صافات، سی و هفتمین سوره است که مکی و 182آیه دارد.
درفضیلت این سوره از پیامبر اکرم صلی
الله علیه وآله نقل شده: هر کس سوره صافات را بخواند خداوند به تعداد همه
جنیان و شیطان ها به او ده حسنه عنایت می کند و شیطان ها را از او دور می
کند و از شرک مبرّی شده و دو فرشته حافظ او، در روز قیامت به سود او شهادت
می دهند که به پیامبران الهی ایمان دارد(1)
از امام صادق علیه
السلام نیز روایت شده: هر که سوره صافات را در هر روز جمعه قرائت نماید،
همواره در حفظ و امان الهی بوده و آفت ها و بلاها در زندگی دنیایی، از او
دفع می شود. روزی فراوانی از جانب خداوند به او داده می شود و از سوی شیطان
و حاکمان ستمگر، آسیبی به مال و فرزندان و بدن او نمی رسد و اگر در همان
روز یا شب جمعه بمیرد خداوند او را شهید به شمار آورده و در رمز قیامت در
شمار شهدا خواهد بود و در بهشت هم درجه با شهیدان است(2)
آثار و برکات سوره1) قرائت این سوره بر بالین محتضر، جان دادن را برای او آسان می کند.
سلیمان
جعفری می گوید: امام کاظم علیه السلام را دیدم که به فرزندش قاسم فرمود:
برخیز و در کنار بستر برادرت سوره صافات را قرائت نما. سلیمان می گوید:
قاسم چنین کرد و وقتی به آیه«هم اشدّ خلقا ام من خلقنا» رسید عمر برادر
پایان یافت. آنگاه یعقوب بن جعفر به امام رو کرد و گفت: پیش از این برای
کسی که در حال مرگ بود، سوره یس را قرائت می کردیم اما امروز شما فرمودید
که سوره صافات را بخوانند. امام فرمود: سوره صافات را بخوانند. امام فرمود:
سوره صافات را نزد هر مؤمنی که به سختی در حال جان دادن است بخوانند،
خداوند مرگش را سریع و آسان می کند(3)
2) راه اجابت دعا
از
دیگر برکات قرائت سوره اجابت دعاست. از پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه
وآله وسلم روایت شده است: که هر کس سوره «یس» و «صافات» را در روز جمعه
قرائت کند و آنگاه دعا کند، خداوند خواسته اش را اجابت می کند.(4)
مرحوم
طبرسی نیز در کتاب مکارم الاخلاق آورده است: در روایت است که سوره صافات
را برای دستیابی به شرف و جاه در دنیا و آ خرت خوانده می شود(5)
3) جهت حصول آرامش
امام صادق علیه السلام فرموده است: اگر انسانی که دچار اضطراب و ترس است، از آب نوشته این سوره، استحمام کند آرامش می یابد(6)
4) تسکین درد
در کتاب المصباح کفعمی آمده: اگر کسی سوره صافات را بنویسد و پس از شستن آن، بدنش را با این آب بشوید دردهایش برطرف می شود(7)
5) ترس از عقرب گزیدگی
امیرالمؤمنین
علیه السلام می فرماید: هر کس از عقرب گزیدگی می ترسد آیات 81-79 این سوره
را بخواند خداوند او را از این ترس ایمن می کند(8)
پی نوشت ها :
(1) مجمع البیان، ج8، ص293
(2) ثواب الاعمال، ص112
(3) الدعوات، ص251
(4) الدر المنثور، ج5، ص270
(5)مکارم الاخلاق، ص 364
(6) تفسیرالبرهان، ج4، ص590
(7)المصباح کفعمی، ص 457
(8) الخصال، ص 619
از آنجا که در شب قدر سرنوشت انسانها براى
یک سال، بر طبق لیاقتها و شایستگی هاى آنها، تعیین مىشود؛ لذا باید آن شب
را بیدار بود، توبه کرد خودسازى نمود و به درگاه خدا رفت و لیاقتى بیشتر و
بهتر براى جلب رحمت او پیدا کرد
به استناد روایات وارده ماه رمضان
افضل ماهها نزد خداوند متعال است؛ که اوّل آن رحمت، وسط آن مغفرت و آخر آن
اجابت دعا و رهایی از آتش میباشد و به استناد آیات نورانی قرآن کریم شب
قدر شب نزول قرآن است که این شب در ماه مبارک رمضان قرار دارد و عظمت این
شب به قدرى است که خداوند آن را بهتر از هزار ماه دانسته است.
