان در دنیا بى‏رویه و غیر عاقلانه و آمیخته با «ثروت اندوزى جنون آمیز» است، در جهان دیگر نیز بسان دیوانگان محشور مى‏شوند.

سپس به گوشه‏اى از منطق رباخواران اشاره کرده مى‏فرماید: «این به خاطر آن است که آنها گفتند: بیع هم مانند ربا است» و تفاوتى میان این دو نیست. (ذلِکَ بِأَنَّهُمْ قالُوا إِنَّمَا الْبَیْعُ مِثْلُ الرِّبا).

یعنى: هر دو از انواع مبادله است که با رضایت طرفین انجام مى‏شود، ولى قرآن در پاسخ آنها مى‏گوید: چگونه این دو ممکن است یکسان باشد «حال آن که خداوند بیع را حلال کرده و ربا را حرام» (وَ أَحَلَّ اللَّهُ الْبَیْعَ وَ حَرَّمَ الرِّبا).

مسلما این تفاوت، دلیل و فلسفه‏اى داشته که خداوند حکیم به خاطر آن چنین حکمى را صادر کرده است، و عدم توضیح بیشتر قرآن در این باره شاید به خاطر وضوح آن بوده است.

سپس راه را به روى توبه‏کاران باز گشوده، مى‏فرماید: «هر کس اندرز الهى به او رسد و (از رباخوارى) خوددارى کند، سودهایى که در سابق (قبل از حکم تحریم ربا) به دست آورده مال او است و کار او به خدا واگذار مى‏شود» و گذشته او را خدا خواهد بخشید (فَمَنْ جاءَهُ مَوْعِظَةٌ مِنْ رَبِّهِ فَانْتَهى‏ فَلَهُ ما سَلَفَ وَ أَمْرُهُ إِلَى اللَّهِ).                        برگزیده تفسیر نمونه، ج‏1، ص: 248

 «اما کسانى که (به خیره سرى ادامه دهند و) باز گردند (و این گناه را همچنان ادامه دهند) آنها اهل دوزخند و جاودانه در آن مى‏مانند» (وَ مَنْ عادَ فَأُولئِکَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فِیها خالِدُونَ). به این ترتیب رباخوارى مستمر و دائم سبب مى‏شود که آنها بدون ایمان از دنیا بروند و عاقبتشان تیره و تار گردد.

 (آیه 276)- در این آیه مقایسه‏اى بین ربا و انفاق در راه خدا مى‏کند، مى‏فرماید: «خداوند ربا را نابود مى‏کند و صدقات را افزایش مى‏دهد» (یَمْحَقُ اللَّهُ الرِّبا وَ یُرْبِی الصَّدَقاتِ).

سپس مى‏افزاید: «و خداوند هیچ انسان بسیار ناسپاس گنهکار را (که آن همه برکات انفاق را فراموش کرده و به سراغ آتش سوزان رباخوارى مى‏رود) دوست نمى‏دارد» (وَ اللَّهُ لا یُحِبُّ کُلَّ کَفَّارٍ أَثِیمٍ).

جمله فوق مى‏گوید: رباخواران نه تنها با ترک انفاق و قرض الحسنه و صرف مال در راه نیازمندیهاى عمومى شکر نعمتى که خداوند به آنها ارزانى داشته به جاى نمى‏آورند بلکه آن را وسیله هر گونه ظلم و ستم و گناه و فساد قرار مى‏دهند و طبیعى است که خدا چنین کسانى را دوست نمى‏دارد.

 (آیه 277)- در این آیه سخن از گروه با ایمانى مى‏گوید که درست نقطه مقابل ربا خوارانند، مى‏فرماید: «کسانى که ایمان آوردند و عمل صالح انجام دادند و زکات را پرداختند اجر و پاداششان نزد خداست، نه ترسى بر آنان است و نه غمگین مى‏شوند» (إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّکاةَ لَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ).

