چرا سوره توبه بسم الله ندارد؟




چرا سوره توبه بسم الله ندارد, سوره توبه, معنی سوره توبه

از آن جا که این سوره به هنگام اوج گرفتن اسلام در جزیره عرب و پس از درهم شکسته شدن آخرین مقاومت مشرکان نازل گردیده، محتوای آن دارای اهمیت ویژه و فرازهای حساسی است.

نگرشی بر محتوای سوره توبه
قسمت مهمی از این سوره  پیرامون باقی مانده مشرکان و بت پرستان و قطع رابطه با آن‌ها، و لغو پیمان‌هایی است که با مسلمانان داشتند، تا بقایای بت پرستی برای همیشه از محیط اسلام برچیده شود.

قسمت دیگری از این سوره از منافقان و سرنوشت آنان سخن می‌گوید و به مسلمانان هشدار می‌دهد و نشانه‌های منافقان را می شمارد. در بخش دیگری از سوره مذکور، درباره اهمیت جهاد در راه خدا، سخن به میان آمده و در فرازی دیگر از این سوره برخی از انحرافات اهل کتاب (یهود و نصاری) از حقیقت توحید را یادآور می‌شود.

همچنین دعوت مسلمانان به اتحاد و سرزنش تخلف کنندگان از جهاد و مباحث دیگری مانند: داستان هجرت پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آ له) مسأله ماه‌های حرام ـ که جنگ در آن‌ها ممنوع است ـ موضوع جزیه ـ نوعی عوارض ـ از اقلیت‌ها و پیروان ادیان دیگر و... در قسمت‌های بعد این سوره، مورد توجه قرار گرفته است. (تفسیر نمونه، آیة الله مکارم شیرازی و دیگران، ج 7، ص 271 ـ 280)

سوره توبه در قرآن کنونی، نهمین سوره است; ولی در ترتیب نزول آن بر پیامبر(صلی الله علیه و آ له و سلم) بنا بر روایت ابن عباس، آخرین سوره‌ای است که نازل شده و بنا بر آن چه زرکشی نقل کرده.

آخرین سوره‌ای که بر پیامبر نازل شده سوره مائده است و سوره توبه قبل از سوره مائده نازل شده است.( تاریخ قرآن، آیت الله معرفت، ص 58)

چرا در ابتدای سوره توبه "بسم الله الرحمن الرحیم" نیست؟
ما روایتی که دلالت بر حذف "بسم الرحمن الرحیم" و آیاتی از سوره‌ی توبه داشته باشد، در کتاب الإتقان سیوطی پیدا نکردیم ولی مضمون چنین روایتی در کتاب دیگری از کتب اهل سنت وجود دارد که در پاسخ باید بگوییم:

1- از آنجا که این سوره، یک روش محکم و سخت را در مقابل دشمنان پیمان‌شکن و اظهار برائت و بیزاری از آنان و اعلام جنگ با آنان، در پیش گرفته است، و روشنگر خشم خداوند نسبت به این گروه است، با "بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ" که نشانه صلح و دوستی و محبت و بیان کننده صفت رحمانیت و رحیمیت خدا است، تناسب ندارد (مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج‌7، ص 273) و به همین جهت با "بسم الله الرحمن الرحیم" شروع نشده است. حضرت علی (علیه‌السلام) در این مورد می‌فرماید: "علت نیامدن بسم اللَّه آن است که: «بسم اللَّه برای امان و رحمت است ولی سوره برائت برای برداشته شدن امان، نازل شده است».( حاکم نیشابوری، مستدرک،ج2 ،ص330)

2- این سوره در حقیقت دنباله سوره انفال است؛ زیرا در سوره انفال پیرامون پیمان‌ها سخن گفته شده، و در این سوره پیرامون القای پیمان‌های پیمان‌شکنان بحث شده است.( مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج‌7، ص 273) امام صادق (علیه‌السلام) در روایتی می‌فرمایند:" انفال و توبه یکی هستند." (مجلسی، بحارالانوار،ج 89 ،ص277)

 اسامی سوره توبه
1.براءة، در کثیری از مصحف‌ها و در کلام سلف و…، این سوره، براءة نامیده شده است. (1) که به معنای «اعلام بیزاری» و مراد «سلب مسئولیت و بی‌اعتبار ساختن پیمان طرف مقابل ـ یعنی مشرکان ـ است.»

