چرا به سوره یس قلب قرآن گفته می شود؟




ثواب خواندن سوره یس

سوره یس به قلب قرآن معروف است


 قلب قرآن به سورة یس اطلاق می شود، زیرا پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ می فرماید: برای هر چیزی قلبی است و قلب قرآن سوره یس است.[1]

در توضیح علت اطلاق قلب قرآن بودن بر سوره یس،‌باید گفت که قلب برای هر موجود زنده نقش اساسی و بنیادی را ایفا می کند به گونه ای که بدون داشتن قلب، آن موجود زنده نمی تواند به حیات خود ادامه دهد، طبق روایت یاد شده، اگر قرآن کریم را به یک موجود تشبیه کنیم، سوره مبارک یس قلب آن خواهد بود، این امر نشان می دهد که در این سوره به مهم ترین و اساسی ترین مسایل اسلام که شامل اصول اعتقادات اسلام مثل توحید، نبوت، معاد و خالقیت می شود، اشاره شده است به همین خاطر این سوره قلب قرآن نام گرفته است.

محتوی سوره یس
1- رسالت رسالت پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ :  سوره یس نخست سخن از رسالت پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ و قرآن مجید و هدف از نزول آن و پیروان آن به میان می آورد؛[2]

2- رسالت انبیای الهی :  سپس در بخش دیگری رسالت سه نفر از پیامبران الهی و چگونگی دعوت آنها به توحید و مبارزه آنان با شرک را مطرح می کند؛[3]

3- توحیدو نشانه های دلالت کننده برآن : در بخش دیگری که از آیة 33 به بعد شروع می شود به نکات جالب توحیدی و نشانه های عظمت خداوند می پردازد؛[4]

4- معاد : در قسمت دیگر این سوره موضوعات مربوط به معاد و دلائل گوناگون حشر و نشر، سؤال و جواب در قیامت، پایان جهان و بهشت و جهنم سخن می گوید؛ که به نکات تکان دهنده در این باره اشاره می کند؛[5]

5- موضوعات مختلف : در پایان سوره، صحنه های مختلفی از آفرینش، زندگی، مرگ، انذار و بشارت را مطرح می کند و به انسان ها هشدارهای جدی می دهد.[6]


=======================
پی نوشت ها:
[1] . طبرسی، مجمع البیان ، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1379 هـ ، ج 5، ص 195.
[2] . رک : یس / 12 – 1 .و
[3]  . رک : یس / 27  - 13.
[4]  . رک : یس / 49 – 33 .
[5]  . رک : یس / 67 – 50 ؛ 82- 78 .
[6] . مکارم شیرازی ،  ناصر ، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه ، چاپ دهم، 1371، ج 18، ص 307.

 

اذکاری که از آیات قرآن گرفته شده است!!




ذکر گفتن,سبحان الله,ذکر سبحان الله,ثواب ذکر سبحان الله, تسبیح خدا,

  از آیات قرآن کریم چه اذکاری را برای تسبیح خدا می‌توان استنباط کرد؟
در آموزه‌های دینی، به «سبحان الله» گفتن، «تسبیح» می‌‌گویند. تسبیح به معنای منزه، مبرا، پاک و مقدس دانستن خداوند است از هر نقص، عیب، نیاز، شریک و هر چیزی که سزاوار خداوند نیست.[1]

تسبیح در لغت هم خانواده سبح، یسبح، سبحاً و سباحه (السبح: المر السریع فی الما و فی الهواء) رفتن سریع در آب و هوا(مفردات راغب) سابح به معنی شناگر سریع و به نحو خاص می‌باشد که در قرآن کریم درباره پیامبر صلی الله علیه و آله: و تو در روز تلاش مستمر و طولانی خواهی داشت. (مزمل/7)، فرشتگان: و سوگند به فرشتگانی که در اجرای فرامین الهی با سرعت در حرکتند. (نازعات/3)، خورشید و زمین: نه خورشید را سزاست که به ماه رسد و نه شب را که بر روز پیشی گیرد و هرکدام در مسیر خود شناورند، (یس/40)، بکار رفته‌اند.

