رابطه تقسیم روزی و ظرفیت افراد !




رزق روزی, رزق, زیاد شدن رزق روزی

 ما همه شاهد فاصله طبقاتی بین اقشار مختلف جامعه خود هستیم و میبینیم که عده ای با کمترین زحمت هر روز داراتر و داراتر میشوند و عده ای هم به عکس با تمام نیروی خود در تلاشند و به هیچ چیز نمیرسند و یا در حال در جا زدن هستند ؟ واقعا حکمت این همه تضاد چیست ؟ وقتی تقسیم روزی به دست خداست و خداوند عادل است پس این همه نابرابری برای چیست ؟ چرا همه به اندازه هم ندارند تا عده ای از سر فقر و ناچاری دست نیاز جلوی دیگران دراز نکنند ؟

گاه میگویند این تبعیض ها به خاطر ظرفیت افراد است یعنی بعضی از این مرفهان بی درد که در تمام طول عمر خود هر چه خواسته اند در طرفة العینی بست آورده اند با کسانی که عمری در تلاش بوده اند ظرفیتشان بیشتر است؟!

1- در پاسخ به این پرسش ها اجمالا می توان گفت میان زیاد رزق داشتن و داشتن ظرفیت زیاد ملازمه ای وجود ندارد بلکه این تناسب گاهی وجود دارد و گاهی وجود ندارد .
2- با مطالعه قرآن و روایات و تاریخ می توان به آسانی به این نتیجه رسید که افراد بسیاری از مال و ثروت زیادی برخوردار شدند که ظرفیت و آمادگی لازم برای این ثروت و مال هنگفت و فراوان و استفاده درست و بهینه از آن را نداشتند و نمونه قرآنی قارون و فرعون گواه خوبی برای این مدعا است .
3- بنابراین مال فراوان در مورد بسیاری از افراد جنبه آزمایش و امتحان دارد و خداوند آنها را به وسیله آن می آزماید تا میزان ایمان و تعهد و شکر گذاری و ظرفیت آنها در برابر آن ظاهر گردد و طبعا برخی در این آزمایش موفق و برخی نا موفق می باشند .
4- بنابراین نمی توان به طور کلی مال فراوان داشتن را نتیجه جنبه و ظرفیت داشتن صاحب مال دانست هر چند این مطلب در مورد بندگان صالحی مانند حضرت سلیمان علیه السلام صدق می کند و خداوند آن سلطنت عظیم و مال و قدرت فراوان را به خاطر وجود آمادگی و طرفیت به او عطا نمود .

معانی و مصادیق رزق :
رزق عطائى است که از آن منتفع می شوند خواه طعام باشد یا علم و یا غیر آن.
در قرآن مجید گذشته از معناى مشهور به نبوت نیز رزق گفته شده «یا قَوْمِ أَ رَأَیْتُمْ إِنْ کُنْتُ عَلى‏ بَیِّنَةٍ مِنْ رَبِّی وَ رَزَقَنِی مِنْهُ رِزْقاً حَسَناً ...» (هود: 88) و همچنین به امنیت رزق گفته شده « آنها گفتند: ما اگر هدایت را همراه تو پذیرا شویم، ما را از سرزمینمان مى‏ربایند. آیا ما حرم امنى در اختیار آنها قرار ندادیم که ثمرات هر چیزى(از هر شهر و دیارى) بسوى آن آورده مى‏شود؟! رزقى است از جانب ما؛ ولى بیشتر آنان نمى‏دانند»( القصص : 57). و گاهى رزق ، فقط به خوراک اطلاق شده مثل « ... وَ عَلَى الْمَوْلُودِ لَهُ رِزْقُهُنَّ وَ کِسْوَتُهُنَّ ... ـــ ... بر آن کس که فرزند براى او متولّد شده(پدر)، لازم است رزق (خوراک) و پوشاک مادر را به طور شایسته بپردازد. ...» بقره: 233. در این آیه شریفه کسوت (پوشاک ) را از رزق جدا کرده است. در آیه 5 نساء نیز رزق فقط به خوراک اطلاق شده است. در قرآن کریم به باران و چهارپایان اهلی نیز رزق اطلاق شده است.

