این روزها حال و هوای شهرهامون، حال و هوای محرم را پیدا کرده است. بیرقهای عزای "یا حسین" بر سردر خانهها و مغازهها و اماکن مختلف برافراشته شده و با دیدن آنها دلها هوایی میشوند. باز محرم رسید و لباس مشکیها محیا، جهت به تن رفتن عاشقان و عزاداران امام حسین علیهالسلام شدهاند.
بغضها گلوی محبین حضرتش را میفشارند و قلوبشان تنگ و نالان شده است. و این نوا شنیده میشود:
با این چه شورش است که در خلق عالم است
- هلال ماه محرم است، دلم شکستهی غم است ندا رسد ز آسمان محرم است، محرم است
- امام حسین (علیه السلام) میفرماید: خداوند به هر کس راستگویی و نیکخویی و پاکدامنی و پاکخوری روزی کند خیر دنیا و آخرت را ویژه او ساخته است.
- امام حسین (علیه السلام) فرمود: گریستن از خشیت خدا، رهایی از آتش دوزخ است و فرمود: گریه دیدهها و خشیت دلها، رحمتی از خداست.
- امام حسین (علیه السلام) فرمود: شکرگزاری تو برای نعمت پیشین، نعمت تازه را سبب میشود.
- یادتان باشد لباس مشکیام را تا کنید گوشهای از قبر من این جامه را هم جا کنید
کاش من در شام تاسوعا بمیرم تا شما خرجیام را خرج نذر ظهر عاشورا کنید
- دیباچه عشق و عاشقی باز شود دلها همه آماده پرواز شود
با بوی محرم الحرام تو حسین ایام عزا و غصه آغاز شود
السلام علیک یا ابا عبدالله
- به یکتایی قسم یکتاست عباس به مردی شهره دنیاست عباس
اگر چه زاده امالبنین است ولیکن مادرش زهراست عباس
- حلال جمیع مشکلات است حسین شوینده لوح سیئات است حسین
ای شیعه تو را چه غم ز طوفان بلا آنجا که سفینه النجات است حسین
- هر جا که میروم ز غمت دیده پر نم است هر ماه من ز داغ تو ماه محرم است
عمری گریستم که موظف به گریهام گر نُه فلک به گریه شود باز هم کم است
مریم که در کتاب خدا ذکر نام اوست یک زینب تو اسوه و استاد مریم است
یک «یا حسین» گفتن من رمز آبروست نام حسین ترجمه اسم اعظم است
- کعبه یک زمزم اگر در همه عالم دارد چشم عشاق بنازم که دو زمزم دارد
هر کجا ملک خدا هست حسینیه توست هر که را مینگرم شور محرم دارد
نه محرم نه صفر بلکه همه دوره سال کعبه با یاد غمت جامه ماتم دارد
روضهخوان تو خدا، گریه کن تو آدم اشک ارثی است که ذریه آدم دارد
- منم آن عاشق دلخسته دیدار حسین منم آن خادم دلبسته به دربار حسین
خواهم سرو روان و جان دهم در ره تو تا بگویند که ماییم فداکار حسین
- در کلاس عاشقی عباس غوغا میکند در دل هر عاشقی عباس مأوا میکند
هر کسی خواهد رود در مکتب عشق حسین ثبت نامش را فقط عباس امضاء میکند
- دلم ای کاش امشب پر بگیرد دوباره عاشقی از سر بگیرد
رود در کربلای عشق و آنجا سراغی از علی اکبر بگیرد
- محرم آمد و ماه عزا شد مه جانبازی خون خدا شد
جوان مردان عالم را بگویید دوباره شور عاشورا بپا شد
- باز محرم شد و دلها شکست از غم زینب، دل زهرا شکست
باز محرم شد و لب تشنه شد از عطش خاک کمرها شکست
آب در این تشنگی از خود گذشت دجله به خون شد، دل صحرا شکست
قاسم و لیلا همه در خون شدند این چه غمی بود که دنیا شکست
- یه جائیه تو دنیا همه براش میمیرن تموم حاجتا رو همه از اون میگیرن
بین دو نهر آبه، یه سرزمین خشکه شمیم باغ و لالهاش خوشبو ز عطر مُشکه
شبای جمعه زهرا زائر این زمینه سینهزن حسینه، یل ام البنینه
- السلام ای وادی کرببلا السلام ای سرزمین پر بلا
السلام ای جلوهگاه ذوالمنن السلام ای کشتههای بی کفن
- کاش بودیم آن زمان کاری کنیم از تو و طفلان تو یاری کنیم