در اصطلاح به معنای سبحه: دانه‌های به نخ کشیده شده، تسبیح وسیله ذکر(فرهنگ عمید)

و در معنا از ریشه سبح، یسبح، تسبیح به معنای منزه داشتن خداوند از هر نقص و کاستی می‌باشد (نمل/8، اسری/108) که در قرآن در موارد زیر به آن اشاره رفته است:

تسبیح(سبحان الله) عبارت است از پاک و منزه دانستن خداوند از هر نقص و عیب.

توضیح: در معناى تسبیح سه امر وجود دارد که بدون تحقق هر یک معناى حقیقى تسبیح حاصل نمى‏شود:

1- نفى هر نقصى از خداوند،

2- علم و شعور تسبیح گوینده،

3- قولى بودن تسبیح. نسبت به تحقق امر اول در موجودات عالم بحثى نیست. هر مخلوقى در این عالم با زبان فقر و احتیاج خود، خبر از خالق سبحان مى‏دهد و این همان معناى تسبیح تکوینى است (هر مخلوقى در این جهان به عنوان این که معلول است، خبر از خالق و علت خود مى‏دهد و از آن جا که موجود ناقص و نیازمندى است، خبر از کمال و بى‏نیازى علت خود مى‏دهد.

قرآن کریم درباره این معنی از تسبیح می فرماید:

الإسراء : 44 «...َ وَ إِنْ مِنْ شَیْ‏ءٍ إِلاَّ یُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَ لکِنْ لا تَفْقَهُونَ تَسْبیحَهُمْ إِنَّهُ کانَ حَلیماً غَفُوراً ؛و هر موجودى، تسبیح و حمد او مى‏گوید ولى شما تسبیح آنها را نمى‏فهمید او بردبار و آمرزنده است. »امر دوم (شعور و آگاهى) نیز از دیدگاه قرآن در همه موجودات هست. البته این بدان معنا نیست که علم همه موجودات، یکسان و از یک نوع است. خداوند درباره اعضاى بدن انسان مى‏گوید:

فصلت، ایه 21 و 22

«حَتَّى إِذا ما جاۆُها شَهِدَ عَلَیْهِمْ سَمْعُهُمْ وَ أَبْصارُهُمْ وَ جُلُودُهُمْ بِما کانُوا یَعْمَلُونَ وَ قالُوا لِجُلُودِهِمْ لِمَ شَهِدْتُمْ عَلَیْنا قالُوا أَنْطَقَنَا اَللَّهُ اَلَّذِی أَنْطَقَ کُلَّ شَیْ‏ءٍ وَ هُوَ خَلَقَکُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ وَ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ؛ تا چون بدان رسند، گوششان و دیدگانشان و پوستشان به آنچه مى‏کرده‏اند، بر ضدشان گواهى دهند و به پوست بدن خود مى‏گویند: چرا بر ضد ما شهادت دادید؟ مى‏گویند: همان خدایى که هر چیزى را به زبان درآورده ما را گویا گردانیده است و او نخستین بار شما را آفرید و به سوى او برگردانیده مى‏شوید»

ذکر «سبحان الله» به صورت مکرر در قرآن آمده است؛ لذا هر ذکری که با واژه‌های «سبحان» و «سبحانه»، «سبحانک»، «سَبِّحْ» و ... در قرآن وجود دارد می‌تواند به عنوان تسبیح در نظر گرفته شود، مانند:

1. «سُبْحانَهُ وَ تَعالى‏ عَمَّا یَصِفُون»؛[2] او منزه و فراتر است از آنچه وصفش مى‏‌کنند.

2. «إِلهاً واحِداً لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ سُبْحانَهُ عَمَّا یُشْرِکُونَ»؛[3] هیچ خدایى جز او نیست. منزه است از آنچه شریکش مى‏‌‌سازند.3. «سُبْحانَ اللَّهِ عَمَّا یَصِفُونَ»؛[4]منزّه است خداوند از آنچه توصیف مى‏‌کنند.

