یکی از آیات مبارکی که مکرراً در قرآن
استفاده شده و 114 بار در قرآن آمده و تکرار شده است آیه بسم الله الرحمن
الرحیم می باشد، و البته به فتوای علمای امامیه هم این است که در سُور
قرآن، جزء سوره هست.
لذا اگر در نماز واجب شرط میدانند که بعد از
حمد یک سورهی کامل خوانده شود، میگویند: حتماً باید «بسم الله الرحمن
الرحیم» هم تکرار شود.
روایاتی تأکید و فضیلت بسم الله الرحمن الرحیم
پیامبر اکرم (صلی الله و علیه وآله) فرمودند :«بسم الله الرحمن الرحیم» به اسم اعظم الهی از سیاهی چشم، به سپیدی چشم نزدیکتر است.
میدانید
سیاهی چشم، در قلب سپیدی چشم است. یعنی اگر کسی بتواند به این آیه و مقام
این راه پیدا کند، گویا در متن اسم اعظم الهی قرار میگیرد و میتواند از
این اسم اعظم استفاده کند.
اسم اعظم یک آثاری دارد. مهمتر از آثارش،
مقامش است. مقام قرب است، مقام ضیافتی که کسی به این آیه دست پیدا کند این
خاصیت را برایش دارد.
یکی دیگر از روایاتی که از وجود مقدس نبی
اکرم(صلی الله و علیه وآله) نقل شده، در کتاب جامعالاخبار این حدیث را نقل
کردند. فرمود: وقتی مۆمن عادت کرده به ذکر بسم الله الرحمن الرحیم، وقتی
می خواهد از صراط عبور کند و از روی عادت ذکر «بسم الله الرحمن الرحیم» را
به زبان میآورد ، همین که این ذکر را میگوید نوری به وجود می آید و به او
گفته می شود «ادفع لهب النار» ، در اثر برکت این آیه، آتش جهنم خاموش
میشود و او راحت عبور میکند.
به اشکال دیگر هم این را داریم که مۆمن وقتی از صراط عبور میکند، آتش جهنم خاموش میشود، و به مۆمن خطاب میکند: زود عبور کن، «فَإِنَّ نُورَکَ قَدْ أَطْفَأَ لَهَبِی» (بحارالانوار/ج89/ص258) نور تو شعلهی مرا خاموش کرده است که پیداست هرکجا نور است، شعلهی آتش خاموش میشود.
آتش به مۆمن میگوید: «جُزْ یَا مُۆْمِنُ فَإِنَّ نُورَکَ قَدْ أَطْفَأَ لَهَبِی» (بحارالانوار/ج89/ص258) نور تو آتش مرا خاموش کرد.
به
عبارتی وقتی مۆمن مترنّم به «بسم الله» میشود، نور این آیه مبارک در وجود
مۆمن ظاهر میشود و این شعاع نور، آتش را خاموش میکند. اینها آثار این
آیه است.
باز در حدیثی از وجود نبی اکرم(صلی الله و
علیه وآله) نقل شده که فرمودند: وقتی معلم به طفل «بسم الله الرحمن
الرحیم» را یاد بدهد، همین که طفل یاد میگیرد، میگوید: بسم الله الرحمن
الرحیم، فرمودند: این برائت از آتش است. برای این طفل و پدر و مادرش که او
را فرستادند که قرآن را یاد بگیرد و معلمی که به او تعلیم کرده است.
این
نکته را نیز از خاطر نبریم که این ثوابها و آثار و برکاتی که برای تلاوت
قرآن، برای عبادات، برای زیارات نقل میشود، برای اذکار نقل میشود، معنایش
این است که این ذکر، این زیارت، این عمل، ظرفیت این ثواب در آن هست و
اثرات آنها بسته به آن می باشد که آدم چقدر بتواند این ظرفیت را تحصیل کند.
به عبارتی معلوم نیست هر کسی انجام دهد با هر شرطی به این فضیلتها و تمام این فضیلتها برسد!
به
تعبیر دیگر میشود یک معلم با یک «بسم الله الرحمن الرحیم» یاد دادن،
بهشتی شود. پدر و مادر به اینکه کمک کنند، که بچهشان «بسم الله الرحمن
الرحیم» یاد بگیرد، بهشتی میشوند. در حقیقت میتوانند بهشتی شوند و این
فضیلت عمل است.