امیرالمؤمنین (ع) فرمود: « عَرَفْتُ اللَّهَ سُبْحَانَهُ بِفَسْخِ الْعَزَائِمِ وَ حَلِّ الْعُقُودِ وَ نَقْضِ الْهِمَمِ ــ خدا را از راه به هم خوردن تصمیم ها، گشوده شدن گره ها و نقض شدن اراده ها شناختم»

 رزق روزی, رزق, زیاد شدن رزق روزی

 رزّاق کیست؟
رازق تمام مخلوق اوّلاً و بالذّات خداوند است چنانکه فرموده است: «إِنَّ اللَّهَ هُوَ الرَّزَّاقُ ذُو الْقُوَّةِ الْمَتِینُ» (ذاریات:58 ) ؛ مقدم شدن «هو» دلیل حصر است‏. و ایضا فرموده است. « وَ ما مِنْ دَابَّةٍ فِی الْأَرْضِ إِلاَّ عَلَى اللَّهِ رِزْقُها وَ یَعْلَمُ مُسْتَقَرَّها وَ مُسْتَوْدَعَها کُلٌّ فی‏ کِتابٍ مُبین ـــ هیچ جنبنده‏اى در زمین نیست مگر اینکه روزى او بر خداست. او قرارگاه و محل نقل و انتقالش را مى‏داند؛ همه اینها در کتاب آشکارى ثبت است. »( هود: 6) بنا بر این ، غیر خدا فقط در حدّ واسطه فیض در روزی رساندن به مخلوقات نقش دارند.
چرا روزی مردم یکسان نیست؟
شکی در این نیست که تلاش افراد در مقدرات روزی آنها دخیل است. یعنی اگر افراد دنبال روزی خود نروند در موارد بسیاری از آن محروم می شوند. درست است که خداوند متعال روزی رسان است؛ ولی چنین نیست که خدا روزی هر کسی را در دهانش بگذارد. بلی، افرادی هستند که خداوند متعال بی واسطه یا با واسطه روزی آنها را بدون اینکه تلاشی برای کسب آن بکنند می رساند. مثل کودکان شیر خوار و غیر شیر خوار و از کارافتادگان؛ و بلکه اکثر مردم روی زمین. چرا که تنها عدّه اندکی از افراد بشر کار می کنند و افراد تحت تکفّل آنها از دست رنج آنها روزی می خورند.

ولی به هر حال خداوند متعال روزی همه را چنین قرار نداده و روزی تعدادی از انسانها و افراد تحت تکفّل آنها را در گرو تلاش خود آنها قرار داده است. چرا که اگر چنین نمی کرد کمتر کسی حاضر می شد مسئولیت های اجتماعی خود را انجام دهد. کار از نظر اسلام علّت کسب روزی نیست بلکه یک وظیفه شرعی است. و هر کسی موظّف است برای بقاء اجتماع بشری تلاش کند. لکن اگر خدا روزی مردم را به کار آنها گره نمی زد کمتر کسی حاضر می شد به این وظیفه شرعی خود عمل کند. بنا بر این ، تلاش برخی افراد برای رسیدن به روزی لازم است ؛ ولی چنین هم نیست که هر کس بیشتر تلاش نمود حتماً روزی بیشتری نیز به چنگ آورد. این امری است که نیاز به اثبات ندارد چرا که با اندک توجّهی به جامعه انسانی می توان این حقیقت را دریافت که گاه برخی افراد که هم اهل تدبیر و حساب و کتابند ، هم اهل تلاش و کوشش ، در کسب روزی بیشتر شکست می خورند ؛ و در مقابل افرادی بدون کمترین تلاش و یا حتّی بدون هیچ تلاشی به ثروت های هنگفت می رسند. و این نشان می دهد که دست دیگری نیز در کار است. و اساساً یکی از حکمت های تفاوت ارزاق نیز همین است که انسان ها از این راه متوجّه خدا شوند و بدانند که همه امور به دست اوست.لذا امیرالمؤمنین(ع) فرمود: « عَرَفْتُ اللَّهَ سُبْحَانَهُ بِفَسْخِ الْعَزَائِمِ وَ حَلِّ الْعُقُودِ وَ نَقْضِ الْهِمَمِ ــ خدا را از راه به هم خوردن تصمیم ها ، گشوده شدن گره ها و نقض شدن اراده ها شناختم.» (نهج البلاغه/ حکمت 250)

به تصریح قرآن کریم توسعه و تنگى روزى در دست خداست «إِنَّ رَبَّکَ یَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ یَشاءُ وَ یَقْدِرُ إِنَّهُ کانَ بِعِبادِهِ خَبِیراً بَصِیراً ــ پروردگار تو روزى را براى هر کس از بندگانش بخواهد گسترده مى‏کند، و براى هر کس بخواهد محدود مى‏سازد؛ همانا خداوند نسبت به بندگانش خبیر و بصیر است.» اسراء: 30. از ذیل آیه به دست می آید که قبض و بسط روزی ، روى عللى بوده و بی حکمت نیست ، که خدا به بندگان دانا و به صلاح آنها عالم است مشابه این آیه در رعد: 26 ، قصص:82 ، عنکبوت: 62، سباء: 36، زمر: 52 ، نحل: 71 نیز آمده است.