4. «سُبْحانَکَ أَنْتَ وَلِیُّنا»؛[5] منزهى تو (از هر عیب و نقص)، تویى تنها دوست و سرپرست و یاور ما.

5. «وَ سَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّک قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ وَ قَبْلَ غُرُوبِها...»؛[6] و پیش از طلوع آفتاب، و قبل از غروب آن تسبیح و حمد پروردگارت را بجا آور.6

«سَبِّحِ اسْمَ رَبِّکَ الْأَعْلَى»؛[7] منزّه شمار نام پروردگار بلند مرتبه‌‏ات را.

  پی نوشت ها:
[1]. «التسبیح: هو التنزیه عن الشریک و العجز و النقص‏....». ابن عربی، تفسیر ابن عربی، ج1، ص 19، دار احیاء الترلث العربی، بیروت، 1422ق.
[2]. انعام، 100.
[3]. توبه، 31.
[4]. صافات، 159.
[5]. سبá 41.
[6]. طه، 130.
[7]. اعلی، 1.

منابع:
porsemani.ir
islamquest.net
tebyan.net

برای این که فرزندتان با قرآن آشنا شود !




آموزش مسائل دینی به کودکان

یکی از روش‏ های تربیت فرزندان، تشویق به قرائت قرآن است.

 

فرزندان ما بر گردن ما حقوقی دارند که برای آشنا کردن آنها با مهم‌ترین حقشان باید آن را «بلند» در حضورشان بخوانیم.

تلاوت قرآن در خانه در سایر افراد خانواده اثر دارد، پدر و مادری که خواندن قرآن جزو برنامه زندگی آنان است فرزندانشان نیز به فراگیری و خواندن قرآن علاقه‌مند می‌ شوند و این خود یکی از راه ‌های تعلیم قرآن به فرزندان است، زیرا کودک و نوجوان به طور عمده تحت تأثیر سخنان والدین، معلمان و دوستان است و این تأثیرپذیری در کودکی بیشتر از پدر و مادر است.

به این داستان بنگرید تا ببینید نخستین معلم «محمد حسین طباطبایی» پدیده قرنی عصر حاضر کیست؟

«مادر سید محمد حسین(علم‌ الهدی) معمولاً او را با خود به جلسات حفظی که اداره برگزار می‌ کرد می ‌برد، در سن 2.5 سالگی پدرش دریافت که علم ‌الهدی با خود آیاتی از قرآن را زمزمه می ‌کند، لذا با فراست دریافت که او استعداد و آمادگی لازم برای حفظ قرآن را دارد و زمزمه آیاتی از جزء 30 به خاطر حضور او در جلسات حفظ قرآن به همراه مادرش بوده، آیاتی را که شاگردان حفظ کرده و در جلسه تحویل می ‌دادند شنیده و حفظ کرده است.

پس به صورت منسجم حفظ قرآن را با او شروع کرد و نتیجه‌ای بسیار عالی از موقع ‌شناسی خود در استعدادیابی کودکش به دست آورد که اکنون اثرات آن در داخل و خارج کشور باعث رونق ‌بخشیدن به محافل حفظ قرآن شده است، بنابراین محیط را برای کودک قرآنی کنید و منتظر باشید او پیشقدم شود».

یکی از حقوق فرزندان، تعلیم قرآن به آنهاست؛ امیرالمۆمنین علی(علیه السلام) در این باره می ‌فرماید: فرزند را بر پدر حقی است و پدر را بر فرزند حقی، حق پدر بر فرزند آن است که فرزند در هر چیز جز نافرمانی خدای سبحان او را فرمان برد و حق فرزند بر پدر آن است که او را نام نیکو نهد و نیکو تربیت کند و قرآنش تعلیم دهد.

این تعلیم قرآن می تواند توسط خود پدر به طور مستقیم صورت گیرد و یا اینکه برای فرزندش معلم قرآن بگیرد که در این رابطه اکثر مسلمین غافل بوده و پدران به این حق عمل نمی کنند.

