گیاهانی که در قرآن از آن یاد شده!



گیاهانی که در قرآن از آن یاد شده

پاره‌ای از اعضای پیکره شکوهمند طبیعت همچون درخت، جنگل و مرتع و به طور کلی گیاهان نقش حساس‌تری در زندگی انسان دارند. اگر پوشش گیاهی از بین برود، زندگی آدمی نیز رو به نابودی می ‌رود.

 گیاهان در قرآن
خرما (رطب) درخت خرما (نخل)
کلمه نخل، نخله و نخیل در بیست آیه از قرآن آمده است. در هشت آیه نخل به تنهایی ذکر شده و در دوازده آیه دیگر در جمع میوه ‌‌هایی مانند زیتون، انار و انگور ذکر گردیده است.

افزون بر کلمه نخل، نام نوعی خاص از درخت خرما به نام «لینة» در سوره حشر آمده است. (1) از رطب نیز در سوره مریم یاد شده است. (2)

واژه «قطمیر» به معنای چیز بی‌ اهمیت که در لغت به معنای پوست نازک بین خرما و هسته آن است، دو بار، (3) واژه «نوی» به معنای هسته هر میوه‌ای از جمله خرماست، (4) کلمه «عرجون» به معنای چوب هلالی شکل خرما که خشک شده و به شکل داس درآمده (5) و نیز واژه «مسد» به معنای لیف خرما (6) از دیگر واژه‌های در ارتباط با خرماست که در قرآن به کار برده شده است.

نوشیدنی درست شده از خرما را نیز قرآن رزق نیکو نامیده (7) و آدمیان را به اندیشه در خوشه‌های به هم‌ چیده خرما و گونا‌گونی انواع آن فرا خوانده (8) و از آنان خواسته است از اسراف  و زیاده‌ روی بپرهیزند. (9)

همچنین باغ‌ های سرسبز خرما را از آیات الهی به شمار آورده (10) و خرما را میوه بهشتی معرفی کرده است. (11)
 
خیار (قثاء)
خداوند در ماجرای بنی‌ اسرائیل که به یک غذا قناعت نکردند، از خیار یاد کرده است. (12)

 ریحان
قرآن دو بار از آن یاد کرده است: یک بار در شمار نعمت‌های الهی در دنیا (13) و دیگر بار به عنوان نعمت بهشتی که به مقربان داده می‌شود. (14)

علامه طباطبایی می‌نویسد: ریحان در این آیه به معنای رزق و روزی است و گفته شده مقصود، گیاه خوشبوی بهشتی است که به سراغ چنین انسانی می‌ آوردند و او پس از استشمام آن جان می‌دهد. (15)

زقوم
درختی در دوزخ است که قرآن سه بار از آن یاد کرده و میوه‌های آن را به سر شیاطین تشبیه کرده (16) و آن را غذای گنهکاران معرفی کرده است که همانند مس درون شکم‌ها می‌جوشد. (17)

این درخت از اعماق جهنم می‌روید (18) که گمراهان و تکذیب‌ کنندگان شکم خود را از آن انباشته می‌کنند. (19)

 زنجبیل
یک بار از آن یاد شده و آن را آمیزه نوشیدنی بهشتیان معرفی کرده است. (20)

دهخدا ضمن اینکه زنجبیل را چشمه بهشتی معرفی می‌کند، آن را به شراب نیز ترجمه و نیز بیان می‌کند زنجبیل ریشه گیاهی معروف است که در مازندران، عمان، یمن و هندوستان یافت شده و بوی آن معطر و مطبوع بوده و طعمش گرم است. (21)

گیاهانی که در قرآن از آن یاد شده

 زیتون
شش بار در قرآن به کار رفته است. یک بار غیر مستقیم به درختی اشاره شده که در کوه سینا می‌روید و روغن می‌دهد. (22)

نام این درخت دو بار به تنهایی و پنج بار همراه با دیگر میوه‌ها همچون خرما، انار، انگور و انجیر به کار رفته است.

قرآن رویش زیتون را از نشانه‌‌های خداوندی معرفی کرده (23) و درخت زیتون مبارک دانسته شده (24) و به آن سوگند یاد شده است.(25)

سدر
قرآن چهار بار از این واژه و نیز واژه سدرة استفاده کرده است. یک بار در بیان سرگذشت قوم سبأ که در اثر ناسپاسی باغ‌ هایشان نابود شد و تنها مقداری سدر برایشان باقی ماند. (26)

دیگر بار سخن از بهشت و بهشتیان است که در سایه درخت سدر در بهشت قرار می‌گیرند (27) و دو بار نیز در سدرة ‌المنتهی آمده است. (28)

 سیر(فوم)
در ماجرای بنی‌اسرائیل و درخواستشان از حضرت موسی از آن یاد شده است.(29)

 طوبی
یک بار در قرآن بیان شده است که بهشتیان از آن بهره‌مندند. (30)

اگرچه طوبی به معنای بهترین یا پاکیزه‌ ترین می‌باشد و شاید مفهوم آن این است که بهشتیان از بهترین و پاکیزه ‌ترین نعمت‌ها، دوستان، زندگی و بهترین الطاف الهی برخوردارند.

عدس
در ماجرای بنی‌اسرائیل از آن یاد شده است.(31)

 کدو (یقطین)
در ماجرای نجات حضرت یونس(علیه السلام) از شکم ماهی از آن نام برده شده که پس از بیرون آمدن از شکم ماهی، بر فراز سرش بوته کدویی رویاند تا از تابش آفتاب در امان باشد. (32)

 گز(أثل)
یک بار در قرآن و در ماجرای قوم سبأ آمده که پس از سیل ویرانگر از باغ‌های با طراوت آنان جز مشتی گیاه تلخ و اندکی گز و سدر نماند. (33)

 مسواک(خمط)
یک بار در قرآن آمده است. فاروقی می‌نویسد: در ماجرای سیل قوم سبأ که باغ‌هایشان نابود شد، تنها درختان تنومند اراک یا مسواک(خمط) و گز(اثل) و سدر (سدر لبنانی) باقی ماند.