البته تلاش انسان و وارد شدن از راههاى صحیح در کثرت روزى بى تأثیر نیست ؛ ولى به عنوان جزئی از علّت و حتّی از آن هم کمتر و فقط به عنوان علّت معدّ (علّت زمینه ساز) که قابلیت قابل را تتمیم می کند. برای خوردن یک لیوان آب از شیر لوله کشى شهر ، حرکت شخص لازم است ؛ ولی این حرکت در مقابل هزاران و بلکه میلیاردها عاملی که به اذن خدا باعث شده اند تا این آب به لوله های خانه انسان برسد چه قدری دارد. یا انسان برای رسیدن به نان باید گندم بکارد. ولی نقش انسان در روییدن گندم همین است که گندم را برزمین بپاشد و در وقت درو آن را برداشت کند. آنکه یک گندم را صد گندم می کند خداست. لذا فرمود:« آیا هیچ درباره آنچه کشت مى‏کنید اندیشیده‏اید؟! آیا شما آن را مى‏رویانید یا ما مى‏رویانیم؟! »(واقعه/64 و 63) بنا بر این در هر کاری میلیاردها شرائط و مقدمات لازم است که جور کردن همه آنها در اختیار بشر نیست لذا قبض و بسط روزی در دست خدا است و کار و تلاش بشر تنها یکی از آن عوامل است.

پروردگار تو روزى را براى هر کس از بندگانش بخواهد گسترده مى‏کند، و براى هر کس بخواهد محدود مى‏سازد؛ همانا خداوند نسبت به بندگانش خبیر و بصیر است
بنا بر این ، طبق مفاد آیات ، هیچ موجودی محروم از روزی مکفی نیست. لکن در مواردی ، یکی از شروط رسیدن به روزی تلاش خود افراد است. و مراد از تلاش نیز صرفاً کار کردن نیست ؛ بلکه گاهی تلاش به این است شخص یا جامعه حقّ خود را از دیگران بگیرد. مقدار غذا و پوشاک و وسائل راحتی که بر روی زمین وجود دارد چندین برابر نیاز بشر موجود است. لکن تنبلی ، بی تدبیری ، و کج فهمی عدّه ای از مردم باعث شده است که حدود هشتاد درصد ثروت روی زمین در دست بیست درصد مردم قرار گیرد. آیا اگر این هشتاد درصد محروم برای احقاق حقّ خود قیام کنند نمی توانند حقّ خود را از آن بیست درصد مردم بگیرند؟! روشن است که اگر بخواهند می توانند ولی نمی خواهند.

آیا اگر مردم فلسطین ، مردم عراق، مردم افغانستان و مردم دیگر ممالک گرفتار فقر ، یکپارچه برخیزند نمی توانند از عهده اسرائیل و آمریکا و دیگر کشورهای جهانخوار بر آیند؟! اگر بخواهند می توانند؛ ولی اختلافات فکری ، مذهبی ، تنبلی ها ، ترسها و اندیشه های نادرست اجازه چنین کاری را نمی دهد. انبیاء(ع) آمده اند تا بشر را با هم یکرنگ کنند تا در سایه یکرنگی ، همه از مواهب خدادادی عادلانه استفاده کنند. لکن مردم تن به این تعالیم نمی دهند ؛ و تا مردم تن به تعالیم الهی ندهند ، این بی عدالتی در تقسیم رزق ، همواره خواهد بود. این سنّت خداست که هر کس آخرت را رها کرده و فقط دنیا را بخواهد به آن می رسد.

و هر کس برای آخرتش تلاش کند و مجری احکام خدا باشد او هم به اندازه کفاف به دنیا می رسد هم به آخرت. « آن کس که(تنها) زندگى زودگذر(دنیا) را مى‏طلبد، آن مقدار از آن را که بخواهیم و به هر کس اراده کنیم- مى‏دهیم؛ سپس دوزخ را براى او قرار خواهیم داد، که در آتش سوزانش مى‏سوزد در حالى که نکوهیده و رانده(درگاه خدا) است. ـــ و آن کس که سراى آخرت را بطلبد، و براى آن سعى و کوشش کند - در حالى که ایمان داشته باشد- سعى و تلاش او، (از سوى خدا) پاداش داده خواهد شد. »( الإسراء : 18و 19 )

