احادیثی گهربار درباره ادب


مجموعه: احادیث و سخنان بزرگان

احادیثی درباره ادب,حدیث درمورد ادب

احادیثی گهربار درباره ادب

اهمیت و جایگاه ادب در فرهنگ اهل بیت (ع)

امام صادق (ع) : بهترین چیزی که پدران برای فرزندان خود به ارث میگذارند ، ادب است نه مال ، زیرا مال از بین میرود و ادب باقی می ماند.  کافی جلد ۸ صفحه ۱۵۰ حدیث ۱۳۲


رسول خدا (ص) : فرزندان خود را احترام کنید و آنان را نیکو ادب کنید ، تا آمرزیده شوید.  جامع الاخبار صفحه ۳۹۳ ، مکارم اخلاق صفحه ۲۲۲

رسول گرامی (ص) : هیچ پدری هدیه ای بهتر از ادب نیکو به فرزندش نداده است.  کنزالعمال جلد ۱۶ صفحه ۴۵۶ حدیث ۴۵۴۱۱


امام صادق (ع) : ما از شیعیان خود کسی را که عاقل ، فهمیده ، آگاه ، بردبار ، با ادب ، سازگار ، صبور و راستگو باشد دوست داریم.مستدرک الوسائل جلد ۱۱ صفحه ۱۹۰ حدیث ۱۱


مولا علی (ع) در وصیتی به فرزندش امام حسن (ع) فرمود : پسرم ، بهره ات را از ادب غنیمت بدار ، و قلب خود را برای آن آزاد گردان ، زیرا قلب بالاتر از این است که به آلودگی بیامیزی ، و بدان که اگر کمبودی داشته باشی به وسیله ادب بی نیاز میشوی ، و اگر غریب و تنها باشی ادب دوست و همراه تو خواهد بود که با وجود آن وحشتی نخواهد بود.  اعلام الدین


امام باقر (ع): سکوت انسان با ادب در درگاه الهی برتر از تسبیح گفتن نادان است.  اعلام الدین
امام علی (ع) : ادب انسان را از حسب و نسب بی نیاز میکند. ( یعنی خودش مایه شرافت است ).  اعلام الدین


امام علی (ع): مومن در دنیا صادق است ، و حرکت او مودبانه است و سخنش همراه با خیرخواهی است و پندش نرم و آرام است ، و از کسی جز خدا نمی ترسد.جامع الاخبار

حضرت محمد (ص) : ادب نیکو ، زینت عقل است.  جامع الاخبار


مولا علی (ع) : ای مومن ! علم و ادب قیمت و بهای توست، پس در به دست آوردن آنها تلاش کن ، هرچه علم و ادب تو زیادتر گردد ارزش و عظمت تو بیشتر میشود ، توسط علم و آگاهی به طرف خدا راهنمایی میشوی و به واسطه ادب بهتر میتوانی در خدمت پروردگارت قرار گیری و بنده به واسطه ادب خدمت میتواند ولایت و قرب الهی را به دست آورد ، پس نصیحت را بپذیر تا از عذاب الهی نجات یابی. مشکاة الانوار ، روضة الواعظین


امام صادق (ع) : چهار خصلت است که انسان بواسطه آنها آقایی پیدا میکند عفت ، ادب ، سخاوت و خرد. الاختصاص صفحه ۲۴۴


امام علی (ع) :هرکه به ادب حریص باشد ، بدیهای او کم خواهد شد.  تصنیف غررالحکم صفحه ۲۴۷ حدیث ۵۰۹۱
مولا علی (ع) : ادب مایه کمال مرد است.  تصنیف غررالحکم صفحه ۲۴۷ حدیث ۵۰۷۳


مولا علی (ع) : ادب نیکوترین اخلاق است.  تصنیف غررالحکم صفحه ۲۴۷ حدیث ۵۰۷۲
مولا علی (ع): مردم به ادب شایسته ، بیش از طلا و نقره نیازمندند.  تصنیف غررالحکم صفحه ۲۴۷ حدیث ۵۰۸۰


امام علی (ع) : میوه ادب ، خوش اخلاقی است. تصنیف غررالحکم حدیث ۵۰۸۴


مولا علی (ع) در وصیت به امام حسن (ع) فرمودند : ادب ، مایه باروری عقل و تزکیه قلب و زینت زبان و راهنمای انسان به اخلاق پسندیده است، اگر ادب همراه انسان نباشد او حیوانی رها شده بیش نیست ، خداوند به ادب خیر دهد کوچک را آقایی میبخشد،پس در جستجوی ادب باش تا شخصیت و ثروت بدست آوری ، هرکس پی ادب باشد به وسیله آن چیره میشود کسی که آن را رها کند بر او چیره میشوند و حمله می آورند.  اعلام الدین


----------------------------------
معنی و مفهوم ادب


رسول خدا (ص) : قرآن مرکز تربیت الهی است پس در حد توان ادب آن را بیاموزید،این قرآن ریسمان الهی و نور نمایان و مایه شفای مفید است، پس آن را بخوانید ( و عمل کنید ) جامع الاخبار صفحه ۱۱۴ حدیث ۲۰۰


از امام حسین (ع) سوال شد: ادب چیست ؟ امام فرمود: ادب آن است که از خانه خود که بیرون می روی، با هیچ کس برخورد نکنی جز آنکه او را برتر و بهتر از خود ببینی. موسوعة کلمات الامام الحسین (ع) صفحه ۷۵۰ حدیث ۹۰

 

امام علی (ع) : نیکوترین ادب آن است که تو را از گناهان باز دارد. ( یعنی در مقابل خدا مودب باشی ) تصنیف غررالحکم صفحه ۲۴۷ حدیث ۵۰۷۹


مولا علی (ع) : برترین ادب این است که انسان در حد و مرز خود به ایستد و از اندازه خویش تجاوز نکند.  تصنیف غررالحکم صفحه ۲۴۷ حدیث ۵۰۷۸


امام حسن عسگری (ع) : در ادب خودت همین کافی است که از آنچه از دیگران نمی پسندی اجتناب کنی. الانوار البهیه
امام علی (ع) : بهترین ادب آن است که از خودت شروع کنی. ( ابتدا خودت را ادب کنی ) غررالحکم
امام علی (ع) : با ارزش ترین ادب حفظ جوانمردی است.  غررالحکم