ثعلبی، مسنداً (با سند پیوسته) از عایشه از رسول خدا (صلی الله علیه و آ له) چنین آورده است:

«ما نزل علیّ القرآن الاّ آیة آیة و حرفاً حرفاً خلا سورةِ البراءة و قل هو الله احد فإنهما نزلتا علیّ و معهما سبعون ألف صفّ من الملائکة کلّ یقول «یا محمد! إستوص بنسبة الله خیراً» ـ قرآن بر من حرف به حرف و آیه به آیه نازل گشت مگر سورة براءة و قل هو الله احد. این دو، درحالی بر من نازل شدند که فرشتگان در هفتاد هزار صف آن دو را همراهی می‌کردند و هر یک می‌گفتند. «ای محمّد! به نیکی به توصیف پروردگارت سفارش کن.»(2)

در روایتی از امام صادق (علیه السلام) می‌خوانیم: «الأنفال و براءة واحد.» نظیر این خبر از سعید بن مسیّب هم نقل شده است. (همو، همانجا) بر زبان صحابه نیز نام براءة رفته است.

در اخباری از ابیّ بن کعب (3)، براء بن عازب(4) ، ابن عباس و عثمان بن عفّان(5) ، انس بن مالک(6) ، عمر (7)، در قصّه حج گزاردن مردم با ابوبکر و ضمن خبری صحیح که ابوهریره گفته است: «… در میان اهل مِنا علی بن ابی طالب (علیه السلام)، براءة را مکرّر اعلام کرد،» (8)

در صحیح بخاری، از زید بن ثابت روایت شده است: «آخرین سوره‌ای که فرود آمد، سوره براءة بود.»

بخاری، در کتاب التفسیر صحیح خود، عنوان سوره توبه را، براءة نهاده و نوشته است: «باب تفسیر سورة براءة.» نامیدن سوره توبه به براءة، از گونه نام گذاری یک سوره به نخستین واژه اوست. (همو، همانجا)،

2.الفاضحة، سعید بن جبیر گوید به ابن عباس گفتم: «سورة التوبة» بی‌درنگ گفت: «تلک الفاضحة: ـ بله ـ آن رسواگر است. هماره نازل می‌شد تا آنجا که بیمناک شدیم یکی‌شان (منافقان) را از قلم نیاندازد و نام ببرد».

این سوره را فاضحه نامند از آن روی که دو چهرگان را با آشکار کردن دو رویی‌شان، مفتضح ساخته است.(9) ابوالشیخ از عکرمة نقل کرده است که عمر گفت: « ـ پیامبر (صلی الله علیه وآله) ـ هنوز از نزول براءة فارغ نشده بود و ما می‌پنداشتیم [با ادامة نزول] یک تن از ما باقی نخواهد ماند که دربارة وی چیزی نازل نشود!!!» (10).

3.العذاب، حذیفة بن یمان گوید: سوره توبه خوانندش حال آنکه سوره عذاب است از آن روی که برای عذاب کافران نازل گشت.(11)

4. المُبعثِرة، منسوب به ابن عباس، زیرا که رازهای منافقان را می‌کاود و زیر و رو می‌کند.

5.المقشقشة، منسوب به ابن عباس، و به معنای پیراینده، چنینش نامیدند، زیرا کسی را که بدان بگرود ـ و دل بندد ـ از نفاق و شرک ایمن می‌کند و سالم می‌دارد و از آن روی که در آن به یکتایی (اخلاص) و پیراستن وجود از غیر خداوند، فراخوانده‌اند.

6. المُدَمدِمة، از سفیان‌بن عیینة، به معنای نابوده‌کننده و ویرانگرِ ـ باطل ـ .

7.الحافرة، از حسن [بصری] زیرا دلهای منافقان را می‌کَنَد و آنچه را پوشانده‌اند هویدا می‌سازد. یادآور می‌شویم که حسن از تابعان بوده است.

8.المثیرة، از قتادة (تابعی). چون رسوایی‌ها و زشتی‌هایشان را جستجو و آفتابی می‌کند.