بنابراین، یکی دیگر از از عوامل ازدیاد رزق دینداری یا عدم دینداری است. اگر اجتماع متدینین حقیقتاً از دین تبعیت کنند نعمات الهی به آن جامعه سرازیر می شود و همه به اندازه کفاف از نعمات دنیایی بهره می برند. امّا اگر جامعه ای ادّعای دینداری کند ولی دیندار واقعی نباشد ، برکت از آن جامعه برداشته می شود ؛ و در چنین فضایی فقط کسانی به ثروت می رسند که فقط طالب دنیا هستند و اگر از دین هم حرفی می زنند فقط برای این است که به دنیا برسند. و این از یک طرف مجازات خود آن شخص است که گرفتار سنّت استدارج شده است. و از طرف دیگر مجازات جامعه مدّعی دینداری است. چون در ادّعای خود صدق تامّ ندارند.

  رزق روزی, رزق, زیاد شدن رزق روزی

  حکمت تفاوت در میزان ارزاق
1. تفاوت در رزق باعث می شود که عدّه ای کارفرما و عدّه ای کارگزار و کارگر شوند ؛ و به این وسیله چرخ زندگی اجتماعی می چرخد. در واقع خداوند به هر کسی استعدادهای خاصّی را روزی کرده است. یکی از روزی سلامتی و قدرت بدنی برخوردار است و دیگری از روزی هوش و ابتکار و سومی از مال و منال دنیوه بهره بیشتر برده است ، و چهارمی از حس هنری خوبی دارد و... و همه اینها از سنخ روزی است. لذا همه از روزی برخوردارند لکن سنخ روزیها متفاوت است ؛ و همین امر باعث می شود که همه مردم به همدیگر محتاج باشند. و این احتیاجهای متقابل باعث پدید آمدن اجتماع و بقاء آن می شود. خداوند متعال می فرماید: «أَ هُمْ یَقْسِمُونَ رَحْمَتَ رَبِّکَ نَحْنُ قَسَمْنا بَیْنَهُمْ مَعیشَتَهُمْ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ رَفَعْنا بَعْضَهُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجاتٍ لِیَتَّخِذَ بَعْضُهُمْ بَعْضاً سُخْرِیًّا وَ رَحْمَتُ رَبِّکَ خَیْرٌ مِمَّا یَجْمَعُونَ. ــــ آیا آنان رحمت پروردگارت را تقسیم مى‏کنند؟! ما معیشت آنها را در حیات دنیا در میانشان تقسیم کردیم و بعضى را بر بعضى برترى دادیم تا برخی ، بعضی دیگر را در خدمت گیرند ؛ و رحمت پروردگارت از تمام آنچه جمع‏آورى مى‏کنند بهتر است.»(الزخرف : 32)
2. گاه تفاوت در رزق برای امتحان برخی بندگان است. تا از این راه استعدادهای فطری افراد شکوفا شود. خداوند متعال می فرماید:« امّا انسان هنگامى که پروردگارش او را براى آزمایش، اکرام مى‏کند و نعمت مى‏بخشد(مغرور مى‏شود و) مى‏گوید: «پروردگارم مرا گرامى داشته است. و امّا هنگامى که براى امتحان ، روزیش را بر او تنگ مى‏گیرد ، مى‏گوید: پروردگارم مرا خوار کرده است. »( الفجر : 15و 16)
تفاوت در رزق باعث می شود که عدّه ای کارفرما و عدّه ای کارگزار و کارگر شوند ؛ و به این وسیله چرخ زندگی اجتماعی می چرخد. در واقع خداوند به هر کسی استعدادهای خاصّی را روزی کرده است. یکی از روزی سلامتی و قدرت بدنی برخوردار است و دیگری از روزی هوش و ابتکار و سومی از مال و منال دنیوه بهره بیشتر برده است ، و چهارمی از حس هنری خوبی دارد و... و همه اینها از سنخ روزی است
رزق