به اعتقاد مفسران[1] شب قدر به این جهت" قدر" نامیده شده که جمیع مقدرات بندگان در تمام سال در آن شب تعیین مىشود.[2]
در
روایتی از امام باقر علیه السلام آمده است که ایشان فرمودند:« شب قدر که
همه ساله در ماه رمضان در دهه آخرش تجدید مىشود شبى است که قرآن جز در آن
شب نازل نشده، و آن شبى است که خداى تعالى در بارهاش فرموده:«فِیها
یُفْرَقُ کلُّ أَمْرٍ حَکیمٍ»[3].
آن گاه فرمود: «در آن شب هر
حادثهاى که باید در طول آن سال واقع گردد چه خیر و چه شر، چه طاعت و چه
معصیت، و چه فرزندى که قرار است متولد شود، و یا اجلى که بنا است فرا رسد، و
یا رزقى که قرار است (تنگ و یا وسیع) برسد، تقدیر مىشود؛ پس آنچه در این
شب مقدر شود، و قضایش رانده شود قضایى است حتمى، ولى در عین حال مشیت خداى
تعالى در آنها محفوظ است».[4]
به اعتقاد شیعه شب قدر یکی از سه شب
نوزدهم بیست و یکم و یا بیست و سوم از ماه مبارک رمضان می باشد که در این
خصوص در متون روایی شیعه روایتی ازامام صادق علیه السلام آمده که ایشان
فرمودند:«تقدیر مقدرات در شب نوزدهم، و تحکیم آن در شب بیست و یکم، و امضاء
در شب بیست و سوم است».[5]
برای این شب در کتب ادعیه اعمال
خاصی[6] ذکر شده که لازمه آن تهجد و شب زندهداری در این شب است. لکن برخی
بدون توجه به آثار و اهمیت این شب در تعیین سرنوشت آنان شب قدر را همچون
سایر شبها انگاشته و اجازه میدهند خواب غفلت آنان را برباید.
خواب
نیاز طبیعی هر انسانی است که جسم وی پس از ساعتها تلاش برای کسب روزی و
کارهای روزانه آن را میطلبد با این وجود از آنجا که در شب قدر سرنوشت
انسانها براى یک سال، بر طبق لیاقتها و شایستگی هاى آنها، تعیین مىشود؛
لذا باید آن شب را بیدار بود، توبه کرد خودسازى نمود و به درگاه خدا رفت و
لیاقتى بیشتر و بهتر براى جلب رحمت او پیدا کرد.[7]
زیرا
هیچ عقل سلیمی نمی پذیرد که در لحظاتى که سرنوشت انسان تعیین مىشود و فرد
می تواند در سرنوشت و مقدرات خود اثر مستقیمی داشته باشد او در خواب و از
همه چیز غافل و بیخبر باشد. از طرفی کسانی که به دنبال آمرزش و توبه به
درگاه الهی هستند شب قدر بهترین فرصت برای آنان است؛ زیرا درهای رحمت و
مغفرت الهی در این ماه و به ویژه در این شب بیش از پیش به روی بندگان
گناهکار باز است و وعده استجابت دعا و نیایشهای آنان نیز به آنها داده
شده است. به نظر میرسد اینکه در روایات رهایی از آتش جهنم را به دهه آخر
ماه رمضان نسبت داده اند به دعا و نیایش فرد در شب قدر بستگی دارد.
