واقعه غدیر از مهمترین وقایع تاریخ اسلام است که در آن، پیامبر اسلام(ص) هنگام بازگشت از حجة الوداع در ۱۸ ذیالحجه سال دهم قمری در مکانی به نام غدیر خم، امام علی(ع) را ولی و جانشین خود معرفی کرد. حاضران در آن واقعه که بزرگان صحابه نیز در میانشان بودند، با امام علی (ع) بیعت کردند.
این معرفی بنا به دستور الهی در آیه تبلیغ بود. این آیه، کمی قبل از ۱۸ ذی الحجه سال دهم قمری نازل شد که به پیامبر(ص) دستور میداد آنچه خداوند بر او نازل کرده، ابلاغ کند و اگر پیامبر این کار را نکند، رسالتش را انجام نداده است. سپس آیه اکمال نازل شد که میگفت: امروز دین شما را کامل نمودم و نعمت خود را بر شما تمام کردم و دین اسلام را برای شما پسندیدم.
معصومان(ع) به حدیث غدیر استناد کردهاند و شاعران بسیاری ـ از دوران امام علی(ع) تا به امروز ـ درباره آن شعر سرودهاند. از مهمترین آثار درباره این واقعه و حدیث غدیر، کتاب الغدیر فی الکتاب و السنة و الادب از علامه امینی است. پیامبر(ص) و دیگر معصومان این روز را عید خواندهاند و مسلمانان، بهویژه شیعیان این روز را جشن میگیرند.
![]() | |
بنابر روایات، پیامبر (ص) چهار شب[۱] و به قول برخی دیگر پنج شب[۲] از ذیقعده سال دهم هجری مانده بود که همراه هزاران نفر برای ادای مناسک حج از مدینه به طرف مکه حرکت کرد (برخی این تعداد را تا هفتاد هزار نفر هم گفتهاند).[۳] این سفر رسول خدا (ص)، حجة الوداع، حجة الاسلام و حجة البلاغ نامیده میشود. در آن ماه امام علی(ع) برای تبلیغ اسلام در یمن بود[۴] و هنگامی که از تصمیم پیامبر (ص) برای سفر حج آگاه شد، همراه عدهای به سمت مکه حرکت نمود و پیش از آغاز مناسک، به رسول خدا (ص) پیوست.[۵] اعمال حج پایان یافت و پیامبر (ص) همراه مسلمانان مکه را ترک و به طرف مدینه حرکت کرد.
مسلمانان حجگزار پنج شنبه ۱۸ ذی الحجه به غدیر خم رسیدند و پیش از جدایی اهالی شام، مصر و عراق از جمعیت، جبرئیل آیه تبلیغ را بر پیامبر (ص) نازل کرد و از جانب خداوند، به رسول خدا (ص) امر نمود تا علی (ع) را به عنوان ولی و وصی بعد از خود، به مردم معرفی کند.
پس از نزول این آیه، پیامبر (ص) دستور توقف کاروان را صادر نمود و گفت آنانی که پیشاپیش حرکت میکنند، به محل غدیر بازگردند و کسانی که عقب ماندهاند، به کاروان در غدیر خم، ملحق شوند.[۶]
پیامبر (ص) پس از ادای نماز ظهر، خطبهای ایراد کرد که به خطبه غدیر مشهور شد و در ضمن آن فرمود:
سپس رسول خدا (ص)، دست علی (ع) را بلند نمود تا مردم او را ببینند و فرمود:
هنوز جمعیت متفرق نشده بودند که دوباره جبرئیل نازل شد و از جانب خداوند، آیه سوم سوره مائده نازل شد که به آیه اکمال مشهور است. در بخشی از آیه آمده است: «الْیوْمَ أَکمَلْتُ لَکمْ دینَکمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیکمْ نِعْمَتی وَ رَضیتُ لَکمُ الْإِسْلامَ دیناً؛ امروز دین شما را کامل نمودم و نعمت خود را بر شما تمام کردم و دین اسلام را برای شما پسندیدم.»
در این هنگام، مردم به امیر مؤمنان(ع) تهنیت گفتند. از جمله کسانی که پیشاپیش سایر صحابه، به امام علی(ع) تهنیت گفتند، ابوبکر و عمر بودند. عمر پیوسته خطاب به امیر مؤمنان(ع) میگفت: بر تو گوارا باد! ای پسر ابوطالب!، تو مولای من و مولای هر مرد و زن با ایمان گشتی.[۸]
پیامبر(ص) نیز دستور داد خیمهای برای علی(ع) برپا کردند و به مسلمانان فرمان داد دسته دسته خدمت ایشان برسند و به عنوان امیرمؤمنان به او سلام دهند و همه مردم حتی همسران رسول خدا(ص) و همسران مسلمانان، دستور پیامبر(ص) را عملی ساختند.[۹]
درباره تعداد افراد حاضر در غدیر خم اختلاف نظر است. تعداد حاضران را ده هزار نفر،[۱۰] دوازده هزار نفر،[۱۱] هفده هزار نفر،[۱۲] هفتاد هزار نفر[۱۳] و ۱۲۰هزار نفر[۱۴] گفتهاند.
با توجه به گنجایش جمیعت در فضای غدیرخم و جمعیت مدینه در سال دهم هجری، همچنین با در نظر گرفتن جمعیت حاضر در مکه در هنگام حجة الوداع میتوان گزارش مبنی بر حضور ده هزار نفر در غدیر خم را مستندتر دانست.[۱۵]
حدیث غدیر در منابع شیعه و سنی نقل شده است و برخی از بخشهای حدیث، مانند «من کنت مولاه فهذا علی مولاه» متواتر است.[۱۶] صحابه و تابعان پرشماری حدیث را نقل کردهاند.
راویان حدیث غدیر بسیارند، از جمله:
اهل بیت یعنی امام علی(ع)، حضرت فاطمه(س)، امام حسن(ع) و امام حسین(ع).
سپس نام حدود ۱۱۰ تن از صحابه پیامبر(ص) به چشم میخورد از جمله: عمر بن خطاب،[۱۷] عثمان بن عفان،[۱۸] عایشه بنت ابوبکر،[۱۹] سلمان فارسی،[۲۰] ابوذر غفاری،[۲۱] زبیر بن عوام،[۲۲] جابر بن عبدالله انصاری،[۲۳] عباس بن عبدالمطلب،[۲۴] ابوهریره[۲۵] و... که تمامی آنان در محل غدیر حاضر بودهاند و حدیث غدیر را بدون واسطه نقل میکنند.
همچنین حدیث غدیر از ۸۳ تن از تابعین نقل شده است،اصبغ بن نباته[۲۶]، عمر بن عبدالعزیز(خلیفه اموی)[۲۷].