9.المنِقّرة، از عبید بن عمیر نقل شده است. به معنای کاونده چون آنچه را در دل مشرکان است می‌کاود، «تا سیه روی شود هر که در او غشّ باشد».

10. الکاشفة، به نظر می‌رسد چنین نامیده شده است چون از اسرار نهفته دو سیمایان مزوّر پرده بر می‌دارد و رازهای سربه مُهرشان به عالم، سَمَر کند، «وین راز سر به مُهر، به عالم سَمَر شود.» یعنی أسرار منافقان آشکار و نَقل محافل و مجالس می‌گردد.

11. المُنَکِّلة، به معنای باز دارنده و دور کننده، چون متعمق در آیاتش را از حق‌پوشی، تزویر و دورویی دور می‌کند. این عنوان به معنی عقوبت‌گر و تنبیه‌گر نیز هست، چون کافران و منافقان را می‌آزارد و گوشمالی می‌دهد «گوشمالی بیند از قرآن که اینش پند بس! ». (12)

 ===============================
پی نوشت ها:
1.(ابن عاشور، 10/95)
2.(طبرسی، مجمع البیان، 5/4).
3.(ابن حنبل، 5/134)
4.(بخاری، 4/1586، 1682)
5.(تِرمِذی، 5/272؛ طبرسی، مجمع‌البیان، 5/4)
6.(تِرمِذی، 275)
7.(طبرسی، مجمع البیان، 3؛ بخاری، 1852؛ سیوطی، الإتقان، 172)
8.(ابن عاشور، 10/95).
9.(طبرسی، مجمع البیان، 5/3؛ بخاری، 4/1852)
10.(طبرسی، مجمع البیان، 4/794؛ سیوطی، الإتقان، 1/172)
11.(طبرسی، مجمع البیان، 5/3؛ سیوطی، همانجا)
12.(طبرسی، مجمع البیان، 5/3 ـ 4؛ سیوطی، الإتقان، 1/172 ـ 173؛ ابن عاشور، 10/95؛ شحّاته، 184).

منابع :
hawzah.net
maarefquran.com
andisheqom.com

با توجّه به آیات قرآن، امکان حیات و زندگی در کرات و سیّارات دیگر (غیر از زمین) وجود دارد؟




کرات آسمانی,زندگی در کرات آسمانی

از برخی آیات قرآن کریم، می‌توان فهمید که در کرات دیگر، آثار حیات وجود دارد

 

با توجّه به آیات قرآن، امکان حیات و زندگی در کرات و سیّارات دیگر (غیر از زمین) وجود دارد؟

از برخی آیات قرآن کریم، می‌توان فهمید که در کرات دیگر، آثار حیات وجود دارند و در آنجا موجودات زندگی می‌کنند؛ از جمله، خداوند متعال می‌فرماید: « وَمِنْ آیَاتِهِ خَلْقُ السَّمَاوَاتِ وَالأرْضِ وَمَا بَثَّ فِیهِمَا مِنْ دَابَّةٍ وَهُوَ عَلَى جَمْعِهِمْ إِذَا یَشَاءُ قَدِیرٌ »[1] و از نشانه‌های «قدرت» اوست، آفرینش آسمان‌ها و زمین و آن چه از «انواع» جنبنده ها در آن دو پراکنده هستند...» از آیة مذکور می‌توان استفاده کرد که در کرات و فضا و آسمان‌های دیگر، ممکن است موجودات متحرک و زنده‌ای وجود داشته باشند.[2]


در آیة دیگری می‌فرماید: « اللَّهُ الَّذِی خَلَقَ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ وَمِنَ الأرْضِ مِثْلَهُنَّ یَتَنَزَّلُ الأمْرُ بَیْنَهُنَّ... »[3] «خداوند، کسی است که هفت آسمان را آفرید و از زمین مانند آن‌ها را، فرمانش، در میان آن‌ها، پیوسته نازل می‌شود.» مفسران احتمال داده‌اند که مراد از «هفت»، تکثیر باشد، ‌یعنی؛ زمین‌های متعدد و نه هفت زمین. به همین خاطر دانشمندان می‌گویند: کرات دیگری وجود دارند که مانند کرة زمین‌اند و بر گرد خورشید گردش می‌کنند و مرکز حیات و زندگی هستند، در هر جامعه ای اگر ‌حیات و زندگی ثابت شود، معلوم می‌شود که موجوداتی در آن جا هستند.[4]

 

در جای دیگر قرآن کریم می‌فرماید: « وَرَبُّکَ أَعْلَمُ بِمَنْ فِی السَّمَاوَاتِ وَالأرْضِ...»[5] «پروردگار تو، از حال همة کسانی که در آسمان‌ها و زمین هستند، آگاه‌تر است.»