در برابر رباخواران ناسپاس و گنهکار، کسانى که در پرتو ایمان، خود پرستى را ترک گفته و عواطف فطرى خود را زنده کرده و علاوه بر ارتباط با پروردگار و برپاداشتن نماز، به کمک و حمایت نیازمندان مى‏شتابند و از این راه از تراکم ثروت و به وجود آمدن اختلافات طبقاتى و به دنبال آن هزار گونه جنایت جلوگیرى مى‏کنند پاداش خود را نزد پروردگار خواهند داشت و در هر دو جهان از نتیجه عمل نیک خود بهره‏مند مى‏شوند.                        برگزیده تفسیر نمونه، ج‏1، ص: 249

 طبیعى است دیگر، عوامل اضطراب و دلهره براى این دسته به وجود نمى‏آید خطرى که در راه سرمایه‏داران مفت‏خوار بود و لعن و نفرینهایى که به دنبال آن نثار آنها مى‏شد براى این دسته نیست.

 (آیه 278)

شأن نزول:

پس از نزول آیه ربا «خالد بن ولید» خدمت پیامبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله حاضر شده عرضه داشت: پدرم چون با «طائفه ثقیف» معاملات ربوى داشت و مطالباتش را وصول نکرده بود وصیت کرده است مبلغى از سودهاى اموال او که هنوز پرداخت نشده است تحویل بگیرم آیا این عمل براى من جائز است؟ این آیه و سه آیه بعد از آن نازل شد و مردم را به شدت از این کار نهى کرد.

تفسیر:

رباخوارى یک گناه بى‏نظیر- در این آیه خداوند افراد با ایمان را مخاطب قرار داده و براى تأکید بیشتر در مسأله تحریم ربا مى‏فرماید: «اى کسانى که ایمان آورده‏اید از خدا بپرهیزید و آنچه از ربا باقى مانده رها کنید اگر ایمان دارید» (یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ ذَرُوا ما بَقِیَ مِنَ الرِّبا إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ).

جالب این که: آیه فوق هم با ایمان به خدا شروع شده و هم با ایمان ختم شده است و در واقع تأکیدى است بر این معنى که رباخوارى با روح ایمان سازگار نیست.

 (آیه 279)- در این آیه لحن سخن را تغییر داده و پس از اندرزهایى که در آیات پیشین گذشت با شدت با رباخواران برخورد کرده هشدار مى‏دهد که اگر به کار خود همچنان ادامه دهند و در برابر حق و عدالت تسلیم نشوند و به مکیدن خون مردم محروم مشغول باشند، پیامبر اسلام صلّى اللّه علیه و آله ناچار است با توسل به جنگ جلو آنها را بگیرد، مى‏فرماید: «اگر چنین نمى‏کنید بدانید با جنگ با خدا و رسول او رو برو خواهید بود» (فَإِنْ لَمْ تَفْعَلُوا فَأْذَنُوا بِحَرْبٍ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ).

این همان جنگى است که طبق قانون فَقاتِلُوا الَّتِی تَبْغِی حَتَّى تَفِی‏ءَ إِلى‏ أَمْرِ اللَّهِ «1» «با گروهى که متجاوز است پیکار کنید تا به فرمان خدا گردن نهد» انجام مى‏گیرد.

در هر حال از آیه بالا برمى‏آید که حکومت اسلامى مى‏تواند با توسل به زور

__________________________________________________

 (1) سوره حجرات آیه 9.

                        برگزیده تفسیر نمونه، ج‏1، ص: 250

جلو رباخوارى را بگیرد. سپس مى‏افزاید: اگر توبه کنید سرمایه‏هاى شما از آن شما است نه ستم مى‏کنید، و نه ستم بر شما مى‏شود» (وَ إِنْ تُبْتُمْ فَلَکُمْ رُؤُسُ أَمْوالِکُمْ لا تَظْلِمُونَ وَ لا تُظْلَمُونَ).

یعنى اگر توبه کنید و دستگاه رباخوارى را بر چینید حق دارید سرمایه‏هاى اصلى خود را که در دست مردم دارید (به استثناى سود) از آنها جمع آورى کنید و این قانون کاملا عادلانه است زیرا که هم از ستم کردن شما بر دیگران جلوگیرى مى‏کند و هم از ستم وارد شدن بر شما، و در این صورت نه ظالم خواهید بود و نه مظلوم.