از جمله آنان:پس از تابعین، در میان علمای اهل تسنن از قرن دوم تا قرن چهاردهم، ۳۶۰ تن، حدیث غدیر را نقل کردهاند، از جمله: امام شافعیان،[۲۸] امام حنبلیان،[۲۹] احمد بن شعیب نسائی،[۳۰] ابن مغازلی،[۳۱] احمد بن عبدالله[۳۲]، احمد بن عبدربه[۳۳]
در بین محدثان و عالمان شیعه نیز افراد فراوانی حدیث غدیر را در کتب مختلف، روایت کردهاند، از جمله آنان: شیخ کلینی، شیخ صدوق، شیخ مفید، سید مرتضی و... میباشند.[۳۴]
بسیاری حدیث غدیر را حدیث حسن و عدهای نیز آن را صحیح میدانند.[۳۵] همچنین همه محدثان شیعه و برخی از بزرگان اهل تسنن، حدیث غدیر را حدیثی متواتر میشمارند.[۳۶]
طبق نظر مفسران شیعه[۳۷] و سنی،[۳۸] چند آیه در قرآن کریم درباره ماجرای غدیر در حجة الوداع نازل شده است:
امام علی(ع) فرمود: "ای مسلمانان و مهاجران و انصار، آیا نشنیدید که رسول خدا (ص) روز غدیر خم چنین و چنان فرمود؟" همه مردم گفتند: آری.حضرت فاطمه (س) میفرماید: "گویی شما نمیدانید آنچه را که پیامبر در روز غدیرخم فرمود؟ سوگند به خدا، پیامبر در آن روز مقام ولایت و امامت را برای علی مقرر و استوار ساخت، تا رشته طمع شما را نسبت به این مقام قطع کند."[۴۰]
امام حسن (ع) فرمود: "مسلمانان پیامبر (ص) را دیدند و از او شنیدند آن هنگام را که دست پدرم را در روز غدیر خم گرفت و خطاب به آنان فرمود: کسی که من مولی و رهبر او هستم، پس علی مولی و رهبر اوست."امام حسین (ع) میفرماید: "رسول خدا (ص)، علی (ع) را به همه آداب نیک پرورش داد، وقتی که علی (ع) را در روح و روان خود استوار و محکم ساخت، مسئولیت امامت را به او واگذار کرد و در روز غدیر فرمود هرکه من مولی و رهبر اویم، پس علی مولی و رهبر اوست."امام رضا (ع) فرمود: "روز غدیر در میان اهل آسمان مشهورتر است تا میان اهل زمین... اگر مردم ارزش این روز را میدانستند، بیتردید فرشتگان در هر روز ده بار با آنان مصافحه میکردند."[۴۱]
قرن اول | قرن دوم | قرن سوم | قرن چهارم | قرن پنجم | قرن ششم | قرن هفتم | قرن هشتم | قرن نهم | قرن دهم | قرن یازدهم | قرن چهاردهم |
---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|
امیرالمؤمنین (ع) | کمیت بن زید | ابوتمام طائی | ابن طباطبای اصفهانی | شریف رضی | ابوالحسن فنجکردی | ابوالحسن المنصور بالله | ابن داود حلی | ابن عرندس حلی | ابراهیم بن کفعمی | ابن أبی شافین البحرانی |
|
حسان بن ثابت | سید حمیری | دعبل | ابن علویه اصفهانی | سید مرتضی | اخطب خوارزمی | مجدالدین بن جمیل | جمال الدین خعی | ابن داغر حلّی | عزالدین عاملی | زین الدین حمیدی |
|
قیس انصاری | عبدی کوفی | ابواسماعیل علوی | مفجّع | مهیار دیلمی | قاضی ابن قادوس | ابوالحسن جزّار | سریجی اوالی | حافظ برسی حلّی | |
شیخ حسین کرکی |
|
عمرو بن عاص | |
وامق نصرانی | ابوقاسم صنوبری | ابوعلی بصیر | ابوالغارات ملک صالح | قاضی نظام الدین | صفی الدین حلّی | ضیاء الدین الهادی | |
شیخ بهائی |
|
محمد حمیری | |
ابن رومی | ابوفراس | ابوالعلی معرّی | قطب الدین راوندی | شمس الدین محفوظ بن وشاح | شیبانی شافعی | الحسن آل ابی عبدالکریم | |
شیخ حر عاملی |
|
|
|
حمانی افوه | ابونجیب طاهر | ابن جبر مصری | ابوالمعالی القاضی جلیس | بهاء الدین اربلی | شمس الدین مالکی | |
|
حسین بن شهاب کرکی[۴۲] | محمد ثقفی تهرانی [۴۳] |
مسلمانان و به خصوص شیعه همواره روز غدیر را یکی از عیدهای بزرگ میدانند و این روز در میان ایشان به عید غدیر معروف و مشهور است.
تا جایی که بیعت با مستعلی بن مستنصر (از حاکمان مصر) در روز عید غدیر خم سال ۴۸۷ قمری صورت گرفت.[۴۴] همچنین از اهل سنت روایت شده که هر کس روز هیجدهم ذی الحجه را روزه بگیرد، خداوند ثواب روزه شش ماه را برای او مینویسد و این روز، همان روز عیدغدیر خم است.[۴۵]
رسول خدا(ص) فرمود : "روز غدیرخم برترین عیدهای امت من است و آن روزی است که خداوند بزرگ دستور داد، آن روز برادرم علی ابن ابی طالب را به عنوان پرچمدار امتم منصوب کنم، تا بعد از من مردم توسط او هدایت شوند، و آن روزی است که خداوند در آن روز دین را تکمیل و نعمت را بر امت من تمام کرد و اسلام را به عنوان دین برای آنان پسندید."[۴۶]
همچنین امام صادق(ع) میفرماید: "روز غدیرخم عید بزرگ خداست، خدا پیامبری مبعوث نکرده، مگر اینکه این روز را عید گرفته و عظمت آن را شناخته و نام این روز در آسمان، روز عهد و پیمان در زمین، روز پیمان محکم و حضور همگانی است."[۴۷]
باقر العلوم به معنای شکافنده علوم است. به گفته شیخ کلینی و جابر بن عبدالله انصاری تنها صحابی زنده پیامبر (ص)، در زمان امام باقر (ع) روایت است که جابر عادت داشت در مسجد نشسته و صدا بزند: یا "باقرالعلم! یا باقرالعلم! "؛ اهل مدینه فکر میکردند جابر عقلش را از دست داده است. اما جابر به آنها اطمینان میداد که از پیامبر (ص) شنیده که به او سفارش کردهاست: «ای جابر! مردی از خانوادهام را دیدار خواهی کرد که همنام من است و از لحاظ شخصیت به من نزدیک است. او دانش را شکافته به عمق آن پی خواهد برد.»
در مورد نحوه دیدار جابر با محمد باقر، هم کلینی روایت میکند که روزی جابر از مقابل مکتب خانهای که در آن قرآن تدریس میشد، عبور میکرد که باقر را که هنوز کودکی بیش نبود در آنجا دید. به او نزدیک شد تا ببیند آیا ویژگیهایی که از زبان پیامبر شنیده را در او پیدا میکند. جابر با دیدن کودک نامش را میپرسد و پس از آنکه نشانههایی که از پیامبر شنیده در او میبیند سرش را بوسیده، سلام پیامبر (ص) را به او میرساند.
دوران امامت امام محمد باقر (ع) پس از درگذشت پدرشان امام سجاد (ع)، از سال ۹۵ هجری قمری آغاز شد و به مدت نوزده سال ادامه داشت. باید در نظر داشت که یکی از اتفاقات مهم در دوران امامت ایشان انقراض حکومت امویان و سرکار آمدن خلافت عباسیان بود که سر منشأ مشاجرههای سیاسی و پیدایش مدعیانی مانند ابومسلم خراسانی بود. حضرت (ع) ضمن آنکه رسالت ترویج تعالیم قرآنی به ویژه امامت و ولایت را داشتند، چون بعد از پدرشان یکی از شاهدان عینی واقعه کربلا بودند، جریان عاشورا را با پرچمداری حقانیت اسلام و اهل بیت (ع) برای مردم روایت میکردند و پرده از ظلم و باطل بودن حکومت بنی امیه و عباسیان برمیداشتند.
درباره حضور و نقش امام محمد باقر (ع) در واقعه عاشورا و روایتگری ایشان بعد از انقراض امویان گفت: یکی از امامانی که در پیکره واحد امامت و نور منسجم ولایت توانستند جریان علمی و فکری حکومت دینی و شیعی را به طور ویژهای دنبال و معارف ناب اسلام را در میان مسلمانان بیان کنند، امام محمد باقر (ع) بود. ایشان توانستند پس از هم گسستگی مردم بعد از جریان عاشورا، زمینه گسترش تفکر دینی و معارف اسلامی را در پیکره محدود فرهنگی، بین شیعیان و اهل سنت فراهم کنند.