 

براساس برخی روایات اسلامی، در کرات آسمانی هم، موجوداتِ زنده وجود دارد. امام باقر (ع) می‌فرماید: «انجیل من وراء قمرکم هذا اربعین قمراً ما بین قمر الی قمر مسیرة اربعین یوماً فیها خلقٌ کثیر ما یعلمون انجیل الله خلق آدم اولم یخلقه»[6] از پسِ این ماه شما، چهل ماه دیگر وجود دارد که بین هر ماه تا ماه دیگر، مسافت چهل روز فاصله است. در آن‌ها آفریدگان فراوانی وجود دارند که نمی‌دانند؛ آیا خداوند آدم را (در زمین) آفریده یا نیافریده است.»؟


آن چه در پایان قابل بیان است، این است که: در روایات آمده است، «الف الف عالم» وجود دارد یعنی هزاران عالم وجود دارد و موجودات اعم از مجرد و غیر مجرد در آن زندگی دارند ولی هم اکنون انسان ها بدان ها دسترسی ندارند. ممکن است در آینده، بسیاری از کرات کشف گردد و قابل زیستن هم باشد.

پی نوشت ها:
[1] . شوری/ 29.
[2] . مکارم شیرازی، ناصر و همکاران، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ج 20، ص 439.
[3] . طلاق/ 12.
[4] . تفسیر نمونه، همان، ج 24، ص 262 ـ 261.
[5] . اسراء/ 55.
[6] . مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، تهران، ج 27، ص 45، باب 15، روایت 6.

 

منبع:andisheqom.com

طریقه خواندن نماز با فضیلت کامله



 

نمازبافضیلت کامله


از جمله نمازهایی است که از زمان پیش از ظهر جمعه است. در بحار جلد ۸۹ ص ۳۷۲ از کُتب متعدده از امام‌جعفر(ع) روایت نموده و آن جناب از آبای‌گرام خود که حضرت‌رسول(ع) فرمودند:

 

 

کسی که این نماز را به‌جا بیاورد و آنچه ذکرمی‌‌شود.بعد از آن بگوید خدا برمی‌دارد از او شرّ آسمان و اهل زمین و شرّشیطان و شرّ‌سلطان جائز را روا می‌کند هفتاد حاجت او را در دنیا و هفتاد حاجت او را در آخرت و فرمود که شب‌ و روز بیست‌وچهار ساعت است آزاد می‌کند حق تعالی از برای صاحب این ناز در هر ساعتی به جهت کرامت او نزد خدا هفتاد‌هزار کس را که مسوجب آتش باشند از اهل توحید و اگر صاحب این نماز مردگان را بخواند به اذن خدا جواب دهند.

 

 

آنگاه فرمود: قسم به خداوند که مرا به حقّ مبعوث فرموده، بنده هر گاه این نماز را بخواند و دعا کند به این دعا بر‌می‌انگیزاند .

 

 

خدا برای او هفتاد‌هزار ملک را که حسنات برای او بنویسند و دفع گناهان کنند و درجات بلند نمایند و استغفار کنند و صلوات بفرستند تا هنگام مردن و اگر مرد و زنی را اولاد نشوداین نماز را و دعا را بخوانند، خداوند به آنها فرزند کرّم فرماید و اگر بعد از این نماز بمیرد اجر هفتاد‌هزار شهید داشته باشد و هنگامی که از این نماز فارغ می‌شود عطا می‌فرماید خدا به او به عدد هر قطره بارانی که باریده و هرگیاهی که روییده حسنه و ثوابی، و نوشته می‌شود.