جمله لا تَظْلِمُونَ وَ لا تُظْلَمُونَ در حقیقت یک شعار وسیع پرمایه اسلامى است که مى‏گوید: به همان نسبت که مسلمانان باید از ستمگرى بپرهیزند از تن دادن به ظلم و ستم نیز باید اجتناب کنند اصولا اگر ستمکش نباشد ستمگر کمتر پیدا مى‏شود!

 (آیه 280)- در این آیه مى‏فرماید: «اگر (بدهکار) داراى سختى و گرفتارى باشد او را تا هنگام توانایى مهلت دهید» (وَ إِنْ کانَ ذُو عُسْرَةٍ فَنَظِرَةٌ إِلى‏ مَیْسَرَةٍ).

در این جا یکى از حقوق بدهکاران را بیان مى‏فرماید که اگر آنها از پرداختن اصل بدهى خود (نه سود) نیز عاجز باشند، نه تنها نباید به رسم جاهلیت سود مضاعفى بر آنها بست و آنها را تحت فشار قرار داد، بلکه باید براى پرداختن اصل بدهى نیز به آنها مهلت داده شود و این یک قانون کلى در باره تمام بدهکاران است.

و در پایان آیه مى‏فرماید: «و (چنانچه قدرت پرداخت ندارند) ببخشید براى شما بهتر است اگر بدانید» (وَ أَنْ تَصَدَّقُوا خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ تَعْلَمُونَ).

این در واقع گامى فراتر از مسائل حقوقى است، این یک مسأله اخلاقى و انسانى است که بحث حقوقى سابق را تکمیل مى‏کند و احساس کینه توزى و انتقام را به محبت و صمیمیت مبدل مى‏سازد.

 (آیه 281)- در این آیه با یک هشدار شدید، مسأله ربا را پایان مى‏دهد و مى‏فرماید: «از روزى بپرهیزید که در آن به سوى خدا باز مى‏گردید» (وَ اتَّقُوا یَوْماً تُرْجَعُونَ فِیهِ إِلَى اللَّهِ). «سپس به هر کس آنچه را انجام داده باز پس داده مى‏شود» (ثُمَّ                        برگزیده تفسیر نمونه، ج‏1، ص: 251

 تُوَفَّى کُلُّ نَفْسٍ ما کَسَبَتْ)

. «و به آنها ستمى نخواهد شد» بلکه هر چه مى‏بینند نتیجه اعمال خودشان است (وَ هُمْ لا یُظْلَمُونَ).

جالب توجه این که در تفاسیر نقل شده که این آیه آخرین آیه‏اى است که بر پیامبر اسلام صلّى اللّه علیه و آله نازل شده است و با توجه به مضمون آن این موضوع هیچ بعید به نظر نمى‏رسد.

 «رباخوارى» از نظر اخلاقى اثر فوق العاده بدى در روحیه وام گیرنده به جا مى‏گذارد و کینه او را در دل خودش مى‏یابد و پیوند تعاون و همکارى اجتماعى را بین افراد و ملتها سست مى‏کند.

در روایات اسلامى در مورد تحریم ربا مى‏خوانیم: هشام بن سالم مى‏گوید، امام صادق علیه السّلام فرمودند: انّما حرّم اللّه عزّ و جلّ الرّبوا لکیلا یمتنع النّاس من اصطناع المعروف: «خداوند ربا را حرام کرده تا مردم از کار نیک امتناع نورزند» «1».

 (آیه 282)- تنظیم اسناد تجارى در طولانى‏ترین آیه قرآن.

بعد از بیان احکامى که مربوط به انفاق در راه خدا و همچنین مسأله رباخوارى بود در این آیه که طولانى‏ترین آیه قرآن است، احکام و مقررات دقیقى براى امور تجارى و اقتصادى بیان کرده تا سرمایه‏ها هر چه بیشتر رشد طبیعى خود را پیدا کنند و بن بست و اختلاف و نزاعى در میان مردم رخ ندهد.

در این آیه نوزده دستور مهم در مورد داد و ستد مالى به ترتیب ذیل بیان شده است. 1- در نخستین حکم مى‏فرماید: «اى کسانى که ایمان آورده‏اید هنگامى که بدهى مدت دارى (به خاطر وام دادن یا معامله) به یکدیگر پیدا کنید آن را بنویسید» (یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذا تَدایَنْتُمْ بِدَیْنٍ إِلى‏ أَجَلٍ مُسَمًّى فَاکْتُبُوهُ).