هیچ کاری بدون بسم الله پایدار نیست
در
روایات داریم و تأکید شده که هر کاری را که شروع میکنید با «بسم الله
الرحمن الرحیم» شروع کنید و الا این کار هر چقدر هم بزرگ و پر سر و صدا
باشد، اگر با بسم الله آغاز نشود، پایان ندارد. ابتر است!
به عبارتی
کار خیلی پر سر و صدا است ؛ یعنی همه عوامل کار فراهم است. یک کار از نظر
ظاهری و تاریخی ماندگار تاریخی است، ولی چون با اسم الله نیست، حتماً شرک
جای توحید را میگیرد و حتماً پایدار نیست.
تفسیری از بسم الله الرحمن الرحیم!
بسم
الله اعظم آیات قرآن است، چرا که ورود به وادی قرآن و سالک شدن با قرآن و
ورود به ساحت این کتاب الهی و مهاجر شدن به سوی خدا با این کتاب نیاز به
بسم الله دارد. انسان تا در مقام بسم الله نباشد، ورود به ساحت قرآن پیدا
نمیکند.
«بسم الله الرحمن الرحیم» با یک «با» شروع شد. هر حرف قرآن
معنا دارد. فقط حروف مقطعه نیستند که معنا دارند. همهی سور قرآن حرف حرفش
دارای معناست. البته آن معنا در اختیار ماست. گاهی ائمه، گاهی نبی
اکرم(صلی الله و علیه وآله)، اهل بیتشان که معدن علم هستند، معدن حکمت
هستند، «انا مدینة العلم و علی بابها» گاهی پرده برداشتند، حروف را معنا
کردند. مثلاً «الر» و «الم» را معنا کردند. گاهی حروف یک آیه را معنا
کردند، گاهی حروف یک سوره را معنا کردند. درباره «قل هو الله احد» یک
روایتی در توحید صدوق است، بسیاری از حروف را معنا کرده است.
هر حرف
قرآن می تواند انسان را به سرچشمههایی وصل کند که فضایلی از آن
سرچشمهها به انسان برسد. پشت هر حرف ارتباط با شأنی از شئون الهی و اسماء
الهی است و میتواند سرچشمهی اتصال انسان باشد. از طریق یک حرف قرآن
میشود به آنها رسید.
در
بعضی روایات فرموده اند: همهی قرآن در حمد است. همهی حمد در «بسم الله
الرحمن الرحیم»، همهی «بسم الله» در نقطهی تحت البا. که بزرگان هم سعی
کردند این را معنا کنند که این یعنی چه؟
در «بسم
الله الرحمن الرحیم» غیر از اینکه تک تک حروف معانی دارند، هر فراز نیز
معنایی دارد. یکی «بسم» است، «الله» است. باء «بسم»، خود «بسم»، «الله»،
«الرحمن»، «الرحیم».
در مقام بسم الله ، براساس روایتی که مرحوم
صدوق(ره) در توحیدشان نقل کردند، از امام عسگری(علیه السلام) حضرت بسم الله
را اینطور معنا کردند: «بِسْمِ اللَّهِ أَیْ أَسْتَعِینُ عَلَى أُمُورِی کُلِّهَا بِاللَّه» (بحارالانوار/ج89/ص232).
فرموده اند: بسم الله یعنی «استعینُ بالله» و آن با متعلق به «استعینُ» است. یعنی «استعینُ» استعانت میجویم «بِسْمِ اللَّهِ أَیْ أَسْتَعِینُ عَلَى أُمُورِی کُلِّهَا بِاللَّه». بعد الله را هم حضرت اینطور معنا کردند : «اللَّهُ هُوَ الَّذِی یَتَأَلَّهُ إِلَیْهِ عِنْدَ الْحَوَائِجِ وَ الشَّدَائِدِ کُلُّ مَخْلُوقٍ» (بحارالانوار/ج4/ص182) هر مخلوقی در حوائج و در سختیها به او روی میآورد.
همهی زندگی ما حاجت است. «الله» یعنی آن وجود مقدسی که همه و همه مخلوقات دائماً احتیاجاتشان را به او ارجاع میدهند.