----------------------------------
جلوه هایی از ادب
رسول خدا (ص) : مومن ادب الهی را به کار میگیرد، هنگامی که خدا به او گشایش دهد او هم توسعه می دهد و زمانی که خدا از او باز داشت، او هم مراعات و امساک می کند. غررالحکم


امام سجاد (ع) : بیماری شدیدی گرفتم، پدرم فرمود: چه میل داری؟ گفتم : میل دارم از جمله کسانی باشم که در مقابل آنچه پروردگارم برای من در نظر گرفته چیزی را پیشنهاد نکنم ( یعنی در مقابل امر خدا تسلیم و راضی باشم ) پدرم فرمود : آفرین بر تو که شبیه ابراهیم خلیل (ع) هستی که هنگامی که جبرئیل (ع) ( در حالی که او در میان آتش بود ) گفت : چه نیاز داری ؟ ابراهیم (ع) فرمود : چیزی به پروردگارم پیشنهاد نمی کنم ، او خودش برای من کافی است ، و بهترین وکیل است. بحارالانوار جلد ۴۶ صفحه ۶۷


کنیزی شاخه گلی برای امام حسن (ع) آورد ، امام بزرگوار فرمود : تو در راه خدا آزاد شدی ، گفته شد چرا در مقابل یک شاخه گل او را آزاد کردی ؟ فرمود : خداوند ما را تربیت و ادب آموخته است که فرمود : هنگامی که به شما هدیه ای داده شد شما بهتر از آن را هدیه بدهید و هدیه بهتر از آزادی او بود.  بحارالانوار جلد ۸۴ صفحه ۲۷۳


از امام رضا (ع) نقل شده است که فرمود: از بعضی از عالمان آل محمد (ص) یعنی ائمه (ع) سوال شد که ادب در نماز چیست ؟ فرمود : حضور قلب ، فارغ بودن اعضا،خوار و ذلیل ایستادن در مقابل پروردگار بزرگ، بهشت را طرف راست و جهنم را در طرف چپ خود ببیند و صراط را در مقابلش و خدا را جلوی خودش در نظر بگیرد. بحارالانوار جلد ۸۴ صفحه ۲۴۶ حدیث ۳۷


مولا علی (ع) فرمود: هنگامی که کسی عطسه کرد ، به او بگویید : یرحمکم الله ، یعنی خدا شما را مورد لطف و عنایت قرار دهد، و او بگوید : خداوند شما را ببخشد و مورد لطف قرار دهد زیرا خداوند فرمود : هنگامی که به شما هدیه ای داده شد شما هم هدیه ای بهتر به او بدهید.  بحارالانوار جلد ۸۴ صفحه ۲۷۳


امام صادق (ع) : کسی که ادب دارد باید در معلومات خود تحقیق و کاوش کند و اقتضای ورع و پرهیزگاری این است که آنچه را که نمی داند نگوید.  مستدرک الوسائل جلد ۱۷ صفحه ۲۵۰ حدیث ۲۳
----------------------------------
اقسام بی ادبی ها و تادیب بی ادبان
امام حسن عسگری (ع): شادمانی کردن پیش ( شخص ) اندوهناک ، از ادب به دور است. تحف العقول صفحه ۷۸۴


امام صادق (ع) و امام باقر (ع) فرمودند : اگر جوانی از جوانان شیعه پیش من آورده شود که دین شناس نیست او را ادب خواهم کرد. و امام باقر (ع) میفرمود : در پی آگاهی و بصیرت ( دانایی) باشید و گرنه شما از بادیه نشینان خواهید بود.  بحارالانوار جلد ۱ صفحه ۲۱۴ حدیث ۱۶


ابوهاشم جعفری گوید: خدمت امام رضا (ع) بودیم ،صحبت از عقل و ادب شد، امام (ع) فرمود : خرد هدیه ای از خداوند است و ادب زحمت است ( و به دست آوردنی ). پس هرکس در راه ادب زحمت بکشد به آن دست می یابد ، ولی کسی که در مورد افزایش عقل خود را به زحمت اندازد جز نادانی چیزی عایدش نمیشود. کافی جلد ۱ صفحه ۲۳ حدیث ۱۶

همسر و فرزندان امام زمان علیه السلام

مجموعه: زندگینامه بزرگان دینی


امام زمان (ع),ازدواج امام زمان(ع),نظر علما درباره ازدواج حضرت مهدی(ع)

همسر و فرزندان امام زمان علیه السلام
این پرسش که آیا امام زمان علیه السلام همسر و فرزند دارد یا خیر، از جمله پرسش هایی است که در جامعه ما بسیار مطرح می شود و در کتاب ها و منابع مطالعاتی موضوع مهدویت هم پاسخ روشنی به آن داده نشده است. گروهی به استناد برخی روایات و قواعد عمومی اسلام معتقدند که امام مهدی علیه السلام ازدواج کرده است و همسر و فرزند دارد.

 

گروهی هم با توجّه به پاره ای دیگر از روایات بر این باورند که آن حضرت همسری اختیار نکرده است. در این جا برای روشن شدن پاسخ این پرسش، به بررسی ادلّه و مستندات این دو گروه می پردازیم.