برخی خمط را گیاهی با میوه‌های تلخ و برخی درخت مسواک معرفی کرده‌اند. (34)
 
موز(طلح)
یک بار در قرآن آمده و بیان شده که بهشتیان از درخت موزی که میوه‌اش بر یکدیگر چیده شده، برخوردارند. (35)


=========================
 پی‌نوشت:
1.     حشر: 5.
2.     مریم: 25.
3.     فاطر: 13.
4.     انعام: 95.
5.     یس: 39.
6.     مسد: 5.
7.     نحل: 67.
8.     رعد: 4؛ انعام: 99؛ ق: 10.
9.     انعام: 141.
10.   یس: 34.
11.   الرحمن: 68.
12.   بقره: 61.
13.   الرحمن: 12.
14.   واقعه: 89.
15.   المیزان، ج19، ص 159.
16.   صافات: 65.
17.    دخان: 45 ـ 44.
18.    صافات: 66.
19.    واقعه: 53.
20.    انسان: 17.
21.    دهخدا، ذیل واژه زنجبیل.
22.    مومنون: 20.
23.    نحل: 11.
24.    نور: 35.
25.    ین: 1.
26.    سبأ: 16.
27.    واقعه: 28.
28.    نجم: 16 ـ 14.
29.    بقره: 61.
30.    رعد: 29.
31.    بقره: 61.
32.     صافات: 146.
33.     سبأ: 16.
34.     گیاهان در قرآن، ص 67.
35.     مجمع‌البیان، ج4، ص 386.

منبع:tebyan.net

این دعا حتماً مستجاب می شود




دعا,بر آورده شدن دعا,مستجاب شدن دعا,دعای مستجاب

غبطه خوردن کمال، ولى حسد ورزیدن نقص است. زکریّا علیه السلام با دیدن مقام مریم علیهاالسلام شیفته شد و غبطه خورد و دست به دعا برداشت.

هُنَالِکَ دَعَا زَکَرِیَّا رَبَّهُ قَالَ رَبِّ هَبْ لِی مِن لَّدُنْکَ ذُرِّیَّةً طَیِّبَةً إِنَّکَ سَمِیعُ الدُّعَاء (آل عمران ـ 38)

آنجا [بود که‏] زکریا پروردگارش را خواند [و] گفت: «پروردگارا، از جانب خود، فرزندى پاک و پسندیده به من عطا کن، که تو شنونده دعایى.»

فَنَادَتْهُ الْمَلآئِکَةُ وَهُوَ قَائِمٌ یُصَلِّی فِی الْمِحْرَابِ أَنَّ اللّهَ یُبَشِّرُکَ بِیَحْیَـى مُصَدِّقًا بِکَلِمَةٍ مِّنَ اللّهِ وَسَیِّدًا وَحَصُورًا وَنَبِیًّا مِّنَ الصَّالِحِینَ (آل عمران ـ 39)

پس در حالى که وى ایستاده [و] در محراب [خود] دعا مى‏ کرد، فرشتگان، او را ندا دردادند که: خداوند تو را به [ولادت‏] یحیى- که تصدیق کننده [حقانیت‏] کلمة اللَّه [عیسى‏] است، و بزرگوار و خویشتندار [پرهیزنده از زنان‏] و پیامبرى از شایستگان است- مژده مى‏دهد.

این آیات گوشه‏اى از زندگى پیامبر الهى، زکریا را در ارتباط با داستان مریم بیان مى‏کند.

سابقاً گفتیم، همسر زکریا و مادر مریم خواهر یکدیگر بودند و اتفاقاً هر دو در آغاز، نازا و عقیم بودند، هنگامى که مادر مریم از لطف پروردگار، صاحب چنین فرزند شایسته‏اى شد و زکریا اخلاص و سایر ویژگی هاى شگفت‏ آور او را دید، آرزو کرد که او هم صاحب فرزندى پاک و با تقوا همچون مریم شود، فرزندى که چهره‏اش آیت و عظمت خداوند گردد.

با اینکه سالیان درازى از عمر او و همسرش گذشته بود، و از نظر معیارهاى طبیعى بسیار بعید به نظر مى ‏رسید که صاحب فرزندى شود، ولى ایمان به قدرت پروردگار و مشاهده وجود میوه‏ هاى تازه در غیر فصل، در کنار محراب عبادت مریم، قلب او را لبریز از امید ساخت که شاید در فصل پیرى، میوه فرزند بر شاخسار وجودش آشکار شود.

به همین دلیل هنگامى که مشغول نیایش بود از خداوند تقاضاى فرزند کرد، و آنگونه که قرآن در نخستین آیه فوق مى‏ گوید: "در این هنگام زکریا پروردگار خویش را خواند و گفت: پروردگارا! فرزند پاکیزه‏اى از سوى خودت به من (نیز) عطا فرما که تو دعا را مى‏ شنوى" و اجابت مى ‏کنى."