شب قدر
در
این خصوص امام باقر علیه السلام فرمودند: «کسی که شب قدر را احیا بدارد
گناهان وی حتی اگر به تعداد ستارگان آسمان سنگینی کوهها و اندازه دریاها
باشد آمرزیده میشود.» [8] و همچنین امام صادق علیه السلام فرمودند: «کسی
که ماه رمضان آمرزیده نشود آمرزیده نمیشود مگر آنکه عرفه را درک کند و در
آن حاضر باشد».[9]
برخی از انسانها به گونهای در این دنیا زندگی
میکنند که گویی به ماندن ابدی در آن اطمینان دارند و یا دست کم مرگ را
فرسنگها از خود دورتر میپندارند در حالی که چنین نیست و تضمینی برای
هیچیک از افراد وجود ندارد که لحظهای بعد در قید حیات باشند و یا اینکه
شب قدر دیگری را بتوانند تجربه کنند؛ لذا بر هر انسانی واجب است تا از
فرصتهای موجود بیشترین بهره را کسب کند. و شب قدر همان فرصتی است که
خداوند در اختیار انسان قرار داده تا از آن در جهت تقرب به درگاه الهی
استفاده کند و کاهلی انسان در این شب به هر نحو که باشد سرنوشت غمانگیزی
برای وی به دنبال خواهد داشت.
و به راستی:
ذکر مورد علاقه رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم.
سنگین کردن پرونده نیکیها با گفتن ذکر با پنج ذکر دیگر (میزان پرونده نیکی ها) سنگینمی شود.رسول اکرم (ص) از اصحابش پرسید: «آیا پنج کلمه به شما بیاموزم که بر زبان سبک باشد، و در میزان، عمل سنگین، کلماتی که خداوند رحمان را راضی کرده، شیطان را طرد نمایند. کلماتی که از گنجهای بهشتند و از زیر عرش آمده، باقیات صالحات (ماندنی شایسته) باشند»؟
گفتند: آری ای رسول خدا!
حضرت فرمود: این پنج ذکر را بگویید: «سبحان الله»، «الحمدلله»، «و لا اله الا الله»،«الله اکبر»«و لاحول و لا قوه الا بالله العلی العظیم».
سپس حضرت فرمود: به به به این کلمات که چقدر میزان را سنگین می سازد، و این جمله را پنج مرتبه تکرار فرمود.
ذکر صلوات,ذکر مورد علاقه رسول خدا صلی الله علیه,نماز,نماز خواندن,درباره نماز,آموزش نماز,احکام نماز,اهمیت نماز, نماز صبح ,وقت نماز,نماز های مستحبی,نماز شکر,طریقه خواندن نماز حاجت,نماز جعفر طیار,دعا , دعای بر آمدن حاجات,دعای ادای قرض,دعای توسعه رزق و روزی,دعای ادای قرض و توسعه روزی,دعای مجرب برای ادای قرض,دعا جهت ابطال سحر و جادو,طریقه خواندن نماز شگر ,نماز توبه,نماز غفیله,سبحان الل,الحمدلله,و لا اله الا الله,الله اکبر,و لاحول و لا قوه الا بالله العلی العظیمذکر صلوات,ذکر مورد علاقه رسول خدا صلی الله علیه,نماز,نماز خواندن,درباره نماز,آموزش نماز,احکام نماز,اهمیت نماز, نماز صبح ,وقت نماز,نماز های مستحبی,نماز شکر,طریقه خواندن نماز حاجت,نماز جعفر طیار,دعا , دعای بر آمدن حاجات,دعای ادای قرض,دعای توسعه رزق و روزی,دعای ادای قرض و توسعه روزی,دعای مجرب برای ادای قرض,دعا جهت ابطال سحر و جادو,طریقه خواندن نماز شگر ,نماز توبه,نماز غفیله,سبحان الل,الحمدلله,و لا اله الا الله,الله اکبر,و لاحول و لا قوه الا بالله العلی العظیم
پرسش
چه کسانی هرگز به بهشت راه نمییابند؟
پاسخ:
در ارتباط با کسانی که وارد بهشت نمیشوند، آیات و روایات چنین میگویند:
الف. آیات قرآن کریم
قرآن کریم مشرکان، متکبران و تکذیب کنندگان آیات الهی را در زمره کسانی میداند که هرگز به بهشت راه نخواهند یافت.
1. «کسانى
که آیات ما را تکذیب کردند، و در برابر آن تکبّر ورزیدند، (هرگز) درهاى
آسمان به رویشان گشوده نمىشود و (هیچگاه) داخل بهشت نخواهند شد، مگر
اینکه شتر از سوراخ سوزن بگذرد! اینگونه، گنهکاران را جزا مىدهیم».[1]
2.