 

 

برای او مثل اجر ابراهیم و موسی و زکریا ویحیی(ع) و باز می‌شود به رویش در غنی و بسته می‌شود در فقر و تنگدستی و نمی‌گزَد او را مار و عقرب و نمی‌میرد به غرق‌شدن و سوختن و حضرت‌صادق(ع) فرمودند: من ضامن هستم بر او.

 

 

و هر روزی حق تعالی صدو‌هشت مرتبه به او نظر می‌فرماید و کسی را که خدا بر ا و نظر انداخت نازل می‌کند و بر او رحمت و مغفرت را، و اگر کسی این نماز را بخواند و آنچه می‌گوید در آن با زعفران بنویسد و با آب باران بشوید و به مجنون یا صاحب خورده و پیس بدهد بیاشامند خدا آنها را شفا می‌دهد، و اگر پدر و مادر او مشرک باشند عذاب آنها سبک می‌شود.

 

 

کیفیت نماز کامله این است: پیش از ظهر‌جمعه چهار رکعت (دو، دورکعتی) نماز بجا آورد. در هر رکعت ده‌مرتبه ده‌مرتبه سوره (حمد)، ده مرتبه (قُل هُوَ اللّهُ اَحَد)، ده‌مرتبه (قُل یا اَیُّها الْکافِرُونَ)، ده‌مرتبه (قُل اَعُوذُ بِرَبِ الْفَلَق)، ده‌مرتبه(قُل اَعُوذُ بِرَبِّ الناَّس)، ده‌مرتبه(آیه‌الکُرْسی) و ده‌مرتبه سوره(انّا اَنْزَلْناه) و ده‌مرتبه آیه (شَهِدَاللّهُ) که آیه زیر می‌باشد بخواند:

 

شَهِدَاللّهُ اَنَّهُ لااِلهَ اِلاّ هُوَ وَ الْمَلائِکَهُ وَ اُولُو الْعِلْمِ قائِماً بِالْقِسْطِ لا‌اِلهَ اِلاّ هُوَ الْعَزیزُ الْحَکیمُ اِنِّ الدِّینَ عِنْدَاللّهِ الْأسْلامُ وَ ماَ اْخْتَلَفَ الِّذینَ اُوتُوالْکِتابَ اِلاّ مِنْ بَعْدِ ما جائَهُمُ الْعِلْمَ بَغْیاً بَیْنَهُمْ وَ مَنْ یَکْفُرْ بِایاتِ‌اللّهَ‌ سَریعُ الْحِسابِ.



و چون از نماز فارغ شد، صدمرتبه استغفار کند به این طریق (اَسْتَغْفِرُ اللّهَ‌ رَبِّی وَ أتُوبُ إلَیْهِ) و صد‌مرتبه بگوید (سُبْحانَ اللّهِ وَالْحَمْدُلِلّهِ وَالْحَمْدُلِلّهِ وَلا إلهَ إلاّ اللّهُ وَاللّهُ أکْبَرُ وَلاَ حَوْلَ وَلا قُوَّهَ إلاّ بِاللّهِ الْعَلِیِّ الْعَظیم) و صد‌مرتبه صلوات بر محمّد و آل محمّد بفرستد.

 

 

 

 

حکم شرعی کسی که نمی داند نماز و روزه قضا دارد ، چیست؟




نماز و روزه قضا,روزه قضا,نماز قضا

1. کسی که نمی داند از سال های قبل (سال های اولیه تکلیف) نماز قضا دارد یا نه و حتی نمی تواند حدس بزند که مثلاً چقدر نماز قضا دارد، تکلیفش چیست؟


2. کسی که نمی داند از سال های قبل (سال های اولیه تکلیف) روزه قضا دارد یا نه و حتی نمی تواند حدس بزند که مثلاً چقدر روزه قضا دارد، تکلیفش چیست؟


3. کسی که روزه قضای خود را تا ماه رمضان آینده نگیرد و وارد ماه رمضان شود و بعد از آن بخواهد قضای آن را بگیرد، آیا کفاره نیز شاملش می شود؟


پاسخ :
1. اگر کسی نمی داند که آیا نماز قضایی بر عهده اش است یا خیر، چون یقین به قضا شدن ندارد، چیزی بر عهده او نبوده و بجا آوردن نماز قضا بر او واجب نیست. [1] پس، بر شما چیزی واجب نیست.اما اگر یقین به داشتن نماز قضا داشته، ولی مقدار آن را نمی دانید (و نمی توانید حدس بزنید) اگر مقدار کمتر را بخوانید کافی است. [2]