به
تعبیر دیگر به او مستحق هستند. ما بخواهیم و نخواهیم مضطر به خدای متعال
هستیم. البته یک شرطی این رجوع به حضرت حق دارد و آن شرط این است «عِنْدَ انْقِطَاعِ الرَّجَاءِ مِنْ کُلِّ مَنْ دُونَهُ» وقتی امیدها از ما بقی قطع شد، منقطع شد،
«وَ تَقَطُّعِ الْأَسْبَابِ مِنْ جَمِیعِ مَنْ سِوَاهُ» دستها از غیر خدا
قطع شد، وقتی اینطور شد همه به او روی میآورند. آنوقت «یَقُولُ بِسْمِ
اللَّهِ أَیْ أَسْتَعِینُ عَلَى أُمُورِی کُلِّهَا بِاللَّه الَّذِی»
الله یعنی «لَا تَحِقُّ الْعِبَادَةُ إِلَّا لَه» «الْمُغِیثِ إِذَا اسْتُغِیثَ وَ الْمُجِیبِ إِذَا دُعِی» خدایی که وقتی استغاثه شود حتماً اغاثه میکند و حتماً وقتی از او بخواهید او را بخوانید، حتماً اجابت میکند.
خدای
متعال ما را به گونهای آفریده است که نمیتوانیم مضطر به او نباشیم، نه
ما و نه همهی عوالم. همهی عوالم مضطر به حضرت حق هستند و اصلاً معنای
الوهیت همین است. مقام الوهیت، مقامی است که همهی مخلوقات مضطر به او
هستند و او غنی است. «أَنْتُمُ الْفُقَراءُ إِلَى اللَّهِ» (فاطر/15)
مقام الوهیت حضرت حق مقام غنا است «وَ اللَّهُ هُوَ الْغَنِیُّ الْحَمیدُ» (فاطر/15) و مقام بندگی ما مقام افتقار مطلق است. دست ما هم نیست، کائنات بخواهند یا نخواهند، بندهی خداوند متعال هستند و او اله است. «وَ هُوَ الَّذی فِی السَّماءِ إِلهٌ وَ فِی الْأَرْضِ إِلهٌ» (زخرف/84)
الوهیت یک مقام قراردادی نیست یا مقامی نیست که در اختیار ما باشد و کسی
را اله قرار بدهیم. بلکه مقامی است که در آن مقام همهی اسماءالحسنی الهی
ذیل این مقام الوهیت هستند و اسماء الهی باطن عالم را اداره میکنند.
همهی
مخلوقات بخواهند یا نخواهند مضطر به این اسماء الهی هستند، حیاتشان، قوام
به حیات او دارد. علمشان قوام به علم او دارد. عزتشان قوام به عزت او دارد.
قدرتشان، بقایشان، دوامشان، بنابراین اله آن موجودی است که همهی اسماء
الحسنی را دارد، و ما هم وابسته و فقیر به اسماء الحسنی هستیم و او ما را
اداره میکند. ممکن است انسان از این مطلب غفلت کند و اگر غفلت کرد، غبار
شرک بر وجود انسان مینشیند، و به هر اندازهای که غفلت از این امر بکند،
حتی در یک جرعهی آب نوشیدن، به همان اندازه غبار شرک در وجود انسان
مینشیند و این غبار باید برداشته شود تا انسان به مقام توحید برگردد.
مقام
بسم الله مقام توحید ناب و توحید خالص است که انسان در همهی عالم جز
استعانت از حضرت حق نمیجوید و همهی وسایل را وسایط میبیند و برای آنها
اصالتی قائل نیست و استعانتش فقط از خدای متعال است. این مقام بسم الله
است. کسی که در مقام بسم الله نیست، وسایط را میبیند و غیر خدای متعال را
نمیبیند.
منابع:
بیانات حجت الاسلام میرباقری ؛ سمت خدا
سایت حوزه
به جهت هر حاجته مجرّب است چهاررکعت نماز بخواند. به یک سلام رکعت اول بعد از حمد ۱۰۰ مرتبه (وَ اُفَوِّضُ اَمْری اِلَی اللّهِ)
در رکعتدوم ۱۰۰ مرتبه (نَصْرَ مِنَ اللّهِ وَ فَتْحٌ قَریبُ)
و در رکعتسوم بعد از حمد ۱۰۰ مرتبه (اَلا اِلَی اللّهِ تُصیرُ الْإمُور)
و در رکعت چهارم بعد از حمد ۱۰۰ مرتبه (اِنّا فَتَحْنا لَکَ فَتْحاً مُبیِنا)
و بعد از سلام قبل از حرفزدن با کسی ۱۰۰ مرتبه (اَسْتَغْفِرُ اللّهَ رَبّی وَ اَتُوبُ اِلَیْهِ) و بعد سر به سجده بگذارد و حاجتش را بخواهد.