در روایتی است که اگر معلمی به کودکی بسم الله الرحمن الرحیم یاد دهد خداوند آن کودک و آن معلم و پدرو مادر کودک را از دوزخ نجات می دهد. (تفسیر منهج الصادقین ذیل یه اول حمد)

پدر و مادری که در خانه با صدای بلند قرآن می‌ خوانند اثر تربیتی در روح و جان فرزندانشان می ‌گذارد و آنان را به قرآن علاقمند می‌ کنند.

شیوه های آموزش قرآن به کودکان
رسول خدا(صلی الله علیه و آله) می فرماید: "هیچ مردی فرزند خود را قرآن نیاموزد مگر این که خداوند پدر و مادر کودک را در روز قیامت تاج پادشاهی عطا کند و دو لباس بهشتی به آنان بپوشاند که هرگز مردم مانند آن را ندیده باشند". (وسائل الشیعه، ج 4، ص 825)

یکی از روش‏ های تربیت فرزندان، تشویق به قرائت قرآن است.

پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) می فرماید: "فرزندانتان را بر سه ویژگی تربیت کنید: محبت پیامبرتان، محبت اهل بیت و قرآن".(کنز العمال، ج 16، ص 456)

برای این که فرزندتان با قرآن آشنا شود:
1. از شیوه همانند سازی استفاده کنید، یعنی در عمل به قرآن اهمیت قائل شوید و تلاوت قرآن را در برنامه خود قرار دهید و با آهنگ آن را بخوانید. اگر ممکن است آهنگ دلنشین و جذاب قرآن را در منزل طنین اندازید تا گوش فرزندتان با آهنگ قرآن انس پیدا کند و فضای خانه از بوی عطر قرآن، معطر گردد.

2. نوارهای ترتیل و تکرار آیات قرآن را که به صورت سی دی ارائه است، تهیه نمایید.

3. ایشان را پس از رسیدن به سنین بالاتر به مراکز آموزش قرآن معرفی نمایید تا با روش صحیح و منطقی فرزندتان را تعلیم دهند. در مراحل مختلف از تشویق دریغ نورزید.

4. کتاب هایی را که در رابطه با روش آموزش قرآن و حفظ آن چاپ شده مطالعه فرمایید که به بعضی از آن ها اشاره می کنیم:

ـ کتاب جرعه ملکوت
ـ حفظ قرآن در پنج مرحله
ـ بهترین روش حفظ قرآن
حافظان نور (که جامعه القرآن الکریم آن ها را منتشر نموده است)

یکی دیگر از نکاتی که در آموزش قرآن در دوران کودکی باید مورد تامل قرار گیرد توجه به ویژگی های کودک و استفاده از قالب های مورد علاقه کودک نظیر بازی، کاردستی، شعر و قصه و .... در آموزش است. 

آموزش مسائل دینی به کودکان

یکی از حقوق فرزندان، تعلیم قرآن به آنهاست

 

آموزش قرآن از آموزش شعر مفید تر است
حضرت علی(علیه السلام) در جایی به پدر فرزدق، شاعر معروف که فرزند خود را جهت تشویق به خاطر فرا گیری شعر و کلام عرب به خدمت حضرت آورده بود فرمودند: "اگر به او قرآن یاد می دادی برایش بهتر بود." (همان منبع)

در جای دیگر خطاب به امام حسن(علیه السلام) می فرماید: در اولین قدم برای تربیت تو، از تعلیم کتاب خدا و تأویل آن شروع کردم ..

ائمه معصومین(علیه السلام) پدران و مادران را برای انجام این مهم، فراوان تشویق کرده و اجر و پاداش معنوی خداوند را در قبال این عمل یادآور شده اند.

امام حسن عسکری(علیه السلام) فرمودند: خداوند به پدر و مادر پاداش فراوانی را عنایت می کند. آنان با شگفتی سۆال می کنند: پروردگارا! این همه تفضل دربارة ما در قبال چیست؟ اعمال ما شایستة ‌چنین پاداشی نبوده است!