کاش ما هم کربلایی میشدیم در رکاب تو فدایی میشدیم
السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین
- کربلا لبریز عطر یاس شد نوبت جانبازی عباس شد
السلام علیک یا ابالفضل العباس
- دیباچهی عشق و عاشقی باز شود دلها همه آمادهی پرواز شود
با بوی محرم الحرام تو حسین ایام عزا و غصه آغاز شود
- دل را اگر از حسین بگیرم چه کنم بی عشق حسین اگر بمیرم چه کنم
فردا که کسی را به کسی کاری نیست دامان حسین اگر نگیرم چه کنم
- فرشتهها از امشب صبوی غم مینوشن دوباره اهل جنت پیرهن سیاه میپوشن
- خنده کنان میرود روز جزا در بهشت هر که به دنیا کند گریه برای حسین
- ای ذبیح کربلا، جانها فدای حج تو ای که خود را در منای عشق، قربان میکنی
- سلام من به محرم، محرم گل زهرا به لطمههای ملائک به ماتم گل زهرا
- سلام من به محرم، به تشنگی عجیبش به بوی سیب زمین غم و حسین غریبش
- قیامت بی حسین غوغا ندارد شفاعت بی حسین معنا ندارد
حسینی باش که در محشر نگویند چرا پروندهات امضاء ندارد
- آبروی حسین به کهکشان میارزد ، یک موی حسین بر دو جهان میارزد
گفتم که بگو بهشت را قیمت چیست گفتا که حسین بیش از آن میارزد
- ماه خون ماه اشک ماه ماتم شد بر دل فاطمه داغ عالم شد
فرا رسیدن ماه محرم را به عزادارن راستینش تسلیت عرض میکنم
- ای وجودت عشق را معنای حسین عالمی یک قطره تو دریا حسین
فرا رسیدن ماه محرم را به تمامی مسلمانان جهان تسلیت میگم
- پرسیدم: ازحلال ماه، چرا قامتت خم است؟ آهی کشید و گفت: که ماه محرم است
گفتم: که چیست محرم؟ با ناله گفت: ماه عزای اشرف اولاد آدم است
السلام علیکم یا اباصالح المهدى(عج) السلام علیک یا امین الله فى ارض و حجته على عباده (یا صاحب الزمان آجرک الله) ماه محرم بر شما و عاشقان حسین تسلیت عرض مینمایم.
- اردوی محرم به دلم خیمه به پا کرد دل را حرم و بارگه خون خدا کرد
- محرم آمد و ماه عزا شد مه جانبازی خون خدا شد
جوانمردان عالم را بگویید دوباره شور عاشورا به پا شد
- یه جائیه تو دنیا همه براش میمیرن تموم حاجتا رو همه از میگیرن
بین دو نهر آبه، یه سرزمین خشکه شمیم باغ و لالهاش خوشبو ز عطر مُشکه
شبای جمعه زهرا زائر این زمینه سینهزن حسینه، یل ام البنینه
- دوست دارم هر چی دارم بدم به راه تو حسین تا که سینهخیز بیام میون بین الحرمین
السلام علیک یا ابا عبدالله
- کاش بودیم آن زمان کاری کنیم از تو و طفلان تو یاری کنیم
کاش ما هم کربلایی میشدیم در رکاب تو فدایی میشدیم
- کربلا لبریز عطر یاس شد نوبت جانبازی عباس شد
- دیباچهی عشق و عاشقی باز شود دلها همه آمادهی پرواز شود
با بوی محرم الحرام تو حسین ایام عزا و غصه آغاز شود
- نازم آن آموزگاری را که در یک نصف روز دانشآموزان عالم را همه دانا کند
ابتدا قانون آزادی نویسد بر زمین بعد از آن با خون هفتاد و دو تن امضا کند
- دل را اگر از حسین بگیرم چه کنم بی عشق حسین اگر بمیرم چه کنم
فردا که کسی را به کسی کاری نیست دامان حسین اگر نگیرم چه کنم
- پرسیدم از هلال چرا قامتت خم است؟ آهی کشید و گفت ماه محرم است
- باز محرم رسید، ماه عزای حسین سینهی ما میشود، کرب و بلای حسین
کاش که ترکم شود غفلت و جرم و گناه تا که بگیرم صفا، من ز صفای حسین
- با آب طلا نام حسین قاب کنید با نام حسین یادی از آب کنید
خواهید مه سربلند و جاوید شوید تا آخر عمر تکیه بر ارباب کنید
فرا رسیدن ماه محرم تسلیت باد.