منبع:گنج های معنوی
نماز کنفیکون,نماز,نماز خواندن,درباره نماز,آموزش نماز,احکام نماز,اهمیت نماز, نماز صبح ,وقت نماز,نماز های مستحبی,نماز شکر,طریقه خواندن نماز حاجت,نماز جعفر طیارنماز کنفیکون,نماز,نماز خواندن,درباره نماز,آموزش نماز,احکام نماز,اهمیت نماز, نماز صبح ,وقت نماز,نماز های مستحبی,نماز شکر,طریقه خواندن نماز حاجت,نماز جعفر طیار
خداوند متعال نه تنها در قرآن، بلکه در سایر
ادیان آسمانی، مردمان را نوید میدهد که با ایمان و انجام اعمال صالح
میتوانند به بهشت برین دست یایند. بهشتی که سراسر خوشی و شادی است. تصویری
که از بهشت در قرآن ترسیم شده است بسیار زیبا و گاه حیرتانگیز است که در
این مجال در صدد بیان برخی توصیفات قرآنی آن میباشیم.
اندازهء بهشت چقدر است؟
از نگاه قرآن بهشت بسیار وسیع است به طوری که عرض آن را هماندازهء آسمان و زمین میداند: «سابِقُوا
إِلى مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّکُمْ وَ جَنَّةٍ عَرْضُها کَعَرْضِ السَّماءِ
وَ الْأَرْضِ أُعِدَّتْ لِلَّذینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ ذلِکَ
فَضْلُ اللَّهِ یُۆْتیهِ مَنْ یَشاءُ وَ اللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظیمِ»؛
«[براى رسیدن] به آمرزشى از پروردگارتان و بهشتى که پهنایش چون پهناى
آسمان و زمین است [و] براى کسانى آماده شده که به خدا و پیامبرانش ایمان
آوردهاند، بر یکدیگر سبقت جویید. این فضل خداست که به هر کس بخواهد آن را
مىدهد، و خداوند را فزونبخشى بزرگ است». (حدید/21)
درهای بهشت چگونه است؟
آیات قرآن بر این امر دلالت دارند که بهشت شامل درهایی است. از جمله آنکه میفرماید: «جَنَّاتُ
عَدْنٍ یَدْخُلُونَها وَ مَنْ صَلَحَ مِنْ آبائِهِمْ وَ أَزْواجِهِمْ وَ
ذُرِّیَّاتِهِمْ وَ الْمَلائِکَةُ یَدْخُلُونَ عَلَیْهِمْ مِنْ کُلِّ
بابٍ»؛ «[همان] بهشتهاى عدن که آنان با پدرانشان و همسرانشان و
فرزندانشان که درستکارند در آن داخل مىشوند، و فرشتگان از هر درى بر آنان
درمىآیند». (رعد/23)
وجود این تعداد در ، نه به خاطر آن است که اگر
بهشتیان بخواهند از یک در وارد شوند، تولید زحمت میکند و نه به خاطر آنکه
هر گروهی موظفند از یک در وارد شوند؛ بلکه این درها به اعمالی که سبب ورود
به بهشت میگردد اشاره دارد.
روز و شب در بهشت وجود دارد؟
خداوند متعال در قرآن کریم میفرماید: «لا یَسْمَعُونَ فیها لَغْواً إِلاَّ سَلاماً وَ لَهُمْ رِزْقُهُمْ فیها بُکْرَةً وَ عَشِیًّا»؛ «در آنجا سخن بیهودهاى نمىشنوند، جز درود. و روزىشان صبح و شام در آنجا [آماده] است» .
در
روایات اسلامی چنین آمده است که گرچه در بهشت همواره نور و روشنایی است
اما بهشتیان از کم و زیاد شدن نور و نوسان آن شب و روز را تشخیص میدهند.
