نماز حاجت از حضرت‌رسول‌اکرم(ع




 

نماز حاجت از حضرت‌رسول‌اکرم(ع)

 

از حضرت‌رسول‌اکرم(ع) روایت شده است که هر کس پیش از نماز صبح دو رکعت نماز حاجت بخواند.

 

در رکعت اول بعد از حمد هفت مرتبه سوره قل‌یاایهاالکافرون و در رکعت‌ دوم بعد از حمد هفت مرتبه سوره قل‌هو‌اللّه را و چون نماز را سلام بدهد ده مرتبه بگوید:

 

سُبْحانَ اللّهِ وَ الْحَمْدلِلّهِ وَلا اِلاّ اللّهُ وَ‌اللّهُ اَکْبَرُ وَ لا حَوْلَ وَلا قُوَّهَ اِلاّ بِاللّهِ الْعَلِیَّ الْعَظیمِ و سپس ده مرتبه صلوات بفرستد و ده مرتبه بگوید یا غِیاثَ الْمُسْتَغیثینَ أغِثنی و بعد حاجات خود را بخواهد.

فضیلت و خواص سوره شعراء




سوره شعراء,خواص سوره شعراء,فضیلت و خواص سوره شعراء

شعراء و نام دیگرش «طسم»(1)، بیست و ششمین سوره قرآن است که مکی و 227 آیه دارد.

از پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله و سلم نقل شده : هرکه سوره شعراء را قرائت کند خداوند به تعداد تمام کسانیکه حضرت نوح همچنین پیامبران الهی هود، شعیب، صالح و ابراهیم را که تصدیق یا تکذیب کرده اند و نیز به تعداد تکذیب کنندگان عیسی علیهم السلام و تصدیق کنندگان حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم ده حسنه به او عطا خواهد کرد.(2)

امام صادق علیه السلام فرموده است: اگر کسی سوره های طواسین (سوره هایی که با طسم و طس آغاز شده باشد) را در شب جمعه قرائت کند از جمله اولیاء الهی است که در جوار الهی خواهد بود و در دنیا هیچ ناراحتی به او نخواهد رسید و خداوند در آخرت چندان از نعمت های بهشتی به او عطا می کند که راضی شود و خدا بیش از حد رضایت او به وی عطا خواهد کرد و او را با صد همسر از حوریان بهشتی تزویج می کند.(3)

همچنین از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم روایت شده: کسی که سوره شعراء را قرائت نماید به تعداد همه مردان و زنان با ایمان به او ده حسنه عنایت می کند و در حالی از قبرش خارج می شود که زبانش به ذکر لا اله الا الله مترنم است و هر کس صبحگاه این سوره را بخواند مانند آن است که همه کتاب های آسمانی را قرائت کرده است.(4)

آثارو برکات سوره
1) شفای بیماری
از پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله و سلم نقل شده: اگر سوره شعرا را نوشته و آنگاه آن را بشویند و از آن آب بنوشند خداوند او را از هر بیماری شفا می دهد...(5)

2) ایمن شدن خانه از آتش سوزی و سرقت
در روایتی دیگر از حضرت رسول اکرم صلی الله علیه وآله آمده: اگر فردی بر قرائت سوره شعرا مداومت ورزد، سارقی به خانه اش وارد نمی شود و خانه اش دچار آتش سوزی و غرق نمی شود. (6)

3) خوار کردن دشمن
هر کس بعد از قرائت بسم الله الرحمن الرحیم، آیات اول تا چهارم سوره شعراء را بر مشتی خاک که خورشید بر آن نتابیده است بخواند و آن را به صورت دشمن خود بپاشد، خداوند بر او خشم گرفته و آن دشمن را خوار می کند(7)

4) برای درمان کک و مک
روایت است که آیات 72 سوره شعرا را بر محل بنویسد.(8)

 پی نوشت ها :
(1) درمان با قران، ص66
(2)مجمع البیان، ج7، ص318
(3)ثواب الاعمال، ص109
(4) تفسیرالبرهان، ج4، ص163
(5) تفسیرالبرهان،ج4، ص163
 (6)همان
(7) خواص القرآن و فوائده، ص69.
(8) درمان با قران ص67
منابع: «قرآن درمانی روحی و جسمی محسن آشتیانی، سید محسن موسوی؛ و درمان با قرآن،محمدرضا کریمی»
 منبع : anhar.ir

قرآن برای گناه صغیره مجوز می دهد؟!