وی اظهار کرد: نام امام باقر (ع) با اینکه در بسیاری از رخدادهای اسلامی حضور داشت، کمتر شنیده شده است؛ واقعه عاشورا نیز یکی از این رویدادهاست. حضرت سیدالشهدا (ع) در آخرین جملات خود به امام سجاد (ع) میفرمایند: «غیر از من و تو مردی در خیمهها نیست و زنده نمانده است.» این جمله امام نشان از حفظ امامت دارد. چرا که امام حسین (ع) به دلیل همین حفظ امامت از ذریه خودشان اذن ورود امام زین العابدین (ع) را به میدان ندادند و میشود گفت که حفظ و پنهان کردن امام باقر (ع) نیز به همین سبب بوده است.
البته باید در نظر داشت که امام باقر (ع) در میان کودکان و فرزندان اهل بیت (ع) حضور داشت؛ اما به دلیل حساسیت بالا، ظهور و نقش پررنگی را ایفا نکرد.
امام باقر (ع) روایتگر حادثه عاشورا بود، گفت: ما در اسناد تاریخی روایتهای بسیاری را از امام باقر (ع) درباره جریان عاشورا داریم. ایشان اولین کسی بودند که از آمدن ذوالجناح به خیمهها خبر دادند و خطبههای وارده در کربلا را برای نسل آینده خود بیان کردند.
این سخنران و کارشناس مسائل دینی و قرآنی، درباره نقش حضرت باقر در ایجاد محافل علمی و دینی در زمانه خود اظهار کرد: ایجاد محافل معرفتی و علمی پس از دوره انتقال حکومت بنی امیه به بنی عباس شکل گرفت. پس از جریان عاشورا در دوره امامت امام زین العابدین (ع)، خفقان و اختلافاتی در جامعه شکل گرفت. حکومت بنی امیه پس از واقعه کربلا با خشونت جلوی نشر معارف شیعی را گرفت. اما امام باقر (ع) فرصتی را ایجاد کرد تا حلقههای فکری معرفتی بنا شوند. البته یکی دیگر از مسائلی که باعث شد جامعه به سمت تشکیل محافل معرفتی برود، شهادت اصحاب امام حسین (ع) بود؛ چرا که بیشترین یاران ایشان از محدثین و قاریان بودند که پس از شهادتشان جامعه با خلأ وجود عالمان روبرو شد. به همین سبب امام محمد باقر با تربیت شاگردان مکتب اهل بیت (ع) به تبلیغ معارف اسلامی و روایتگری واقعه عاشورا پرداختند. باید در نظر داشت که نیمی از احادیث موجود امروز از سخنان امام باقر (ع) است.
درباره علت و همچنین زمان مرگ امام پنجم تردید وجود دارد. بر اساس برخی روایات ایشان به وسیله ابراهیم بن ولید بن عبدالله، از نزدیکان هشام بن عبدالملک، مسموم شدند. بر اساس اقوال معروفتر اما، زید دیگری (یکی از پسر عموهای امام) بر سر ارثیهای با باقر (ع) اختلاف پیدا کرده بود. آن دو توافق کردند تا نزد قاضی بروند. وقتی قاضی حق را به باقر داد، زید شکایتش را نزد هشام برد. شکایتهای زید خلیفه را برانگیخت تا هدیهای برای حاکم مدینه فرستاده از او بخواهد ارثیه مورد اختلاف را از باقر (ع) گرفته برایش بفرستد. باقر (ع) که گویا برای چنین وضعیتی خود را آماده کرده بود، صندوقی حاوی مدارک تقلبی را به حاکم مدینه داد. با این حال وقتی خلیفه صندوق را دریافت کرد، آن را به زید نشان داد و زید متوجه تقلبی بودن اسناد شد. بر طبق روایات شیعی خلیفه به زید زینی داد که با زهر آبدیده بود. زید تدارک لازم را دید تا زین به دست باقر (ع) برسد. امام از آن استفاده کرده و بر اثر زهر آن از دنیا رفت. به گفته برخی منابع امام باقر در ۷ ذی الحجه سال ۱۱۴ پس از هجرت در سن ۵۷ به دستور هشام بن عبدالملک در مدینه مسموم شد و درگذشت. مزار امام محمد باقر در شهر مدینه در قبرستان بقیع و کنار سه امام دیگر شیعیان است. آرامگاه او بر خلاف بیشتر امامان شیعه هم اکنون گنبد و ضریح ندارد.
کلینى به سند خود از امام صادق (ع) نقل کرده است که فرمود: پدرم هر آنچه از کتب و سلاح و آثار و امانات انبیا در نزد خود داشت، برای من به ودیعت سپرد. پس، چون لحظه وفاتش فرا رسید به من گفت: چهار شاهد فرا بخوان. من چهار تن از قریش را دعوت کردم که یکى از آنان نافع مولاى عبد الله بن عمر بود.
پس به من فرمود: بنویس. این چیزى است که یعقوب فرزندانش را بدان وصیت کرد که اى فرزندانم خداوند دین را براى شما برگزید، پس نمیرید مگر آنکه تسلیم رضاى خداوند باشید. سپس فرمان داد که او را به جامهای که هر جمعه در آن نماز مى خواند، کفن کنند و عمامه اش را بر سرش بندند و قبر او را چهار گوش و با فاصله چهار انگشت از زمین بلندتر قرار دهند و در موقع دفن بندهاى کفن او را باز کنند.
سپس، امام صادق (ع) به پدر گفت: اى پدر! در این وصیت چه بود که بر آن شاهد طلب کردى؟ فرمود: پسرم! خوش نداشتم پس از من با تو به نزاع برخیزند به این بهانه که به تو وصیت نکرده ام و مى خواستم بدین وسیله حجت و دلیلى براى تو قرار داده باشم. در حقیقت امام (ع) مى خواست به این وسیله همگان بدانند که جعفر بن محمد (ع)، وصى و جانشین و امام بعد از اوست. (منبع: کتاب سیره معصومان، ج. ۵، ص. ۴۵، نویسنده: سید محسن امین، ترجمه: على حجتى کرمانى).
انتهای پیام/
نماز خوان شدن
فرزند گاهی برای پدر و مادر تبدیل به یک مشکل می شود چرا که شاید راه درست
دعوت فرزندشان به خواندن نماز را طی نمی کنند. در این مورد هم اسلام و
قرآن مثل همیشه راه های دارد که به شرح زیر است.
آیت الله سیدمحمد ضیاءآبادی، مفسر قرآن کریم در جلسه تفسیر خود با اشاره به آیات 58 و 59 سوره کهف، گفت:خداوند حکیم آن کسانی را که از آیات الهی باخبرند و در عین حال عملاً اعراض می کنند را توبیخ و تهدید کرده است.
مردمی که برنامه را می دانند ولی عمل نمی کنند و زشت و زیبا و گناه و عبادت برایشان فرقی نمی کند، خداوند اینها را مذمت کرده است. در دنیا کیفرشان این است که مهر بر قلبشان زده می شود. اینکه یک عمر زندگی می کنم و نفهمم خدا و پیغمبر(صلی الله علیه و آله) چه بودند همین مهر بر دل است.
آیه 57 سوره کهف «وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّن ذُکِّرَ بِآیَاتِ رَبِّهِ فَأَعْرَضَ عَنْهَا؛ کیست ستمکارتر از آن کس که به آیات پروردگارش پند داده شده و از آن روی برتافته».
