برای اجابت دعا در شب قدر باید کارهایی کرد و به کسانی متوسل شد که خداوند به ما نگاه کند و دعاهایمان را اجابت نمایداز جمله آنها عبارتند از:
الف ـ تأکید بر دعا در شب قدر
الإقبال ـ به نقل از حمّاد بن عثمان ـ :شب بیست و یکم ماه رمضان ، خدمت امام صادق علیه السلام وارد شدم. به من فرمود:
«اى حمّاد! غسل کرده اى؟»
گفتم: آرى ، فدایت شوم.
پس ، حصیرى طلبید. سپس فرمود:«کنار من بیا و نماز بخوان».
امام علیه السلام همواره نماز مى خواند و من نیز کنار او نماز مى
خواندم ، تا آن که از همه نمازهایمان فارغ شدیم. سپس شروع کرد به دعا کردن.
من نیز دعاى او را آمین مى گفتم ، تا آن که سپیده دمید. اذان و اقامه گفت و بعضى از فرزندان نوجوان خود را صدا زد.
ما پشت سرش ایستادیم و او جلو رفت و براى ما نماز صبح را به جماعت خواند. 1
ب ـ دعاهاى شب قدر
المعجم الأوسط ـ به نقل از عبد اللّه بن یزید ـ عایشه گفت: اى پیامبر خدا! اگر شب قدر را درک کردم ، از خدا چه بخواهم؟
پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود: «از او عافیت بخواه » . 2
الإقبال ـ در بیان دعاى امام حسن مجتبى علیه السلام :
«اى آن که در آشکارى اش پنهان است! اى آن که در نهان بودنش آشکار است! اى پنهانى که نهان نیست! اى آشکارى که دیده نمى شود!
اى آن که هیچ توصیفگرى به حقیقتِ هستى اش نمى رسد و به حدّى محدود نیست! اى غایبى که گم شده نیست!
اى حاضرى که دیده نمى شود : طلبش مى کنند و به او مى رسند ؛ آسمان
ها و زمین و آنچه میان آنهاست ، حتّى چشم بر هم زدنى ، تهى از او نیست ؛ نه
به چگونگى، درک مى شود و نه به کجایى ، جایى براى او بیان مى گردد! تو
فروغ فروغ ها و پروردگار پروردگارانى. تو بر همه چیز ، احاطه دارى.
منزّه است آن که چیزى همچون او نیست ، و او شنواى بیناست. منزّه است آن که این گونه است و جز او چنین نیست.»3
سپس هر چه خواستى دعا مى کنى و از او مى خواهى.
امام صادق علیه السلام در حدیث خود فرموده است که دعاى دعاکننده ، مستجاب و حاجت هایش برآورده مى شود
ج ـ واسطه قرار دادن قرآن
امام باقر علیه السلام: « در سه شب از ماه رمضان ، قرآن را [ به دست] مى گیرى ، باز مى کنى و جلوى روى خود قرار مى دهى و مى گویى:
« خداوندا! تو را به کتابِ نازل شده ات مى خوانم و به آنچه در آن
است ـ و نام بزرگ تر و نام هاى نیکوتر تو و آنچه مایه بیم و امید است ، ـ
که مرا از آزادشدگانِ خودت از آتش قرار دهى» و براى هر نیازى که به نظرت مى
رسد ، دعا مى کنى» 4
د ـ واسطه قرار دادن قرآن و اهل بیت علیهم السلام
الإقبال ـ به نقل از امام صادق علیه السلام ـ :قرآن را بگیر و آن را بر سرت بگذار و بگو :
«خداوندا! به حقّ این قرآن و به حقّ آن که او را با قرآن مبعوث کردى
و به حقّ هر مؤمنى که در قرآن او را ستوده اى و به حقّى که بر آنان دارى ـ
و هیچ کس به حقّ تو ، آشناتر از خودت نیست ـ ، تو را قسم مى دهم ، به خودت
، اى خداوند! (ده بار) سپس مى گویى :
«به حقّ محمّد (ده بار) ، به حقّ على (ده بار) ، به حقّ فاطمه (ده
بار) ، به حقّ حسن (ده بار) ، به حقّ حسین (ده بار) ، به حقّ على بن
حسین(ده بار) ، به حقّ محمّد بن على (ده بار) ، به حقّ جعفر بن محمّد (ده
بار) ، به حقّ موسى بن جعفر (ده بار) ، به حقّ على بن موسى (ده بار) ، به
حقّ محمّد بن على (ده بار) ، به حقّ على بن محمّد (ده بار) ، به حقّ حسن بن
على (ده بار) ، به حقّ حجّت (ده بار) » و حاجت خویش را مى طلبى .