ضمنا از این تعبیر، هم مسأله مجاز بودن قرض و وام روشن مى‏شود و هم تعیین مدت براى وامها. همچنین آیه مورد بحث شامل عموم بدهیهایى مى‏شود که در معاملات وجود دارد مانند سلف و نسیه، در عین این که قرض را هم شامل مى‏شود.

__________________________________________________

 (1) براى شرح بیشتر در باره زیانهاى رباخوارى به کتاب «خطوط اساسى اقتصاد اسلامى» نوشته آیة اللّه مکارم شیرازى مراجعه فرمائید.

                        برگزیده تفسیر نمونه، ج‏1، ص: 252

2 و 3- سپس براى این که جلب اطمینان بیشترى شود، و قرار داد از مداخلات احتمالى طرفین سالم بماند، مى‏افزاید: «باید نویسنده‏اى از روى عدالت (سند بدهکارى را) بنویسد» (وَ لْیَکْتُبْ بَیْنَکُمْ کاتِبٌ بِالْعَدْلِ).

بنابراین این قرار داد باید به وسیله شخص سومى تنظیم گردد و آن شخص عادل باشد.

4- «کسى که قدرت بر نویسندگى دارد نباید از نوشتن خوددارى کند و همانطور که خدا به او تعلیم داده است باید بنویسد» (وَ لا یَأْبَ کاتِبٌ أَنْ یَکْتُبَ کَما عَلَّمَهُ اللَّهُ فَلْیَکْتُبْ).

یعنى به پاس این موهبتى که خدا به او داده نباید از نوشتن قرار داد شانه خالى کند، بلکه باید طرفین معامله را در این امر مهم کمک نماید.

5- «و آن کس که حق بر ذمه اوست باید املاء کند» (وَ لْیُمْلِلِ الَّذِی عَلَیْهِ الْحَقُّ).

6- «بدهکار باید از خدا بپرهیزد و چیزى را فرو گذار نکند» (وَ لْیَتَّقِ اللَّهَ رَبَّهُ وَ لا یَبْخَسْ مِنْهُ شَیْئاً).

7- «هر گاه کسى که حق بر ذمه اوست (بدهکار) سفیه یا (از نظر عقل) ضعیف (و مجنون) و یا (به خاطر لال بودن) توانایى بر املاء کردن ندارد، باید ولىّ او املاء کند» (فَإِنْ کانَ الَّذِی عَلَیْهِ الْحَقُّ سَفِیهاً أَوْ ضَعِیفاً أَوْ لا یَسْتَطِیعُ أَنْ یُمِلَّ هُوَ فَلْیُمْلِلْ وَلِیُّهُ).

بنابراین در مورد سه طایفه، «ولى» باید املاء کند، کسانى که سفیه‏اند و نمى‏توانند ضرر و نفع خویش را تشخیص دهند و امور مالى خویش را سر و سامان بخشند (هر چند دیوانه نباشند) و کسانى که دیوانه‏اند یا از نظر فکرى ضعیفند و کم عقل مانند کودکان کم سن و سال و پیران فرتوت و کم هوش، و افراد گنگ و لال، و یا کسانى که توانایى املاء کردن را ندارند هر چند گنگ نباشند.

از این جمله احکام دیگرى نیز بطور ضمنى استفاده مى‏شود، از جمله ممنوع بودن تصرفات مالى سفیهان و ضعیف العقل‏ها و همچنین جواز دخالت ولىّ در این گونه امور.                        برگزیده تفسیر نمونه، ج‏1، ص: 253

 8- «ولى» نیز باید در املاء و اعتراف به بدهى کسانى که تحت ولایت او هستند «عدالت را رعایت کند» (بِالْعَدْلِ).

9- سپس اضافه مى‏کند: «علاوه بر این دو شاهد بگیرید» (وَ اسْتَشْهِدُوا شَهِیدَیْنِ).

10 و 11- این دو شاهد باید «از مردان شما باشد» (مِنْ رِجالِکُمْ).

یعنى هم بالغ، هم مسلمان باشند.