- باز محرم شد و دلها شکست از غم زینب دل زهرا شکست
باز محرم شد و لب تشنه شد از عطش خاک کمرها شکست
آب در این تشنگی از خود گذشت دجله به خون شد دل صحرا شکست
قاسم و لیلا همه در خون شدند این چه غمی بود که دنیا شکست
محرم ماه غم نیست ماه عشق است محرم مَحرم درد حسین است
- هر دم به گوش میرسد آوای زنگ قافله این قافله تا کربلا دیگر ندارد فاصله
حلول ماه محرم، ماه پژمرده شدن گلستان فاطمه تسلیت باد. التماس دعا
- نام من سرباز کوی عترت است دوره آموزشیام هیئت است
پادگانم چادری شد وصــلهدار سر درش عکس علی با ذوالفقار
ارتش حیــدر محل خدمتم بهر جانبازی پی هر فرصتم
نقش سردوشی من یا فاطمه است قمقمهام پر ز آب علقمه است
رنــگ پیراهــن نه رنــگ خاکــی است زینب آن را دوخته پس مشکی است
اسـم رمز حملهام یاس علــی افسر مافوقم عباس علی (ع)
زندگی نامه
شهید امرالله عالی پور فرزند موسی در سال 1345 در روستای زیارت ساحلی در خانواده ای مستضعف و متذین چشم به جهان گشود.انتخاب نام وی توسط یکی از علمای روستا به نام شیخ محمد حسین سلیمانی صورت گرفت.ایشان در هفت سالگی برای آموختن علم روانه ی مدرسه گردید مدرسه ای که به دلیل نبود فضای آموزشی مناسب در یکی از خانه های محقر روستا دایر بود. بعد از دو سال تحصیل به علت فقر خانوادگی از نعمت سواد بی بهره ماند ومجبور شد که در کشاورزی و ماهی گیری پدر را یاری کند.ایشان دارای اخلاقی نیکو و پسندیده بود و با مردم روستا رفتار و برخوردی شاسته داشت. او شخصی آرام و با وقار بود و به پدر و مادر خود احترام بسیاری می گذاشت.با اوج گیری انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی (ره)در تظاهرات شرکتی فعال داشت و برای به ثمر رسیدن انقلاب لحظه ای غفلت نمی کرد با شروع جنگ تحمیلی در بسیج سپاه پاسداران ثبت نام نمود و شب ها به حراست می پرداخت در تاریخ 15/5/64 برای خدمت سربازی به کرمان اعزام شد و در آن جا به مدت سه ماه به تهران اعزام گردید.سپس به پادگان پسوه کردستان منتقل شد و در آجا در شرایط سخت جوی کردستان مشغول به خدمت گردید.پس از اخرین مرخصی خود از کردستان انتقالی گرفت و به سردشت ارومیه نقل مکان کرد.سرانجام در تاریخ 28/2/65 در سحر گاه هشتم ماه مبارک رمضان که برای تناول سحری برخاسته بود بر خاسته بود بر اثر اصابت ترکش خپماره به سزش به درجه ی رفیع شهادت نایل آمد.