امام علیه السلام در حدیث خود فرموده است که دعاى دعاکننده ، مستجاب و حاجت هایش برآورده مى شود.
5
امام کاظم علیه السلام: قرآن را در دستت بگیر و آن را بالاى سرت ببر و بگو:
« خداوندا! به حقّ این قرآن ، و به حقّ آن که او را با قرآن به سوى
بندگانت فرستادى ، و به هر آیه اى که در قرآن است و به حقّ هر مؤمنى که او
را در قرآن ستوده اى و به حقّ او بر تو ـ که هیچ کس به حقّ او داناتر از تو
نیست ، اى سرورم ، اى سرورم ، اى سرورم! خداوندا ، خداوندا ، خداوندا! (ده
بار) و به حقّ محمّد (ده بار) و به حقّ هر امام (ده بار) و امامان را مى
شمارى تا به امام زمانت برسى.» به یقین ، از جاى خود بر نمى خیزى ، مگر آن
که حاجتت برآید و کارت برایت آسان شود !6
زیارت امام حسین (علیه السلام)
امام صادق علیه السلام: « هر گاه شب قدر شود ـ که در آن ، هر کار
حکمت آمیزى فیصله مى یابد ـ ، آن شب، منادى از دل عرش بانگ بر مى آورد که:
«خداوند ، هر کس را امشب به زیارت قبر حسین علیه السلام آمد ، آمرزید».7
...........................................................................................
1- الإقبال : ج 1 ص 366 ، بحار الأنوار : ج 98 ص 157 ح 4 .
2- المعجم الأوسط : ج 3 ص 66 ح 2500 ؛ مستدرک الوسائل : ج 7 ص 458 ح 8654 نحوه .
3- الإقبال : ج 1 ص 382 ، بحار الأنوار : ج 98 ص 165 ح 5 وفیه «دعاء علیّ بن الحسین علیهماالسلام» .
4- الإقبال : ج 1 ص 346 ، بحار الأنوار : ج 98 ص 146 و ج 97 ص 4 ح 5 .
5- الإقبال : ج 1 ص 346 ، بحار الأنوار : ج 98 ص 146 .
6- الإقبال : ج 1 ص 347 ، بحار الأنوار : ج 98 ص 146 .
7- تهذیب الأحکام : ج 6 ص 49 ح 111 ، بحار الأنوار : ج 98 ص 166 ح 5 .
چرا ما آدما در مقابل هشدارهای قرآن بی تفاویم و خیلی راحت از کنارش میگذری و هیچ تحولی در زندگیمان ایجاد نمی شود؟
علت اینکه ما احتمالاً به یکی از دو آفت زیر مبتلا شدیم:
1- مبتلا به بیماری ضعف ایمان و کمبود یقین هستیم و در یک کلمه قیامت باورمان نشده است.
2-
غرور بی جا نسبت به رحمت خدا و شفاعت اولیاء خدا در فکر ما به وجود
آورده و کار ما را به بی پروایی و بی مبالاتی در امر دین خدا کشیده است.
در صورتی که همین یک آیه از قرآن کریم باید برای ما کافی باشد و ما را دگرگون سازد.
"وَإِن مِّنکُمْ إِلَّا وَارِدُهَا کَانَ عَلَى رَبِّکَ حَتْمًا مَّقْضِیًّا"
و هیچ کس از شما نیست مگر [اینکه] در آن وارد مىگردد. این [امر] همواره بر پروردگارت حکمى قطعى است. (آیه 71، سوره مبارکه مریم)
آنگاه
آنان را که پرهیزگار بودن نجات می دهیم و تجاوزگران را در میان جهنم به
زانو در می آوریم. البته مقصود از ورود به جهنم، اشراف پیدا کردن به جهنم
است که لازمه ی عبور از صراط است و صراط از متن جهنم کشیده شده و همه باید
از آن عبور کنند تا به بهشت برسند یا در بین راه به میان جهنم سقوط کنند.