3. گاه تفاوت رزق برای این است که خداوند متعال حضور خویش را در تدبیر عالم به بندگانش نشان دهد. و بفهماند که کثرت مال دنیا ، ارزش نبوده و علامت عنایت خاصّ خدا به کسی نیست. خداوند متعال می فرماید:« [روزى قارون] با تمام زینت خود در برابر قومش ظاهر شد، آنها که خواهان زندگى دنیا بودند گفتند: اى کاش همانند آنچه به قارون داده شده است ما نیز داشتیم . به راستى که او بهره عظیمى دارد. ـــ اما کسانى که علم و دانش به آنها داده شده بود گفتند: واى بر شما ثواب الهى براى کسانى که ایمان آورده‏اند و عمل صالح انجام مى‏دهند بهتر است، اما جز صابران آن را دریافت نمى‏کنند. ـــ سپس ما، او (قارون ) و خانه‏اش را در زمین فرو بردیم، و گروهى نداشت که او را در برابر عذاب الهى یارى کنند، و خود نیز نمى‏توانست خویشتن را یارى دهد. ــــ و آنها که دیروز آرزو مى‏کردند بجاى او باشند(هنگامى که این صحنه را دیدند) گفتند: واى بر ما! گویى خدا روزى را بر هر کس از بندگانش بخواهد گسترش مى‏دهد یا تنگ مى‏گیرد! اگر خدا بر ما منّت ننهاده بود، ما را نیز به قعر زمین فرو مى برد. اى واى گویى کافران هرگز رستگار نمى‏شوند. »(قصص/79 ــ 82 )
4. روزی افزون گاه از باب مجازات الهی است. یعنی خداوند متعال کسانی را که خدا را فراموش کرده و دنیا چسبیده اند با امور دنیایی مشغول می کند تا بدون اینکه خود بدانند ناگهان خود را در آتش جهنّم ببینند. خداوند متعال می فرماید:« خدا روزى را براى هر کس بخواهد(و شایسته بداند) وسیع، براى هر کس بخواهد(و مصلحت بداند،) تنگ قرار مى‏دهد؛ ولى آنها[ کافران‏] به زندگى دنیا، شاد(و خوشحال) شدند؛ در حالى که زندگى دنیا در برابر آخرت، متاع ناچیزى است! »(الرعد/26)
5. گاه تنگ نمودن روزی برای این است که بنده خدا طغیان نکند. یعنی همانطور که خدا روزی برخی افراد فاسق را از باب مجازات افزایش می دهد ، روزی برخی افراد مومن را هم کاهش می دهد تا همواره خود را محتاج خدا ببیند و راه طغیان پیش نگیرد. همچنین اگر همه در یک سطح بودند به استخدام همدیگر در نمی آمد ، لذا افراد برای این که داشته های دیگران استفاده نمایند متوسل به زور می شدند ، همان گونه که کشورهای ثروتمند سعی می کنند با افزایش قدرت نظامی خود دیگر کشورهای ثروتمند را مطیع خود کنند یا خود را از تجاوز آنها در امان نگه دارند. بین کمپانیهای ثروت و سرمایه داران نیز چنین رقابتها سخت و گاهاً خونبار وجود دارد. خداوندت متعال می فرماید:« چنین نیست(که شما مى‏پندارید) به یقین انسان طغیان مى‏کند. ــ از اینکه خود را بى‏نیاز ببیند. »(علق/6و7 ) و می فرماید:« بخورید از روزیهاى پاکیزه‏اى که به شما داده‏ایم؛ و در آن طغیان نکنید، که غضب من بر شما وارد شود و هر کس غضبم بر او وارد شود، سقوط مى‏کند. »( طه : 81) و ایضاً «وَ لَوْ بَسَطَ اللَّهُ الرِّزْقَ لِعِبادِهِ لَبَغَوْا فِی الْأَرْضِ وَ لکِنْ یُنَزِّلُ بِقَدَرٍ ما یَشاءُ إِنَّهُ بِعِبادِهِ خَبِیرٌ بَصِیرٌ ــــ اگر خداوند روزى را براى بندگانش وسعت بخشد، در زمین طغیان و ستم مى‏کنند؛ از این رو بمقدارى که مى‏خواهد(و مصلحت مى‏داند) نازل مى‏کند، که نسبت به بندگانش آگاه و بیناست»( شورى:
منبع:mahshar.com

احکام وضو




 

احکام وضو

 


سئوال 1_ برای وضو انجام چه اعمالی لازم است؟

 

جواب ـ در وضو واجب است نیت نموده صورت و دستها را بشویند و جلوی سر و روی پاها را مسح کنند.

 



شستن صورت

س 2_ صورت را چگونه باید شست؟

 

ج ـ درازای صورت را باید از بالای پیشانی جایی که موی سر بیرون می آید تا آخر چانه شست و پهنای آن به مقداری که بین انگشت وسط و شست قرار می گیرد. باید شسته شود و اگر مختصری از این مقدار را نشویند وضو باطل است و برای آنکه یقین کند این مقدار کامل شسته شده کمی اطراف آن را نیز بشویند.