از
آیات قرآن به خوبی استفاده میشود که بهشتیان هر چه بخواهند از مواهب و
روزیها در اختیارشان همیشه و در هر ساعت وجود دارد، باید دید این چه رزقی
است که فقط صبح و شام به سراغ آنها میآید؟
پاسخ این سۆال را از
حدیث لطیفی که از پیامبر (صلی الله علیه و آله) نقل شده میتوان دریافت
آنجا که میفرماید: "هدایای جالب و نخبه از سوی خداوند بزرگ در اوقاتی که
در این دنیا نماز میخواندند به آنها در بهشت میرسد".
از این حدیث
استفاده میشود که این هدایای ممتاز که به هیچ وجه نمیتوان ماهیت آن را
حتی با حدس و تخمین بیان کرد، نعمتهایی است بسیار پر ارزش که علاوه بر
نعمت های معمول بهشتی، صبح و شام به آنها اهدا میگردد.
در آنجا سیر
تکاملی انسان ادامه خواهد داشت هر چند اعمال تازهای در آنجا انجام
نمیدهد، ولی با مرکبی که از معتقدات و اعمالش در این جهان فراهم ساخته سیر
تکاملی خود را ادامه خواهد داد.[تفسیر نمونه، ج 13، ص 107]
جاذبههای دیداری در بهشت چگونه است؟
این موضوع را در چند بخش میتوان قرار داد:
الف. نحوه ی چینش و صحنهآرایی نعمتها
قرآن
بهشت را باغی بزرگ که از زیر درختان رنگارنگ و گوناگون و سایهسار آن،
جویهای آب روان است و آبشارها و چشمههای جوشان بر زیبایی آن میفزاید
توصیف میکند.
«فی سِدْرٍ
مَخْضُودٍ*وَ طَلْحٍ مَنْضُودٍ*وَ ظِلٍّ مَمْدُودٍ*وَ ماءٍ مَسْکُوبٍ*وَ
فاکِهَةٍ کَثیرَةٍ*لا مَقْطُوعَةٍ وَ لا مَمْنُوعَةٍ»؛ «در [زیر]
درختان کُنار بىخار*و درختهاى موز که میوهاش خوشه خوشه روى هم چیده است*و
سایهاى پایدار*و آبى ریزان*و میوهاى فراوان*نه بریده و نه ممنوع».
(واقعه/28 تا 33)
«فیها عَیْنٌ جارِیَةٌ*در آن»؛ «چشمهاى روان باشد» . (غاشیه/12)
ب. وصف تشریفات پذیرایی
قرآن
برای پذیرایی بهشتیان مجموعهای از سینیهای زرین، جامهای بلورین و سیمین
و خادمانی زیبا که در پیرامون بهشتیان، چون رشته ی گسستهای از مروارید
پراکندهاند، بیان میکند. در این میان رنگ سبز، آرامشبخشی درختان و
لباسهای بهشتیان است. همچنین از لباسهای ابریشمی، دستبندهایی از طلا و
نقره نیز یاد میکند.
«مُتَّکِئینَ عَلى سُرُرٍ مَصْفُوفَةٍ»؛ «بر تخت هایى ردیف هم تکیه زدهاند». (طور/20)
«یَلْبَسُونَ مِنْ سُندُسٍ وَ إِسْتَبْرَقٍ مُتَقابِلینَ»؛ «پرنیانِ نازک و دیباى ستبر مىپوشند [و] برابر هم نشستهاند». (دخان/53)
«... یُحَلَّوْنَ فیها مِنْ أَساوِرَ مِنْ ذَهَبٍ وَ لُۆْلُۆاً وَ لِباسُهُمْ فیها حَریرٌ»؛ «در آنجا با دستبندهایى از طلا و مروارید آراسته مىشوند، و لباسشان در آنجا از پرنیان است». (حج/23)
«وَ یَطُوفُ عَلَیْهِمْ وِلْدانٌ مُخَلَّدُونَ إِذا رَأَیْتَهُمْ حَسِبْتَهُمْ لُۆْلُۆاً مَنْثُورا»؛ «و بر گردِ آنان پسرانى جاودانى مىگردند. چون آنها را ببینى، گویى که مرواریدهایى پراکندهاند». (انسان/19)
نتیجه
از
مجموع آیاتی که در مورد بهشت آمده است، استنباط میگردد که بهشت سرای حیات
کامل است. در آنجا از خواب و مرگ خبری نیست. در دو وعده ی صبح و شام به
آنان غذا داده میشود و در وعدههای دیگر با میوههای گوناگون و شربتها از
آنان استقبال میشود.