بله،
همین یک آیه کافیه که انسان را بلرزاند تا پیش خود فکر کند که ورودم به
جهنم حتمی و نجاتم مشکوک است. نمی دانم از الذین اتقوا هستم که ناجی باشم
یا از ظالمینم که هلاک گردم؟
قلب انسان مومن از این آیه پیوسته
ترسان و چشمش گریان است تا لحظه ای که خود را ببیند که به سلامت از صراط
عبور کرده و مقابل درب ورودی بهشت ندای بشارت آمیز خازن جنت را بشنود که:
"سَلَامٌ عَلَیْکُمْ طِبْتُمْ فَادْخُلُوهَا خَالِدِینَ " (آیه 73 سوره مبارکه زمر)
خوش آمدید! داخل شوید و با سلامت و امنیت همیشگی خوش باشید.
چرا همه وارد جهنم می شوند؟
سرّش
اینست که جهنّم در آخرت مظهر دنیاست در اینجا، و انبیاء و ائمّه و
اولیاء هم در این دنیا آمدند، پس همه در جهنّم آمدند و از این جهنّم
باید به بهشت بروند. چون دنیا پل آخرت و جهنّم پل بهشت است، و
رسیدن به بهشت و مقام قرب حضرت حقّ بدون آمدن در دنیا و مجاهدات
نفسانیه ممکن نیست؛ پس همه باید در این جهنّم بیایند و سپس خلاص
شوند.
شما با چه سرعتی از پل صراط عبور میکنید؟
همان
طور که گفتیم طبق آیه 71 سوره مریم همه از پل صراط، پلی که از جهنم می
گذرد رد خواهیم شد. منتها سرعت رد شدن از این پل تنها بر مبنای امتیاز
تقوای افراد یعنی انجام بایدها و پرهیز از نبایدها است.
ما چه تصویری از جهنم داریم، جهنم
چه نسبتی با بهشت دارد؟ صراط کجاست؟ آیا جهنم و بهشت تمثیل است یا واقعیت؟
صراط چه ربطی با جهنم و بهشت دارد؟
صراط از مو باریک تر و
از شمشیر تیزتر است. همان پلی است که از جهنم میگذرد و به بهشت منتهی
میشود. صراط بین جهنم و بهشت است و مردم همه پس از وارد شدن به جهنم از پل
صراط عبور میکنند و در نهایت از آن خارج میشوند.
بنا بر فرموده
پیامبر (صلی الله و علیه وآله) عدهای با سرعت نور، عدهای با سرعت باد،
گروهی با سرعت وسیله سواری تندرو، گروهی با سرعت وسیله سواری کندرو، گروهی
با سرعت یک انسان دونده و گروهی با سرعت یک انسان پیاده از این پل عبور
میکنند.
آنان که طبق فرمایش پیامبر گرامی با اعمالشان لیاقت دریافت
وسیلهای با سرعت نور را دارند، این مسیر را در کمترین زمان و احساس نکردن
هیچ حرارتی طی خواهند کرد.
برای این دسته، آتش از خاصیت میافتد و نمیسوزاند زیرا آنها تبدیل به نور میشوند.
نوریان
در کمترین زمان و کمترین درد از پل عبور میکنند. اما معصومین و اولیای
الهی فقط تبدیل به نور میشوند و سایرین برحسب پرهیزگاریشان سرعت عبورشان
معین خواهد شد و هرچه سرعتمان بالاتر باشد، سوزش کمتری خواهیم داشت یعنی
کمتر عذاب میشویم.
بنابراین ای نفس من! نافرمانی نکن چون از روی پل
به اعماق آتش پرتاب خواهی شد. هرچه نافرمانیت بیشتر باشد، شدت پرتابت به
عمق آتش بیشتر میشود. تقوای بیشتری داشتن باعث میشود که مسیر را سریع تر
از دیگران طی کنیم.
به هر مقدار از دین را میدانیم حتی اگر یک صدم
باشد همان را عمل کنیم، بخشی از 99 درصد باقیمانده بسته به ظرفیت وجودمان
به ما آموخته خواهد شد. راه آموختنش سر راهمان قرار میگیرد. حالِ آموختنش
به ما تزریق میشود یا هر تصور دیگری.
اگر می خواهید تقوایتان را
بسنجید، ترجمه خطبه متقین نهج البلاغه را بخوانید و اگر قانعتان نکرد به
یکی از شرح ها و تفسیرهای نهج البلاغه مراجعه کنید. قدم به قدم 114 صفت
بیان کننده تقوی را در خودتان پیاده کنید.