12- «و اگر دو مرد نباشند کافى است یک مرد و دو زن شهادت دهند» (فَإِنْ لَمْ یَکُونا رَجُلَیْنِ فَرَجُلٌ وَ امْرَأَتانِ).

13- «از کسانى که مورد رضایت و اطمینان شما باشند» (مِمَّنْ تَرْضَوْنَ مِنَ الشُّهَداءِ).

از این جمله مسأله عادل بودن و مورد اعتماد و اطمینان بودن شهود، استفاده مى‏شود.

14- در صورتى که شهود مرکب از دو مرد باشند هر کدام مى‏توانند مستقلا شهادت بدهند اما در صورتى که یک مرد و دو زن باشند، باید آن دو زن به اتفاق یکدیگر اداء شهادت کنند «تا اگر یکى انحرافى یافت، دیگرى به او یادآورى کند» (أَنْ تَضِلَّ إِحْداهُما فَتُذَکِّرَ إِحْداهُمَا الْأُخْرى‏).

زیرا زنان به خاطر عواطف قوى ممکن است تحت تأثیر واقع شوند، و به هنگام اداء شهادت به خاطر فراموشى یا جهات دیگر، مسیر صحیح را طى نکنند.

15- یکى دیگر از احکام این باب این است که «هرگاه، شهود را (براى تحمل شهادت) دعوت کنند، خوددارى ننمایند» (وَ لا یَأْبَ الشُّهَداءُ إِذا ما دُعُوا).

بنابراین تحمل شهادت به هنگام دعوت براى این کار، واجب است.

16- بدهى کم باشد یا زیاد باید آن را نوشت چرا که سلامت روابط اقتصادى که مورد نظر اسلام است ایجاب مى‏کند که در قراردادهاى مربوط به بدهکاریهاى کوچک نیز از نوشتن سند کوتاهى نشود، و لذا در جمله بعد مى‏فرماید:

 «و از نوشتن (بدهى) کوچک یا بزرگى که داراى مدت است ملول و خسته نشوید»                        برگزیده تفسیر نمونه، ج‏1، ص: 254

 (وَ لا تَسْئَمُوا أَنْ تَکْتُبُوهُ صَغِیراً أَوْ کَبِیراً إِلى‏ أَجَلِهِ).

سپس مى‏افزاید: «این در نزد خدا به عدالت نزدیکتر و براى شهادت مستقیم‏تر، و براى جلوگیرى از شک و تردید بهتر است» (ذلِکُمْ أَقْسَطُ عِنْدَ اللَّهِ وَ أَقْوَمُ لِلشَّهادَةِ وَ أَدْنى‏ أَلَّا تَرْتابُوا).

در واقع این جمله اشاره به فلسفه احکام فوق در مورد نوشتن اسناد معاملاتى است و به خوبى نشان مى‏دهد که اسناد تنظیم شده مى‏تواند به عنوان شاهد و مدرک مورد توجه قضات قرار گیرد.

17- سپس یک مورد را از این حکم استثناء کرده مى‏فرماید: «مگر این که داد و ستد نقدى باشد که (جنس و قیمت را) در میان خود دست به دست کنید، در آن صورت گناهى بر شما نیست که آن را ننویسید» (إِلَّا أَنْ تَکُونَ تِجارَةً حاضِرَةً تُدِیرُونَها بَیْنَکُمْ فَلَیْسَ عَلَیْکُمْ جُناحٌ أَلَّا تَکْتُبُوها).

18- در معامله نقدى گر چه تنظیم سند و نوشتن آن لازم نیست ولى شاهد گرفتن براى آن بهتر است، زیرا جلو اختلافات احتمالى آینده را مى‏گیرد لذا مى‏فرماید: «هنگامى که خرید و فروش (نقدى) مى‏کنید، شاهد بگیرید» (وَ أَشْهِدُوا إِذا تَبایَعْتُمْ).

19- در آخرین حکمى که در این آیه ذکر شده مى‏فرماید: «هیچ گاه نباید نویسنده سند و شهود (به خاطر اداى حق و عدالت) مورد ضرر و آزار قرار گیرند» (وَ لا یُضَارَّ کاتِبٌ وَ لا شَهِیدٌ).

 «که اگر چنین کنید از فرمان خدا خارج شدید» (فَإِنَّهُ فُسُوقٌ بِکُمْ).