قرآن, گناهان صغیره

یا آیه 32 از سوره نجم، مجوزی برای گناهان صغیره نیست؟

برخی در توجیه گناه می‌ گویند: اولاً این گناه صغیره است و ثانیاً خدا فرموده که «لمم = گناهان صغیره» ایرادی ندارد و ثالثاً سریع بعدش فرموده « إِنَّ رَبَّکَ وَاسِعُ الْمَغْفِرَةِ » یعنی می‌بخشد؟

آیه مورد بحث و ترجمه آن به شرح ذیل است:
الَّذِینَ یَجْتَنِبُونَ کَبَائِرَ الْإِثْمِ وَالْفَوَاحِشَ إِلَّا اللَّمَمَ إِنَّ رَبَّکَ وَاسِعُ الْمَغْفِرَةِ هُوَ أَعْلَمُ بِکُمْ إِذْ أَنشَأَکُم مِّنَ الْأَرْضِ وَإِذْ أَنتُمْ أَجِنَّةٌ فِی بُطُونِ أُمَّهَاتِکُمْ فَلَا تُزَکُّوا أَنفُسَکُمْ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنِ اتَّقَى (النّجم، 32)
آنان که از گناهان بزرگ و زشتکاری ها جز لغزش هاى کوچک خوددارى مى ‏ورزند پروردگارت [نسبت به آن ها] فراخ‏آمرزش است وى از آن دم که شما را از زمین پدید آورد و از همان ‏گاه که در شکم هاى مادرانتان [در زهدان] نهفته بودید به [حال] شما داناتر است پس خودتان را پاک مشمارید او به [حال] کسى که پرهیزگارى نموده داناتر است.

باید به چند نکته مهم دقت شود:
الف – قبل از هر بحثی اولاً دقت کنیم که "گناه" خودش یک مصیبت مُهلک است و توجیه آن مصیبتی به مراتب بزرگتر، به ویژه اگر آن توجیه، با تفسیر به رأی، مستند به آیات قرآن کریم و احادیث شود، چون این خودش می ‌شود: دروغ و افترا بستن به خداوند سبحان، قرآن و اهل عصمت علیهم‌السلام!


ب – فرمود: تفکر بالاترین عبادت است و امیرالمومنین علی علیه‌السلام فرمود در عبادتی که تفکر نباشد، هیچ نیست؛ پس کسی که به توحید و معاد اعتقادی دارد که حرف از "گناه و صواب" و در نتیجه "عقاب و ثواب" می ‌زند، باید کمی فکر کند که آیا العیاذ بالله، خدا مجوز گناه می ‌دهد؟

آیا این ابلیس لعین و سایر شیاطین جنّ و  انس نیستند که دعوت به گناه کرده و آن را کوچک جلوه می ‌دهند و توجیه می‌ کنند؟ و فکر کند که اصلاً گناه و صواب را چه کسی تعیین و تبیین و ابلاغ کرده است و اساساً اگر خداوند متعال انجام کاری را اجازه دهد، آیا آن کار دیگر در زمره‌ی گناهان محسوب می ‌گردد؟!

آیا اگر کسی آیه‌ را بخواند و سپس بگوید: بر اساس این آیه مجوز گناه صادر شده، به غیر از تفسیر به رأی، به گناه دروغ و افترا بستن به خداوند سبحان آلوده نشده است؟!


ج – اول بگویند: در کجای این آیه خوانده‌اند که "گناه صغیره" مجاز است و اشکالی ندارد؟ و در کجایش خوانده‌اند که خدا حتماً و قطعاً می ‌بخشد، هر چند که شخص عمداً مرتکب گناه شود؟ تا بعد راجع به آن بحث شود.


حکایت:
این حکایت قدیمی را شاید شنیده‌اید که کسی مدعی بود به حکم خدا و بر اساس آیه قرآن و دستوری که برای مومنین آمده است نماز نمی‌ خوانَد!

پرسیدند: آن کدام آیه است؟

گفت: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ لاَ تَقْرَبُواْ الصَّلاَةَ – ای کسانی که ایمان آورده‌اید، به نماز نزدیک نشوید» و دیگر بقیه‌ی همین که قید «وَأَنتُمْ سُکَارَى – در حالی که مست هستید» را نمی‌ خواند.