1. باورمندان به ازدواج امام زمان علیه السلام
کسانی که معتقدند امام مهدی علیه السلام ازدواج کرده است، به دو دسته دلیل استناد می کنند:
الف) روایاتی که در فضیلت ازدواج وارد شده و در آنها تأکید شده است که ازدواج، سنّت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم است و هرکس از آن روی گرداند، از پیامبر نیست.(1)
محدّث نوری رحمه الله در پاسخ کسانی که می گویند: «معلوم نیست حضرت حجّت علیه السلام اولاد و عیال داشته باشد»، می نویسد:چگونه ترک خواهند فرمود چنین سنّت عظیم جدّ اکرم خود را با آن همه ترغیب تحریص(2) که در فعل آن و تهدید و تخویف(3) در ترکش شده و سزاوارترین امّت در اخذ به سنّت پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم، امام هر عصر است و تاکنون کسی ترک آن را از خصایص آن جناب نشمرده [است].(4)


ب) روایات، دعاها و زیارت هایی است که درآنها به نوعی به همسر و فرزند داشتن آن حضرت تصریح یا اشاره شده است. از آن جمله می توان به موارد زیر اشاره کرد:


یک - شیخ طوسی درباره غیبت امام مهدی علیه السلام به نقل از مفضّل بن عمر، روایتی را از امام صادق علیه السلام نقل کرده است که شاید از آن بتوان دریافت که آن حضرت فرزند دارد:
همانا صاحب این امر دارای دو غیبت است: یکی از آن دو چندان به درازا می کشد که برخی از مردم می گویند: او مرده است و بعضی می گویند: او کشته شده است و عدّه ای از ایشان می گویند: او رفته است. تا این که از یارانش جز افراد اندکی، کسی بر امر او باقی نمی ماند و از جایگاهش نه کسی از فرزندانش و نه دیگری آگاهی دارد، مگر همان خدمت گزاری که به کارهای او می رسد. (5)


به نظر می رسد استدلال به روایت یاد شده چندان درست نباشد؛ زیرا نعمانی نیز در کتاب خود همین روایت را نقل کرده است، ولی پایان آن، با آنچه از شیخ طوسی نقل شد، متفاوت است و نمی توان از آن استفاده کرد که آن حضرت فرزندی دارد. متن روایت چنین است: «و از جایگاهش هیچ کس از دوست و بیگانه آگاهی نمی یابد، مگر همان خدمت گزاری که به کارهای او می رسد».(6)


علّامه سید جعفر مرتضی عاملی در این زمینه می نویسد:
با توجّه به یکی بودن روایت از نظر طوسی و نعمانی و وجود چنین اختلافی در محلّ مورد استشهاد، روایت مزبور قابل استدلال نیست.(7)
اشکال های دیگری نیز به متن روایت شیخ طوسی وارد شده است که برای رعایت اختصار به همین مقدار بسنده می کنیم.(8)

 

امام زمان (ع),ازدواج امام زمان(ع),نظر علما درباره ازدواج حضرت مهدی(ع)

 

دو - ابوبصیر از امام صادق علیه السلام نقل می کند که فرمود:
گویا می بینم که قائم علیه السلام با خانواده و فرزندانش در مسجد سهله فرود آمده است. (9)


سه در بخشی از صلوات معروف به ضراب اصفهانی که از امام عصر علیه السلام نقل شده و خواندن آن در عصر روزجمعه سفارش گشته، چنین آمده است:
بار خدایا، به او درباره خودش، فرزندانش، شیعیانش، رعیتش، خاصّش، عامش، دشمنش و همه اهل دنیا، عطا فرما آنچه را که دیده اش را روشن و دلش را مسرور گرداند.(10)
چهار - در یکی از دعاهای عصر غیبت از امام رضا علیه السلام نقل شده، عبارتی مشابه صلوات ضراب اصفهانی آمده است.(11)


محدّث نوری، ادعیه و زیارات دیگری را نیز نقل می کند که در آنها تعابیری چون «ذریته»،«ولده»،«اهل بیته» به کار رفته است و به نوعی به همسر و فرزند داشتن امام عصر علیه السلام اشاره دارد.(12)


2. منکران ازدواج امام زمان علیه السلام
کسانی نیز که منکر ازدواج و فرزند داشتن امام عصر علیه السلام هستند، افزون بر خدشه در سند یا دلالت روایات مورد استناد گروه نخست،(13) به روایاتی استناد می کنند که در این جا به برخی از آنها اشاره می کنیم.

 

الف) شیخ طوسی از حسن بن علی خزاز نقل می کند:
علی بن ابی حمزه(14)بر ابی الحسن رضا علیه السلام وارد شد و به آن حضرت عرض کرد: «آیا تو امامی؟» حضرت فرمود: «آری.» پس او گفت: «من از جدّت، جعفر بن محمّد علیه السلام شنیدم که می فرمود: امامی وجود ندارد، مگر اینکه نسلی از او به جا می ماند.» پس فرمود:
ای پیرمرد! فراموش کرده ای یا خود را به فراموشی زده ای. جعفر این گونه نگفت، بلکه جعفر گفت: امامی وجود ندارد، مگر این که فرزندی دارد؛ به جز امامی که حسین بن علی - درود بر آنها باد- پس از او [از قبر] بیرون می آید؛ همانا او فرزندی ندارد.

 

پس گفت: راست گفتی، فدایت شوم، شنیدم که جدت چنین می فرمود.(15)
ب) مسعودی نیز در إثبات الوصیة، روایتی مشابه همین روایت نقل کرده است.(16)
نا گفته نماند که برخی از عالمان شیعه گفته اند مراد این روایت از این که می گوید« او فرزندی ندارد»، این است که «او فرزندی که امام باشد، ندارد».(17)

 

در این بررسی دلایل و مستندات دو گروه باید دو نکته را یادآور شویم:
یک- در مورد این پرسش که آیا امام زمان علیه السلام همسر و فرزند دارد یا خیر؟ به صراحت و با قطع و یقین نمی توان اظهار نظر کرد، ولی این جای هیچ گونه نگرانی نیست؛ زیرا روشن شدن یا روشن نشدن پاسخ این پرسش، در میزان معرفت و اطاعت ما نسبت به آن حضرت هیچ تأثیری ندارد. از این رو، هرگز نباید خود را آن چنان به این گونه پرسش ها مشغول داریم که از وظایف اصلی مان نسبت به حجّت خدا باز مانیم.

 

دو- حتّی اگر بپذیریم که امام زمان علیه السلام همسر و فرزند دارد، هیچ لزومی ندارد که آنها چون خود امام زمان دارای عمر طولانی باشند؛ چون داشتن عمر طولانی تنها برای آن حضرت ضروری است و همسر و فرزندان آن حضرت می توانند چون دیگر انسان ها باشند.