در بهشت از سرما و گرما در امانند؛ چون هوای بهشت مطبوع و پر نسیم است. بهشتیان همنشین فرشتگان هستند.
لباس
آنان از حریر و ابریشم سبز است. با دستبندهای طلا و نقره زینت میشوند.
خدا از آنان و آنان از خدا راضی هستند که این بالاترین نعمت بهشت است.
منبع: مقاله ی بهشت از منظر قرآن کریم، رضوان حاجی شرفی.
تبیان
مسأله 1251
سجده
و تشهدی را که انسان فراموش کرده وبعد از نماز قضای آن را بجا میآورد ،
باید تمام شرایط نماز : مانند پاک بودن بدن و لباس و رو به قبله بودن و
شرطهای دیگر را داشته باشد .
مسأله 1252
اگر
سجده یا تشهد را چند دفعه فراموش کند ، مثلا یک سجده از رکعت اول ویک سجده
از رکعت دوم فراموش نماید ، باید بعد از نماز ، قضای هر دو را با سجدههای
سهوی که برای آنها لازم است بجا آورد ، ولازم نیست معینکند که قضای کدام
یک آنها است .
مسأله 1253
اگر
یک سجده و تشهد را فراموش کند ، احتیاط واجب آن است که هر کدام را اول
فراموش کرده ، اول قضا نماید . و اگر نداند کدام اول فراموش شده ، باید
احتیاطا یک سجده و تشهد وبعد یک سجده دیگر بجا آورد ، یا یک تشهد ویک سجده و
بعد یک تشهد دیگر بجا آورد تا یقین کند سجده و تشهد را به ترتیبی که
فراموش کرده قضا نماید .
مسأله 1254
اگر
به خیال این که اول سجده را فراموش کرده ، اول قضای آن را بجا آورد و بعد
از خواندن تشهد یادش بیاید که اول تشهد را فراموش کرده احتیاط واجب آن است
که دوباره سجده را قضا نماید . و نیز اگر به خیال این که اول تشهد را
فراموش کرده اول قضای آن را بجا آورد ، وبعد از سجده یادش بیاید که اول
سجده را فراموش کرده ، بنابر احتیاط واجب باید دوباره تشهد را بخواند .
مسأله 1255
اگر
بین سلام نماز و قضای سجده یا تشهد کاری کند که اگر عمدا یا سهوا در نماز
اتفاق بیفتد نماز باطل میشود ، مثلا پشت به قبله نماید ، باید قضای سجده و
تشهد را بجا آورد و نمازش صحیح است .
مسأله 1256
اگر
بعد از سلام نماز یادش بیاید که یک سجده از رکعت آخر را فراموش کرده ،
باید قضای سجدهای را که فراموش کرده بجا آورد وبعد از آن دو سجده سهو بجا
آورد چه کاری که نماز را باطل میکند کرده باشد یا نه . واگر تشهد رکعت آخر
را فراموش کرده باشد ، باید قضای تشهد را بجا آورد و بعد از آن دو سجده سهو
بجا آورد .
مسأله 1257
اگر
بین سلام نماز و قضای سجده یا تشهد کاری کند که برای آن سجده سهو واجب
میشود ، مثل آن که سهوا حرف بزند ، باید سجده یا تشهد را قضا کند .
مسأله 1258
اگر نداند که سجده را فراموش کرده یا تشهد را باید هر دو را قضا نماید و هر کدام را اول بجا آورد اشکال ندارد .
مسأله 1259
اگر شک دارد که سجده یا تشهد را فراموش کرده یا نه ، واجب نیست قضا نماید .
مسأله 1260
اگر بداند سجده یا تشهد را فراموش کرده و شک کند که پیش از رکوع رکعت بعد بجا آورده یا نه ، احتیاط واجب آن است که آن را قضا نماید .
مسأله 1261
کسی
که باید سجده یا تشهد را قضا نماید ، اگر برای کار دیگری هم سجده سهو بر
او واجب شود ، باید بعد از نماز سجده یا تشهد را قضا نماید ، بعد سجده سهو
را بجا آورد .
مسأله 1262
اگر
شک دارد که بعد از نماز ، قضای سجده یا تشهد فراموش شده را بجا آورده یا
نه ، چنانچه وقت نماز نگذشته ، باید سجده یا تشهد را قضا نماید ، واگر وقت
نماز هم گذشته ، بنابر احتیاط واجب باید سجده یا تشهد را قضا نماید.