2. اگر یقین ندارید که روزه ای قضا شده یا نه، مانند نماز چیزی بر عهده شما نیست. اما اگر نمی توانید مقدار قضا شده را حدس بزنید، فتوای مراجع عظام تقلید به شرح ذیل است:

خامنه ای: جایز است که به قضاى آن مقدار از روزه‏هایش که یقین به فوت آنها دارد، اکتفا نماید. [3]

فاضل (ره): اگر در تعداد روزهایى که نگرفته و باید قضا کند شک دارد، باید به مقدارى که یقین دارد روزه نگرفته قضا کند. مثلًا اگر شک کند که پنج روزه قضا بر عهده او است یا هفت روزه باید پنج روز را قضا کند. [4]

زنجانی: بنابر احتیاط واجب باید مقدار بیشترى را که احتمال مى ‏دهد روزه نگرفته قضا نماید. [5]

مکارم شیرازی: همان مقدار که یقین دارید روزه نگرفته اید قضا کنید. [6]

بهجت: به مقدار یقینى باید انجام دهید (قضا کنید). [7]

3. اگر روزه رمضان را عمداً (بدون عذر شرعی مانند مریضی) نگیرد، باید قضاى آن را بجا آورد و براى هر روز دو ماه روزه بگیرد یا به شصت فقیر طعام بدهد، یا یک بنده آزاد کند و چنانچه تا رمضان آینده قضاى آن روزه را بجا نیاورد براى هر روز نیز دادن یک مد طعام لازم است. [8] ‏

خلاصه: اگر به واسطه مرضى روزه رمضان را نگیرد و مرض او تا رمضان سال بعد طول بکشد، قضاى روزه‏هایى را که نگرفته بر او واجب نیست و باید براى هر روز یک مد که تقریباً ده سیر(750 گرم) است، طعام یعنى گندم یا جو و مانند اینها به فقیر بدهد...، اما اگر به واسطه سفر روزه را نگیرد پس باید هر روزی را که نگرفته قضا کند و براى هر روز یک مد که تقریباً ده سیر(750 گرم) است، طعام یعنى گندم یا جو و مانند اینها به فقیر بدهد...، ولی اگر عمداً روزه را نگیرد، باید هم قضا کند و هم کفاره بدهد و هم براى هر روز یک مد که تقریباً ده سیر(750 گرم) است طعام یعنى گندم یا جو و مانند اینها به فقیر بدهد. [9]

نمایه های مرتبط:
قضای روزه ماه مبارک رمضان، 9150 (سایت: 9132) .
ادای کفاره روزه تا رمضان سال بعد، 5847 (سایت: 6065) .
کفاره روزه، 1965 (سایت: 1990) .
[1] حسینی خامنئی، سید علی، أجوبة الاستفتاءات (بالفارسیة)، ص 106، س 526 و 527.
[2] توضیح المسائل (المحشى للإمام الخمینی)، ج‏1، ص 754، مسئله 1383:
(مکارم): مثلًا نمى‏داند دو نماز بوده یا سه نماز، کافى است مقدار کمتر را بخواند، امّا اگر قبلًا شماره آنها را مى‏دانسته، ولى به واسطه سهل انگارى فراموش کرده، احتیاط واجب آن است که مقدار بیشتر را بخواند.
(فاضل): لکن احتیاط واجب آن است، چنانچه شماره آنها را قبلًا مى‏دانسته و بعد فراموش نموده مقدار زیادتر را بخواند.


(بهجت): چنانچه براى او مشکل نیست و عسر و حرج در کار نباشد، لازم است آن قدر نماز بخواند تا علم پیدا کند به مقدار نمازهاى قضا شده یا این که بیشتر نماز قضا خوانده است، و اگر تحصیل علم ممکن نیست، به مقدارى که اطمینان پیدا کند، نماز بخواند؛ و اگر آن هم نشد، به قدرى که گمان پیدا کند؛ و این احتیاطات، در صورتى است که مى‏داند یا احتمال مى‏دهد که سابقاً مقدار آنها را مى‏دانسته و الّا فقط به قدرى که یقین دارد نماز بخواند و در مورد مقدار بیشتر، احتیاط کردن خوب است، ولى ظاهر این است که لازم نیست.