-----------------------------------
پی نوشت ها :
1- ر. ک: محمد بن حسن حر عاملی، وسائل الشیعه الی تحصیل مسائل الشریعه، تصحیح و تحقیق: عبدالرحیم ربانی شیرازی، چاپ هشتم: تهران، اسلامیه، 1373، ج 14، باب 1و 2 از ابواب مقدمات النکاح و آدابه، صص 2- 9.


2- تشویق کردن.
3- برحذر داشتن.
4- میرزا حسین نوری، نجم الثاقب، چاپ نهم: قم، مسجد مقدس جمکران، 1384، ص403.
5- کتاب الغیبه (طوسی)، ص 102؛ بحارالانوار، ج 52، صص 152 و 153، ح 5.
6- کتاب الغیبه (نعمانی)، باب 10، ص 172، ح 5.


7- سید جعفر و مرتضی عاملی، دراسه فی علامات الظهور و الجزیره الخضراء، چاپ اول: بیروت، دارالبلاغه، 1412 هـ. ق، ص 230؛ سید جعفر مرتضی عاملی، جزیره خضرا در ترازوی نقد، ترجمه: محمد سپهری، چاپ سوم: قم، دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، 1377، ص 218؛ شیخ محمد تقی شوشتری، الاخبار الدخیله، تصحیح: علی اکبر غفاری، تهران، مکتبه الصدوق، 1401 هـ. ق، ج1، ص 150؛ سید محمد صدر، تاریخ الغیبه الکبری، بیروت، دارالتعارف، 1395 هـ. ق، ص 70.


8- ر. ک : ابوالفضل طریقه دار (ترجمه و تحقیق)، جزیره خضرا، افسانه یا واقعیت ؟!، چاپ هفتم: قم، بوستان کتاب، 1382، ص 218.


9- بحارالانوار، ج 52، ص 317، ح 13.
10- همان، ص 22، ح 14.
11- ر. ک : بحارالانوار، ج 95، ص 332.
12- ر. ک : نجم الثاقب، صص 403- 406.
13- ر. ک : دراسه فی علامات الظهور و الجزیره الخضراء، صص 230- 233.


14- او یکی از سران واقفه بود. گفتنی است «واقفه» اسم عام برای هر گروهی است که بر خلاف جمهور در یکی از مسائل امامت در قبول رأی اکثریت توقف می کرده اند ولی معمولا این لقب نام عمومی فرقی از شیعه است که در مقابل «قطعیه» منکر رحلت امام موسی کاظم (ع) شدند و امامت را به آن حضرت قطع کردند و منکر امامت فرزندش شدند. محمد جواد مشکور، فرهنگ فرق اسلامی، چاپ دوم: مشهد، بنیاد پژوهش های اسلامی آستان قدس رضوی، 1372، صص 454 و 456.


15- کتاب الغیبه (طوسی)، صص 134و 135؛ محمد بن جریر طبری، دلایل الامامه، نجف اشرف، الحیدریه، 1382 هـ. ق، صص 130و 131، بحارالانوار، ج53، ص 75، ح 77.


16- علی بن حسین مسعودی، اثبات الوصیه، قم، بصیرتی، بی تا، ص 201.
17- ر. ک : نجم الثاقب، ص407.
منبع:rasekhoon.net

شفیعی سروستانی، ابراهیم( 1343 )، پرسش از موعود، تهران: موعود عصر، چاپ اول

درمان حواس پرتی در نماز

مجموعه: متفرقه دینی

 

درمان حواس پرتی در نماز

 

یکی از دردآورترین مسائلی که برای ما مسلمانان وجود دارد و همیشه باعث رنجش خاطر ما شده این است که در حال نماز خواندن حضور ذهن نداریم و در آن چند دقیقه نمی‌توانیم افکار خود را متمرکز کنیم و بهتر و بیشتر در عالم ملکوتی و روحانی دیدار و لقاء‌ محبوب به پرواز در آییم. حضرت آیت الله جوادی آملی در کتاب مراحل اخلاق در قرآن می‌فرمایند: «گاهی انسان بر طبق شریعت نماز می‌خواند، یعنی واجبات و مستحبات وضو و نماز را رعایت می‌کند، ولی حضور قلب ندارد این نماز گرچه از نظر فقهی باطل نیست، لیکن از نظر اخلاقی و کلامی نمازی بی اثر است تامین حضور قلب در نماز، بسیار مشکل است. با این که هر نماز چند دقیقه بیشتر طول نمی‌کشد، این هنر در نمازگزار نیست که موقع نماز خود را ضبط کند. اگر انسان همان چند دقیقه خود را ضبط کند و بداند با چه کسی سخن می‌گوید، بقیه امور او تامین است، ‌‌اما چون در همان چند دقیقه قدرت حضور و ضبط ندارد، سایر امور او هم ناکام است.»


وقتی در هنگام تلاوت قرآن کریم به این آیه می‌رسیم: «فویل للمصلین *الذین هم عن صلاتهم ساهون»؛ وای بر نمازگزارانی که از نمازشان غافل هستند. ترس از این که مبادا ما هم جزو نمازگزاران این چنینی باشیم وحشتی وصف ناشدنی بر قلبمان می‌ریزد.


حضرت آیت الله جوادی آملی در همان کتاب می‌فرمایند: «نماز صراط است و صراط با غفلت نمی‌سازد، زیرا اگر انسان غفلت کند، از صراطی که از مو باریکتر و از شمشیر تیزتر است، سقوط می‌کند.» آیه «ولا تقربوا الصلوة و انتم سکاری حتی تعلموا ما تقولون»: در حال مستی و بی خبری،‌ به نماز نزدیک نگردید، تا آن که بدانید چه می‌گویید. پس نماز واقعی نمازی است که در آن متوجه آن چه می‌گوییم باشیم و نتیجه می‌گیریم نماز واقعی آن نمازی است که باعث دوری انسان از گناه می‌گردد. حضرت آیت الله جوادی آملی در فراز دیگری از همین کتاب می‌فرمایند: «البته تلازمی متقابل وجود دارد که نماز درست، انسان را از زشتی‌ها باز می‌دارد و اعمال زشت هم انسان را از انجام صحیح نماز و سایر عبادات باز می‌دارد، کسی که مواظب اعضا و جوارح خود، یا حلال و حرام نباشد، در نماز هم توفیق حضور قلب نخواهد داشت و نمی‌داند با چه کسی سخن می‌گوید در نتیجه جواب‌هایی را هم که از او می‌شنود درک نمی‌کند. در این صورت بار فقهی چنین نمازگزاری رسیده، ‌در حالی که بار کلامی و اخلاقی وی همچنان بر زمین مانده است.»