سرعت رد شدن از این پل
تنها بر مبنای امتیاز تقوای افراد یعنی انجام بایدها و پرهیز از نبایدها
است. در درجات عالی تقوا با سرعت نور از آن رد می شویم و آتش جهنم هیچ
آسیبی به فرد نمی رساند که این حالت فقط مختص معصومین و اولیای الهی است.
به
اندازه تقوایت بالاخره از پل رد خواهی شد ولی اگر تقوای انسان از حداقل
نیز برخوردار نباشد که طی چند هزار سال از پل صراط بگذرد به داخل آتش پرتاپ
میشود.
شدت پرتاپ و عمقی که به آن می افتد فقط بر مبنای امتیاز
منفی سرکشی و نافرمانی است. نافرمانی هم یعنی عدم انجام بایدها و عدم
پرهیز از نبایدها.
تنها راه نجات انسان پایین بردن نمره نافرمانی و بالا بردن نمره قبولی اوست.
منابع:
seratnews.ir
mehrnews.com
tebyan.net
زیارت امام
همین که شخصی به قصد زیارت وارد حرم شود و سلام کند، زیارت کرده است و چنانچه معرفت هم در حق مزور داشته باشد می توان قبولی زیارت او را امید داشت اما زیارت درجات و مراتبی دارد که با خواندن زیارتنامه ها، اهدای نماز و دیگر عبادات می توان بدانها رسید.
زیارتنامه
زیارتنامه ها متون مقدس و ارزشمندی هستند که علاوه بر یاری کردن ما در تکمیل زیارتمان، به شناخت و معرفت بهتر ما نیز از ائمه معصومین و ارتقاء کیفی اعتقاداتمان کمک می کنند. زیارتنامه ها معمولا شامل سلام و تحیت، توسل و دعا، تولی و تبری هستند و ما را در تصفیه اعتقاداتمان یاری می دهند.
چنانچه همواره زیارتنامه ها را با دقت در ترجمه و بعضا شرحشان بخوانیم، به بسیاری از اعتقادات آمیخته با خرافات و حتی مشرکانه ای که شاید بعضی از ما نا خواسته بدان معتقد باشیم، پی خواهیم برد .
در انتخاب زیارتنامه بهتر است ببینیم با
کدامیک از زیارتنامه ها می توانیم ارتباط قلبی بهتری برقرار کنیم. اما اگر
می خواهیم یک زیارتنامه را بر دیگر متون زیارتی ترجیح دهیم و یا این که
کاملترین زیارتنامه را بخوانیم بهتر است از جامعه کبیره استفاده کنیم .
دسترسی به متون زیارتی معتبر و مستند چه از طریق کتب مخصوصه(کامل الزیارات ابن قولویه، مصباح المتهجد شیخ محمّد بن جعفر مشهدی، مهج الدعوات ابن طاووس، المزار الکبیر شیخ محمّدبن بهایی، تحفة الزائر علامه مجلسی و نیز مصباح المنیر و مفاتیح الجنان) و چه به صورت نصب شده بر در و دیوار حرمها امکانپذیر است و همگی دارای شان و مرتبت هستند. در انتخاب زیارتنامه بهتر است ببینیم با کدامیک از زیارتنامه ها می توانیم ارتباط قلبی بهتری برقرار کنیم. اما اگر می خواهیم یک زیارتنامه را بر دیگر متون زیارتی ترجیح دهیم و یا این که کاملترین زیارتنامه را بخوانیم بهتر است از جامعه کبیره استفاده کنیم .
زیارت جامعه کبیره از جمله متون بسیار معتبری است که هر یک از ائمه اطهار را می توان با آن زیارت کرد، این زیارتنامه به سندهای موثق از امام هادی علیه السلام روایت شده و جمع بسیاری از علما و مؤمنین به خواندن آن مداومت داشته و دارند. سند آن به موسی بن عبدالله نخعی می رسد که امام هادی علیه السلام وی را به این متن بلیغ و کامل برای زیارت هر کدام از امامان تعلیم فرموده است .