در عین حال اگر توبه کنند، خدا می پذیرد. «وَرَبُّکَ الْغَفُورُ ذُو الرَّحْمَةِ»، خدای تو هم آمرزنده است هم مهربان. اما باید توبه واقعی انجام شود؛ اگر حق الله و حق الناس بر ذمه اش بود و ادا کرد، آن توبه می شود. مال و آبروی مردم و ضایع کردن حق همسر و اولاد و ... همه حق الناس است. چون خداوند مهربان است مهلت می دهد. خداوند می فرماید از گنه گاران راضی نیستم ولی در عذاب تعجیل نمی کنم. تاریخ نشان می دهد که اقوام مختلف تا یک زمان معینی مهلت داده شدند.
بدبخت آدمی که خودش را جهنمی کند. ظلم به نفس اول است، چون به حرف خدا گوش نداده و محکوم به عذاب شده است، به دنبالش به مردم هم ستم می کند. ظلم به نفس مقدم بر ظلم به غیر است. کسی که به خدا احترام نگذاشته به خودش ستم می کند. کسی که ظالم به خود باشد حتماً نسبت به مردم هم ظالم خواهد بود.
یک عمر زیارت و حج می رویم اما نمی فهمیم نماز یعنی چه. ما آلوده هستیم، هر کسی اندازه خودش حساب کند از وقتی که بالغ شده چه گناهانی انجام داده است.
فرزند خود را نماز خوان کنید
جوانان عزیز، باید پاکسازی کنیم. آلوده ها را به بهشت راه نمی دهند مطمئن باشید. نه اینکه بگوییم امام حسین(علیه السلام) و امیرالمومنین(علیه السلام) داریم همه چی حل می شود. اصل این است که دین داریم، امام حسین(علیه السلام) و امیرالمومنین(علیه السلام) فدای دین شدند.
خداوند برنامه پیغمبر(صلی الله علیه و آله) را تزکیه قرار داده است. پیامبر(صلی الله علیه و آله) برای این آمده است. «لَقَدْ مَنَّ اللّهُ عَلَی الْمُومِنِینَ إِذْ بَعَثَ فِیهِمْ رَسُولًا مِّنْ أَنفُسِهِمْ یَتْلُو عَلَیْهِمْ آیَاتِهِ وَیُزَکِّیهِمْ وَیُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَةَ وَإِن کَانُواْ مِن قَبْلُ لَفِی ضَلالٍ مُّبِی»، (آل عمران/164)، خداوند اولین کار پیغمبر(صلی الله علیه و آله) را خواندن قرآن برای مردم تعیین کرده اما این را کافی ندانسته است. وظیفه پیامبر(صلی الله علیه و آله) این است که مردم را تزکیه کند و دستور دهد که خودشان را پاک کنند. قرآن خواندن پیغمبر(صلی الله علیه و آله) هم کافی نبود، برای ما هم کافی نیست.
خانه ای را که بخواهید نقاشی کنید اول دیوارها را پاک می کنید و بعد نقاشی می کنید. تا جان را پاک نکنید نوسازی نمی شود. غیر خدا در دل های ما جای گرفته است. محبت پول، زن، ریاست، شهرت و ...، اینها همه غیر خداست. دلی که غیر خدا در آن جای گرفته، خدا در آن جا ندارد.
حب مال دل ها را کثیف کرده است، باید صدقه و خمس بدهیم. باید پاک بشویم و تطهیر و تزکیه داشته باشیم، اول باید پاکسازی باشد. در سوره شمس خداوند 11 قسم خورده است، قسم خدا شوخی نیست. مطمئن باشید ناپاک ها به بهشت راه ندارند. تنها کسانی مفلح می شوند که تزکیه داشته باشند. مطمئن باشید شما رستگار نخواهید شد مگر اینکه تزکیه داشته باشید.
چقدر اشعار را در دلمان جای می دهیم که سعدی چه گفته، حافظ چه گفته، ببینیم خدا چه گفته است. مسلماً آن آدمی می تواند مفلح شود که تزکیه کرده است و خدا را حاضر دیده و نماز خوانده است. ذکر خدا، حاضر دیدن اوست. نمازهای ما غالباً ذکر ندارد، خداوند را حاضر و ناظر ندیدیم که بعدش در مقابلش به سجده بیفتیم. انسان تا کسی را به کمال نشناسد به دنبالش نمی رود.
آن کسی که خدا را شناخته و معرفت دارد و او را به جمال و کمال بشناسد قهراً دوستدار خدا می شود و به زبان هم آن را می آورد. چند بار نماز خواندن برای این است که کم کم تمرین کنیم و ذکر خدا در قلبمان جای بگیرد. یاد خدا بیفتیم و لحظه به لحظه بر درجه آشنایی ما با خدا افزوده شود و جزو مقربین بشویم و موقع رفتن، دیگر الهه شده باشیم.
این آینه تا صاف نباشد جمال خدا را نشان نمی دهد. گفته اند از پنج سالگی بچه ها را با نماز آشنا کنید. قبل از اینکه ارزش پول را نشان دهید ارزش خدا را نشان دهید. از پنج سالگی شروع کنید که حرف نماز بزنید و از هفت سالگی به نماز ترغیبشان کنید و در نه سالگی اگر تمرد کرد تنبیهش کنید تا به سن پانزده سالگی رسید خودش می داند که باید نماز بخواند چون از پنج سالگی حرف نماز شنیده است.
روزه واجب است اما از بیماران و پیرها واجب نیست. حج واجب است ولی برای فقرا و مستمندان واجب نیست. غیر از نماز، نماز استثنا ندارد، در هیچ حالی نماز تعطیل نمی شود. نماز در هیچ حالی ساقط نیست مگر دیوانه شود یا حیض ببیند. این نشان می دهد که نماز مقدمه تزکیه است. خاکسار شدن بعد از شناختن جمال اوست که آن هم بعد از تزکیه است.
روزی یک ساعت را برای فکر کردن خود معین کنید. مفلح و رستگار آن کسی است که اول خودش را پاک کند. توبه کار شود بعد هم خدا را حاضر و ناظر ببیند، مدتی که تمرین کرد درست می شود بعد روح الهی می شود. باید خودمان پاک شویم تا پاک کننده دیگران شویم.
نماز از واجباتی است که در حال جنگ و بیماری نیز واجب است و تکلیف در آن شرایط نیز ساقط نمی شود:
«وَإِذَا کُنتَ فِیهِمْ فَأَقَمْتَ لَهُمُ الصَّلاَةَ فَلْتَقُمْ طَائِفَةٌ مِنْهُمْ مَعَکَ وَلْیَأْخُذُوا أَسْلِحَتَهُمْ فَإِذَا سَجَدُوا فَلْیَکُونُوا مِنْ وَرَائِکُمْ وَلْتَأْتِ طَائِفَةٌ أُخْرَی لَمْ یُصَلُّوا فَلْیُصَلُّوا مَعَکَ... * فَإِذَا قَضَیْتُمُ الصَّلاَةَ فَاذْکُرُوا اللَّهَ قِیَاماً وَقُعُوداً وَعَلَی جُنُوبِکُمْ فَإِذَا اطْمَأْنَنتُمْ فَأَقِیمُوا الصَّلاَةَ إِنَّ الصَّلاَةَ کَانَتْ عَلَی الْمُوْمِنِینَ کِتَاباً مَوْقُوتاً»؛(نساء:103 - 102)[و هنگامی که در میان آنها باشی و [در میدان جنگ] برای آنها نماز را برپا کنی، باید دستهای از آنها با تو [به نماز] برخیزند و سلاحهایشان را با خود برگیرند و هنگامی که سجده کردند [و نماز را به پایان رساندند]، باید به پشت سرِ شما [به میدان نبرد] بروند، و آن دسته دیگر که نماز نخواندهاند [و مشغول پیکار بودهاند]، بیایند و با تو نماز بخوانند...، و هنگامی که نماز را به پایان رساندید، خدا را یاد کنید، ایستاده و نشسته و درحالیکه به پهلو خوابیدهاید و هرگاه آرامش یافتید [و حالت ترس زایل گشت]، نماز را [به طور معمول] انجام دهید؛ زیرا نماز وظیفه ثابت و معینی برای مومنان است.