در این موقع فرشتگان به هنگامى که او در محراب ایستاده و مشغول نیایش بود، وى را صدا زدند که خداوند تو را به یحیى بشارت مى‏ دهد، در حالى که کلمه خدا (حضرت مسیح) را تصدیق مى‏کند و آقا و رهبر خواهد بود، و از هوى و هوس بر کنار و پیامبرى از صالحان است‏. (آل عمران، آیه 39)

قانون ازدواج، یک قانون فطرى است و در هیچ آیینى ممکن نیست حکمى بر خلاف این قانون فطرى، تشریع گردد، بنابراین نه در آیین اسلام و نه در هیچ آیین دیگرى ترک ازدواج، کار خوبى نبوده است

نه تنها خداوند اجابت دعاى او را به وسیله فرشتگان خبر داد، بلکه پنج وصف از اوصاف این فرزند پاکیزه را بیان داشت:

نخست اینکه او به بِکَلِمَةٍ مِنَ اللَّهِ حضرت مسیح علیه السلام ایمان مى ‏آورد، و با ایمان و حمایت از او سبب تقویت مسیح مى‏ گردد.

دوم اینکه او مقام سیادت و رهبرى از نظر علم و عمل خواهد داشت.

سوم اینکه او خود را از هوى و هوس هاى سرکش و آلودگى به دنیا پرستى حفظ مى ‏کند، این معنى از واژه "حصورا" استفاده مى‏شود.

واژه "حصور" از "حصر" به معنى حبس گرفته شده است، در اینجا به معنى کسى است که خود را از هوى و هوس، منع کرده است.

این واژه گاه به معنى کسى که خوددارى از ازدواج مى‏ کند نیز آمده به همین دلیل جمعى از مفسران آن را به همین معنى تفسیر کرده ‏اند، و در پاره‏اى از روایات نیز به آن اشاره شده است. (در ادامه همین نوشتار در این مورد توضیحاتی را خواهیم داد.)

چهارم و پنجم اینکه او پیامبر بزرگى خواهد بود (توجه داشته باشید که "نبیاً" به صورت نکره آمده که در اینجا براى عظمت است) و از صالحان و شایستگان خواهد بود.

 لغات مورد بحث:
1ـ "ذریة" در اصل به معنى فرزندان کوچک است، گاه به اولاد بزرگ نیز گفته مى‏شود، این واژه هر چند در اصل معنى جمعى دارد، ولى بر مفرد هم اطلاق مى ‏گردد (مفردات راغب) ضمناً "طیبة" به صورت مونث آمده با اینکه حضرت زکریا تقاضاى پسر کرده بود، این به خاطر مراعات ظاهر لفظ ذریة است.

2ـ سیدا: مأخوذ از سواد شخص است، و گفته شده که به معنى مالک سواد اعظم یعنى شهر بزرگ است و اطاعت او واجب است، و این در صورت مقید بودن آن است، و اگر مطلق باشد به معنى خداوند متعال است.

3ـ حصورا: یعنى کسى که از مجامعت خوددارى مى‏ کند، و کسى که سر خود را پنهان مى‏کند نیز حصور خوانده شده است.

یک نکته: آیا ترک ازدواج فضیلت است؟
نخستین سوالى که در اینجا پیش مى‏آید این است که اگر "حصورا" به معنى "ترک کننده ازدواج" باشد آیا این عمل براى انسان امتیازى محسوب مى‏شود که درباره "یحیى" آمده است؟

در پاسخ باید گفت: اولا هیچ گونه دلیل قاطعى بر اینکه منظور از "حصور" در آیه ترک کننده ازدواج است، در دست نیست. و روایتى که در این زمینه نقل شده از نظر سند مسلم نمى‏باشد.

هیچ بعید نیست که حصور در آیه به معنى ترک کننده شهوات و هوس ها و دنیا پرستى و صفتى همانند زهد بوده باشد.

ثانیا ممکن است یحیى نیز همانند عیسى بر اثر شرایط خاص زندگى و اجبار به سفرهاى متعدد براى تبلیغ آیین خدا ناچار به مجرد زیستن بوده است.

این یک قانون کلى براى همه نمى‏تواند باشد و اگر خداوند او را به این صفت مى‏ستاید، به خاطر این است که او بر اثر شرایط خاصى ازدواج نکرد ولى در عین حال توانست خود را از گناه حفظ کند و به هیچ وجه آلوده نشود.

به طور کلى قانون ازدواج، یک قانون فطرى است و در هیچ آیینى ممکن نیست حکمى بر خلاف این قانون فطرى، تشریع گردد، بنابراین نه در آیین اسلام و نه در هیچ آیین دیگرى ترک ازدواج، کار خوبى نبوده است.

به هرحال با اینکه بعضى «حَصُوراً» را به معناى ترک ازدواج یحیى به خاطر مسافرت ‏هاى زیاد دانسته ‏اند، ولى امام باقر علیه السلام مى‏ فرماید: عفّت یحیى باعث شد تا ازدواج نکند و از زنان کناره بگیرد. (تفسیر مجمع البیان)
 
پیام‏های آیه 38:
1ـ حالات انسان و ساعات دعا، در استجابت آن موثّر است. «هُنالِکَ دَعا زَکَرِیَّا»

2ـ غبطه خوردن کمال، ولى حسد ورزیدن نقص است. زکریّا علیه السلام با دیدن مقام مریم علیها السلام شیفته شد و غبطه خورد و دست به دعا برداشت. «هُنالِکَ دَعا»

3ـ زن مى ‏تواند پیامبر خدا را تحت تأثیر قرار دهد. «هُنالِکَ دَعا زَکَرِیَّا»

4ـ مشاهده ‏ى کمالات دیگران، زمینه‏ ى درخواست کمالات و توجّه انسان به خداوند است. «هُنالِکَ دَعا زَکَرِیَّا»

5ـ درخواست فرزند و نسل پاک، سنّت و روش انبیاست. «هَبْ لِی»، «ذُرِّیَّةً طَیِّبَةً»

6ـ ارزش ذریّه و فرزندان، به پاکى آنهاست. «ذُرِّیَّةً طَیِّبَةً»