نماز زیارت
نماز زیارت یک هدیه است از طرف زائر به مزور. که اگر چه اعمال زائر در مقابل عظمت زیارت شونده، بسیار ناچیز است، با دست خالی به زیارت رفتن ناپسند و به دور از ادب است. هر چند زائر یک بنده سراپا گناه باشد و زیارت شونده امام علی علیه السلام، باز هم زائر باید لااقل به خواندن دو رکعت نماز زیارت اهتمام داشته باشد که همچون نماز صبح است و هیچ روش خاصی ندارد و فقط از باب ادب و هدیه است. مانند پیشکشی مورچه ای به بارگاه با عظمت حضرت سلیمان که گفت: ای سلیمان مورم و ران ملخ آورده ام.
اما اگر مایل است بیشتر تلاش کند هر نمازی که بخواند نیکوست بلکه می تواند نماز مخصوص آن امام را که در مفاتیح ذکر شده است بخواند .
بوسیدن ضریح جز آنکه نشانه ی عشق و ادب و
احترام است، معنی دیگری ندارد بنابراین اگر حرم شلوغ باشد برای نشان دادن
عشق و محبت و احترام، احتراز از بوسیدن بهتر است. اما متاسفانه بعضی از
عوام الناس گمان می کنند تا ضریح را نبوسند، زیارت نکرده اند و تا موفق به
بوسیدن ضریح نشوند احساس خوبی ندارند. حال آنکه بوسیدن ضریح در هیچ روایتی
جزئی از زیارت محسوب نشده است
بوسیدن ضریح
در بعضی از زیارتنامه ها می رسیم به جایی که مثلا امام فرموده اکنون جلو برو و قبر را ببوس ...(مثل زیارت امام حسین در شبهای قدر و ...)
بوسیدن قبر امروزه امکان پذیر نیست بلکه نزدیکترین محل به قبر، ضریح مطهر است. لذا ضریح حکم قبر را دارد اما بوسیدن ضریح اگر موجب اذیت و آزار دیگران، بی حرمتی به حرم یا پدید آمدن صحنه هایی دور از ادب شود، نه تنها مستحب نیست بلکه مجاز هم نیست.
بوسیدن ضریح جز آنکه نشانه ی عشق و ادب و احترام است، معنی دیگری ندارد بنابر این اگر حرم شلوغ باشد برای نشان دادن عشق و محبت و احترام، احتراز از بوسیدن بهتر است. اما متاسفانه بعضی از عوام الناس گمان می کنند تا ضریح را نبوسند، زیارت نکرده اند و تا موفق به بوسیدن ضریح نشوند احساس خوبی ندارند. حال آنکه بوسیدن ضریح در هیچ روایتی جزئی از زیارت محسوب نشده است .
البته بعضی هم از آن طرف بام افتاده اند و بوسیدن ضریح و لمس و تبرک در و دیوار حرم را نشانه شرک می دانند که ریشه در عقاید افراطی وهابیت دارد. بوسیدن و لمس و تبرک مادامی که از روی محبت و احترام است مجاز و مستحب است تنها در صورتی که از روی پرستش باشد شرک و حرام است و بدیهی است که در اصل، به خاطر ارتباط عمیق با خداست که مردم اولیاء الله را دوست دارند .
«این کار نه تنها بدعت و حرام نیست بلکه به دلیل متبرک بودن آنها ریشه در رفتار پیامبران پیشین نیز دارد. در قرآن مجید آمده است که وقتی حضرت یوسف خود را به برادرانش معرفی نمود و آنها را مورد عفو و بخشش قرار داد، به آنها گفت: اذْهَبُواْ بِقَمِیصِی هَذَا فالقُوهُ عَلَی وَجْهِ أبِی یَأتِ بَصِیراً؛ پیراهنم را با خود نزد پدرم ببرید و بر صورتش افکنید تا دیدگانش بینا گردد سپس در جای دیگری از همین سوره آمده است: فَلَمّا أَنْ جاءَ الْبَشِیرُ أَلْقاهُ عَلی وَجْهِهِ فَارْتَدَّ بَصِیراً؛ چون مژده دهنده نزد پدر آمد، پیراهن را بر صورت پدر افکند و یعقوب بینایی خود را بازیافت.
البته بعضی هم از آن طرف بام افتاده اند
و بوسیدن ضریح و لمس و تبرک در و دیوار حرم را نشانه شرک می دانند که ریشه
در عقاید افراطی وهابیت دارد. بوسیدن و لمس و تبرک مادامی که از روی محبت و
احترام است مجاز و مستحب است تنها در صورتی که از روی پرستش باشد شرک و
حرام است و بدیهی است که در اصل، به خاطر ارتباط عمیق با خداست که مردم
اولیاء الله را دوست دارند .