سجایای اخلاقی
ایشان فردی خوش برخورد و خوش اخلاق بود ایمان بسیار محکمی داشت به طوری که در هر شرایطی سعی می کرد نماز خود را اول وقت بخواند.اجازه نمی داد از فضیلت نماز اول وقت محروم شود.شوخی می نمود سعی می کرد با خوش خلقی خود غم را از چهرهی دوستان دور و آنها را شاد نماید.به صله رحم اهمیت بسیار زیادی می داد. زمانی که در روستا به سر می برد به همه ی اقوام دوستان و خویشان سر می زد.زمانی که با دوستان خود درو هم جمع می شدند از جبهه تعریف می کرد همچنین دوستان و رفقا را به جنگ و جهاد دعوت می نمود و می گفت که وظیفه ماست که از قرآن اسلام و ناموس خود دفاع کنیم اجازه ندهیم انقلاب به دست نا اهلان بیفتد.در کارهای خانه به والدین خود کمک می کرد در کار های بیرون از خانه نیز پا به پای پدر خود در کار و تلاش بود.او فردی خوش غیرت بود و نسبت به دوستان خود تعصب خاصی داشت اگر یکی از دوستانش دچار مشکلی می شد با هر سختی که بود در پی حل آن بر میآمد و می گفت از انصاف به دور است که من راحت بخوابم ودوستم در سختی باشد تا آن را بر طرف نمی کرد آرام نمی نشست.در فعالیت های بسیج نیز شرکت می نمود. در کارهای فنی نیز مهارت داشت مسجد روستا را خودش برق کشی نمود. رفتار ایشان با دوستان طوری بود که هیچ وقت کسی از وی ناراحت نمی شد حرف بد به میان نمی اورد.علاقه ی وی به جبهه وجنگ وشهادت باعث شده بود که پس از هر بار مرخصی همه را به جهاد در راه خدا تشویق کند. خود نیز بدون هیچ درنگی راهی جبهه می شد تا همان طور که گفته بو اسلا را زنده نگه دارد به این امید که ادای وظیفه کند و صدای این انقلاب به گوش تمامی جهانیان برسد تا آنها نیز بیدار و از سیطره ظلم خارج شوند و به اسلام ناب محمدی (ص) روی آورند.
زندگی نامه
شهید حسین سلیمانی راد فرزند ابوالقاسم در سال 1350 در روستای زیارت ساحلی از توابع شهرستان دشتی در خانواده ای مذهبی و متدین به دنییا آمد.
وی به تشویق پدرش دوره ابتدایی رادر مدرسه ی امام مهدی (عج) در روستای خود به پایان رساند. وبه دلیل نبود امکانات دوره ی راهنمایی را در مدرسه شهید سروری خورموج ثبت نام کرد. سال تحصیلی هنوز به نیمه نرسیده بود که امام خمینی (ره) ندای "هل من ناصر ینصرنی" سر داد. ایشان نیز به محض شنیدن این ندا آن را لبیک گفته و به جبهه ی نبرد با ظالمان روزگار عازم گردید در مدرسه عشق وایثار ثبت نام نمود تا جان شیرین خود را فدای اسلام و قرآن نموده و مدارج عالی انسانی را یک جا طی نماید.
وی در ماه مبارک رمضان به پادگان شهید صدوقی اعزام گردید این شهید بزرگوارعلی رغم سن کم و شوق مثال زدنی داشت و برای جهاد در اره خدا با تمام توان آماده بود. با وجود سنی کم شناخت عمیقی نسبت به جهاد و شهادت داشت و دایم دوستان خود رابه جبهه دعوت می نمود.
وی دارای اخلاقی نیکو و رفتاری بسیار پسندیده بود . عشق وعلاقه ی او به ادعیه توسل و کمیل بود که او را به این سمت و سو کشاند.با اولین ندای دلنشین رهبر کبیر انقلاب (ره) دعوت او را لبیک گفت و راهی میدان نبرد شد تا پرونده ی سفاکان را یکسره کند.