قضیه گناه کردن (صغیره و کبیره) و عذاب نشدن مثل این است که انسان سم مهلک بخورد و مشکلی برای او پیش نیاید. گناه حتما عذاب در پی دارد. ولی اگر انسان بتواند ایمان خود را حفظ کند، خدا در موارد ذکر شده و پس از عذاب به اندازه لازم، فرد را نجات می دهد. خدا طبق این آیه تعهدی نداده است که افراد را عذاب نکرده می بخشد

د – این توجیه، مثل همان کسی است که نمازش را مستند به آیه قرآن ترک می ‌کند.

او ابتدای آیه که فرمود: «الَّذِینَ یَجْتَنِبُونَ کَبَائِرَ الْإِثْمِ وَالْفَوَاحِشَ – اجتناب از گناهان بزرگ و عمل به زشتی‌ها» را نمی‌ خواند، بعد می ‌گوید، " اللَّمَمَ " یعنی تو مجازی که گناهان صغیره انجام دهی؟! آیا این توجیه خودش یک گناه کبیره نیست؟!


حال بفرمایند: کدام گناهی کوچک است؟ و آیا تشخیص و تعیین کبیره و صغیره با گناهکاران است؟ و بفرمایند: داور کیست؟ آیا گناهکاران از طرف خدا خود را می ‌بخشند؟! امیرالمومنین علیه‌السلام فرمودند: «بزرگ‌ ترین گناه، آن گناهی است که مرتکبش آن را کوچک بگمارد».

قرائن موجود در آیه نیز گواهى مى ‏دهد که لمم به معنى گناهانى است که احیاناً از انسان سر مى ‏زند، سپس متوجه مى ‏شود و آن را ترک مى ‏گوید، زیرا استثناء لمم از کبائر (با توجه به اینکه ظاهر استثناء، استثناء متصل است) گواهى است بر این معنا.


به علاوه در جمله بعد قرآن مى‏ گوید: آمرزش پروردگار تو گسترده است (إِنَّ رَبَّکَ واسِعُ الْمَغْفِرَةِ).
این نیز دلیلى است بر اینکه گناهى از او سر زده که نیاز به غفران پروردگار دارد، نه تنها قصد و نیت و نزدیک شدن به گناه بى آنکه آن را مرتکب شده باشد.


به هر حال منظور این است که نیکوکاران ممکن است لغزشى داشته باشند، ولى گناه بر خلاف طبع و سجیه آنهاست، روح و قلب آنها همواره پاک است و آلودگی ها جنبه عرضى دارد، و لذا به محض ارتکاب گناه پشیمان مى‏شوند و از خدا تقاضاى بخشش مى‏ کنند، چنان که در آیه 201 اعراف مى‏ خوانیم:


إِنَّ الَّذِینَ اتَّقَواْ إِذَا مَسَّهُمْ طَائِفٌ مِّنَ الشَّیْطَانِ تَذَکَّرُواْ فَإِذَا هُم مُّبْصِرُونَ:
در حقیقت کسانى که [از خدا] پروا دارند چون وسوسه‏اى از جانب شیطان بدیشان رسد [خدا را] به یاد آورند و بناگاه بینا شوند.

قضیه گناه کردن (صغیره و کبیره) و عذاب نشدن مثل این است که انسان سم مهلک بخورد و مشکلی برای او پیش نیاید.

گناه حتما عذاب در پی دارد ولی اگر انسان بتواند ایمان خود را حفظ کند، خدا در موارد ذکر شده و پس از عذاب به اندازه لازم، فرد را نجات می دهد.

خدا طبق این آیه تعهدی نداده است که افراد را عذاب نکرده می بخشد. البته خود این مغفرت هم کم موهبتی نیست. کسی که به جهنم می رود دیگر چندان به خدا امید ندارد ("و هم فیه مبلسون")، روش های توبه و استغفار را از یاد می برد و با شیاطین حشر و نشر پیدا می کند که مرامشان ناامیدی از رحمت خدا و بعضاً توهین به ذات خدا است.