آیا می توان رفتار این دو پیامبر الهی ـ یوسف صدیق که توصیه به مالیدن پیراهن بر چشمان پدرش نموده و یعقوب که آن را انجام داده است ـ را شرک به خدا و حرام دانست؟ آن هم داستانی که از زبان قرآن مجید نقل شده است؟
علاوه بر این، در صحیح بخاری از عبدالله بن عمر نقل شده است که: «پیامبر را در حالی دیدم که حجرالاسود را لمس می کرد و می بوسید .بر همین مبنا است که کلیه مسلمین جهان به هنگام زیارت خانه خدا، برای لمس کردن و بوییدن حجرالاسود مدتها به صف می ایستند.
حال که بوسیدن سنگ حجرالاسود و لمس کردن پیران یوسف و مالیدن بر چشم مجاز می باشد، بدیهی است که می توان در و دیوار و ضریح امامان را لمس نمود و بوسید، زیرا تفاوتی بین اشیا (از جهت متبرک بودن آنها) وجود ندارد؟!»(مقاله صفای زیارت ،سایت تخصصی کتابخانه حج )
وداع با حرم
وداع قسمت آخر زیارت است که آداب و دعاهای خاص خود را دارد که دعا برای زیارت مجدد، جزئی از آن است. ولا جعله الله آخر العهد منی لزیارتکم و رزقنی العود الیک ...
در روایت است که هنگام بازگشت ببوس ضریح (یا هر جایی از حرم را به قصد تبرک) و سپس در حالی که رو به قبر داری از حرم خارج شو و پشت به قبر نکن.(مفاتیح الجنان، وداع با امام حسین در عید فطر و قربان)
منبع:تبیان
زندگینامه شیخ رجب علی خیاط
عبد
صالح خدا « رجبعلی نکوگویان » مشهور به « جناب شیخ » و « شیخ رجبعلی خیاط »
در سال 1262 هجری شمسی، در شهر تهران دیده به جهان گشود. پدرش « مشهدی
باقر » یک کارگر ساده بود. هنگامی که رجبعلی دوازده ساله شد پدرش از دنیا
رفت و رجبعلی را که از خواهر و برادر تنی بی بهره بود، تنها گذاشت.
از دوران کودکی شیخ بیش از این اطلاعاتی در دست نیست. اما او خود، از قول مادرش نقل میکند که:
«
موقعی که تو را در شکم داشتم شبی [ پدرت غذایی را به خانه آورد] خواستم
بخورم دیدم که تو به جنب و جوش آمدی و با پا به شکمم میکوبی، احساس کردم
که از این غذا نباید بخورم، دست نگه داشتم و از پدرت پرسیدم....؟ پدرت گفت
حقیقت این است که این ها را بدون اجازه [از مغازه ای که کار میکنم]
آوردهام! من هم از آن غذا مصرف نکردم. »
این حکایت نشان میدهد که پدر شیخ ویژگی
قابل ذکری نداشته است. از جناب شیخ نقل شده است که:« احسان و اطعام یک ولی
خدا توسط پدرش موجب آن گردیده که خداوند متعال او را از صلب این پدر خارج
سازد. »
شیخ پنج پسر و چهار دختر داشت، که یکی از دخترانش در کودکی از دنیا رفت.
خانه ی شیخ رجب علی خیاط
خانه
خشتی و ساده شیخ که از پدرش به ارث برده بود در خیابان مولوی کوچه سیاهها
(شهید منتظری) قرارداشت. وی تا پایان عمر در همین خانه محقر زیست.
یکی از فرزندان شیخ میگوید:
پس
از ازدواج، دو اتاق طبقه بالای منزل را آماده کردیم و به پدرم گفتم:
آقایان، افراد رده بالا به دیدن شما میآیند، دیدارهای خود را در این
اتاقها قرار دهید، فرمود:
« نه! هر که مرا میخواهد بیاید این اتاق،
روی خرده کهنه ها بنشیند، من احتیاج ندارم. »این اتاق، اتاق کوچکی بود که
فرش آن یک گلیم ساده و در آن یک میز کهنه خیاطی قرار داشت.