 

 

س 3_ کسی که دست یا صورتش کوچکتر یا بزرگتر از معمول مردم باشد چه وظیفه ای دارد؟

 

ج ـ باید ملاحظه کند که مردمان معمولی تا کجای صورت خود را می شویند او نیز تا همان جا را بشوید.

 

 

س 4_ وظیفه کسی در پیشانی او مو روئیده یا جلوی سرش مو ندارد چیست؟

 

ج ـ باید به اندازه معمول پیشانی را بشوید.

 

 

س 5_ اگر کسی احتمال دهد چرک یا چیز دیگری در ابروها، گوشه های چشم و لب او نمی گذارد آب به آن برسد چه وظیفه ای دارد؟

 

ج ـ چنانچه احتمال او در نظر مردم به جا باشد باید احتیاط پیش از وضو بررسی کند تا اگر مانعی هست برطرف نماید.

 


س 6_ وظیفه کسی که پوست صورت او از لای مو پیدا باشد چیست؟



ج ـ باید آب را به پوست برساند و اگر پیدا نباشد شستن مو کافی است و رساندن آب به زیر آن لازم نیست.

 

 

س 7_ اگر کسی شک کند پوست صورت از لای مو پیدا است یا نه چه کاری باید انجام دهد؟

 

ج ـ بنا بر احتیاط واجب باید مو را بشوید و آب را به پوست برساند.

 

 

س 8_ آیا شستن موهایی که از حد صورت بیشتر است لازم می باشد؟

 

ج ـ {خیر} واجب نیست مانند زیادی محاسن ( ریش ) که از درازا یا پهنای صورت گذشته باشد.

 

 

س 9_ شستن داخل بینی و مقداری از لب و چشم که در وقت بستن دیده نمی شود چه حکمی دارد؟

 

ج ـ واجب نیست ولی برای آنکه یقین کند از جاهایی که باید شسته شود چیزی باقی نمانده مقداری از آنها را نیز بشوید.

 

 

س 10_ نمازهای کسی نمی داند در هنگام وضو مقداری از لب و چشم و داخل بینی را شسته یا نه چه حکمی پیدا می کند؟

 

ج ـ کسی که نمی دانسته باید این مقدار را بشوید اگر نداند در وضوهایی که گرفته این مقدار را شسته یا نه نمازهایی که خوانده صحیح است.

 

 

س 11_ روش صحیح شستن دستها و صورت در هنگام وضو گرفتن چگونه است؟

 

ج ـ باید صورت و دستها را از بالا به پائین شست و اگر از پائین به بالا بشوید وضو باطل است.

 

 

س 12_ اگر دستها را تر کند و به صورت و دستها بکشند وضویش چه حکمی پیدا می کند؟

 

ج ـ چنانچه تری دست به قدری باشد که بر اثر کشیدن دست آب کمی بر آنها جاری شود کافی است.



شستن دستها

 

 

احکام وضو

 

 

س 13_ برای وضو گرفتن بعد از شستن صورت چه وظیفه ای داریم؟


ج ـ باید دست راست و بعد از آن دست چپ را از آرنج تا سر انگشت ها بشویند.

 



س 14_ برای آنکه یقین کند آرنج را کاملا شسته چه کاری باید انجام دهد؟


ج ـ باید مقداری بالاتر از آرنج را نیز بشوید.



س 15_ در موقع وضو دستها را باید تا چه قسمتهایی بشوید؟

ج ـ باید دستها را تا سر انگشتان بشوید و اگر فقط تا مچ را بشوید وضوی او باطل است.

 


س 16_ اگر دستها را پیش از وضو تا مچ شسته باشد آیا شستن دوباره آن لازم است؟

ج ـ بله حتی اگر پیش از وضو دستهای خود را تا مچ شسته باشد.

 


س 17_ شستن دستها و صورت برای وضو گرفتن چند مرتبه لازم است؟

ج ـ مرتبه اول: واجب، مرتبه دوم: مستحب، مرتبه سوم و بیشتر از آن حرام می باشد.

 



س 18_ در هنگام شستن دستها برای وضو شستن اول و دوم و سوم چگونه محاسبه می گردد؟

ج ـ اما کدام شستن اول یا دوم یا سوم است مربوط به قصد کسی است که وضو می گیرد پس اگر به قصد شستن مرتبه اول مثلاً ده مرتبه آب به دستها بریزد اشکال ندارد و همه آنها شستن اول حساب می شود و اگر به قصد اینکه سه مرتبه بشوید سه مرتبه آب بریزد مرتبه سوم حرام است.