(گلپایگانى، خوئى، تبریزى، سیستانى، زنجانى، صافى): مسأله کسى که مثلًا چند نماز صبح یا چند نماز ظهر از او قضا شده و شماره آنها را نمى‏داند مثلًا نمى‏داند که سه یا چهار یا پنج نماز بوده، چنانچه مقدار کمتر را بخواند کافى است. ولى بهتر آن است که به قدرى نماز بخواند که یقین کند تمام آنها را خوانده است؛ مثلًا اگر فراموش کرده که چند نماز صبح از او قضا شده است و یقین دارد که بیشتر از ده نماز نبوده (خوئى، تبریزى، سیستانى): احتیاطاً ده نماز صبح بخواند.

(خوئى، تبریزى، سیستانى): یا فراموش کرده، ..

(زنجانى): و احتیاط مستحب آن است که مقدار بیشتر را بخواند؛ بخصوص اگر شماره آنها را مى‏دانسته و فراموش کرده، مثلًا اگر فراموش کرده که چند نماز صبح از او قضا شده و یقین دارد که بیشتر از ده نبوده، به احتیاط مستحب ده نماز صبح بخواند. (گلپایگانى، صافى): ولى اگر شماره آنها را مى‏دانسته و فراموش کرده ... . اقتباس از پاسخ 4848 (سایت: 5127) .

[3] أجوبة الاستفتاءات (بالفارسیة)، ص 170، س 819.
[4] توضیح المسائل (المحشى للإمام الخمینی)، ج1، ص 945.
[5] توضیح المسائل (المحشى للإمام الخمینی)، ج1، ص 945.
[6] سایت معظم له، استفتائات، احکام روزه قضا: http://persian.makarem.ir/estefta/?mit=477 .
[7] سایت معظم له، استفتائات، احکام روزه قضا: http://bahjat.org/fa/content/view/883/45 .
[8] توضیح المسائل (المحشى للإمام الخمینی)، ج1، ص 949، م 1710.
[9] اقتباس از پاسخ 9150 (سایت: 9132) .
منبع:islamquest.net

چرا قرآن می‌گوید جهنم نعمت است؟




جهنم,بهشت جهنم,توصیف جهنم,جهنمیان

 شبهه: چرا قرآن می‌گوید جهنم نعمت است؟
چگونه در قرآن، مرگ و عذاب های جهنم جزو نعمت های الهی به حساب آمده است؟

پرسش
در سوره الرحمن آیاتی را ذکر می کند و سپس می گوید: "فَبأَىّ‏ِ ءَالَاءِ رَبِّکُمَا تُکَذِّبَانِ". اما در این بین آیاتی را می بینیم که با این سبک سازگار نیستند.

از جمله آیات 35، 41، 44 همین سوره، حال آیا این سیاق منتفی است، یا این که اینها در زمره نعمت های الهی قرار می گیرند؟ در صورت دوم لطفا توضیح دهید.

سوره الرحمن به طور کلى بیانگر نعمت هاى مختلف "معنوى" و "مادى" خداوند است که بر بندگان خود ارزانى داشته و آنها را غرق در آن ساخته است، به گونه اى که مى‏توان نام این سوره را "سوره رحمت" یا "سوره نعمت" گذارد؛ و به همین دلیل با نام مبارک "الرحمن" که رحمت واسعه الاهى را بازگو مى‏کند آغاز شده است.[1]

اما هر خلقتی برای این که بتواند در زمره نعمت قرار گیرد، لازم نیست در تمام موارد موجب راحتی و خوشی باشد، بلکه برای نعمت بودن همین بس که خیر بیشتری داشته باشد و وقتی که آن را به صورت کلی در نظر می گیریم، می بینیم سود آن بیشتر از ضررش است، هرچند گاهی در موارد خاص موجب عذاب نیز شده باشد.