طرز لباس پوشیدن شیخ رجب علی خیاط
لباس
جناب شیخ بسیار ساده و تمیز بود، نوع لباسی که او میپوشید نیمه روحانی
بود، چیزی شبیه لباده روحانیون بر تن میکرد و عرقچین بر سر میگذاشت و عبا
بردوش میگرفت.
نکته قابل توجه این بود که او حتی در لباس پوشیدن هم
قصد قربت داشت، تنها یک بار که برای خوشایند دیگران عبا بر دوش گرفت، در
عالم معنا او را مورد عتاب قرار دادند. جناب شیخ خود این داستان را چنین
تعریف میکند:
« نفس اعجوبه است، شبی دیدم حجاب ( منظور حجاب نفس و
تاریکی باطنی است ) دارم و طبق معمول نمیتوانم حضور پیدا کنم، ریشه یابی
کردم با تقاضای عاجزانه متوجه شدم که عصر روز گذشته که یکی از اشراف تهران
به دیدنم آمده بود، گفت: دوست دارم نماز مغرب و عشا را با شما به جماعت
بخوانم، من برای خوشایند او هنگام نماز عبای خود را به دوش انداختم ...»!
جناب شیخ دنبال غذاهای لذیذ نبود، بیشتر
وقت ها از غذاهای ساده، مثل سیب زمینی و فرنی استفاده میکرد. سر سفره، رو
به قبله و دو زانو مینشست و به طور خمیده غذا میخورد، و گاهی هم بشقاب را
به دست میگرفت همیشه غذا را با اشتهای کامل میخورد، و گاهی مقداری از
غذای خود را در بشقاب یکی از دوستان که دستش میرسید میگذاشت.
هنگام خوردن غذا حرف نمیزد و دیگران هم
به احترام ایشان سکوت میکردند. اگر کسی او را به مهمانی دعوت می کرد با
توجه، قبول یا رد میکرد، با این حال بیشتر وقت ها دعوت دوستان را رد
نمیکرد.از غذای بازار پرهیز نداشت، با این حال از تأثیر خوراک در روح
انسان غافل نبود و برخی دگرگونی های روحی را ناشی از غذا می دانست.
شغل شیخ رجب علی خیاط
خیاطی
یکی از شغلهای پسندیده در اسلام است. لقمان حکیم این شغل را برای خود
انتخاب کرده بود.جناب شیخ برای اداره زندگی خود، این شغل را انتخاب کرد و
از این رو به « شیخ رجبعلی خیاط » معروف شد. جالب است بدانیم که خانه ساده و
محقر شیخ، با خصوصیاتی که پیشتر بیان شد، کارگاه خیاطی او نیز بود.
یکی
از دوستان شیخ میگوید: فراموش نمیکنم که روزی در ایام تابستان در بازار
جناب شیخ را دیدم، در حالی که از ضعف رنگش مایل به زردی بود. قدری وسایل و
ابزار خیاطی را خریداری و به سوی منزل میرفت، به او گفتم: آقا! قدری
استراحت کنید، حال شما خوب نیست. فرمود:
«عیال و اولاد را چه کنم؟! »
در حدیث است که رسول خدا (ص) فرمودند :
« إن الله تعالی یحب أن یری عبده تعباً فی طلب الحلال؛
خداوند
دوست دارد که بنده خود را در راه به دست آوردن روزی حلال، خسته ببیند.
»شیخ در عالم سیاست نبود، اما با رژیم منفور پهلوی و سیاستمداران حاکم آن
به شدت مخالف بود.یکی از فرزندان شیخ میگوید: در 30 تیر سال 1330 هجری
شمسی وقتی شیخ وارد منزل شد، شروع کرد به گریه کردن و فرمود:
«حضرت سید الشهدا(ع) این آتش را با عبایشان
خاموش کردند و جلوی این بلا را گرفتند، آن ها بنا داشتند در این روز خیلی
ها را بکشند؛ آیت الله کاشانی موفق نمیشود ولی سیدی هست که میآید و موفق
میشود. »
پس از چندی معلوم شد که مقصود از سید دوم، امام خمینی (ره) است.