7ـ در دعا باید از خداوند تجلیل کرد. «إِنَّکَ سَمِیعُ الدُّعاءِ»


پیام‏های آیه 39:
1ـ دعاى خالصانه از قلب پاک مستجاب مى ‏شود. «دَعا زَکَرِیَّا»، «فَنادَتْهُ الْمَلائِکَةُ»

2ـ نماز، در ادیان پیشین نیز بوده است. «یُصَلِّی فِی الْمِحْرابِ»

3ـ مِحراب مسجد، از قداست خاصّى برخوردار است؛ محل نزول مائده آسمانى «وَجَدَ عِنْدَها رِزْقاً» و استجابت دعا. «فَنادَتْهُ الْمَلائِکَةُ»، «فِی الْمِحْرابِ»

4ـ نماز، زمینه‏ ى نزول فرشتگان است. «فَنادَتْهُ الْمَلائِکَةُ وَ هُوَ قائِمٌ یُصَلِّی فِی الْمِحْرابِ»

5ـ اراده‏ ى خداوند بر هر چیزى غلبه دارد. پیرىِ پدر و عقیمىِ مادر، مانع فرزند دار شدن نیست. «أَنَّ اللَّهَ یُبَشِّرُکَ بِیَحْیى‏»

6ـ گاهى نامگذارى افراد از طرف خداست. «یُبَشِّرُکَ بِیَحْیى‏»

7ـ فرزند از نعمت‏ها و بشارت‏هاى الهى است. «یُبَشِّرُکَ بِیَحْیى‏»

8ـ انبیاء یکدیگر را تصدیق مى‏کنند. «مُصَدِّقاً بِکَلِمَةٍ مِنَ اللَّهِ»

9ـ حضرت عیسى نشانه‏اى از قدرت خداست، نه فرزند خدا. «بِکَلِمَةٍ مِنَ اللَّهِ»

10ـ خداوند از آینده هر کس خبر دارد. «سَیِّداً وَ حَصُوراً وَ نَبِیًّا»

11ـ عفّت و کنترل تمایلات جنسى، مورد ستایش خداوند است. «حَصُوراً»

منابع:
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور، ج 2
تفسیر نمونه، ج 2
تفسیر هدایت، ج

ویژگی کسانی که مواد آتش زای دوزخ می شوند




دوزخ,قیامت,روز قیامت

در قیامت انسان عمل خودش را می‌چشد می‌بیند تلخ است، آن روز است که دادش درمی‌آید؛ یا می‌چشد می‌بیند شیرین است، آن روز است که لذت می‌برد. یعنی هرچه که قبلاً در سلف گذراند الآن امتحان می‌کند؛ همانی که در دنیا شیرین بود الآن می‌سوزاند، چون «حفت النار بالشهوات» و همانی که در دنیا تلخ بود الآن لذت‌بخش است، چون «حفت الجنة بالمکاره».

تفسیر آیه 166 و 167 بقره
آیات (إِذْ تَبَرَّأَ الَّذِینَ اتُّبِعُواْ مِنَ الَّذِینَ اتَّبَعُواْ وَرَأَوُاْ الْعَذَابَ وَتَقَطَّعَتْ بِهِمُ الأَسْبَابُ *َقَالَ الَّذِینَ اتَّبَعُواْ لَوْ أَنَّ لَنَا کَرَّةً فَنَتَبَرَّأَ مِنْهُمْ کَمَا تَبَرَّۆُواْ مِنَّا کَذَلِکَ یُرِیهِمُ اللّهُ أَعْمَالَهُمْ حَسَرَاتٍ عَلَیْهِمْ وَمَا هُم بِخَارِجِینَ مِنَ النَّارِ) ناظر به عالم قبر و قیامت و بیزاری جستن بتها از عبادت کنندگانشان است.
 
ظهور حقیقت اعمال در قیامت
بحث مهمی که در این آیات مطرح بود، یک قِسمش راجع به تجسم اعمال بود و یک قِسم راجع به ابدیّت عذاب و خلود عذاب کافران و منافقان. از آیه مبارکه محل بحث استفاده می‌شود که عمل انسان هرگز از بین نمی‌رود و انسان با خود عمل، جزا داده می‌شود و نحوه جزای عمل هم مشخص است. مجموع بحثهایی که درباره عمل و تجسم عمل و جزای به عمل و اینکه انسان رهن عمل است و اینکه عمل یک واقعیتی دارد، به صورتهایی مصور می‌شود و هم عامل به صورت عمل ظهور می‌کند و هم عمل به صورت جزا ظهور می‌کند.

 
تبیین بخش های دهگانه آیات تجسم عمل در قیامت
مجموع این بحث ها را تقریباً می‌توان در ده طایفه از آیات قرآن کریم خلاصه کرد که مضمون بسیاری از اینها احیاناً مشترک است؛ اما لسان و ظهور اینها یکسان نیست.

 یکم؛ اصلِ حیات عمل و رۆیت متن عمل در قیامت
طایفه اوُلیٰ آیاتی‌اند که دلالت می‌کنند بر اینکه عمل زنده است و انسان اصل عمل را بعد از مرگ می‌بیند؛ نظیر همان آیه مبارکه (یَصْدُرُ النَّاسُ أَشْتَاتاً لِیُرَوْا أَعْمَالَهُمْ) یا ( فَمَن یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَیْراً یَرَهُ * وَمَن یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرّاً یَرَهُ) یا آیه سوره «کهف» که (وَوَجَدُوا مَا عَمِلُوا حَاضِراً) یا آیه سوره «آل‌عمران» که (یَوْمَ تَجِدُ کُلُّ نَفْسٍ مَا عَمِلَتْ مِنْ خَیْرٍ مُحْضَراً)، (اینها آیات طایفه اولایند) که دلالت می‌کنند بر اصل حیات عمل و اینکه هر انسانی عمل خود را می‌بیند و اینکه عمل چه خیر چه شرّ از نظر سنخ و نوع و چه ریز و چه درشت از نظر صغَر و کبَر (همه و همه) زنده‌اند و انسان متن عمل خود را می‌بیند.