 

حضرت آیت الله جوادی آملی می‌فرمایند: «نماز صراط است و صراط با غفلت نمی‌سازد، زیرا اگر انسان غفلت کند، از صراطی که از مو باریکتر و از شمشیر تیزتر است، سقوط می‌کند.»


پس باید چاره‌ای بیندیشیم و بهترین راه حل را می‌توانیم از اهل فن بدست آوریم کسانی که این راه را رفته و به مقصد رسیده‌اند. بخاطر دارم یکبار از قول آیت الله علامه طباطبائی آن هم در زمانی که ایشان در بستر بیماری بودند شنیدم که ایشان در جواب کسی برای حضور قلب نسخه‌ای خواسته بودند، فرموده بودند: «توجه توجه توجه، مراقبه مراقبه مراقبه» از این فرموده حضرت آیت الله طباطبائی در می‌یابیم که برای حضور ذهن در نماز باید ابتدا سعی کنیم توجه خود را به نماز و اذکاری که در نماز می‌گوییم معطوف داریم و در این مورد کوشش کنیم و سپس برای حفظ این حالت مراقبت و پیگیری لازم است.


از حضرت آیت الله شیخ نخودکی در کتاب نشان از بی نشانها آمده است: «حصول این مرتبه (داشتن حضور ذهن در نماز) همچون خوشنویسی است بدون زحمت و مشقت و طول زمان ممکن نیست. نیک بنگر که وقتی کسی می‌خواهد خوشنویس شود چقدر باید زحمت بکشد و مشق کند و خدمت اساتید کند و از آنها بگیرد تا بتوان او را خوشنویس نامید.» در اینجا می‌بینیم که نظر ایشان هم همینطور بوده و عقیده داشته‌اند که برای بدست آوردن حضور ذهن و تمرکز در نماز احتیاج به تمرین و ممارست می‌باشد و این حالت را نمی‌توان در مدت کوتاهی بدست آورد.


حضرت آیت الله جوادی آملی دلیل حضور ذهن نداشتن را در کتاب مراحل اخلاق در قرآن اینگونه توصیف می‌کنند: «هرگاه ما بخواهیم کاری را انجام بدهیم، در آغاز، بر آن کار مسلط نیستیم و به اصطلاح آن کار برای ما ملکه نیست. از این رو در آغاز آن را به دشواری انجام می‌دهیم تا در آن رشته مجتهد و متخصص بشویم و یا به تعبیر دیگر ملکه پیدا کنیم. خاطرات نیز چنین است. نخست با یک سلسله گفتن، شنیدن، شرکت مجالس، خواندن برخی نشریات و ... به تدریج خاطراتی در ذهن ترسیم می‌شود و هنگامی که متراکم و فراوان شد، ‌زمینه شوق را فراهم می‌کند و در نتیجه، ملکه نفسانی پدید می‌آید که بعد به آسانی خاطره‌ها را در ذهن زنده نگه می‌دارد و انسان را از یاد خدا و معاد غافل می‌کند از اینرو انسان طبیعی دائما به فکر مسائل لذتبخش مادی است. تا هنگامی که مشغول کار است نه تنها بدن که فکر نیز مشغول کار است. آنجا ظاهر و باطن، هماهنگ است یعنی وقتی سرگرم است قلبش متوجه جای دیگری نیست، بلکه قلب و قالب هر دو متوجه کار لذیذ است. کسی که به مال دل بسته است در حال لذت بردن از مال و دلش است، لیکن هنگام نماز بدنش به رکوع و سجود می‌پردازد، ولی روحش متوجه مال است. گاهی انسان در کنار دوستانش می‌نشیند و سخنان عادی می‌گوید و احساس خستگی نمی‌کند، اما هنگامی که به نماز می‌ایستد برای او دشوار است، زیرا با خدا مانوس نیست و سخن گفتن با کسی که با انسان مانوس نیست ملال آور است. ما نیز اگر خواستیم ببینیم آیا با خدا مانویسم یا نه؟ باید ببینیم از خواندن قرآن که سخن خدا با ماست و از خواندن نماز که سخن ما با خداست، احساس ملال می‌کنیم یا احساس نشاط.» سپس راه حل مشکل را این چنین عنوان می‌کند:

 

راه حل حواس پرتی در نماز


«آنچه گفتیم تحلیل درد بود،‌ راه درمان را نیز باید بشناسیم. چون تهذیب روح بدون شناخت درد و آشنایی با راه درمان آن ممکن نیست. راه حلی را که قرآن ارائه می‌دهد یکی مراقبت از خود، و دیگری یاد خداست. انسان باید اولا مواظب جلسات، خواندنیها، شنیدنیها، خوردنیها و پوشیدنیهای خود باشد، مواظب باشد چه سخنی را می‌شنود و چه می‌گوید، دقت کند که در کنار سفره غذای حلال می‌نشیند یا حرام؟‌ لباسی را که بر تن می‌کند باید گذشته از حلال بودن لباس شهرت نباشد.

گاهی انسان در کنار دوستانش می‌نشیند و سخنان عادی می‌گوید و احساس

خستگی نمی‌کند، اما هنگامی که به نماز می‌ایستد برای او دشوار است، زیرا با خدا مانوس نیست و سخن گفتن با کسی که با انسان مانوس نیست ملال آور است. ما نیز اگر خواستیم ببینیم آیا با خدا مانویسم یا نه؟ باید ببینیم از خواندن قرآن که سخن خدا با ماست و از خواندن نماز که سخن ما با خداست، احساس ملال می‌کنیم یا احساس نشاط.


گاهی شخصی لباسی می‌پوشد تا مشهور شود و هنگامی که از کوی برزن می‌گذرد لباسش جلب توجه کند. این نشان می‌دهد که او گرفتار خودبینی است


اگر انسان، مواظب جلسات علمی خود باشد و سخنی جز برای رضای خدا و به سود جامعه اسلامی نگوید به تدریج زمینه فراهم میشود تا به یاد خدا دل ببندد.