در جواب آنها گفته می شود: هذه بتعلیم کما ولد کما القرآن و تبصیر کما آیه بدین الاسلام. ”‌ این همه عنایت و نعمت، پاداش شماست که به فرزند خود کتاب خدا، قرآن را آموختید و او را در دین اسلام بصیر و بینا تربیت کردید. (جمعی از استادان، ص 182)

حقّ فرزند بر پدر

ما به برخی از آن ‌ها اشاره می ‌کنیم:

 

نخست: پدر باید نامی برای فرزندش برگزیند که در جامعه‌ی اسلامی زینت او باشد و فرزندش بدان نام مفتخر باشد.

نامی که نشان از بندگی خدا داشته باشد؛ مانند: عبدالله و نام‌های برگزیدگان الهی علیهم السلام که عابدترین بندگان خداوندند.

دوّم: چگونگی برقراری ارتباط او را با خدا و امام زمانش و خلق خدا بر پایه‌ی آموزش‌های دینی تعلیم دهد.

به عبارت دیگر او را مۆدّب به آداب الهی پرورش داده و پیامبر گرانقدر اسلام را در بندگی خدا اسوه‌ی نیکوی او معرّفی کند.

پیامبری که حضرت باقر علیه السلام در معرّفی‌اش فرمودند: «انّ اللهَ اَدَّبَ نبیَّهُ صلی الله علیه و له عَلَی مَحَبَّتِهِ فَقالَ : اِنَّکَ‌ لَعَلَی خُلُقٍ عَظیمٍ... ـ خداوند پیامبرش صلی الله علیه و آله را بر محبّت و دوستی خود ادب آموخت. سپس فرمود: همانا تو خُلق عظیمی ـ دین بزرگی ـ را دارا هستی...». ["الاختصاص"، "شیخ مفید"، ص 330]

سوّم: اگر بپذیریم که باید قرآن را به او بیاموزد، ناگزیر باید همان قرآنی را که از خاندان رسالت علیهم السلام آموخته است به فرزندش تعلیم دهد: خواندنش را، ترجمه‌اش را و تفسیرش را.[ "تفسیر القمی"، ج 1، ص 30]

 

منبع:tebyan.net

احادیثی گهربار از ائمه درباره شوخ طبعی




احادیث,حدیث,حدیث درباره شوخ طبعی

احادیثی گهربار از ائمه درباره شوخ طبعی
حدیث (1) امام باقر علیه السلام :
إِنَّ اللّه  عَزَّوَجَلَّ یُحِبُّ المُداعِبَ فِى الجَماعَةِ بِلا رَفَثٍ؛
خداوند عزوجل دوست دارد کسى را که در میان جمع شوخى کند به شرط آن که ناسزا نگوید.
کافى، ج2، ص663، ح4

 

----------------------------------
 حدیث (2) رسول اکرم صلى الله علیه و آله :
إِنّى أَمزَحُ وَلا أَقولُ إِلاّ حَقّا؛
من شوخى مى کنم، اما جز حق نمى گویم.

 شرح نهج البلاغه، ج6، ص330

 

----------------------------------
حدیث (3) رسول اکرم صلى الله علیه و آله :
 اَلمُؤمِنُ دَعِبٌ لَعِبٌ وَالمُنافِقٌ قَطِبٌ غَضِبٌ؛
 مؤمن شوخ و شنگ است و منافق اخمو و عصبانى.
 تحف العقول، ص 49

 

----------------------------------
حدیث (4) رسول اکرم صلى الله علیه و آله :
 أَتَتِ امرَأَةٌ عَجوزٌ إِلَى النَّبِىِّ صلى الله علیه و آله فَقالَ لاتَدخُلُ الجَنَّةَ عَجوزٌ، فَبَکَت، فَقالَ: إِنَّکَ لَستَ یَومَئِذٍ بَعَجوزٍ، قالَ اللّه  تَعالى: (إِنّا أَنشَناهُنَّ إِنشاءً فَجَعَلناهُنَّ أَبکارا)؛
پیر زنى نزد پیامبر صلى الله علیه و آله آمد. حضرت به او فرمودند: پیر به بهشت نمى رود. پیرزن گریست. حضرت فرمودند: تو در آن روز پیر نخواهى بود. خداى متعال مى فرماید: «ما آنان را آفرینش نوینى بخشیدیم و همه را دوشیزه قرار دادیم».
تنبیه الخواطر، ج1، ص112