دوم؛ «عندالله» جایگاه عمل و عامل خیر
طایفه ثانیه آیاتی‌اند که دلالت می‌کنند بر اینکه آنچه که انسان به عنوان خیر فرستاد می‌بیند. این طایفه جای یافت را هم مشخص می‌کند. طایفه اوُلیٰ اصل حضور عمل را بازگو می‌کرد، طایفه ثانیه بین خیر و شرّ فرق می‌گذارد، می‌گوید اگر عمل خیر باشد جای این عمل عندالله است و چون عمل از عامل جدا نیست عامل هم جایگاهش عندالله است.

لذا تعبیری که از مۆمنان می‌شود این است که اینها نزد خدا قدم صدق دارند، نزد خدا قعود صدق دارند؛ هم قدم صدق در سوره «یونس» آمده است، هم قعود صدق در سوره «قمر» آمده است که (إِنَّ الْمُتَّقِینَ فِی جَنَّاتٍ وَنَهَرٍ * فِی مَقْعَدِ صِدْقٍ عِندَ مَلِیکٍ مُقْتَدِرٍ). این طایفه از آیات که دلالت می‌کند انسان متن عمل خود را نزد خدا می‌بیند.

 سوم؛ پیوند و همراهی عمل با عامل
طایفه ثالثه آیاتی‌اند که دلالت می‌کنند به اینکهانسان عمل را به همراه خود می‌آورد و می‌فهمد که همراهان او چه کسانی‌اند و چه چیزی‌اند... یعنی انسان همه آنچه که به همراه خود احضار کرده است می‌فهمد.

معلوم می‌شود انسان یک قافله‌ای را به همراه خود می‌برد؛ منتها اینها بسته‌اند، انسان هم ناسی است و غافل؛ نه آنها باز شده‌اند و نه انسان هشیار است، روز قیامت هم انسان هشیار می‌شود (غفلت برداشته می‌شود) و هم آن بسته‌ها باز می‌شوند که (یَوْمَ الْقِیَامَةِ کِتَاباً یَلْقَاهُ مَنشُوراً) ... وقتی خدای سبحان آن خاطرات و عقاید و اخلاق و اعمال را باز بکند: (یَلْقَاهُ مَنشُوراً) انسان آن روز تعجب می‌کند که (یَاوَیْلَتَنَا مَالِ هذَا الْکِتَابِ لاَ یُغَادِرُ صَغِیرَةً وَلاَ کَبِیرَةً إِلاّ أَحْصَاهَا).

بنابراین در آن روز هم انسان هشیار می‌شود [که] (فَکَشَفْنَا عَنکَ غِطَاءَکَ) و هم آن بسته‌ها باز می‌شود که (یَوْمَ الْقِیَامَةِ کِتَاباً یَلْقَاهُ مَنشُوراً)، لذا در این آیه کریمه 14 سوره «تکویر» فرمود: (عَلِمَتْ نَفْسٌ مَا أَحْضَرَتْ). و در همین مضمون که «انسان آنچه را احضار کرده است می‌بیند» آیات دیگری است، گاهی با این لسان گاهی با لسان دیگر.
 
چهارم؛ دریافت کامل عین عمل در قیامت
طایفه رابعه آیاتی‌اند که دلالت می‌کنند بر اینکه انسان هر چه انجام داده است به عین آن توفیه می‌شود (که لسان، لسانِ توفیه است): (َوُفِّیَتْ کُلُّ نَفْسٍ مَا کَسَبَتْ) یا (تُوَفَّی کُلُّ نَفْسٍ مَا کَسَبَتْ) و مانند آن .
قیامت

پنجم؛ چشیدن و تجربه عین عمل در قیامت
طایفه خامسه آیاتی‌اند که دلالت می‌کنند به اینکه هر کسی عین آنچه که انجام داد آن را می‌آزماید؛ مثل اینکه انسان وقتی غذایی را طبخ کرد دست‌پخت خود را می‌چشد و می‌آزماید؛ یک کشاورز وقتی درخت را به ثمر رساند میوه باغش را می‌آزماید. در قیامت انسان عمل خودش را می‌چشد می‌بیند تلخ است، آن روز است که دادش درمی‌آید؛ یا می‌چشد می‌بیند شیرین است، آن روز است که لذت می‌برد. آیه سی‌ام سوره مبارکه «یونس»، این است: (هُنَالِکَ تَبْلُوا کُلُّ نَفْسٍ مَا أَسْلَفَتْ)؛ هرچه که قبلاً در سلف گذراند الآن امتحان می‌کند، همان را می‌آزماید؛ همانی که در دنیا شیرین بود الآن می‌سوزاند، چون «حفت النار بالشهوات» و همانی که در دنیا تلخ بود الآن لذت‌بخش است، چون «حفت الجنة بالمکاره».
 
ششم؛ جزا نفس کار و متن عمل
طایفه ششم آیاتی‌اند که دلالت می‌کنند بر اینکه جزا نفس عمل است، گاهی به صورت حصر که (هَلْ تُجْزَوْنَ إِلاّ مَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ) یا (إِنَّمَا تُجْزَوْنَ مَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ)، گاهی بدون حصر که این جزا کارِ خود شماست، جزا وفاقِ کارِ شماست و مانند آن.