پس یادمان باشد این وظیفه بزرگ و با اهمیت را با بی خیالی ترک نکنیم و حواسمان باشد که ...
ناز پرورده تنعم نبرد راه به دوست عاشقی شیوه رندان بلاکش باشد
دعای
مجیردر بین دعاها از جایگاه بلندی برخوردار است و از حضرت رسول صلی اللّه
علیه و آله روایت شده و دعایی است که جبرئیل برای آن حضرت هنگامی که در
مقام ابراهیم مشغول نماز بودند آورد و کفعمی در«بلد الامین»و«مصباح»این دعا
را ذکر نموده و در حاشیه آن به فضیلت آن اشاره کرده،از جمله اینکه هر که
این دعا را در«ایام البیض»[روزهای سیزدهم و چهارهم و پانزدهم]ماه رمضان
بخواند گناهش آمرزیده میشود،هرچند به عدد دانههای باران و برگهای درختان
و ریگهای بیابان باشد.و خواندن آن برای شفای بیمار و ادای دین و بینیازی
و توانگری و رفع غم و اندوه سودمند است.و دعا این است:
بِسْمِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
به نام خدا که رحمتش بسیار و مهربانیاش همیشگی است
سُبْحَانَکَ
یَا اللَّهُ تَعَالَیْتَ یَا رَحْمَانُ أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا
مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا رَحِیمُ تَعَالَیْتَ یَا کَرِیمُ أَجِرْنَا مِنَ
النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا مَلِکُ تَعَالَیْتَ یَا مَالِکُ
أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا قُدُّوسُ تَعَالَیْتَ
یَا سَلامُ أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا مُؤْمِنُ
تَعَالَیْتَ یَا مُهَیْمِنُ أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ
سُبْحَانَکَ یَا عَزِیزُ تَعَالَیْتَ یَا جَبَّارُ أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ
یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا مُتَکَبِّرُ تَعَالَیْتَ یَا مُتَجَبِّرُ
أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ،
منزّهی تو ای
خدا،بلندمرتبه هستی ای بخشنده،ما را از آتش پناه ده ای پناهدهنده،منزّهی
تو ای مهربان،بلندمرتبه هستی ای کریم،ما را از آتش پناه ده ای
پناهدهنده،منزّهی تو ای فرمانروا،بلندمرتبه هستی ای مالک،ما را از آتش
پناه ده ای منزّهی تو ای ایمنبخش، بلندمرتبه هستی ای چیره بر هستی،مار از
آتش پناه ده ای پناهدهنده،منزّهی تو ای عزّتمند،بلندمرتبه هستی ای
جبّار،ما را از آتش پناه ده ای پناهدهنده،منزّهی تو ای
بزرگمنش،بلندمرتبه هستی ای بزرگمنش،ما را از آتش پناه ده ای
پناهدهنده،پناهدهنده،منزّهی تو ای بری از هر عیب،بلندمرتبه هستی ای
سلام،ما را از آتش پناه ده ای پناهدهنده،
سُبْحَانَکَ یَا
خَالِقُ تَعَالَیْتَ یَا بَارِئُ أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ
سُبْحَانَکَ یَا مُصَوِّرُ تَعَالَیْتَ یَا مُقَدِّرُ أَجِرْنَا مِنَ
النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا هَادِی تَعَالَیْتَ یَا بَاقِی
أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا وَهَّابُ تَعَالَیْتَ
یَا تَوَّابُ أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا
فَتَّاحُ تَعَالَیْتَ یَا مُرْتَاحُ أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ
سُبْحَانَکَ یَا سَیِّدِی تَعَالَیْتَ یَا مَوْلایَ أَجِرْنَا مِنَ
النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا قَرِیبُ تَعَالَیْتَ یَا رَقِیبُ
أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا مُبْدِئُ تَعَالَیْتَ
یَا مُعِیدُ أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا حَمِیدُ
تَعَالَیْتَ یَا مَجِیدُ أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ
یَا قَدِیمُ ،
منزّهی تو ای آفریننده،بلندمرتبه هستی ای
آفرینشگر،ما را از آتش پناه ده ای پناهدهنده،منزّهی تو ای صورت
آفرین،بلندمرتبه هستی ای تقدیر کننده، ما را از آتش پناه ده ای
پناهدهنده،منزّهی تو ای راهنما،بلندمرتبه هستی ای ماندگار،ما را از آتش
پناه ده ای پناهدهنده منزّهی تو ای بخشایشگر،بلندمرتبه هستی ای بسیار
توبهپذیر،ما را از آتش پناه ده ای پناهدهنده،منزّهی تو ای گشایشگر،
بنلدمرتبه،هستی ای خستگیناپذیر،ما را از آتش پناه ای پناهدهنده،منزّهی تو
ای سرورم،بلندمرتبه هستی ای مولایم، ما از آتش پناه ده ای
پناهدهنده،منزّهی تو ای نزدیک،بلندمرتبه هستی ای نگاهبان،ما را از آتش
پناه ده ای پناه هنده، منزّهی تو ای پدید آورنده،بلندمرتبه هستی ای
بازگرداننده،ما را از آتش پناه ده ای پناهدهنده،منزّهی تو ای
ستوده،بلندمرتبه ای دارای عظمت،ما را از آتش پناه ده ای پناهدهنده،منزّهی
تو ای دیرینه،
تَعَالَیْتَ یَا عَظِیمُ أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ
یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا غَفُورُ تَعَالَیْتَ یَا شَکُورُ أَجِرْنَا
مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا شَاهِدُ تَعَالَیْتَ یَا
شَهِیدُ أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا حَنَّانُ
تَعَالَیْتَ یَا مَنَّانُ أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ
یَا بَاعِثُ تَعَالَیْتَ یَا وَارِثُ أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ
سُبْحَانَکَ یَا مُحْیِی تَعَالَیْتَ یَا مُمِیتُ أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ
یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا شَفِیقُ تَعَالَیْتَ یَا رَفِیقُ أَجِرْنَا
مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا أَنِیسُ تَعَالَیْتَ یَا
مُونِسُ أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا جَلِیلُ
تَعَالَیْتَ یَا جَمِیلُ ،
بلند مرتبه هستی ای بزرگ،ما را از آتش
پناه ده ای پناهدهنده،منزّهی تو ای آمرزگار،بلندمرتبه هستی ای
ستایشپذیر،ما را از آتش پناه ده ای پناهدهنده،منزّهی تو ای گواه،
بلندمرتبه هستی ای حاضر،ما را از آتش پناه ده ای پناهدهنده،منزّهی تو ای
مهربان،بلندمرتبه هستی ای منتّگذار،ما را از آتش پناه ده ای
پناهدهنده،منزّهی تو ای برانگیزنده،بلندمرتبه هستی ای میراثبر،ما را از
آتش پناه ده ای پناهدهنده منزّهی تو ای زندگیبخش،بلندمرتبه هستی ای
میراننده،ما را از آتش پناه ده ای پناهدهنده،منزّهی تو ای
مهربان،بلندمرتبه هستی ای همراه،ما را از آتش پناه ده ای پناهدهنده
منزّهی تو ای همدم،بلندمرتبه هستی ای مونس ما را از آتش پناه ده ای
پناهدهنده،منزّهی تو ای بزرگ منزلت،بلندمرتبه هستی ای زیبا،
أَجِرْنَا
مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا خَبِیرُ تَعَالَیْتَ یَا
بَصِیرُ أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا حَفِیُّ
تَعَالَیْتَ یَا مَلِیُّ أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ
یَا مَعْبُودُ تَعَالَیْتَ یَا مَوْجُودُ أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا
مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا غَفَّارُ تَعَالَیْتَ یَا قَهَّارُ أَجِرْنَا مِنَ
النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا مَذْکُورُ تَعَالَیْتَ یَا
مَشْکُورُ أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا جَوَادُ