منابع:
x-shobhe.com
porsemanequran.com
askdin.com

tebyan.net

چرا خداوند گناه ابلیس را بعد از آن همه عبادت نبخشید؟




گناه ابلیس,ابلیس,مجازات ابلیس

در قرآن کریم آمده است که خداوند، ابلیس را پس از آن همه عبادت، فقط به خاطر امتناع از یک سجده، معذب کرد. چرا از او نگذشت؟ او که ارحم الراحمین است.

توحید در الوهیت یعنی اینکه تنها در برابر او سر به خاک بگذاریم و در مقابل هیچ کس دیگری سر به خاک فرو نبریم. اله یعنی معبودِ واحد. توحید در الوهیت یعنی توحید در معبود، یعنی من جز خدای واحد، هیچ کس دیگری را نمی‌پرستم. شیطان لعین و رجیم این‌گونه بود. یعنی توحید در الوهیت را داشت، او گفت من نمی‌خواهم غیر تو را بپرستم. اجازه بده من تنها در برابر تو سر به خاک بگذارم. بنابر این او از این امتحان سربلند بیرون آمده بود. اما یک مطلب دیگر وجود داشت و آن مرحله دوم توحید بود که آخرین مرحله است. کسی که آن توحید را بپذیرد، توحیدش تمام است و موحد است. اوست که موحدِ مقبول و فرمان‌بر است.

توحید در ربوبیت یعنی قبول اینکه قانون، قانونِ خداوند است. من جز در برابر قانون خداوند، در مقابل قانون دیگری سر فرود نمی‌آورم. هر چه او گفته می‌پذیرم و اطاعت می‌کنم. شیطان اله واحد را پذیرفته یعنی توحید در الوهیت داشت اما قانون خداوند متعال را نپذیرفت. خدای متعال فرموده بود آدم را سجده کن، اما شیطان از این امر سر باز زد و قانونی را که خداوند فرموده بود، قبول نکرد. ابلیس ربّ واحد را نپذیرفته بود.

برخی از مردم، گناه خویش و دیگران را دانه‌ای، زمانی یا (به قول معروف کیلویی) محاسبه می‌کنند! مثلاً می‌گویند: فقط یک یا ده بار این گناه را انجام دادم و یا طول مدت گناه من فقط یک ساعت، یا 70 سال بود، پس چرا چنین نتیجه (عذاب) سنگینی دارد؟! اما محاسبه‌ی خدا چنین نیست. خدا هم گناه را می‌بیند و هم آثار آن تا آخر الزمان را می‌بیند و همه را در نامه‌ی اعمال هر کس ثبت و نزد امام زمان هر عصری [و لوح محفوظ] احصاء می‌نماید:

«إِنَّا نَحْنُ نُحْیِی الْمَوْتَى وَنَکْتُبُ مَا قَدَّمُوا وَآثَارَهُمْ وَکُلَّ شَیْءٍ أحْصَیْنَاهُ فِی إِمَامٍ مُبِینٍ» (یس، 12)

ترجمه: البته این ماییم که مرده‏ ها را زنده مى‏کنیم و آنچه را از پیش فرستاده ‏اند (از عمل‏هاى حال حیات) و آثار (پس از مرگ) آنها را مى‏ نویسیم، و همه چیز را در امام آشکار به طور فراگیر برشمرده‏ ایم.

پس وقتی فرد می‌گوید: من فقط یک دروغ گفتم، یا ...، خبر ندارد که دروغش چه آثار سوء و مستمری گذاشته است. چه سرنوشت‌هایی در طی نسل‌ها را تغییر داده است؛ و همین‌طور است بزرگی گناه یک سجده نکردن ابلیس.

گناه، یعنی سرپیچی از فرمان خدا که در نظام آفرینش، نتیجه‌اش هلاکت و فلاکت (معذب شدن) عبد است. پس هیچ گناهی، کم یا کوچک نیست. چنان چه امیرالمومنین علیه‌السلام فرمودند: «بزرگ‌ترین گناه آن است که صاحبش (مرتکبش) آن را کوچک بشمارد».

اخراج ابلیس به خاطر تکبرش بود
همه جا چنین بیان می‌شود که "ابلیس به خاطر سرپیچی از فرمان رب در سجده به آدم، از بهشت اخراج شد و برای همیشه ملعون (دور از رحمت) گردید."