منبع:
احادیثی درباره علائم و منزلت لیلة القدر
حدیث:
قال الباقران علیهما السلام:
سالته عن علامة لیلة القدر، فقال: علامتها ان یطیب ریحها، و ان کانت فى برد دفئت، و ان کانت فى حر بردت فطابت. (1)
ترجمه:
(محمد بن مسلم) از علامت لیلة القدر پرسید؟ پس امام (ع) فرمود: علامت لیلة
القدر این است که بوى خوشى از آن پخش مى شود، اگر در سرماى (زمستان) باشد
گرم و ملایم مى گردد، و اگر لیلة القدر در گرماى (تابستان) باشد خنک و
معتدل و نیکو مى گردد.
توضیح:
علامه
طباطبائى در علایم شب قدر مى گوید: روایات در معنى و خصایص و فضایل شب
قدر بسیار است، در بعضى از آن روایات علامت هایى براى شب قدر ذکر کرده از
قبیل اینکه شب قدر، صبح آن شب آفتاب بدون شعاع طلوع مى کند و هواى آن روز
معتدل است. (المیزان، ج 40، ص 332)
-------------------------------
حدیث:
قال ابو عبد الله علیه السلام:
لیلة القدر فى کل سنة و یومها مثل لیلتها. (2)
ترجمه: شب قدر در هر سال است و روز آن مثل شب آن مىباشد.
-------------------------------
حدیث:
قال النبى (صلى الله علیه و آله):
ان انا ادرکت لیلة القدر فما اسال ربى؟ قال (ص): «العافیة». (3)
ترجمه: به پیامبر(ص) گفته شد: اگر شب قدر را دریابم از خدا چه چیزى را مسئلت کنم؟ فرمود: «عافیت را».
-------------------------------
حدیث:
قال موسى (علیه السلام):
الهى ارید قربک، قال: قربى لمن استیقظ لیلة القدر،
قال: الهى ارید رحمتک، قال: رحمتى لمن رحم المساکین لیلة القدر،
قال: الهى ارید الجواز على الصراط، قال: ذلک لمن تصدق بصدقة فى لیلة القدر،
قال: الهى ارید من اشجار الجنة و ثمارها، قال: ذلک لمن سبح تسبیحه فى لیلة القدر،
قال: الهى ارید النجاة من النار، قال: ذلک لمن استغفر فى لیلة القدر،
قال: الهى ارید رضاک، قال: رضاى لمن صلى رکعتین فى لیلة القدر. (4)
ترجمه:
موسی (علیه السلام)گفت:
خداوندا! مى خواهم به تو نزدیک شوم، فرمود: قرب من از آن کسى است که شب قدر بیدار شود،
گفت: خداوندا! رحمتت را مى خواهم، فرمود: رحمتم از آن کسى است که در شب قدر به مسکینان رحمت کند.
گفت: خداوندا! جواز گذشتن از صراط را از تو مى خواهم فرمود: آن، از آن کسى است که در شب قدر صدقه اى بدهد.
گفت: خداوندا! از درختان بهشت و از میوه هایش مى خواهم، فرمود: آنها از آن کسى است که در شب قدر تسبیحش را انجام دهد.
گفت: خداوندا! رهایى از جهنم را مى خواهم، فرمود: آن، از آن کسى است که در شب قدر استغفار کند.
گفت: خداوندا خشنودى تو را مى خواهم، فرمود: خشنودى من از آن کسى است که در شب قدر دو رکعت نماز بگذارد.
توضیح:
لیلة
القدر شبى است که قرآن نازل شده است و ظاهراً مراد به قدر، تقدیر و اندازه
گیرى است. خداى تعالى در آن شب حوادث یکسال را یعنى از آن شب تا شب قدر
سال آینده را تقدیر مى نماید، زندگى و مرگ، رزق، سعادت، و شقاوت و چیزهایى
از این قبیل را مقدر مى سازد.
-----------------------------------
پى نوشتها:
1- وسائل الشیعه، ج 7 صفحه 256.
2- وسائل الشیعه، ج 7 صفحه 262.
3- مستدرک الوسائل، ج 7 صفحه 458.
4- مستدرک الوسائل، ج 7 صفحه 456.
منبع : رمضان، تجلى معبود (ره توشه راهیان نور) ص 95
imamalinet.net