«به تحقیق آنانکه گفتند که خدا همان مسیح پسر مریم است، کافر شدند. مسیح
گفت: اى بنى اسرائیل، اللَّه پروردگار من و پروردگار خود را بپرستید؛ زیرا
هر کس که براى خداوند شریکى قرار دهد خدا بهشت را بر او حرام میکند، و
جایگاه او آتش است و ستمکاران را یاورى نیست».[2]
3. «و آنها که آیات ما را تکذیب کنند، و در برابر آن تکبّر ورزند، اهل دوزخاند، جاودانه در آن خواهند ماند».[3]
ب. روایات
لحن
روایات مورد انسانهایی که به بهشت نمیروند متفاوت است. در برخی روایات
محرومان از بهشت سه گروه، در تعدادی چهار گروه و در بعضی حدود ده طایفه ذکر
شدهاند -البته این روایات در صدد بیان مصداق هستند، نه بیان انحصار-؛
مانند:
1. «قَالَ
رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) ثَلَاثَةٌ لَا یَدْخُلُونَ
الْجَنَّةَ مُدْمِنُ خَمْرٍ وَ مُدْمِنُ سِحْرٍ وَ قَاطِعُ رَحِم»؛[4]
رسول خدا(صلی الله عیه و آله) فرمود: سه طایفه وارد بهشت نمیشوند؛ دائم
الخمر، کسی که شغلش ساحری است، و کسی که پیوند خویشاوندى را بریده باشد.
2. «عَنْ
أَبِی عَبْدِ اللَّهِ الصَّادِقِ (علیه السلام) قَالَ: أَرْبَعَةٌ لَا
یَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ الْکَاهِنُ وَ الْمُنَافِقُ وَ مُدْمِنُ الْخَمْرِ
وَ الْقَتَّاتُ وَ هُوَ النَّمَّامُ»؛[5] امام صادق(علیه السلام) فرمود: کاهن(غیبگو)، منافق، دائم الخمر و سخن چین، وارد بهشت نمیشوند.
3.
رسول خدا(صلی الله علیه و آله) میفرماید: خداى عز و جل بهشت را از دو نوع
خشت آفرید؛ یک خشت طلا و یک خشت نقره، دیوارهایش را یاقوت و طاقش را از
زبرجد و سنگریزهاش را لۆلۆ و خاکش را زعفران و مشک خوشبو قرار داد، سپس
به آن فرمود سخن بگوى، عرض کرد خدایى نیست به جز تو؛ خداى زنده و پایدار؛
سعادتمند آنکسی است که در من جاى دارد. پس خداى عز و جل فرمود: به عزت،
بزرگى، شکوه و بلندى مقامم سوگند که به بهشت داخل نمیشود دائم الخمر، خود
فروش، سخن چین، بىغیرت در باره همسر، کسى که پیوند خویشاوندى را بریده
باشد و... .[6]
با توجه به مطالب ارائه شده، میتوان گفت این
گروهها هرگز وارد بهشت نمیشوند، در صورتی که موفق به توبه نشوند، اما در
صورتی که توبه کنند با توبه تمام گناهان بخشوده خواهد شد، حتی شرک.
================================
پی نوشت ها:
[1].
اعراف، 40. «إِنَّ الَّذینَ کَذَّبُوا بِآیاتِنا وَ اسْتَکْبَرُوا عَنْها
لا تُفَتَّحُ لَهُمْ أَبْوابُ السَّماءِ وَ لا یَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ
حَتَّى یَلِجَ الْجَمَلُ فی سَمِّ الْخِیاطِ وَ کَذلِکَ نَجْزِی
الْمُجْرِمین».
[2].
مائده، 72. «لَقَدْ کَفَرَ الَّذینَ قالُوا إِنَّ اللَّهَ هُوَ الْمَسیحُ
ابْنُ مَرْیَمَ وَ قالَ الْمَسیحُ یا بَنی إِسْرائیلَ اعْبُدُوا اللَّهَ
رَبِّی وَ رَبَّکُمْ إِنَّهُ مَنْ یُشْرِکْ بِاللَّهِ فَقَدْ حَرَّمَ
اللَّهُ عَلَیْهِ الْجَنَّةَ وَ مَأْواهُ النَّارُ وَ ما لِلظَّالِمینَ
مِنْ أَنْصار».