بله، این گناه عملی ابلیس بود، اما در اصل به خاطر ارتکاب به این گناه اخراج نگردید، بلکه گناه بزرگ‌تری داشت که عامل و سبب این سرپیچی شد و آن گناه اعتقادی است که به مراتب از گناه عملی سنگین‌تر و مهلک‌تر است.

حضرت على(علیه السلام) مى فرمایند: فاعتبروا بما کان من فعل الله بابلیس اذا حبط عمله الطویل و جهده الجهید و کان قد عبدالله سته آلاف؛ پند و عبرت گیرید به آنچه خداوند با ابلیس رفتار کرد، در آن هنگام که اعمال و عبادات طولانى و تلاش و کوشش هاى او را که شش هزار سال بندگى خدا کرده بود به ساعتى تکبر ورزیدن بر باد داد.(نهج البلاغه، خطبه 192)

دقت شود که انسان بسیار مرتکب خطا، گناه و حتی عصیان می‌گردد. اما هیچ گناهی بدتر از "تکبر و خودبزرگ‌بینی" نیست.

بله، خداوند متعال، ارحم الراحمین است، اما انسان باید طالب رحمت و مغفرت باشد که مشمول آن گردد. پذیرش توبه وقتی است که گناهکار به گناهش اذعان کند و طلب بخشش نماید، نه این که انتظار داشته باشد، در عین حال ارتکاب به گناه، ادعای حق به جانبی و تکبر و گردن کشی، مشمول توبه و رحمت نیز بشود.

ابلیس، هیچ گاه پشیمان نشد؛ نه تنها طلب بخشش و توبه نیز نکرد، بلکه تکبر و گردن کشی هم کرد، پس اخراج و معذب شد.

ما نیز باید دقت کنیم که اگر فریب ابلیس و جنود او از شیاطین جنّ و انس یا فریب نفس اماره خویش را خوردیم و در پیشگاه الهی دچار معصیت شدیم، دیگر با تکبر و گردن کشی بیشتر فریب نخوریم. بلکه بگوییم: خدایا! یا ارحم الراحمین، یا غفار الذنوب، یا ستّار العیوب، یا سریع الرضا، ببخش، اشتباه کردم. خدا می‌خواهد انسان به تنزه و سبوحیت خداوند سبحان از یک سو، و به ضعف‌ها و خطاهای خود از سوی دیگر پی ببرد، تا در صدد جبران برآید و رشد کند. پس باید بگوید:

«لَّا إِلَهَ إِلَّا أَنتَ سُبْحَانَکَ إِنِّی کُنتُ مِنَ الظَّالِمِینَ» (الأنبیاء، 87)

ترجمه: (اى خدا) جز تو معبودى نیست، تو (از هر عیب و نقصى) منزه و پاکى، حقّا که من از ستمکاران بودم (زیرا عملى که نتیجه‏ اش نقص بهره من بود بدون توجه به جا آوردم).

باید از ته دل و با باور و اخلاص چنین بگوید، تا پاسخ آید:

«فَاسْتَجَبْنَا لَهُ وَنَجَّیْنَاهُ مِنَ الْغَمِّ وَکَذَلِکَ نُنجِی الْمُوْمِنِینَ» (الأنبیاء، 88)؛ پس ما خواسته او را برآوردیم و او را از اندوه (آن گرفتارى عظیم) نجات بخشیدیم، و ما این گونه مومنان را نجات مى‏ دهیم.

منابع:
sedayeshia.com
askquran.ir
x-shobhe.com
tebyan.net

چرا ساختمان کعبه مکعبی شکل است؟




ساختمان کعبه,ساخت ساختمان کعبه

 