تَعَالَیْتَ یَا مَعَاذُ أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ
یَا جَمَالُ تَعَالَیْتَ یَا جَلالُ أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ
سُبْحَانَکَ یَا سَابِقُ تَعَالَیْتَ یَا رَازِقُ أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ
یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا صَادِقُ تَعَالَیْتَ یَا فَالِقُ،
ما
را از آتش پناه ده ای پناهدهنده،منزّهی تو ای آگاه،بلندمرتبه،هستی ای
بینا،ما را از آتش پناه ده ای پناهدهنده،منزّهی تو ای عطابخش،بلندمرتبه
هستی ای امان ده، ما را از آتش پناه ده ای پناهدهنده،منزّهی تو ای
معبود،بلندمرتبه هستی ای موجود،ما را از آتش پناه ده ای پناهدهنده منزّهی
تو ای بسیار آمرزنده،بلندمرتبه هستی ای ستوده،ما را از آتش پناه ده ای
پناهدهنده،منزّهی تو ای یاد شده،بلندمرتبه هستی ای سپاس شده،ما را از آتش
پناه ده ای پناهدهنده،منزّهی تو ای بخشنده،بلندمرتبه هستی ای پناهگاه،ما
را از آتش پناه ده ای پناهدهنده،منزّهی تو ای زیبا،بلندمرتبه هستی ای
باشکوه،ما را از آتش پناه ده ای پناهدهنده،منزّهی تو ای پیش از
همه،بلندمرتبه هستی ای روزیدهنده،ما را از آتش پناه ده ای
پناهدهنده،منزّهی تو ای راستگو،بلندمرتبه هستی ای شکافنده،
أَجِرْنَا
مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا سَمِیعُ تَعَالَیْتَ یَا
سَرِیعُ أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا رَفِیعُ
تَعَالَیْتَ یَا بَدِیعُ أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ
یَا فَعَّالُ تَعَالَیْتَ یَا مُتَعَالُ أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا
مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا قَاضِی تَعَالَیْتَ یَا رَاضِی أَجِرْنَا مِنَ
النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا قَاهِرُ تَعَالَیْتَ یَا طَاهِرُ
أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا عَالِمُ تَعَالَیْتَ
یَا حَاکِمُ،
ما را از ای پناهدهنده،منزّهی تو ای
شنوا،بلندمرتبه هستی ای سریع،ما را از آتش پناه ده ای پناهدهنده،منزّهی تو
ای بلندپایه،بلندمرتبه هستی ای نوآفرین،ما را از آتش پناه ده ای
پناهدهنده،منزّهی تو ای همواره در کار،بلندمرتبه هستی ای والاتر، ما را از
آتش پناه ده ای پناهدهنده،منزّهی تو ای قضاوت کننده،بلندمرتبه هستی ای
خشنود،مار از آتش پناه ده ای پناهدهنده، منزّهی تو ای چیره،بلندمرتبه هستی
ای پاک،ما را از آتش پناه ده ای پناهدهنده منزّهی تو ای دانا،بلندمرتبه
هستی ای حکمران،
أَجِرْنَا
مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا دَائِمُ تَعَالَیْتَ یَا
قَائِمُ أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا عَاصِمُ
تَعَالَیْتَ یَا قَاسِمُ أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ
یَا غَنِیُّ تَعَالَیْتَ یَا مُغْنِی أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ
سُبْحَانَکَ یَا وَفِیُّ تَعَالَیْتَ یَا قَوِیُّ أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ
یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا کَافِی تَعَالَیْتَ یَا شَافِی أَجِرْنَا مِنَ
النَّارِ یَا مُجِیرُ ، سُبْحَانَکَ یَا مُقَدِّمُ تَعَالَیْتَ یَا
مُؤَخِّرُ أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا أَوَّلُ
تَعَالَیْتَ یَا آخِرُ أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ،
ما
را از آتش پناه ده ای پناهدهنده،منزّهی تو ای پاینده،بلندمرتبه هستی ای
پایدار،ما را از آتش پناه ده ای پناهدهنده،منزّهی تو ای
نگهدارنده،بلندمرتبه هستی ای پخش کننده،ما را از آتش پناه ده ای
پناهدهنده،منزّهی تو ای بینیاز، بلندمرتبه هستی ای بینیاز کننده،ما را
از آتش پناه ده ای پناهدهنده،منزّهی تو ای باوفا،بلندمرتبه هستی ای
توانا،ما را از آتش پناه ده ای پناهدهنده،منزّهی تو ای کفایت
کننده،بلندمرتبه هستی ای شفابخش،ما را از آتش پناه ده ای پناهدهنده،منزّهی
تو ای پیشانداز،بلندمرتبه هستی ای پسانداز،ما را از آتش پناه ده ای
پناهدهنده،منزّهی تو ای آغاز،بلندمرتبه هستی ای انجام ما را از آتش پناه
ده ای پناهدهنده،
سُبْحَانَکَ یَا ظَاهِرُ تَعَالَیْتَ یَا
بَاطِنُ أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا رَجَاءُ
تَعَالَیْتَ یَا مُرْتَجَی أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ
سُبْحَانَکَ یَا ذَا الْمَنِّ تَعَالَیْتَ یَا ذَا الطَّوْلِ أَجِرْنَا
مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا حَیُّ تَعَالَیْتَ یَا قَیُّومُ
أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا وَاحِدُ تَعَالَیْتَ
یَا أَحَدُ أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا سَیِّدُ
تَعَالَیْتَ یَا صَمَدُ أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ
یَا قَدِیرُ تَعَالَیْتَ یَا کَبِیرُ أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ
سُبْحَانَکَ یَا وَالِی تَعَالَیْتَ یَا مُتَعَالِی [عَالِی]
منزّهی
تو ای آشکار،بلندمرتبه هستی ای نهان،ما را از آتش پناه ده ای
پناهدهنده،منزّهی تو ای امید،بلندمرتبه هستی ای امیدبخش،ما را از آتش پناه
ده ای پناهدهنده،منزّهی تو ای عطابخش،بلندمرتبه هستی ای هماره بخشایشگر،
ما را از آتش پناه ده ای پناهدهنده،منزّهی تو ای زنده،بلندمرتبه هستی ای
به خود پاینده،ما را از آتش پناه ده ای پناهدهنده،منزّهی تو ای
یگانه،بلندمرتبه هستی ای یکتا،ما را از آتش پناه ده ای پناهدهنده،منزّهی
تو ای سرور،بلندمرتبه هستی ای مقصود همه ما را از آتش پناه ده ای
پناهدهنده،منزّهی تو ای توانا،بلندمرتبه هستی ای بزرگ،ما از آتش پناه ده
ای پناهدهنده،منزّهی تو ای ولایت مدار،بلندمرتبه هستی ای بلند پایه
أَجِرْنَا
مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا عَلِیُّ تَعَالَیْتَ یَا
أَعْلَی أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا وَلِیُّ
تَعَالَیْتَ یَا مَوْلَی أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ
یَا ذَارِئُ تَعَالَیْتَ یَا بَارِئُ أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ
سُبْحَانَکَ یَا خَافِضُ تَعَالَیْتَ یَا رَافِعُ أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ
یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا مُقْسِطُ تَعَالَیْتَ یَا جَامِعُ أَجِرْنَا
مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا مُعِزُّ تَعَالَیْتَ یَا
مُذِلُّ أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا حَافِظُ
تَعَالَیْتَ یَا حَفِیظُ أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ
یَا قَادِرُ تَعَالَیْتَ یَا مُقْتَدِرُ أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا
مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا عَلِیمُ تَعَالَیْتَ یَا حَلِیمُ،
ما را
از آتش پناه ده ای پناهدهنده،منزّهی تو ای والا،بلندمرتبه هستی ای
والاتر، ما را از آتش پناه ده ای پناهدهنده،منزّهی تو ای سرپرست،بلندمرتبه
هستی ای مولا،ما را از آتش پناه ده ای پناهدهنده، منزّهی تو ای