 


س 19_ انجام چه امور و حالاتی برای وضو گرفتن مستحب است؟

ج ـ
مستحب است وضو را شاداب گرفت و آب وضو به مقدار یک مد باشد.

 



س 20_ چه کارهایی در هنگام وضو گرفتن مکروه است؟

ج ‌ـ ‌زیاده روی در آب وضو مکروه و چه بسا حرام می گردد.



مسح سر

 

احکام وضو

 

 

س 21_ در وضو گرفتن بعد از شستن هر دو دست چه وظیفه ای داریم؟

ج ـ
بعد از شستن هر دو دست باید جلوی سر را با تری آب وضو که در دست مانده مسح کند و بنا بر احتیاط واجب با دست راست از بالا به پایین مسح نماید.

 



س 22_ جای مسح سر کجاست؟

ج ـ یک قسمت از چهار قسمت سر که مقابل پیشانی است جای مسح می باشد و هر جایی این قسمت را به هر اندازه مسح کند کافی است.

 



س 23_ به چه مقدار باید سر را مسح کرد؟

ج ـ بنا بر احتیاط واجب به مقدار عرض یک انگشت مسح نماید و احتیاط مستحب آن از درازا به اندازه درازای یک انگشت و از پهنا به اندازه پهنای سه انگشت بسته مسح نماید.

 



س 24_ آیا لازم است که مسح سر بر پوست آن باشد؟

ج ـ
{ خیر } لازم نیست مسح سر بر پوست آن باشد. بلکه بر موی جلوی سر نیز صحیح است.

 



س 25_ کسی که موی جلوی سرش بلند باشد، چه وظیفه ای دارد؟

ج ـ کسی که موی جلوی سر او به اندازه ای بلند است که اگر مثلاً شانه کند به صورتش می ریزد یا به جاهای دیگر سر می رسد مانند زنها باید بیخ موها را مسح کند و یا فرق سر را باز کرده پوست سر را مسح کند.

 


س 26_ آیا وضوی کسی که موهای بلند سرش را جلو پیشانی و سر خود جمع کند و آن گاه بر آنها مسح نماید درست است؟

ج ـ
[خیر] بر موهایی که از جاهای دیگر به جلوی سر جمع کند یا آمده باشد و مسح کند باطل است.



مسح پـا هـا

 

احکام وضو

 

 

 

س 27_ در وضو بعد از مسح سر نوبت به چه کاری می رسد؟

ج ـ باید با تری آب وضو که در دست مانده روی پاها را از مسح کند.

 



س 28_ روش صحیح مسح پا چگونه است؟

ج ـ
[باید] روی پاها را از سر یکی از انگشتها تا برآمدگی روی پا مسح کند و بنا بر احتیاط مستحب تا مفصل را مسح نماید.

 



س 29_ آیا باید مسح پای راست را مقدم بر پای چپ نماید؟

ج ـ
بنا بر احتیاط مستحب پای راست را مقدم بر مسح پای چپ نماید.

 



س 30_ آیا می توان با دست چپ پای راست را مسح نمود؟

ج ـ
[خیر] پای راست را با دست راست و پای چپ را با دست چپ مسح نماید.



س 31_ پهنای مسح پا به چه اندازه ای باید باشد؟

ج ـ
پهنای مسح پا به هر اندازه باشد کافی است ولی بهتر است به اندازه پهنای سر انگشت بسته باشد بهتر از آن مسح تمام روی پاست.

 



س 32_ در مسح پا چه اندازه باید دست را روی پا کشید؟

ج ـ واجب نیست که در مسح پا دست را بر سر انگشت ها بگذارد و سپس به پشت پا بکشد بلکه اگر تمام دست را روی پا بگذارد و کمی بکشد کفایت می کند اگر چه قسمت اول بهتر است.

 


س 33_ در مسح سر و روی پا چگونه باید عمل کرد؟

ج ـ
باید دست را روی آن بکشد و اگر دست را نگه دارد و سر یا پا را به آن بکشد وضو باطل است.

 


س 34_ اگر موقعی که دست را بر سر یا پا می کشد سر یا پا حرکت کند وضو چه حکمی پیدا می کند؟

ج ـ
اشکالی ندارد.

 



س 35_ اگر جای مسح پا قدری باشد وضو چه حکمی پیدا می کند؟

ج ـ جای مسح باید خشک باشد و اگر به قدری تر باشد که رطوبت کف دست بر آن اثر نکند خلاف احتیاط واجب است. ولی اگر تری آن کم باشد اما رطوبتی که بعد از مسح در آن دیده می شود بگویند که از تری کف دست است اشکال ندارد.