چرا ساختمان کعبه مکعبی شکل است؟

حضرت ابراهیم(ع) به دستور خداوند خانه کعبه را ساخته است؛ از این‌رو نمی‌توان علت خاصّی برای ساختن آن به شکل مکعب پیدا کرد. اما در روایتی به شرح زیر حکمتی معنوی برای آن بیان شده است:
از امام صادق(ع) سؤال شد: براى چه کعبه، کعبه نامیده شده است؟ آن‌حضرت فرمود: «زیرا چهارگوش می‌باشد». سؤال کننده پرسید: براى چه چهارگوش می‌باشد؟ امام(ع) فرمود: «زیرا محاذى و برابر بیت المعمور[1] است و آن چهار گوش می‌باشد». سائل پرسید: براى چه بیت المعمور چهار گوش است؟ امام(ع): «زیرا محاذى عرش است و آن چهار گوش می‌باشد». محضر مبارکش عرض شد: چرا عرش مربّع است؟ آن‌حضرت فرمود: «زیرا کلماتى که اسلام بر آن بنا شده چهار تا است و آنها عبارتند از: «سبحان اللَّه و الحمد للَّه و لا اله الّا اللَّه و اللَّه اکبر».[2]
محمد تقی مجلسی(ره) در شرح این روایت و ارتباط این چهار کلمه شریف با چهار گوش خانه کعبه، چنین می‌گوید:
بیت المعمور مربّع است؛ زیرا برابر عرش است که مربّع می‌باشد و چرا عرش مربّع است؛ زیرا کلماتى که بناى اسلام بر آن نهاده شده، چهار کلمه است که به آن «تسبیحات اربعه» گویند.
ممکن است مراد از عرش در این روایت؛ علم باشد و بناى علوم و معارف حقیقی الهی بر این چهار کلمه بناگزاری شده است؛ به این بیان: «سبحان اللَّه»؛ یعنی این‌که ذات مقدس الهى منزّه از آن است که جسم باشد، یا از قبیل جواهر ممکن الوجود باشد، یا در جهت و یا مکان باشد، یا دیدنى باشد، یا حلول کند در غیر خود، یا متحد با غیر شود. صفات او بزرگ‌تر از صفات ممکنات است و صفات او جدای از ذات نیست، بلکه صفات او عین ذات او است. و منزّه است از ظلم و از هر چه لایق ذات اقدس او نیست.
«الحمد للّه»؛ به معناى این است که جمیع ستایش‌ها و سپاس‌ها مخصوص ذات او است. پس لازم است که جمیع کمالات نیز مخصوص ذات او باشد و چنین ذاتى شایسته پرستش است.
«لا اله الا اللَّه»؛ یعنی خدا، واجب الوجودی است که مستجمع جمیع کمالات و در ذات و صفات یگانه است و او را شبیهى و نظیرى از مادّیات و مجرّدات نیست.
و به «اللَّه أکبر» معارف الهی و خداشناسی تمام و کامل می‌شود؛ زیرا بیان عظمت او است به مرتبه‌ای که عقل‌های عقلا از معرفت ذات و صفات او عاجزند و نهایت معرفت آن است که بدانند ممکن نیست به ذات اقدس واجب او برسند. و هر رکنى از ارکان کعبه حقیقى که ذات اقدس او است، مشتمل است بر کلمه‌ای از این کلمات. پس وقتی بنده روى دل خود را در عبادات متوجه آن کعبه کند، بداند که معرفت کامل آن ذات ممتنع است و رو به این ارکان اعتقادی نموده او را عبادت کند که اگر به این نحو نداند، عبادت او نکرده است، بلکه ساخته خیالى خود را بندگى کرده است.[3]
[1]. بر طبق روایات؛ «بیت معمور» خانه‌اى است در آسمان، که محل زیارت ملائکه است و فرشتگان آن را به عبادت آباد دارند. طباطبایى، سید محمد حسین، المیزان فى تفسیر القرآن، ج 19، ص 6، دفتر انتشارات اسلامى، قم، چاپ پنجم، 1417ق؛ طبرسى، فضل بن حسن، تفسیر جوامع الجامع، ج 4، ص 187، انتشارات دانشگاه تهران، مدیریت حوزه علمیه قم، چاپ اول، 1377ش.
[2]. شیخ صدوق، علل الشرائع، ج 2، ص 398، کتاب فروشى داورى، قم، چاپ اول، 1385ش.
[3]. مجلسى، محمدتقى، لوامع صاحبقرانى مشهور به شرح فقیه، ج 7، ص 9 – 10، مؤسسه اسماعیلیان، قم، چاپ دوم، 1414ق؛ و ر.ک: مجلسى، محمدتقى، روضة المتقین فی شرح من لا یحضره الفقیه، محقق و مصحح: موسوى کرمانى، حسین، اشتهاردى، علی پناه‏، ج 4، ص 3، مؤسسه فرهنگى اسلامى کوشانپور، قم، چاپ دوم، 1406ق.
 منبع:shafaqna.com