پدیدآور،بلندمرتبه هستی ای آفرینشگر،ما را از آتش پناه ده ای
پناهدهنده،منزّهی تو ای فرودآور، بلندمرتبه هستی ای فرازبر،ما را از آتش
پناه ده ای پناهدهنده،منزّهی تو ای دادگر،بلندمرتبه هستی ای گردآور،ما را
از آتش پناه ده ای پناهدهنده،منزّهی تو ای عزّتبخش،بلندمرتبه هستی ای
خوارساز،ما را از آتش پناه ده ای پناهدهنده،منزّهی تو ای
نگاهبان،بلندمرتبه هستی این نگاهبان،ما را از آتش پناه ده ای
پناهدهنده،منزّهی تو ای توانا،بلندمرتبه هستی ای توانمند ما را از آتش
پناه ده ای پناهدهنده،منزّهی تو ای دانا،بلندمرتبه هستی ای بردبار،
أَجِرْنَا
مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا حَکَمُ تَعَالَیْتَ یَا
حَکِیمُ أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا مُعْطِی
تَعَالَیْتَ یَا مَانِعُ أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ
یَا ضَارُّ تَعَالَیْتَ یَا نَافِعُ أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ
سُبْحَانَکَ یَا مُجِیبُ تَعَالَیْتَ یَا حَسِیبُ أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ
یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا عَادِلُ تَعَالَیْتَ یَا فَاصِلُ أَجِرْنَا
مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا لَطِیفُ تَعَالَیْتَ یَا
شَرِیفُ أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا رَبُّ
تَعَالَیْتَ یَا حَقُّ أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ
یَا مَاجِدُ تَعَالَیْتَ یَا وَاحِدُ أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ
سُبْحَانَکَ یَا عَفُوُّ تَعَالَیْتَ یَا مُنْتَقِمُ ،
ما را از
آتش پناه ده ای پناهدهنده،منزّهی تو ای داور،بلندمرتبه هستی ای فرزانه،ما
را از آتش پناه ده ای پناهدهنده،منزّهی تو ای عطابخش،بلندمرتبه هستی ای
بازدار، ما را از آتش پناه ده ای پناهدهنده،منزّهی تو ای
زیانرسان،بلندمرتبه هستی ای سودبخش،ما را از آتش پناه ده ای
پناهدهنده،منزّهی تو ای اجابت کننده،بلندمرتبه هستی ای حسابرس،ما را از
آتش پناه ده ای پناهدهنده،منزّهی تو ای دادگر،بلندمرتبه هستی ای
جداییانداز،ما را از آتش پناه ده ای پناهدهنده،منزّهی تو ای
مهربان،بلندمرتبه هستی ای شریف،ما را از آتش پناه ده ای پناهدهنده،منزّهی
تو ای پروردگار،بلندمرتبه هستی ای حقیقت پایدار،ما را از آتش پناه ده ای
پناهدهنده،منزّهی تو ای پرشکوه،بلندمرتبه هستی ای گانه،ما را از آتش پناه
ده ای پناهدهنده،منزّهی تو ای درگذرنده، بلندمرتبه هستی ای انقتام گیرنده،
أَجِرْنَا
مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا وَاسِعُ تَعَالَیْتَ یَا
مُوَسِّعُ أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا رَءُوفُ
تَعَالَیْتَ یَا عَطُوفُ أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ
یَا فَرْدُ تَعَالَیْتَ یَا وِتْرُ أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ
سُبْحَانَکَ یَا مُقِیتُ تَعَالَیْتَ یَا مُحِیطُ أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ
یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا وَکِیلُ تَعَالَیْتَ یَا عَدْلُ أَجِرْنَا
مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا مُبِینُ تَعَالَیْتَ یَا
مَتِینُ أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا بَرُّ
تَعَالَیْتَ یَا وَدُودُ أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ
یَا رَشِیدُ تَعَالَیْتَ یَا مُرْشِدُ أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ
سُبْحَانَکَ یَا نُورُ تَعَالَیْتَ یَا مُنَوِّرُ أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ
یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا نَصِیرُ،
ما را از آتش پناه ده ای
پناهدهنده،منزّهی تو ای بسیار عطابخش،بلندمرتبه هستی ای عطاگستر،ما را از
آتش پناه ده ای پناهدهنده،منزّهی تو ای پرمهر،بلندمرتبه هستی ای
نوازشگر،ما را از آتش پناه ده ای پناهدهنده منزّهی تو ای یگانه،بلندمرتبه
هستی ای بیهمتا،ما را از آتش پناه ده ای پناهدهنده،منزّهی تو ای
روزیبخش،بلندمرتبه هستی ای فراگیر،ما را از آتش پناه ده ای
پناهدهنده،منزّهی تو ای وکیل،بلندمرتبه هستی ای عدالت محض،ما را از آتش
پناه ده ای پناهدهنده منزّهی تو ای آشکار،بلندمرتبه هستی ای استوار،ما را
از آتش پناه ده ای پناهدهنده،منزّهی تو ای نیکو،بلندمرتبه هستی ای
مهروز،ما را از آتش پناه ده ای پناهدهنده،منزهی تو ای راهما،بلندمرتبه
هستی ای راهبر،ما را از آتش پناه ده ای پناهدهنده،منزّهی تو ای
روشنایی،بلندمرتبه هستی ای روشنیبخش،ما را از آتش پناه ده ای
پناهدهنده،منزّهی تو ای یاری رسان،
تَعَالَیْتَ یَا نَاصِرُ
أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا صَبُورُ تَعَالَیْتَ
یَا صَابِرُ أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا مُحْصِی
تَعَالَیْتَ یَا مُنْشِئُ أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ
یَا سُبْحَانُ تَعَالَیْتَ یَا دَیَّانُ أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا
مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا مُغِیثُ تَعَالَیْتَ یَا غِیَاثُ أَجِرْنَا مِنَ
النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا فَاطِرُ تَعَالَیْتَ یَا حَاضِرُ
أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا ذَا الْعِزِّ وَ
الْجَمَالِ تَبَارَکْتَ یَا ذَا الْجَبَرُوتِ وَ الْجَلالِ سُبْحَانَکَ لا
إِلَهَ إِلا أَنْتَ سُبْحَانَکَ إِنِّی کُنْتُ مِنَ الظَّالِمِینَ
فَاسْتَجَبْنَا لَهُ وَ نَجَّیْنَاهُ مِنَ الْغَمِّ وَ کَذَلِکَ نُنْجِی
الْمُؤْمِنِینَ وَ صَلَّی اللَّهُ عَلَی سَیِّدِنَا مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ
أَجْمَعِینَ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ وَ حَسْبُنَا
اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَکِیلُ وَ لا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ إِلا بِاللَّهِ
الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ
بلندمرتبه هستی ای یاور،ما را از آتش پناه
ده ای پناهدهنده،منزّهی تو ای بردبار،بلندمرتبه هستی ای شکیبا،ما را از
آتش پناه ده ای پناهدهنده،منزّهی تو ای شمارشگر،بلندمرتبه هستی ای
آفرینشگر،ما را از آتش پناه ده ای پناهدهنده،منزّهی تو ای پاک و
منزّه،بلندمرتبه هستی ای جزادهنده،ما را از آتش پناه ده ای
پناهدهنده،منزّهی تو ای فریادرس،بلندمرتبه هستی ای پناه، ما را از آتش
پناه ده ای پناهدهنده،منزّهی تو ای آفریننده،بلندمرتبه هستی ای حاضر،ما را
از آتش پناه ده ای پناهدهنده، منزّهی تو ای صاحب شکوه و زیبایی،بلندمرتبه
هستی ای دارای جبروت و جلال،منزّهی تو،معبودی جز جز تو نیست منزّهی
تو،همانا من از ستمکاران بودم،پس دعایش را اجابت کردیم و او را از اندوه
رهانیدیم و اینچنین اهل اهل ایمان را رهایی بخشیم،و درود خدا بر آقای ما
محمّد و خاندان او همه و سپاس خدا را پروردگار جهانیان و خدا ما را بس است
و چه نیکو وکیلی است،و جنبش و نیرویی نیست،جز به عنایت خدای والای بزرگ.