 هفتم؛ کیفیت و چگونگی ارائه عمل به انسان
طایفه سابعه آیاتی‌اند که دلالت می‌کنند بر اینکه خدا چگونه عمل را به انسان نشان می‌دهد؛ یعنی اینکه فرمود: هر کسی عمل خود را می‌بیند (حاضر می‌بیند) مزه آن را می‌چشد، عین آن توفیه می‌شود، عین آن جزای اوست، عین آن به همراه اوست، چگونه و به چه صورتی درمی‌آید که هم جزاست هم همراه است و هم یا بدمزه است یا خوشمزه است و مانند آن؟

اینها را در سوره مبارکه «سبأ» و همین آیه محل بحث بیان فرمود... آیه 33 سوره «سبأ این‌چنین بود: (وَجَعَلْنَا الأغْلاَلَ فِی أَعْنَاقِ الَّذِینَ کَفَرُوا هَلْ یُجْزَوْنَ إِلاّ مَا کَانُوا یَعْمَلُونَ) یعنی اگر جزا عین عمل است و هر کسی عمل خود را می؛ نه یعنی آن صورت دنیایی عمل را می‌بیند، وگرنه می‌شود دنیا (دیگر آخرت و قیامت نخواهد بود)؛ مثلاً اگر کسی رشوه خورد این‌چنین نیست که در قیامت ببیند که باز همان مال است و پرونده‌سازی است و رشا و ارتشاست، بلکه آن عمل به حقیقتی درمی‌آید که انسان هیچ تردیدی ندارد، این همان است.

در این کریمه فرمود: ما غل را در گردن کافران می‌گذاریم و هرگز جزا غیر عمل نیست یعنی این عمل به صورت غل گردن‌گیر درمی‌آید (حقیقتِ عمل این است): (وَجَعَلْنَا الأغْلاَلَ فِی أَعْنَاقِ الَّذِینَ کَفَرُوا هَلْ یُجْزَوْنَ إِلاّ مَا کَانُوا یَعْمَلُونَ) ....

در همین آیه محل بحث (166 تا 167 بقره) که فرمود: ما تبعیت دروغین زمامداران باطل را به صورت تبرّی حسرت‌آمیز درمی‌آوریم، آنگاه فرمود: (کَذلِکَ یُرِیهِمُ اللّهُ أَعْمَالَهُمْ). یعنی اگر یک جای قرآن آمده است که (یَصْدُرُ النَّاسُ أَشْتَاتاً لِیُرَوْا أَعْمَالَهُمْ)، نحوه ارائه را هم در سوره «بقره» بیان کرد فرمود: ما عمل را این‌چنین نشان می‌دهیم؛ یعنی تبعیّت کاذب به صورت تبرّی صادق ظهور می‌کند و مسرّت کاذب به صورت حسرت صادق ظهور می‌کند. (کَذلِکَ یُرِیهِمُ اللّهُ أَعْمَالَهُمْ حَسَرَاتٍ عَلَیْهِمْ) که یا این (حَسَرَاتٍ) حال است یا غیر حال، در هر دو صورت نشانه آن است که مسرّت باطل تحسّر صادق است، عین عمل به صورت حسرت درمی‌آید...

 هشتم؛ ظاهر و باطن داشتن عمل
طایفه هشتم بازگوکننده آن است که عمل یک ظاهری دارد و یک باطنی که انسان با انس به این طایفه هشتم از آیات، زمینه انس با مسأله تجسم اعمال در او فراهم می‌شود... [از نمونه های این آیات] آیه 10 سوره مبارکه «نساء» است که فرمود: (إِنَّ الَّذِینَ یَأْکُلُونَ أَمْوَالَ الْیَتَامَیٰ ظُلْماً إِنَّمَا یَأْکُلُونَ فِی بُطُونِهِمْ نَاراً وَسَیَصْلَوْنَ سَعِیراً) یعنی باطن اکل مال مردم آتش است؛ نه مال یتیم آتش باشد (غصب آتش است)، وگرنه آن مال را خود یتیم می‌خورد، چون کسب حلال برای اوست این نور خواهد بود و همین مال را وقتی غاصب در کنار سفره مغصوب‌منه می‌خورد می‌شود نار، این «حرام» است که نار است.

 نهم؛ صیرورت انسان تبهکار به صورت مواد سوخت و سوز دوزخ
طایفه نهم آیاتی‌اند که دلالت می‌کنند وقتی ظلم ملکه شد (برای آدم)، آتش برای آدم ملکه شد، خود انسان می‌شود مواد سوخت و سوز و اگر خیلی در این راه کهنه‌کار باشد خودش می‌شود مواد آتش‌زا. بین هیزم و کبریتی که آتش‌زاست فرق است؛ بعضی ها هستند که ستم و گناه برای آنها آن رسمی شد که خود مواد سوخت و سوز جهنم‌اند؛ یعنی هیزم جهنم‌اند، بعضی‌ها از این مرحله هم تنزل کردند به دَرَک، دَرَکه و مرحله نازل‌تر رفتند خودشان شدند مواد آتش‌زا.

اینها که در کفر و نفاق جزء مواد سوخت و سوزند، از اینها در سوره مبارکه «جن» یاد کرده است که فرمود: (وَأَمَّا الْقَاسِطُونَ فَکَانُوا لِجَهَنَّمَ حَطَباً) آنها که قاسط‌اند (اهل قَسط‌اند) ـ قَسط یعنی جور و ظلم، اهل قِسط نیستند که سهم دیگران را بدهند و بشوند مقسِط و محبوب خدا که (إِنَّ اللّهَ یُحِبُّ الْمُقْسِطِینَ) بلکه اهل قَسط ‌اند و سهم دیگران را هم می‌برند ـ اینها که قاسطین‌اند (اهل قَسط ‌اند)؛ نه اهل قِسط، اینها هیزم جهنم‌اند: (وَأَمَّا الْقَاسِطُونَ فَکَانُوا لِجَهَنَّمَ حَطَباً)، و کسانی که از این مرحله تنزل بیشتری کرده‌اند خودشان می‌شوند مواد منفجر؛ فرمود: (فَاتَّقُوْا النَّارَ الَّتِی وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ).