در آیات مورد بحث نیز باید همین امر را لحاظ کرد و کلیت موارد یاد شده را دید تا بتوان به قضاوت نشست که آیا می توان آنها را در زمره نعمت های الهی برشمرد یا خیر؟

در آیه 26 سوره الرحمن "کلُ‏ُّ مَنْ عَلَیهْا فَان" مشاهده می کنیم که در بحث از نعمت های الهی، فنای انسان ها را ذکر می کند.

در تفسیر نمونه چند احتمال ذکر شده است که بنابر تمام آنها می توان مرگ و فنا را در زمره نعمت های الهی قرار داد:

"اما چگونه مسئله فنا مى‏تواند در زمره نعمت هاى الهى قرار گیرد؟ ممکن است از این نظر باشد که این فنا به معناى فناى مطلق نیست، بلکه دریچه‏اى است به عالم بقا و دالان و گذرگاهى است که شرط وصول به سراى جاویدان عبور از آن است.

دنیا با تمام نعمت هایش زندانى است براى مۆمن، و خروج از این دنیا آزاد شدن از این زندان تنگ و تاریک است.

و یا از این نظر که ذکر نعمت هاى فراوان گذشته ممکن است مایه غفلت و غرق شدن گروهى در زندگى دنیا و انواع خوردنی‌ها و نوشیدنی ها و لۆلۆ و مرجان و مرکب هاى راهوارش گردد، لذا یادآورى مى‏کند که این دنیا جاى بقا نیست، مبادا دلبستگى به اینها پیدا کنید، و از آنها در مسیر پروردگار بهره نگیرید که این تذکر خود نعمتى است بزرگ".[2]

بنابراین هر یک از این احتمالات مذکور، مرگ جزو نعمت های الهی قرار می گیرد و مشخص می شود که مرگ در یک نگاه کلی و با لحاظ کردن تمام موارد، چیزی جز نعمت نیست و دیگر نمی توان آن را از سیاق این سوره خارج دانست.

دسته دوم از آیات سوره الرحمن که نعمت بودن آنها با کمی تأمل همراه است؛ آیاتی است که جهنم و عذاب الهی در آن مطرح شده است. از جمله آنها: "بر شما شعله‏اى بى‏دود فرستاده شود، یا دودى بى‏شعله، پس با او مقابله نتوانید کرد".[3] "کافران را به نشان صورتشان مى‏شناسند و از موى جلو سر و پاهایشان مى‏گیرند".[4]

و "آنان در میان آتش و آب جوشان رفت و آمد مى‏کنند".[5]  این آیات نیز مورد شبهه بوده و ممکن است شخصی در نگاه اول این آیات را به دور از رحمت الهی دانسته و شمارش آنها در زمره نعمت های الهی برای او عجیب باشد، اما باید به این موارد نیز نگاه عمیق تری داشت. ذکر این موارد مانند این است که یک مادر برای جلوگیری از غذا خوردن زیاد فرزندش، او را به یاد بیماری های ناشی از آن بیاندازد تا او را از این اشتباه دور کند.

 

خداوند نیز با ذکر جهنم و عذاب های آن در پی تلنگر زدن به انسان ها بوده و ذکر این عذاب ها هشداری است برای نگه داشتن انسان ها در راه درست و همچنین عاملی است برای اصلاح و تربیت که در این صورت ذکر اینها لطف و نعمتی به حساب می آید و اگر این عذاب ها و جهنمی در کار نبود بسیاری به گمراهی دچار می شدند و تنها جهنم بوده که آنها را از گناه و اشتباه دور کرده است.

بر این اساس، عذاب ها را نیز از همین جهت می توان از نعمت های الهی برشمرد و همان گونه که قرار دادن مجازات در قوانین و اجرای آن توسط نیرو های انتظامی در راستای نظم بخشیدن به جامعه بوده و نمی توان آن را خلاف حق دانست، خلقت جهنم و عذاب آن را نیز باید در راستای هدایت بشر فرض کرد.

پی نوشت ها:
[1] . مکارم شیرازى، ناصر، تفسیر نمونه، ج 23، ص 91، دار الکتب الإسلامیة، چاپ اول، تهران، 1374.
[2]  . همان، ج 23، ص 125.
[3] . الرحمن، 35.
[4] . همان، 41.
[5]  الرحمن، 44.
منبع: islamquest.net