ناصردین شاه در برزخ
در
رابطه با وضعیت ناصرالدین شاه قاجار در عالم برزخ، یکی از شاگردان شیخ از
ایشان نقل کرد: « روح او را روز جمعهای آزاد کرده بودند و شب شنبه او را
با هل به جایگاه خود میبردند، او با گریه به مأموران التماس میکرد و
میگفت:« نبرید ». هنگامی که مرا دید به من گفت: اگر میدانستم جایم این
جاست در دنیا خیال خوشی هم نمیکردم! »
ستایش از پادشاه ستمکار
جناب
شیخ، دوستان و شاگردان خود را از همکاری با دولت حاکم ( پهلوی) و به خصوص
از تعریف و تمجید آنان بر حذر میداشت. یکی از شاگردان شیخ از وی نقل
کردهاست که فرمود:
« روح یکی از مقدسین را در برزخ دیدم محاکمه میکنند
و همه کارهای ناشایسته سلطان جایر زمان او را در نامه عملش ثبت کرده و به
او نسبت میدهند. شخص مذکور گفت: من این همه جنایت نکردهام.
به او گفته شد: مگر در مقام تعریف از او نگفتی: عجب امنیتی به کشور دادهاست؟
گفت: چرا!
به او گفته شد: بنابر این تو راضی به فعل او بودی، او برای حفظ سلطنت خود به این جنایات دست زد. »
در نهجالبلاغه آمده است که امام علی(ع) فرمود:
« الراضی بفعل قوم کالداخل فیه معهم، و علی کل داخل فی باطل اثمان: اثم العمل به، و اثم الرضا به؛
هرکه
به کردار عدهای راضی باشد، مانند کسی است که همراه آنان، آن کار را انجام
داده باشد و هر کس به کردار باطلی دست زند او را دو گناه باشد؛ گناه انجام
آن و گناه راضی بودن به آن. »
وفات شیخ رجب علی خیاط
سرانجام
در روز بیست و دوم شهریور ماه سال 1340 هجری شمسی سیمرغ وجود پربرکت شیخ
پس از عمری خودسازی و سازندگی از این جهان پر کشید.یکی از ارادتمندان جناب
شیخ، که شب قبل از وفات، از طریق رؤیای صادقه رحلت ملکوتی وی را پیشبینی
کرده بود، ماجرای وفات را چنین گزارش میکند:
شبی که فردای آن شیخ از
دنیا رفت، در خواب دیدم که دارند در مغازههای سمت غربی مسجد قزوین را
میبندند، پرسیدم: چه خبره؟ گفتند آشیخ رجبعلی خیاط از دنیا رفته. نگران از
خواب بیدار شدم. ساعت سه نیمه شب بود. خواب خود را رؤیای صادقه یافتم. پس
از اذان صبح، نماز خواندم و بیدرنگ به منزل آقای رادمنش رفتم، با شگفتی، از
دلیل این حضور بیموقع سؤال کرد، جریان رؤیای خود را تعریف کردم.
ساعت پنج صبح بود و هوا گرگ و میش، به طرف منزل شیخ راه افتادیم. شیخ در را گشود، داخل شدیم و نشستیم، شیخ هم نشست و فرمود:
« کجا بودید این موقع صبح زود؟ »
من خوابم را نگفتم، قدری صحبت کردیم، شیخ به پهلو خوابید و دستش را زیر سر گذاشت و فرمود: « چیزی بگویید، شعری بخوانید! »
یکی خواند:
خوشتر از ایام عشق ایام نیست
صبح روز عاشقان را شام نیست
اوقات خوش آن بود که با دوست به سر شد
باقی همه بی حاصلی و بی خبری بود
منبع:aviny.com
از حضرت رضا ـ علیه السّلام ـ نقل شده است : چون گرفتاری شدیدی برایت پیش آید که تو را غمگین سازد دو رکعت نماز بخوان، در رکعت اول فاتحه و آیه الکرسی، و در رکعت دوم فاتحه و سوره قدر. بعد قرآن را بر بالای سر بگذار و ده بار بگو:
«اللهم بحق من ارسلته الی خلقک و بحق کل آیه و بحق کل من مدحته فیه علیک و بحقک علیه و لا تعرف احدا اعرف بحقک منک».
پس ده بار بگو: «یا سیدی یا الله» ده بار «بحق محمد» ده بار «بحق علی» ده بار «بحق فاطمه» ده بار «بحق الحسن» ده بار «بحق الحسین» و همین طور تمام ائمه را می شمارد تا حضرت ولی عصر (عج). همانا از جای خود برنخاسته باشی تا حاجت تو روا شود، ان شاء الله.
منبع:andisheqom