و در پایان آیه، بعد از ذکر آن همه احکام، مردم را دعوت به تقوا و پرهیزکارى و امتثال اوامر خداوند مى‏کند (وَ اتَّقُوا اللَّهَ).

و سپس یاد آورى مى‏نماید که «خداوند آنچه مورد نیاز شما در زندگى مادى و معنوى است به شما تعلیم مى‏دهد» (وَ یُعَلِّمُکُمُ اللَّهُ).

قرار گرفتن دو جمله فوق در کنار یکدیگر این مفهوم را مى‏رساند که تقوا و پرهیزگارى و خدا پرستى اثر عمیقى در آگاهى و روشن بینى و فزونى علم و دانش دارد.                        برگزیده تفسیر نمونه، ج‏1، ص: 255

 «و او از همه مصالح و مفاسد مردم آگاه است و آنچه خیر و صلاح آنهاست براى آنها مقرر مى‏دارد» (وَ اللَّهُ بِکُلِّ شَیْ‏ءٍ عَلِیمٌ).

 (آیه 283)- تکمیلى بر بحث گذشته. این آیه در حقیقت با ذکر چند حکم دیگر در رابطه با مسأله تنظیم اسناد تجارى مکمل آیه قبل است، و آنها عبارتند از: 1- «هر گاه در سفر بودید و نویسنده‏اى نیافتید (تا اسناد معامله را براى شما تنظیم کند و قرار داد را بنویسد) گروگان بگیرید» (وَ إِنْ کُنْتُمْ عَلى‏ سَفَرٍ وَ لَمْ تَجِدُوا کاتِباً فَرِهانٌ مَقْبُوضَةٌ).

البته در وطن نیز اگر دسترسى به تنظیم‏کننده سند نباشد اکتفا کردن به گروگان مانعى ندارد.

2- گروگان حتما باید قبض شود و در اختیار طلبکار قرار گیرد تا اثر اطمینان‏بخشى را داشته باشد، لذا مى‏فرماید: فَرِهانٌ مَقْبُوضَةٌ گروگان گرفته شده.

3- سپس به عنوان یک استثناء در احکام فوق مى‏فرماید: «اگر بعضى از شما نسبت به بعضى دیگر اطمینان داشته باشد (مى‏تواند بدون نوشتن سند و رهن با او معامله کند و امانت خویش را به او بسپارد) در این صورت کسى که امین شمرده شده است باید امانت (و بدهى خود را به موقع) بپردازد و از خدایى که پروردگار اوست بپرهیزد» (فَإِنْ أَمِنَ بَعْضُکُمْ بَعْضاً فَلْیُؤَدِّ الَّذِی اؤْتُمِنَ أَمانَتَهُ وَ لْیَتَّقِ اللَّهَ رَبَّهُ).

قابل توجه این که در اینجا طلب طلبکار به عنوان یک امانت، ذکر شده که خیانت در آن، گناه بزرگى است.

4- سپس همه مردم را مخاطب ساخته و یک دستور جامع در زمینه شهادت بیان مى‏کند و مى‏فرماید: «شهادت را کتمان نکنید و هر کس آن را کتمان کند قلبش گناهکار است» (وَ لا تَکْتُمُوا الشَّهادَةَ وَ مَنْ یَکْتُمْها فَإِنَّهُ آثِمٌ قَلْبُهُ).

بنابراین کسانى که از حقوق دیگران آگاهند موظفند به هنگام دعوت براى اداى شهادت آن را کتمان نکنند.

و از آنجا که کتمان شهادت و خوددارى از اظهار آن، به وسیله دل و روح انجام مى‏شود آن را به عنوان یک گناه قلبى معرفى کرده و مى‏گوید: «کسى که چنین                        برگزیده تفسیر نمونه، ج‏1، ص: 256

 کند قلب او گناهکار است» و باز در پایان آیه براى تأکید و توجه بیشتر نسبت به حفظ امانت و اداى حقوق یکدیگر و عدم کتمان شهادت هشدار داده مى‏فرماید:

 «خداوند نسبت به آنچه انجام مى‏دهید داناست» (وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ عَلِیمٌ).