یکی از واجبات و ستون دین اسلام روزه گرفتن است.مردم 11 ماه به خوردن و آشامیدن می پردازند و از نعمت های الهی بهره مند می شوند. یک ماه را بنا به دستور شرع باید روزه داری کنند، تا روح خود را از هرگونه فساد و آلودگی پاک سازند. روزه داری نیز علاوه بر تعالی روح، به لحاظ پزشکی برای جسم نیز فواید بسیار ارزشمندی دارد. می توان گفت که در همه ادیان به دستور روزه داری تاکید شده است. ما در این مقاله سعی داریم "فواید روزه داری در ماه مبارک رمضان" را ارائه دهیم، تا علاوه بر اینکه یکی از دستورات اسلام را بجا می آورید با فواید آن برای جسم خود نیز آشنایی بیشتری داشته باشید.
پزشکان معتقدند که روزه داری در یک ماه سیستم بدن را بازسازی می کند. سلول هایی که درون دستگاه گوارش هستند از ریزش بالایی برخوردارند، چون به مدت یک ماه سیستم گوارشی بدن کم تر فعالیت دارد ، در حال استراحت است و امکان تجدید این سلول ها وجود دارد، هم چنین میزان متابولیسم افزایش یافته و سوخت و ساز بدن را تحت تاثیر قرار می دهد، در نتیجه میزان فعالیت های متابولیسمی به حد نرمال می رسد. بنابراین دستگاه گوارش بعد از ماه رمضان بهتر به فعالیت خود ادامه می دهد.
هنگامی که فرد سالمی بیش از حد غذا مصرف می کند، نوعی اختلالات در مغز ایجاد می شود. با روزه داری، در مغز بعضی تغییرات شیمیایی رخ می دهد که به سلامت مغز تاثیر می گذارد. پروتئین هایی که به هنگام ورزش کردن در مغز تولید می شود پروتئین های نوروتروفیک است، که آن ها با روزه داری در ماه رمضان نیز در مغز تولید می شود و مدار های عصبی فعال می شود. رشد و فعال شدن آن ها به تشکیل سیناپس های مغز کمک می کند. هم چنین باعث تولید کتون ها که یک منبع انرژی برای عصب است می شود و در توانایی ارتباط با دیگران و صبر و حوصله تاثیر مثبت می گذارد و از ابتلا شدن به بیماری های آلزایمر و پارکینسون جلوگیری می کند.
برخی افراد چاقی که می خواهند در ماه رمضان لاغر تر شوند، به جای این که به وزن ایده آل خود برسند، برعکس چاق تر می شوند. دلیل آن هم می تواند پرخوری های بعد از افطار و سحری و کم تحرکی باشد. بنابراین در این موارد باید نکاتی را رعایت کرد. نباید وعده ی سحری را حذف کرد چون با حذف این وعده، میزان قند خون افت کرده و فرد در طول روز تمایل به پر خوری و یا خوردن غذا های پرکالری پیدا می کند. خوردن غذا های پرچرب در سحری توصیه نمی شود. باید با آب ولرم افطار کرد. فاصله بین افطار تا شام زیاد نباشد. به شرطی که شام سبک باشد.
روزه گرفتن در رمضان علاوه بر فواید دیگر، مهم ترین فایده ای که دارد بهبود سیستم قلب است. روزه داری سکته قلبی را کاهش می دهد. به این صورت که، میزان هموسیستئین که دلیل اصلی سکته قلبی است، کاهش می یابد. از طرف دیگر، روزه داری نارسایی قلبی را بهبود می بخشد، روزه داری با کاهش فشار خون و بهبود تپش قلب بیماری های قلبی را کاهش می دهد.
چربی های مواد غذایی مصرف شده و جذب شده توسط بدن در طی چندین ماه، در روزه داری ماه رمضان پاکسازی می شوند.به خصوص غذا هایی که دارای مواد افزودنی هستند و به مرور زمان تبدیل به سم می شوند. وقتی فرد روزه دار است بدن او برای هضم غذا انرژی صرف نمی کند، به جای آن انرژی خود را برای سوزاندن آن اضافات صرف می کند و با باز سازی بدن، سلول های جدید تری تولید می کند.
روزه داری در ماه رمضان برای پوست هم تاثیرات مثبت و هم منفی به جای می گذارد. چون در طی این ماه ، بدن اقدام به پاکسازی می کند، در طی روز های اول ماه رمضان این پاکسازی به شکل جوش در صورت ظاهر می شود. اما بعد از اینکه بدن، خود را با شرایط جدید مطابقت داد این جوش ها پاکسازی می شوند. به شرطی که در زمان افطار تا سحری به اندازه کافی آب مصرف کنید، زیرا آب به دفع این سمومی که به شکل جوش ظاهر شده اند کمک می کند. هم چنین افرادی که دارای بیماری های پوستی همانند کهیر هستند، روزه داری به درمان سریع تر آن ها کمک می کند.
روزه داران حداقل مواد غذایی را دریافت می کنند، این کار باعث فعال شدن سیستم ایمنی بدن می شود. اما نباید در مصرف غذا بعد از افطار زیاده روی کنند و باید برنامه غذایی صحیحی را برای ماه رمضان خود داشته باشند. هم چنین در سالمندان که دچار بیماری های خاصی باشند در صورت روزه گرفتن سیستم ایمنی بدنشان برعکس عمل کرده و بسیار پایین می رود، در صورت روزه گرفتن هم باید تحت نظر پزشک اقدام به روزه داری کنند.
روزه ای که خداوند متعال برای انسان واجب کرده است، نه تنها به لحاظ جسمی، بلکه به لحاظ روحی هم فواید و برکاتی دارد. همان گونه که جسم برای ادامه حیات به غذا نیاز دارد، معنویت روح هم نیاز اساسی برای انسان است. برای رسیدن به این معنویت روحی، باید دستورات خداوند متعال را انجام داد که روزه داری در ماه رمضان یکی از واجبات این دستور ها می باشد. روزه گرفتن در ماه رمضان سبب رهایی از هرگونه افکار شیطانی، رهایی از تجملات دنیوی، غلبه کردن بر نفس خود را امکان پذیر می کند. سبب آرامش قلبی، تقویت اراده در انسان، صبر و تحمل و آمادگی انسان برای سایر عبادت ها را فراهم می کند.
همان طور که در مطالب بالا خواندید، روزه داری در ماه رمضان از هر جنبه ای فواید ارزشمند و والایی برای انسان ها دارد و خداوند متعال این لطف را در حق همه بشریت عطا کرده است. امیدواریم که با مطالبی که خواندید رغبت شما را در انجام این فریضه ی الهی افزوده باشیم.
انتهای پیام/