وقتی به یاد خدا دل بست، به آسانی خاطره‌های خوب در ذهنش ترسیم می‌شود.


از این رو قرآن کریم ذکر خدا را برای غفلت زدایی و قرب به حق به ما می‌آموزد. هر یک از عبادت‌های معمولی حد و نصابی دارد ولی یاد خدا در دل و نام خدا بر لب حدی ندارد: «یا ایها الذین آمنو اذکروا الله ذکرا کثیرا (سوره احزاب، آیه 41).» کسی که زیاد به یاد خدا باشد، برای وی علاقه به خدا ملکه و او در تعلق به حق و تخلق به اخلاق الهی متخصص، مجتهد و صاحب ملکه می‌شود.


در این صورت نه تنها در حال عبادت می‌فهمد که با معبود خود سخن می‌گوید، بلکه در خارج از عبادت نیز به یاد حق است آنگاه فرق او با دیگران روشن می‌شود. دیگران در حال نماز حواسشان نزد خدا، قیامت و معارف نماز نیست و او در غیر حالت نماز نیز به یاد خدا و در نماز است. «خوشا آنان که دایم در نمازند .»


پس نتیجه می‌گیریم برای بدست آوردن حضور ذهن در نماز باید ذکر و یاد خدا را فراموش نکنیم و در همه لحظات به یاد او باشیم نه این که تنها در نماز بخواهیم به خدا بیندیشیم و متوقع هم باشیم افکار ما سکون و تمرکز داشته باشد و این که برای رسیدن به این آرزو باید تلاش کنیم و زحمت بکشیم و بدانیم که خداوند اجر کسی را که در راه او مجاهده می‌کند مضاعف می‌دهد و خودش ما را یاری خواهد کرد و به راه‌های خودش راهنمائیمان خواهد نمود.

 

................................................


برگرفته از منابع:


مراحل اخلاق در قرآن، حضرت آیت الله جوادی آملی.


نشان از بی نشانها، حضرت آیت الله شیخ حسنعلی نخودکی.


در محضر لاهوتیان، آیت الله علامه طباطبایی


منبع: تبیان

 

برکاتی حیرت انگیز درباره بسم الله

مجموعه: داروخانه معنوی

بسم الله,برکات بسم الله,ثواب بسم الله

بسم الله الرحمن الرحیم


خدای متعال برای اینکه به انسان‌ها بیاموزد که کار را به نام خدا آغاز کنند هم سوره های قرآن و هم ابتدای قرآن را با «بسم الله الرحمن الرحیم» آغاز کرده است و رسول خدا (صلی الله علیه وآله) نیز در حدیثی فرمود «هر کاری که به نام خدا شروع نشود ابتر است».

 

بسم الله الرحمن الرحیم

کتاب مقدس قرآن مجموعه ای از سخن الهی است که در مدت 23 سال به وسیله امین وحی جبرائیل بر قلب نازنین پیشوای گرامی اسلام حضرت محمد مصطفی (صلی الله علیه وآله) نازل گردید که در طول حیات مبارک پیامبر (صلی الله علیه وآله) و زندگی ائمه اطهار (علیهم‌السلام) تفسیر برخی از آیات قرآن از زبان مبارک این بزرگواران بیان شد، اما بسیاری از آیات قرآن توسط مفسران و علمای اسلام بر اساس روایات اسلامی تفسیر شد که نتیجه این تلاش‌ها تاکنون نگارش صدها کتاب تفسیری بوده است.

 

 

جمله بسم الله الرحمن الرحیم 114 بار بر پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) نازل شده است؛ در 113 سوره به عنوان سرفصل آمده و از آنجا که اول سوره برائت بسم الله نازل نشده و در سوره نمل علاوه بر ابتدای سوره، در آیه «إنّه من سلیمان و إنّه بسم الله الرحمن الرحیم» نیز این جمله مبارکه آمده است مجموعاً 114 آیه می‌شود.

 

«بسم الله الرحمن الرحیم» جزء سوره حمد و دیگر سوره های قرآن به شمار می‌رود -الا سوره توبه- و اگر کسی سوره حمد را در نماز یا غیر نماز، واجب شد که بخواند، اگر این آیهء بسم الله را نخواند سوره را ناقص خوانده، چرا که این آیه جزء سوره ی فاتحة الکتاب است.

 

بنابر روایتی، احتمالاً برای اولین بار، سلمان فارسی به درخواست ایرانیان ترجمه سوره حمد و «بسم الله الرحمن الرحیم» را انجام داد که در آن ترجمه «بسم الله ...» «به نام یزدان بخشاونده» آمده و در ترجمه تفسیر طبری که مترجم آن ناشناس است، به صورت «به نام خدای مهربان بخشاینده» ذکر شده و تا زمان حاضر با اندک تفاوتی به صورت «به نام خداوند بخشنده مهربان» باقی مانده است.

 

عبارت «بسم اللّه الرحمن الرحیم» نخستین عبارت قرآن است که در اول سوره علق (اقرا) بر پیامبر (صلی الله علیه وآله) نازل شد و در احادیث شیعی این عبارت سرآغاز قرآن معرفی شده است.

 

از روایتی که کلینی از امام صادق (علیه‌السلام) نقل می‌کند، آغاز همه کتب آسمانی «بسم الله الرحمن الرحیم» بوده است. این عبارت در ابتدای تمام سوره های قرآن، جز سوره برائت (توبه) آمده است. همچنین سوگند دادن خدا به «بسم الله الرحمن الرحیم»، در برخی ادعیه، حاکی از ارزش این آیه است.

 

 

 

ارتباط محتوای «بسم الله» با مضمون هر سوره

بر اساس نظر اکثر مفسران هر باری که «بسم الله الرحمن الرحیم» نازل می‌شد معنای جدید و مصداق تازه‌ای را در برداشت به این معنی که محتوای بسم الله آن سوره با مضمون آن سوره در ارتباط است. چون مضمون سور فرق می‌کند، مضمون این بسم الله‌ها هم فرق خواهد کرد و پایان هر سوره با نازل شدن بسم الله مشخص می‌شد.