[3]. اعراف، 36. «وَ الَّذینَ کَذَّبُوا بِآیاتِنا وَ اسْتَکْبَرُوا عَنْها أُولئِکَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فیها خالِدُون».
[4]. ابن بابویه، محمد بن على، خصال، محقق، مصحح، غفارى، على اکبر، ج 1، ص 179، جامعه مدرسین، قم، چاپ اول، 1362ش.
[5]. ابن بابویه، محمد بن على، امالی، ص 404، کتابچى، تهران، چاپ ششم، 1376 ش.
[6].
خصال، ج 2، ص 436، «... قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) إِنَّ اللَّهَ عَزَّ
وَ جَلَّ لَمَّا خَلَقَ الْجَنَّةَ خَلَقَهَا مِنْ لَبِنَتَیْنِ لَبِنَةٍ
مِنْ ذَهَبٍ وَ لَبِنَةٍ مِنَ فِضَّةٍ وَ جَعَلَ حِیطَانَهَا الْیَاقُوتَ
وَ سَقْفَهَا الزَّبَرْجَدَ وَ حَصْبَاءَهَا اللُّۆْلُۆَ وَ تُرَابَهَا
الزَّعْفَرَانَ وَ الْمِسْکَ الْأَذْفَرَ فَقَالَ لَهَا تَکَلَّمِی
فَقَالَتْ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ قَدْ سَعِدَ مَنْ
یَدْخُلُنِی فَقَالَ عَزَّ وَ جَلَّ بِعِزَّتِی وَ عَظَمَتِی وَ جَلَالِی
وَ ارْتِفَاعِی لَا یَدْخُلُهَا مُدْمِنُ خَمْرٍ وَ لَا سِکِّیرٌ وَ لَا
قَتَّاتٌ وَ هُوَ النَّمَّامُ وَ لَا دَیُّوثٌ وَ هُوَ الْقَلْطَبَانُ...
وَ لَا قَاطِعُ رَحِمٍ وَ لَا قَدَرِیٌّ».
منبع: گفتمان قرآنی
تبیان
ضامن آهو، یکی از القابی است که در میان توده مردم به امام هشتم حضرت امام علی بن موسی الرضا صلوات الله علیه نسبت داده شده است، و حتی برخی از محققان این لقب را برگرفته از داستانهای گوناگونی می دانند که در کتب تاریخی نقل شده است که مشهورترین آن بدین صورت می باشد که:
روزی صیادی در بیابان طوس آهویی را دنبال می کند. اتفاقاً امام رضا علیه السلام در آن نواحی تشریف فرما بودند و آهو به امام پناه می برد، امام حاضر می شود مبلغی را به آن شکارچی بپردازد تا او آهو را آزاد سازد ولی صیاد نمی پذیرد. در این هنگام آهو به زبان می آید و به امام عرض می کند که من دو بچه ی شیری دارم که گرسنه اند و چشم براهند و حالا شما ضمانت مرا نزد این ظالم بفرمائید که بروم و بچگانم را شیر بدهم و برگردم و خود را تسلیم صیاد کنم. امام هم ضمانت آهو را می کند و آهو می رود و به سرعت بر می گردد ، شکارچی که این وفای به عهد آهو را می بیند و وقتی می فهمد که ضامن آهو، امام علیه السلام می باشند، منقلب می شود و آهو را آزاد می کند.