 

----------------------------------
حدیث (5) امام کاظم علیه السلام :
إِنَّ رَسولَ اللّه  صلى الله علیه و آله کانَ یَتیهِ العرابىُّ فَیُهدى لَهُ الهَدیَّةَ، ثُمَّ یَقولُ مَکانَهُ: أَعطِنا ثَمَنَ هَدیَّتِنا فَیَضحَکُ رَسولُ اللّه  صلى الله علیه و آله وَکانَ إِذَا اغتَمَّ یَقولُ: ما فَعَلَ العرابىُّ؟! لَیتَهُ أَتانا؛
 بادیه نشینى بود که نزد رسول خدا صلى الله علیه و آله مى آمد و براى آن حضرت هدیه مى آورد و همان جا مى گفت: پول هدیه ما را بده و رسول خدا صلى الله علیه و آله مى خندیدند. آن حضرت هرگاه اندوهگین مى شدند، مى فرمودند: آن بادیه نشین چه شد؟ کاش نزد ما مى آمد.
کافى، ج2، ص663، ح1

 

----------------------------------
حدیث (6) امام على علیه السلام :
کَثرَةُ المِزاحِ تَذهَبُ البَهاءَ وَتوجِبُ الشَّحناءَ؛
شوخى زیاد، ارج و احترام را مى برد و موجب دشمنى مى شود.
غررالحکم، ج4، ص597، ح7126

 

----------------------------------
 حدیث (7) امام على علیه السلام :
مَن کَثُرَ مِزاحُهُ استُجهِلَ؛
هر کس زیاد شوخى کند، نادان شمرده مى شود.
 غررالحکم، ج5، ص183، ح7883

 

----------------------------------
 حدیث (8) امام على علیه السلام :
رُبَّ هَزلٍ عاد َجِدّا؛
چه بسا شوخى اى که جدّى مى شود.
 تحف العقول، ص85

 

----------------------------------
حدیث (9) رسول اکرم صلى الله علیه و آله :
 لا یَبلُغُ العَبدُ صَریحَ الیمانِ حَتّى یَدَعَ المِزاحَ و َالکَذِبَ و َیَدَعَ المِراءَ و َإِن کانَ مُحِقّا؛
بنده به ایمان ناب نرسد، مگر آن که شوخى و دروغ را ترک گوید و مجادله (بگومگو) را رها کند، هر چند حق با او باشد.
الترغیب و الترهیب، ج3، ص594، ح20

 

----------------------------------
حدیث (10) امام صادق علیه السلام :
 إِذا أَحبَبتَ رَجُلاً فَلا تُمازِحهُ وَ لا تُمارِهِ؛
هر گاه کسى را دوست داشتى، با او نه شوخى کن نه مجادله.
کافى، ج2، ص66، ح9

 

----------------------------------
حدیث (11) پیامبر صلى الله علیه و آله :
اَنا زَعیمٌ بِبَیتٍ فى رَبَضِ الجَنَّةِ وَ بَیتٍ فى وَسَطِ الجَنَّةِ وَ بَیتٍ فَى اَعلَى الجَنَّةِ، لِمَن تَرَکَ المِراءَ وَ اِن کانَ مُحِقّـا وَ لِمَن تَرَکَ الکِذبَ وَ اِن کانَ هازِلاً وَ لِمَن حَسَّنَ خُلقَهُ؛
 من براى کسى که بگومگو را رها کند، هر چند حق با او باشد و براى کسى که دروغ گفتن را اگر چه به شوخى باشد، ترک گوید و براى کسى که اخلاقش را نیکو گرداند، خانه اى در حومه بهشت و خانه اى در مرکز بهشت و خانه اى در بالاى بهشت ضمانت مى کنم.
 خصال، ص 144، ح170

 