ممکن است مردم ندانند چه کسى قادر به اداى شهادت است و چه کسى نیست، و نیز ممکن است مردم ندانند در آن جا که اسناد و گروگانى وجود ندارد، چه کسى طلبکار و چه کسى بدهکار است، ولى خداوند همه اینها را مى‏داند و هر کس را طبق اعمالش جزا مى‏دهد.

 (آیه 284)- همه چیز از آن اوست! این آیه در حقیقت آنچه را که در جمله آخر آیه قبل آمد تکمیل مى‏کند مى‏گوید: «آنچه در آسمانها و زمین است از آن خداست و (به همین دلیل) اگر آنچه را در دل دارید آشکار سازید یا پنهان کنید خداوند شما را مطابق آن محاسبه مى‏کند» (لِلَّهِ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ وَ إِنْ تُبْدُوا ما فِی أَنْفُسِکُمْ أَوْ تُخْفُوهُ یُحاسِبْکُمْ بِهِ اللَّهُ).

 «سپس هر کس را که بخواهد (و شایسته بداند) مى‏بخشد و هر کس را بخواهد (و مستحق ببیند) مجازات مى‏کند» (فَیَغْفِرُ لِمَنْ یَشاءُ وَ یُعَذِّبُ مَنْ یَشاءُ).

یعنى تصور نکنید اعمالى همچون کتمان شهادت و گناهان قلبى دیگر بر او مخفى مى‏ماند کسى که حاکم بر جهان هستى و زمین و آسمان است، هیچ چیز بر او مخفى نخواهد بود.

و در پایان آیه مى‏فرماید: «و خداوند بر هر چیز قادر است» (وَ اللَّهُ عَلى‏ کُلِّ شَیْ‏ءٍ قَدِیرٌ).

هم آگاهى دارد نسبت به همه چیز این جهان و هم قادر است لیاقتها و شایستگیها را مشخص کند و هم متخلفان را کیفر دهد.

 (آیه 285)

شأن نزول:

هنگامى که آیه سابق نازل شد که اگر چیزى در دل پنهان دارید یا آشکار کنید خداوند حساب آن را مى‏رسد، گروهى از اصحاب ترسان شدند (و مى‏گفتند: هیچ کس از ما خالى از وسوسه‏هاى باطنى و خطورات قلبى نیست و همین معنى را خدمت رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله عرض کردند). آیه نازل شد و راه                        برگزیده تفسیر نمونه، ج‏1، ص: 257

 و رسم ایمان و تضرع به درگاه خداوند و اطاعت و تسلیم را به آنان آموخت.

تفسیر:

راه و رسم ایمان- سوره بقره با بیان بخشى از معارف و اعتقادات حق آغاز شد و با همین معنى که در این آیه و آیه بعد مى‏باشد نیز پایان مى‏یابد و به این ترتیب آغاز و پایان آن هماهنگ است.

به هر حال قرآن مى‏فرماید: «پیامبر صلّى اللّه علیه و آله به آنچه از طرف پروردگارش نازل شده است ایمان آورده» (آمَنَ الرَّسُولُ بِما أُنْزِلَ إِلَیْهِ مِنْ رَبِّهِ).

و این امتیازات انبیاى الهى است که عموما به مرام و مکتب خویش ایمان قاطع داشته و هیچ گونه تزلزلى در اعتقاد خود نداشته‏اند، قبل از همه خودشان مؤمن بودند، و بیش از همه استقامت و پایمردى داشتند.

سپس مى‏افزاید: «مؤمنان نیز به خدا و فرشتگان او و کتابها و فرستادگان وى همگى ایمان آورده‏اند (و مى‏گویند) ما در میان پیامبران او هیچ گونه فرقى نمى‏گذاریم» و به همگى ایمان داریم (وَ الْمُؤْمِنُونَ کُلٌّ آمَنَ بِاللَّهِ وَ مَلائِکَتِهِ وَ کُتُبِهِ وَ رُسُلِهِ لا نُفَرِّقُ بَیْنَ أَحَدٍ مِنْ رُسُلِهِ).