وی انس و الفتی بسیار با مسجد داشت. از همان دوران کودکی و از هشت سالگی به مسجد می رفت و نماز را به جای می آورد.حتی در سخت ترین شرایط سعی و تلاش می نمود که فضیلت نمازهای اول وقت را از دست ندهد. خداوند مهربان سعادتی نصیب وی کرد که عارفان و اولیلی او در پی آن هستند آن سعادت ابدی چیزی جز شهادت نبود.
سجایای اخلاقی
شهید حسین سلیمانی راد با وجود سن کمی که داشت از قدرت فهم ودرک بسیار بالایی برخورددار بود.وی در کارهای کشاورزی به پدر خود کمک می کرد همچنین در مراسم مذهبی حضوری چشم گیر داشت و دوستان خود رابه شرکت در چنین مراسمی تشویق می کرد.اخلاق وی در خانه وخانواده بسیار نیکو و پسندیده بود به طوری که اهل منزل او را مرتب به نیکی یاد می کنند. همچنین دوستان وی فقدان این شهید را کاملا احساس می نمایند. ایشان مقام و منزلتی را انتخاب نمود که هر عاشقی آرزوی آن را دارد و ان چیزی جز عشق به حضرت امام حسین (ع) و راه او نبود. همین عشق و عاشقی نسبت به کربلا وامام حسین (ع) بود که وی را به سوی چنین سعادتی سوق داد و باعث شد تا از عالم خاکی به عالمی منتقل شود که بهشت برین آراسته و زیبنده ی او گردید.
هنگام رفتن به جبهه خدای منان را شکر گزار بود که توفیقی حاصل شده تا در جبهه ی حق علیه باطل شرکت نماید.همیشه لباس های تمیز بر تن می کرد.حتی موقعی که قصد رفتن به جبهه داشت زیبا ترین لباس خود را می پوشید آن را معطر می کرد و مرتب آرزوی شهادت می کرد. ایشان می فرمود که دنیا فانی است و به آن اعتماد نکنید که شما را فریب می دهد واز راه راست و مقامات عالی دور می کند دوستان خود رابه جهاد در راه خدا دعوت می نمود. در یاری رساندن به فقرا و کمک به مظلومان اهتمام ویژهای می ورزید و همواره در پی حل مشکلات آنان بود.
زندگی نامه
شهید راه حق علی زالی در سال 1327 در روستای زیارت ساحلی از توابع شهرستان دشتی در خانوانواده ای مذهبی و متدین پا به عرصه هستی نهاد تا ایران اسلامی شاهد افتخار آفرینی این قهرمان همیشه جاوید باشد.
وی دوران کودکی را در دامان مادری باایمان و مومن گذرانید که باعث شد وی نیز فردی مذهبی و انقلابی بار آید.ایشان در شش سالگی به مکتب خانه ی روستا رفت و به فراگیری کتاب آسمانی قرآن پرداخت .از همان دوران که در مسجد فراگیری قرآن را آغاز نمود انس و الفتی زایدالوصف با مسجد و مسجدیا پیدا کرد.با عشق به امام حسین (ع)در مراسم دهه ی محرم وصفر حضور فعالی داشت . این امرموجب گردید که از همان زمان با واژه شهید و شهادت آشنا گردد که در نهایت باعث شد تا مشتاقانه جان خود را فدای اسلام و انقلاب کند.
شهید بزرگوار در زادگاهش بیش تر به کار های کشاورزی ومخصوصا صیادی می پرداخت. گاهی نیز با دوستانش برای امرار معاش تا صبح در دریا می ماندند تا صیدی حاصل کنند وبا دست پر به خانه برگردند.
ازدواج وی با دختر خاله اش او را وارد مرحله ی جدیدی از زندگی کرد. ایشان در ابتدا راننده بود. پس از مدتی این کار را رها کرده و برای امرا معاش چند سالی به کشور های عربی حاشیه خلیج فارس سفر نمود. ایشان نسبت به کار وفعالیت بسیار حساس بود وهیچ وقت از کار و کوشش دست نمی کشیدند .حاصل ازدواج وی دو دختر شد. مسوولیت تربیتو پرورش فرزندان در نبود پدر بر دوش مادرشان نهاده شد.