 

ادب الهی در شروع کار/ نافرجام بودن هر کاری که با نام خدا آغاز نشود

خدای متعال برای اینکه به انسان‌ها بیاموزد که کار را به نام خدا آغاز کنند هم سوره های قرآن و هم ابتدای قرآن را با «بسم الله الرحمن الرحیم» آغاز کرده و علمای فریقین (شیعه و سنی) از رسول خدا (صلی الله علیه وآله) نقل کرده‌اند «کل امر ذی بال لم یبدأ فیه به بسم الله فهو ابتر» ؛ «هر کاری که به نام خدا شروع نشود ابتر است».

 

بنابراین اگر انسان کاری را به نام خدا شروع نکند، هرگز به مقصد نمی‌رسد.

 

عبادتی که با نام خدا شروع نشود هم ابتر است

خدای سبحان با آغاز سوره فاتحة الکتاب به بسم الله به ما آموخت که این حمد و عبادت خدا را نیز به نام خدا آغاز کنید تا به مقصد برسید.

 

معلوم می‌شود اگر عبادت هم به نام خدا نباشد ابتر است چون حسن فعلی دارد ولی ارتباط را انسان حفظ نکرده است. هر چه به نام خدا نباشد، او هالک است زیرا چیزی که به نام خدا نباشد لا شیء است به صورت شیء.

 

بقاء فقط از آن خداست و کاری که برای وجه الله نباشد پایدار نیست.

 

 

امام صادق (علیه‌السلام) در روایتی از بسم الله به عنوان کلید درهای طاعت یاد کرده و می‌فرماید: درهای گناهان را با استعاذه (پناه بردن به خدا) ببندید و درهای طاعت را با بسم اللّه گفتن بگشایید.

 

همچنین امام صادق (علیه‌السلام) در حدیثی فرمودند: هرگاه یکی از شما وضو بگیرد و بسم اللّه الرحمن الرحیم نگوید، شیطان در آن شریک است و اگر غذا بخورد و آب بنوشد یا لباس بپوشد و هر کاری که باید نام خدا را بر آن جاری سازد، انجام دهد و چنین نکند، شیطان در آن شریک است.

 

قداست و برکت نام خدا

«بسم الله الرحمن الرحیم» آنچنان از قداست برخوردار است که انسان‌ها موظفند این نام را تسبیح و تکریم کرده و آن را فراموش نکنند. نه این نام را در جای باطل به کار برند و نه در کار حق از این نام غفلت کنند و نه در کنار این نام، نام دیگری یا دیگران را ببرند؛ لذا خدای سبحان هم این اسم را مظهر برکت قرار داد، هم مظهر تسبیح، هم اوصاف تشبیهیه را در این اسم ظاهر کرد و هم برکات تنزیهیه را، هم فرمود «تبارک اسم ربک» هم فرمود «سبّح اسم ربک».

 

خداوند فرمود: «فسبّح باسم ربک العظیم» و «سبح اسم ربک الاعلی» (این نام را تنزیه بکن). این طور نباشد که در کنار این نام شریکی برای او قائل باشی و بگویی به نام خدا و به نام خلق قهرمان خدا. این تنزیه نام خدا نیست. این توهین نام است که در کنار این نام، نام دیگری یا دیگران باشد؛ و مبادا بگویی اول به نام خدا، دوم به نام فلان شخص. خدا نامش اولی است که ثانی برنمی‌دارد. نه در کنار او نامی است، نه او اول است و دیگری یا دیگران ثانی. این نام را تنزیه بکن.

 

وقتی آیه «سبح اسم ربک الاعلی» نازل شد، رسول خدا (صلی الله علیه وآله) فرمود: «اجعلوها فی سجودکم» آن را در سجده قرار بدهید، که در سجده می‌گوییم: سبحان ربی الاعلی و بحمده. وقتی آیه «سبح اسم ربک العظیم» نازل شد پیامبر (صلی الله علیه وآله) فرمود: «اجعلوها فی رکوعکم» لذا در رکوع می‌گوییم: سبحان ربی العظیم و بحمده. اینکه خدای سبحان فرمود نام مرا گرامی بدارید «تبارک اسم ربک ذی‌الجلال و الاکرام» برای اینکه این نام منشأ برکت است. این نام نشانه و علامت آن هستی محض است که همهء خیرات از ناحیه اوست.

 

 

شرط حلّیت ذبیحه ، ذکر اسم الله است نه بخصوصه

خداوند در قرآن می‌فرماید «و لا تأکلوا ممّا لم یُذْکَر اسمُ الله علیه و إنّه لفسقٌ» که این یک حکم شرعی است. دستور اسلام این است که وقتی می‌خواهید ذبیحه را ذبح کنید، نام خدا را ببرید «فاذکروا اسم الله علیها». این جنبه اثباتی قضیه و اگر کسی عمداً نام خدا را نبرد، آن حیوان مردار می‌شود؛ یعنی چیزی که حلال و طیب و طاهر بود می‌شود مردار و حرام و آلوده.

 

یک شرط حلیت ذبیحه آن است که ذابح مسلمان باشد و یک شرط دیگر این است که حین ذبح بگوید «بسم الله الرحمن الرحیم». اگر یک مسلمانی در حین ذبح، عمداً بسم الله را نگفت یا گفت به نام نامی فلان فرد و غیره و ذبیحه را سر برید این گاو و گوسفند حلال و پاک با این کار حرام و آلوده می‌شود.

 

بسم الله نشانه دین اسلام

پیامبر (صلی الله علیه وآله) و ائمه اطهار (علیهم السلام) علاوه بر توصیه های عام نسبت به ذکر بسمله، در مواردی خاص، مانند اوقات خوردن غذا، نوشتن نامه، رفتن به بستر برای خواب و برخاستن از بستر تأکید بیشتری بر بیان بسم الله داشتند.

 

با این اوصاف، ذکر بسمله برای مسلمانان به صورت شعار و نشانه دین اسلام درآمده است و بلند گفتن آن از نشانه های ایمان شمرده می‌شود، چنانکه پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) هنگام تلاوت قرآن، بسمله را به صدای بلند می‌گفت و مشرکان از او روی بر می‌گرداندند که آیه 46 سوره اسراء به همین نکته اشاره دارد.