اما آنچه که در منابع روایی معتبر در این زمینه مورد توجه قرار گرفته است داستانی متفاوت و در عین حال معقول و موجه می باشد که علامه مجلسی (ره) آن را از برکات قبر آن امام همام دانسته و از آن به عنوان "برکات رضویه" یاد کرده است. ایشان این داستان را از کتاب شریف « عیون اخبار الرضا » تألیف عالم و محدث بزرگ شیعه ابو جعفر محمد بن علی بن بابویه قمی، ملقب به شیخ صدوق رضوان الله تعالی علیه نقل فرموده است، بدین ترتیب که:
ابومنصور محمد بن عبدالرزاق طوسی که حاکم طوس بوده روایت کرده : « در روزگار جوانی نظر خوشی به طرفداران این مشهد نداشتم و در راه متعرض زائران می شدم و لباس ها و خرجی و نامه ها و حواله هایشان را به ستیزه می ستاندم روزی به شکار بیرون رفتم و یوزی را به دنبال آهویی روانه کردم، یوز هم چنان دنبال آهو می دوید تا به ناچار آهو را به پای دیواری پناهید و آهو ایستاد و یوز روبرویش ایستاد ولی به او نزدیک نمی شد هرچه کوشش کردیم که یوز به آهو نزدیک شود یوز نمی جست و از جای خود تکان نمی خورد ولی هر وقت که آهو از جای خود دور می شود یوز هم او را دنبال می کرد اما همین که به دیوار پناه می برد یوز باز می گشت تا آنکه آهو به سوراخ لانه مانندی در دیوار آن مزار داخل شد من وارد رباط ( تعبیر جالبی از مزار امام رضا علیه السلام در آن عصر) شدم و از ابی نصر مقری (خادم مزار) پرسیدم که آهویی که هم الان وارد رباط شد کجاست؟ او گفت: ندیدمش. آن وقت به همان جایی که آهو داخلش شده بود در آمدم و پشگل های آهو و رد پیشابش را دیدم ولی خود آهو را ندیدم .پس با خدای تعالی پیمانه بستم که از آن پس زائران را نیازارم و جز از راه خوبی و خوشی با آنان در نیایم و از آن پس هر گاه کار دشواری به من روی می آورد و گرفتاری پیدا می کردم بدین مشهد روی و پناه می آوردم... و هیچ گاه از خدای تبارک و تعالی در آن جا حاجتی نخواستم مگر آن که حق تعالی آن حاجت را برآورد ....»
البته خوانندگان فاضل استحضار دارند که شیخ صدوق (ره)، این کتاب را جهت اهدا به صاحب اسماعیل بن عباد طالقانی (متوفی در سال 385هجری) وزیر ایرانی سامانی که خود یکی از بزرگترین ادبا و شعرا و متکلمین و ناقدین ادب در قرن چهارم است، تألیف فرموده و این کتاب شریف، علاوه بر، دربرداشتن اخبار مربوط به حضرت رضا علیه السلام از لحاظ ادبی و تاریخی نیز مرجع معتبر و مستندی به شمار میرود.شیخ (ره) در این کتاب همچنان که از بسیاری مشایخ ثقات و محدثین رضوان الله علیهم ، نقل و روایت می کند از بسیاری از ادبا و شعرا و مورخین به نام نیز با واسطه یا بدون واسطه نیز نقل و روایت میفرماید. اما نکته قابل توجه در اینجا این است که در خلال کتاب « عیون اخبار الرضا » چند بار که شیخ حدیث یا مطلبی را نقل فرموده که خود صددرصد اعتقادی به صحت روایت یا وثوقی به سلامت سند آن یا اطمینانی به ثقه بودن راوی آن نداشته است (ولو آن که آن را از مشاهیر هم نقل فرموده باشد) بیاعتمادی خود را به آن مطلب تصریح میفرماید. از جمله در صفحه 350 که میفرماید:«قال مصنف هذا الکتاب، روی هذا الحدیث بریئی من عهدة صحته»؛ یا در صفحه 192: «کان شیخنا محمد بن الحسن بن احمد بن الولید رضی الله عنه سیئی الرأی فی محمد بن عبد الله المسمعی راوی هذا الحدیث وانما اخرجت هذا الخبر فی هذا الکتاب لانه کان فی کتاب الرحمه وقد قرأته علیه فلم ینکره و رواه الی»؛ اما داستان آهو صددرصد مورد قبول شیخ صدوق (ره) قرار گرفته و ادنی شبهه در صحت آن به خاطر شریفش خطور نکرده است.
به هر صورت، ظاهراً اصل داستان و روایتی که سبب ملقب ساختن حضرت امام علی بن موسی الرضا صلوات الله علیه به «ضامن آهو» شده است، باید همین داستان باشد، و لا غیر؛ و به قراری که ملاحظه فرمودید، داستان کاملاً واقعی و موجه و معمولی به نظر میرسد.
* برگرفته از کتاب "چهار مقاله" نوشته ی دکتر احمد مهدوی دامغانی