سپس مى‏افزاید که مؤمنان علاوه بر این ایمان راسخ و جامع، در مقام عمل نیز «گفتند: ما شنیدیم (و فهمیدیم) و اطاعت کردیم پروردگارا! (انتظار) آمرزش تو را (داریم) و بازگشت (همه ما) به سوى توست» (وَ قالُوا سَمِعْنا وَ أَطَعْنا غُفْرانَکَ رَبَّنا وَ إِلَیْکَ الْمَصِیرُ).

به این ترتیب ایمان به مبدء و معاد و رسولان الهى با التزام عملى به تمام دستورات الهى همراه و هماهنگ مى‏گردد.

 (آیه 286)- این آیه مى‏گوید: «خداوند هیچ کس را جز به اندازه توانائیش تکلیف نمى‏کند» (لا یُکَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلَّا وُسْعَها).

تمام احکام با همین آیه تفسیر و تقیید مى‏گردد، و به مواردى که تحت قدرت انسان است اختصاص مى‏یابد.

سپس مى‏افزاید: «هر کار (نیکى) انجام دهد براى خود انجام داده و هر کار (بدى) کند به زیان خود کرده است» (لَها ما کَسَبَتْ وَ عَلَیْها مَا اکْتَسَبَتْ).                        برگزیده تفسیر نمونه، ج‏1، ص: 258

 آیه فوق با این بیان مردم را به مسؤولیت خود و عواقب کار خویش متوجه مى‏سازد و بر افسانه جبر و اقبال و طالع و موهومات دیگر از این قبیل خط بطلان مى‏کشد.

و به دنبال این دو اصل اساسى (تکلیف به مقدار قدرت است و هر کس مسؤول اعمال خویش است) از زبان مؤمنان هفت درخواست از درگاه پروردگار بیان مى‏کند که در واقع آموزشى است براى همگان که چه بگویند و چه بخواهند نخست مى‏گوید: «پروردگارا! اگر ما فراموش کردیم یا خطا نمودیم ما را مؤاخذه مکن» (رَبَّنا لا تُؤاخِذْنا إِنْ نَسِینا أَوْ أَخْطَأْنا).

بنابراین فراموشکاریهایى که زاییده سهل‏انگارى است قابل مجازات است.

آنها چون مى‏دانند مسؤول اعمال خویشند لذا با تضرعى مخصوص، خدا را به عنوان «رب» و کسى که لطف خاصى در پرورش آنان دارد مى‏خوانند و مى‏گویند:

زندگى به هر حال خالى از فراموشى و خطا و اشتباه نیست ما مى‏کوشیم به سراغ گناه عمدى نرویم، اما خطاها و لغزشها را تو بر ما ببخش! سپس به بیان دومین درخواست آنان پرداخته مى‏گوید: «پروردگارا! بار سنگین بر دوش ما قرار مده آن چنانکه بر کسانى که پیش از ما بودند (به کیفر گناهان و طغیانشان) قرار دادى» (رَبَّنا وَ لا تَحْمِلْ عَلَیْنا إِصْراً کَما حَمَلْتَهُ عَلَى الَّذِینَ مِنْ قَبْلِنا).

در سومین درخواست مى‏گویند: «پروردگارا! مجازاتهایى که طاقت تحمل آن را نداریم براى ما مقرر مدار» (رَبَّنا وَ لا تُحَمِّلْنا ما لا طاقَةَ لَنا بِهِ).

این جمله ممکن است اشاره به آزمایشهاى طاقت فرسا یا مجازاتهاى سنگین دنیا و آخرت و یا هر دو باشد.

و در چهارمین و پنجمین و ششمین تقاضا مى‏گویند: «ما را ببخش و گناهان ما را بپوشان و مشمول رحمت خود قرار ده» (وَ اعْفُ عَنَّا وَ اغْفِرْ لَنا وَ ارْحَمْنا).

و بالأخره در هفتمین و آخرین درخواست مى‏گویند: «تو مولى و سرپرست مائى، پس ما را بر جمعیت کافران پیروز گردان» (أَنْتَ مَوْلانا فَانْصُرْنا عَلَى الْقَوْمِ الْکافِرِینَ).

و به این ترتیب تقاضاهاى آنان شامل دنیا و آخرت و پیروزیهاى فردى و اجتماعى و عفو و بخشش و رحمت الهى مى‏گردد، و این تقاضایى است بسیار جامع.

پایان سوره بقره‏

 

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.