 

 

منبع :

تفسیر آیت الله جوادی آملی؛ سایت مهر

بهترین عمل در شب ها و روزهای ماه رمضان!!

مجموعه: متفرقه دینی

ماه رمضان,بهترین عمل در شب ها و روزهای ماه رمضان

ماه رمضان ماه خداى عزوجل مى باشد و آن ماهى است که خداوند کارهاى نیک را در آن، دو چندان می کند و بدی‌ها را در آن محو می سازد.

ماه برکت، و ماه انابة و بازگشت، و ماه توبه و ماه آمرزش و ماه آزادى از آتش دوزخ، و کامیاب شدن به بهشت است.

هان که در این ماه از هر حرامى خوددارى کنید، و تلاوت قرآن را زیاد کنید. و حاجات خود را بخواهید، و به یاد پروردگارتان سرگرم باشید، و ماه رمضان نزد شما نباید همانند ماه‌هاى دیگر باشد، چرا که براى این ماه در پیشگاه خداوند حرمت و برترى بر دیگر ماه‌‎ها است، و نباید در ماه رمضان روزهای شما مانند روزهای غیر ماه رمضان باشد. (بحارالانوار، ج 96، ص 340 - 341 )

بهترین اعمال در شب‌ها و روزهاى ماه مبارک رمضان، تلاوت قرآن است و اگر چه تلاوت قرآن در تمام اوقات ثواب دارد، اما چون قرآن در ماه رمضان نازل شده است، تلاوت قرآن در این ماه از اجر و ثواب ویژه‏اى برخوردار است.
 
اهمیت و  ضرورت تلاوت قرآن
1. رهبری قرآن: عن رسول الله صلی الله علیه و آله أنَّه قالَ: « عَلَیکُمْ بِالْقُرآنِ فَاتَّخِذُوهُ إماماً وَقَائِداً (1)؛ بر شما باد قرآن! پس قرآن را پیشوا و راهنمای خود قرار دهید.

2. برتری قرآن: عَن رَسُولِ اللهِ صلی الله علیه و آله أنَّهُ قالَ: « فَضْلُ القُرآنِ عَلَی سائِرِ الکَلامِ کَفَضْلِ اللهِ عَلَی خَلْقِهِ؛ (2) برتری قرآن بر سایر سخن ها مانند برتری خداست بر آفریدگانش.»

3. شیرینی گفتار قرآن: عن الامام علی علیه السلام أنَّهُ قالَ: «تعَلَّمُوا کِتابَ اللهِ تَبارَکَ وَتَعالَی فَإنَّهُ أحْسَنُ الحَدیثِ وَأبلَغُ المَوعِظَةِ وَتَفَقَّهوا فیهِ فَإنَّهُ رَبیعُ القُلوبِ وَاسْتَشْفُوا بِنُورِهِ فَإنَّهُ شِفاءٌ لِما فی الصُّدُورِ وَأحْسِنُوا تِلاوَتَهُ فَإنَّهُ أحْسَنُ القِصَصِ؛ (3) کتاب پروردگار پاک و بلند مرتبه را فرا گیرید که همانا آن نیکوترین سخن و رساترین موعظه است. و در آن تفکر کنید که همانا قرآن بهار دلهاست و از نورانیتش شفاء بخواهید که همانا قرآن شفای دلهاست و تلاوتش را نیکو کنید که برترین قصه ها [در آن] است.»

4. جامعیت قرآن: عن امیر المۆمنین علیه السلام أنَّهُ قالَ: « مَنْ أرادَ عِلْمَ الاوَّلینَ وَالاخِرِینَ فَلْیثَوِّرِ القُرآنَ؛ (4) هر که می خواهد دانش پیشینیان و آیندگان را فرا گیرد در قرآن دقیق شود.»

دستاورد همنشینی با قرآن
1. کفاره گناهان: عن رسول الله صلی الله علیه و آله أنَّهُ قالَ: « عَلَیکَ بِقِراءَةِ القُرآنِ فَإنَّ قِرائَتَهُ کَفّارَةٌ لِلذُّنوبِ وَسِتْرٌ فی النَّارِ وَأمَانٌ مِنَ العَذابِ؛(5) بر تو باد قرائت قرآن زیرا که خواندن قرآن کفاره گناهان و پوششی از آتش [دوزخ] و ایمنی از عذاب است.»

2. دوری از فساد و زشتی: عن رسول الله صلی الله علیه و آله أنَّهُ قالَ: «یا بُنَی! لاتَغْفُلْ عَن قِراءَةِ القُرآنِ فَإنَّ القُرآنَ یحیی القُلُوبَ وَینْهی عَنِ الفَحشَاءِ وَالمُنْکَرِ؛ (6) فرزندم! از خواندن قرآن غافل مشو که قرآن دل ها را زنده می کند و [انسان را] از زشتی و بدی دور می دارد.»

یکى از عوامل مۆثر در سرنوشت انسان، خواندن قرآن و دعا است و اگر ما به آثار خواندن قرآن توجه داشته باشیم و قرآن را مانند دوستى در زندگى انتخاب کنیم، آیاتش را بخوانیم و در معانى آسمانى‌اش تفکر کنیم، پس از مدتى زندگى‌مان سرشار از نور، روشنایى، طراوت و زیبایى می‌شود.

قرآن، کتاب الهى و وسیله نجاتى است که از طرف خداوند براى هدایت و تکامل انسان‌ها نازل شده است، تا آن خوانده شود و با عمل کردن به دستورات آن رستگار و سعادت‌مند شویم.


============================
 پی نوشت ها:
1. علاء الدین متقی بن حسام الدین الهندی، کنز العمّال، بیروت، مۆسسه الرساله، 1409 ق، حدیث 4029.
2) بحار الانوار، ج92، ص18.
3) تحف العقول، ص 150.
4) کنز العمال، ح 2454.
5)بحار الانوار، ج92، ص 17.
6) کنز العمال، ح 2768.

منابع :
معارف قرآن
 رهروان ولایت
تدبر در قر آن

تبیان