وقود این مواد منفجر را می‌گویند، آن کبریت را می‌گویند وقود (یعنی آتش‌زا، ما توقد به النار). در سابق این سنگهای چقماق و چخماخ را می‌گفتند وقود، الآن این کبریت را می‌گویند وقود، این مواد منفجره را می‌گویند وقود که «توقد به النار». اینگونه افراد که مواد آتش‌زای جهنم‌اند (اینها) گنهکاران عادی نیستند و ظالمین متعارف هم نیستند، آنها که مواد آتش‌زای جهنم‌اند آنها را هم قرآن کریم مشخص کرد؛ فرمود: (کَدَأْبِ آلَ‌فِرْعَوْنَ)...

 دهم؛ حشر عامل برابر صورت باطنی عمل
طایفه دهم آیاتی‌اند که از آنها به کمک نقل، (حدیث شریف)، استفاده می‌شود که عمل نه تنها به صورت جزا در می‌آید، بلکه آن قدر قوی است که عامل را هم به صورت خود مصوّر می‌کند (که عامل به صورت عمل در می‌آید)؛ یعنی اگر کسی طمعکار و آزمند بود؛ نه تنها این آز و حرص او به صورت نار ظهور می‌کند، بلکه خود این انسان حریص و آزمند هم به صورت مور در می‌آید؛ اگر کسی بددهن و گزنده و امثال ذلک بود؛ نه تنها این گزِش به صورت شعله ظهور می‌کند، بلکه خود او به صورت عقرب در می‌آید...

منبع: درس تفسیر آیت الله جوادی آملی به نقل از شیعه نیوز
تبیان

آثار ذکر صلوات بر محمد و آل محمد




 

آثار ذکر صلوات بر محمد و آل محمد

 

ذکر مبارک صلوات بر محمد و آل او (صلی الله علیه و آله) حجاب بر انداز است. گاه رفتار، کردار و نیات نادرست بندگان،حجاب بین خلق و حق تعالی می گردد که با ذکر صلوات آن حجاب از بین برداشته شده و دعاء به جانب او صعود می کند.



آثار فراوانی بر ذکر صلوات مترتب است که به برخی از آن به شرح ذیل اشاره می شود:


این ذکر شریف موجب استجابت دعاست. در بعضی از روایات تصریح شده است که برای استجابت دعا، آن را با صلوات بر محمد و آل محمد آغاز کنید، زیرا صلوات بر محمد و آل محمد همواره مستجاب است، و خداوند کریم‌تر از آن است که دعای اول را مستجاب کند و دعای دوم را مستجاب ننماید. از امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) نقل شده است که فرمود:

 

«اذا کانت لک الی الله سبحانه حاجه فابدء بمسأله الصلوه علی النبی (ص) ثم سل حاجتک، فان الله اکرم من ان یسأل حاجتین، فیقضی احداهما و یمنع الاخری.»1

 

در روایات دیگری آمده است که دعایتان را با صلوات شروع و با آن ختم کنید، تا دعای شما بین دو دعای مقبول واقع شود و مستجاب گردد، زیرا خدا کریم‌تر از آن است که اول و آخر دعاء را مستجاب کند و وسط آن را مستجاب ننماید.2



ذکر مبارک صلوات بر محمد و آل او (صلی الله علیه و آله) حجاب بر انداز است. گاه رفتار، کردار و نیات نادرست بندگان، حجاب بین خلق و حق تعالی می گردد که با ذکر صلوات آن حجاب از بین برداشته شده و دعاء به جانب او صعود می کند. از حضرت امام صادق (علیه‌السلام) گزارش شده است که:

 

«لا یَزَال الدّعاء مَحجُوباً حَتّی یُصَلّی عَلَی مُحَمد وَ آلِ مُحمد»3

 

پیوسته دعاء بر حجابی مستور است تا که بر محمد و آل او درود فرستاده شود. از همان امام همام نقل شده که فرمود:

 


«من کانت له الی الله عزوجل حاجه، فلیبدء بالصلوه علی محمد و آله، ثم یسئل حاجته، ثم یختم بالصلوه علی محمد و آل محمد؛ فان الله عزوجل اکرم من آن یقبل الطرفین و یدع الوسط، اذا کانت الصلوه علی محمد و آل محمد لا یحجب عنه»4

 

کسی که نیاز و حاجتی به خداوند داشته باشد پس به صلوات بر محمد و آل او شروع کند، سپس از او حاجت بطلبد، و بعد از آن دعاء با صلواتی بر محمد و آل او برنامه را پایان برد، البته خداوند متعال گرامی تر از آن است که دو طرف را قبول ولی بخش میانی نیایش را رد کند. همین که صلوات بر محمد و آل او فرستاده شد دیگر دعاء محجوب نخواهد ماند.

 

 

..................................................


1. امام علی، نهج‌البلاغه، کلمات قصار، 361.
2. الحر العاملی، وسائل الشیعه، ج 4، 1137.
3. کلینی، کافی، ج 2، ص 491، و نیز محدث قمی، سفینه البحار، ص 448، در ذیل کلمه «دعاء».
4. الحر العاملی، وسائل الشیعه، ج 4، 1137.

 

 

طریقه خواندن نماز جعفر طیار




 

نماز جعفر طیار

 

با فضیلت ترین وقت خواندن نماز جعفر (طیار) روز جمعه هنگام بالا آمدن آفتاب است. می توان آن را از نافله های شب یا روز حساب کرد که هم برای او از نوافلش حساب شود و هم نماز جعفر (طیار)، کما این که در روایت آمده است پس با نماز جعفر نافله نماز مغرب را مثلا نیت می کند.