----------------------------------
حدیث (12) امام باقر علیه السلام :
 اِنَّ اللّه  عَزَّ و َجَلَّ یُحِبُّ المُداعِبَ فِى الجَماعَةِ بِلارَفَثٍ؛
خداوند عزوجل، کسى را که در میان جمع شوخى کند، دوست دارد به شرط آن که ناسزا نگوید.
کافى، ج2، ص663، ح4

 

----------------------------------
 حدیث (13) امام على علیه السلام :
کَثرَةُ المِزاحِ تُذهِبُ البَهاءَ وَ توجِبُ الشَّحناءَ؛
شوخى زیاد، ارج و احترام را مى برد و موجب دشمنى مى شود.
غرر الحکم، ح 7126

 

----------------------------------
حدیث (14) امام حسن عسکری علیه السلام:
 لا تُمار فَیذهَبَ بَهاوُک وَ لا تمازح فَیجتَرَاُ عَلَیک؛
جدال مکن که ارزشت می رود و شوخی مکن که بر تو دلیر شوند
تحف العقول، ص 486

 

----------------------------------
حدیث (15) امام موسی کاظم علیه السلام:
 اِیاک وَ المِزاحَ فَاِنَّهُ یذهَبُ بِنُورِ ایمانِک؛
از شوخی (بی مورد) بپرهیز، زیرا که شوخی نور ایمان تو را می برد.
بحارالانوار، ج78، ص321

 

----------------------------------
حدیث (16) امام على علیه السلام :
کانَ رَسولُ اللّه‏ِ صلی الله علیه و آله لَیَسُرُّ الرَّجُلَ مِنْ اَصحابِهِ اِذا رَآهُ مَغْموما بِالْمُداعَبَةِ وَ کانَ صلی الله علیه و آله یَقولُ: اِنَّ اللّه‏َ یُبْغِضُ الْمُعَبِّسَ فى وَجْهِ اِخْوانِهِ؛
هرگاه رسول اکرم صلی الله علیه و آله یکى از اصحاب خود را غمگین مى‏ دیدند، با شوخى او را خوشحال مى‏ کردند و مى‏ فرمودند: خداوند، کسى را که با برادران (دینى) اش با ترشرویى و چهره عبوس روبرو شود، دشمن مى ‏دارد.
 رسائل شهید ثانى، ص 326

 

----------------------------------
حدیث (28) امام صادق علیه السلام :
کانَ رَسولُ اللّه‏ِ صلی الله علیه و آله یُداعِبُ وَ لا یَقولُ اِلاّ حَقّـا؛
رسول اکرم صلی الله علیه و آله شوخى مى‏ کردند ولى جز حقّ چیزى نمى‏ گفتند.
 مستدرک الوسائل، ج 8 ، ص 408

 

----------------------------------
حدیث(29) امام محمدباقر علیه السلام :
اِنَّ اللهَ عَزَّوَجَلَّ یُحِبُّ المُداعِبَ فی الجَماعَهِ بِلا رَفَث؛
خداوند عزوجل کسی را که در میان جمع ، بدون ناسزاگویی شوخی کند، دوست دارد .
کافی، ج2، ص663

 

----------------------------------
 حدیث(29) امام هادی علیه السلام :
الهُزءُ فُکاهَةُ السُّفَهاءِ، و صِناعَةُ الجُهّالِ.
هزل ‏گویى، شوخى کم‏ خردان و کار نادانان است.
خردگرایی - ص306 – ح 992
منبع : aviny.com

ختم امام جواد برای شفای مریض



 

ختم امام جواد (ع)

 

برای شفای هر مریضی دو رکعت نماز حاجت توسل به حضرت جواد الائمه بخواند و بعداً یکصد و چهل و شش مرتبه بگوید:

 

(ما شاءَاللهُ لا حَوْلَ وَ لا قُوّهَ اِلاّ بِالله) اگر در ساعتی که منسوب به آ‌ن حضرت است باشد بسیار مفید و ساعت آن را از نماز عصر تا دو ساعت بعد از آن تشخیص داده‌اند که مورد استجابت است.

 

منبع:yamojir.com