شهید در زمان شوع جنگ تحمیلی در اداره ی شیلات استان بوشهر انجام وظیفه نمود که با ندای دلنشین حضرت امام (ره) خور را اماده ی نبرد و دفاع در برابر یزیدیان روز گار کرد. بدین ترتیب به بسیج سپاه ناحیه دشتی مراجعه نمود تا بتواند به ندای امام لبیک بگوید. ایشان با عضو شدن در بسیج عاشقانه به سوی جبهه های نبرد رهسپار گشت.
وی در جبهه تک تیر انداز در مناطق عملیاتی خیبر و در جزیره ی مجنون بود ودر همان منطقه به درجه رفیع شهادت نایل آمد. پیکر مطهرش پس از پانزده سال در تاریخ 11/4/76 با سرافرازی به میهن اسلامی بازگشت.
سجایای اخلاقی شهید
ایشان دارای ایمانی مستحکم وپایبند به دین مبین اسلام بود. اخلاق و رفتار وی در روستا مثال زدنی بود. سعی وتلاش می کرد تا مشکلات مردم را به هر نحو حل نماید تا سختی بر همسایگان و اقوام چیره نگردد.
وی عاشق حضرت امام (ره) و ولایت بود. این عشق و علاقه تا حدی بود که همیشه یک قطعه عکس از حضرت امام (ره) به همراه داشت.با اوج گیری نهضت انسان ساز اسلامی به رهبری امام امت (ره) همراه با دیگر مردم قهرمان ایران علیه رژیم ستم شاهی به پا خواست تا انقلاب اسلامی به پیروزی رسید.
ایشان در مراسم و ایام محرم وصفر در مساجد و حسینیه ها حضوری فعال داشت و با سینه زنی و زنجیر زنی ارادت خالصانه ی خود را نسبت به اهل بیت (ع) نشان می داد.از این طریق بود که عاشق جبهه و شهادت شد.
با وجود این که دارای زن و فرزند بود ودر اداره ی شیلات کار می کرد به خود اجازه ماندن در خانه را نداد زیرا جوانانی را مشاهده می کرد که صف به صف ایستاده اند تا از اسلام و میهن دفاع کنند. او نیز خود را آماده ی نبردی جانانه کرد زن و فرزند خود را به خدا سپرد براو توکل کرد و به صف بسیجیان رزمندگان و حامیان ولایت و انقلاب پیوست تا بتواند با تقدیم جان خود اسلام و انقلاب را زنده نگه دارد.
اودر حالی که کارمند بود و زندگی سرار آسایش و آرامی داشت ولی درونش برای دفاع از ناموس واسلام می جوشید ومی خروشید. همه اینها را به خاطر عشق به مولایش سیدالشهداء (ع9رها کرد. چه سخت است رها کردن این عزیزان و سخت تر از ان این است که فردای قیامت شرمنده باشد. او نیز خود را از این شرمندگی رهایی بخشید و آماده ی نبرد شد.
وی قرآن را از دوران کودکی فراگرفت .از همان دوران انس والفتی فراوان با قران داشت و مرتب قرآن را تلاوت می نمود. لحظه ای از فرامین قران شانه خالی نمی کرد.همیشه در اول صبح که می خواست دنبال کارو کوشش بود قران را باز می نمود وآیاتی چند از ان تلاوت می کرد. سپس با توکل بر خداوند متعال پا به بیرون از خانه می گذاشت. ایشان واجبات خود را از قبیل نماز و روزه حتی در سخت ترین شرایط رها نمی کرد وبه اسلام قران ئ ولایت پایبند بود. او که شهادت را مایه ی سعادت خودت می دانست دست از جهاد در اره خدا نکشید تا این که به ارزوی دیرینه اش که بسیاری ارزوی آن را دارن رسید.