 


کیفیت نماز جعفر طیّار


این نماز چهار رکعت است که دو سلام دارد (دو تا دو رکعتی).


در هر رکعتی حمد و سوره می خواند، سپس پانزده مرتبه می گوید: «سبحان الله و الحمدلله و لا اله الّا الله و الله اکبر».


و همین تسبیح را ده مرتبه در رکوع و هم چنین ده مرتبه بعد از سر برداشتن از رکوع و هم چنین ده مرتبه در سجده اول و ده مرتبه بعد از سر برداشتن از آن و ده مرتبه در سجده دوم و ده مرتبه بعد از سر بلند نمودن تسبیحات را می گوید.


پس در هر رکعتی هفتاد و پنج مرتبه و مجموع آنها (در تمام چهار رکعت) سیصد تسبیح می شود.


حال اگر کسی می خواهد نماز جعفر را بخواند، اما فرصت کافی برای گفتن تمام سیصد مرتبه ذکر تسبیحات اربعه را ندارد، می تواند به همان مقدار که فرصت دارد بخواند و مابقی را پس از اتمام نماز، در هر حالتی که بود، به امید ثواب بخواند و اگر اصلا وقت برای گفتن تسبیحات اربعه ندارد، می تواند دو نماز دو رکعتی به نیت جعفر بخواند و ذکرهای تسبیحات اربعه را بعد از نماز در حال راه رفتن و یا در محیط کار به امید ثواب بگوید و یا اگر فرصتش به مقداری است که فقط می تواند دو رکعت از نماز را به صورت کامل بخواند می تواند آن دو رکعت را خوانده و بعد که فرصت پیدا کرد دو رکعت دیگر را بخواند. حال اگر تسبیحات اربعه را فراموش کرد بخواند، در صورتی که محلش نگذشته باشد باید آن را به جا آورد، اما اگر محل آن گذشته، نمازش صحیح است، ولی باید بعد از نماز هر مقداری را که فراموش کرد به امید ثواب قضا کند.

 


آداب نماز جعفر طیّار


1. از آداب نماز جعفر طیار این است که در رکعت اول بعد از حمد، سوره زلزال و در رکعت دوم سوره عادیات و در رکعت سوم سوره نصر و در رکعت چهارم سوره توحید خوانده شود.


2. مستحب است که در سجده دوم رکعت دوم، بعد از تسبیحات بگوید: «یا من لبس العزّ و الوقار، یا من تعطّف بالمجد و تکرّم به، یا من لا ینبغی التّسبیح الّا له، یا من احصی کلّ شیء علمه، یا ذا النّعمه و الطّول، یا ذا المنّ و الفضل، یا ذالقدره و الکرم، اسئلک بمعاقد العزّ من عرشک و منتهی الرّحمه بکتابک و بأسمک الأعظم الأعلی و کلماتک التّامّات ان تصلّی علی محمّد و آل محمّد و افعل بی کذا و کذا» سپس حاجتهایش را بگوید، به فارسی هم می تواند حاجاتش را درخواست کند.


3. بعد از فارغ شدن از نماز، مستحب است دعایی را که شیخ طوسی و سید بن طاووس از مفضل بن عمر نقل کرده اند بخواند.


مفضل می گوید: ابا عبدالله امام جعفر صادق ـ علیه السّلام ـ را دیدم نماز جعفر طیار را می خواند و دستهایش را بلند کرد و به این دعا خدا را خواند: «یا ربّ یا ربّ» تا نفس قطع شد، «یا ربّاه یا ربّاه» تا نفس قطع شد، «ربّ ربّ» تا نفس قطع شد، «یا الله یا الله» تا نفس قطع شد، «یا حیّ یا حیّ» تا نفس قطع شد، «یا رحیم یا رحیم» تا نفس قطع شد، «یا رحمان یا رحمان» هفت مرتبه، «یا ارحم الرّاحمین» هفت مرتبه. سپس گفت:


«اللّهمّ انّی افتتح القول بحمدک و انطق بالثّناء علیک و امجدک و لا غایه لمدحک و اثنی علیک و من یبلغ غایه ثنائک و امد مجدک و انّی لخلیقتک کنه معرفه مجدک و ایّ زمن لم تکن ممدوحاً بفضلک موصوفاً بمجدک عوّاداً علی المذنبین بحلمک تخلّف سکّان ارضک عن طاعتک و کنت علیهم عطوفاً بجودک جواداً بفضلک عوّاداً بکرمک یا لا اله الّا انت المنّان ذو الجلال و الإکرام».


سپس حضرت به من فرمود: «ای مفضل اگر حاجت مهمی داری این نماز را به جا آور و با این دعا (خدا را) بخوان و حاجتت را (از خدا) بخواه که خدا ان شاء الله برآورده می کند و به او اطمینان است».


نماز جعفر طیار را می توان به نیابت برای مردگان و شهدا خواند و هم چنین می تواند بدون نیابت ثوابش را هدیه کرد. هدیه کردن ثواب نماز به روح اموات و شهدا، هم درجات آنها را زیادتر می کند و هم اجر خود انسان را بیشتر می گرداند و هر چه هدیه شونده مقامش بالاتر باشد، اجر هدیه کننده بیشتر می شود.


این نماز را به حساب نوافل شبانه روزی می توان گذارد، یعنی نافله را به این طریق می توان به جا آورد.


در حدیث رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ آمده است در مقام کسی که نماز جعفر گزارد، اگر بر او مثل ریگ بیابان و کف دریا گناه باشد که می آمرزد مر او را حق تعالی.