 



س 36_ اگر برای مسح رطوبتی در کف است نمانده باشد چه وظیفه ای دارد؟

ج ـ نمی تواند دست را با آب غیر وضو تر کند بلکه باید از اعضای دیگر وضو رطوبت بگیرد.

 


س 37_ مسح کردن پا از روی جوراب و کفش چه حکمی دارد؟

ج ـ باطل است.

 



س 38_ در چه صورتی مسح از روی جوراب و کفش مسح کند؟

ج ـ اگر بر اثر سرمای شدید یا ترس از دزد درنده و مانندآن نتواند کفش یا جوراب رابیرون آورد مسح مردن بر آن اشکال ندارد.

 

 


س 39_ اگر روی کفش نجس باشد در هنگام اضطرار چه وظیفه ای دارد؟


ج ـ
‌باید چیز پاکی بر آن بیندازد و به آن مسح کند و بنا بر احتیاط واجب تیمم نیز بنماید.

 



س 40_ وظیفه کسی که روی پای او نجس است و نمی توان برای مسح آن را آب بکشد چیست؟

ج ـ
باید تیمم نماید.

 

 


چـرا دانه‌هـای تسبیح ۱۰۱ عـدد اسـت؟




چـرا دانه‌هـای تسبیح ۱۰۱ عـدد اسـت,تسبیح

تسبیح برای به خاطر سپردن تعداد تسبیحات است، اصل این موضوع به هر روشی ممکن است انجام شود.

 آنچه از روایات استفاده می‌شود این است که در زمان ائمه(علیه السلام) تسبیح ۳۴ دانه و ۳۳ دانه وجود داشته است.

1-«وَ رَوَى عُبَیْدُ اللَّهِ بْنُ عَلِیٍّ الْحَلَبِیُّ عَنْ أَبِی الْحَسَنِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ ع قَالَ لَا یَخْلُو الْمُؤْمِنُ مِنْ خَمْسَةٍ مِسْوَاکٍ وَ مُشْطٍ وَ سَجَّادَةٍ وَ مِسْبَحَةٍ فِیهَا أَرْبَعٌ وَ ثَلَاثُونَ حَبَّةً وَ خَاتَمِ عَقِیقٍ»؛[۱]

امام موسی بن جعفر(علیه السلام) فرمود: مؤمن از پنج چیز بی‌نیاز نیست؛ مسواک، شانه، سجاده، تسبیح ۳۴ دانه و انگشتر عقیق.

2- «قَالَ أَبُو الْحَسَنِ مُوسَى (علیه السلام) لَا تَسْتَغْنِی شِیعَتُنَا عَنْ أَرْبَعٍ خُمْرَةٍ یُصَلِّی عَلَیْهَا وَ خَاتَمٍ یَتَخَتَّمُ بِهِ وَ سِوَاکٍ یَسْتَاکُ بِهِ وَ سُبْحَةٍ مِنْ طِینِ قَبْرِ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ الْحُسَیْنِ ع فِیهَا ثَلَاثٌ وَ ثَلَاثُونَ حَبَّةً مَتَى قَلَبَهَا ذَاکِراً لِلَّهِ کَتَبَ اللَّهُ لَهُ بِکُلِّ حَبَّةٍ أَرْبَعِینَ حَسَنَةً وَ إِذَا قَلَبَهَا سَاهِیاً یَعْبَثُ بِهَا کَتَبَ اللَّهُ لَهُ عِشْرِینَ حَسَنَة»؛[۲]

امام کاظم (علیه السلام) فرموده است: شیعیان ما از چهار چیز بى‌‏نیاز نیستند، حصیرى که بر آن نماز بگزارند و انگشترى که در دست کنند و مسواکى که با آن مسواک کنند و تسبیح از تربت سید الشهداء(ع) که داراى ۳۳ دانه باشد، هرگاه با آن ذکر بگویند خداوند برایشان در قبال هر دانه آن چهار حسنه مى‌‏نویسد و هر گاه بدون این‌که ذکر بگویند، با آن تسبیح بازى کنند، خداوند براى آنان ۲۰ حسنه می‌نویسد.

این دو روایت با هم منافاتی ندارند؛ و اگر جایی ۳۴ دانه گفته شده به این جهت بوده که مهره بزرگ رشته تسبیح را که بالای همه مهره‌ها است، ‌به حساب آورده‌اند و آنجایی که ۳۳ دانه ذکر شده، این مهره به حساب نیامده است؛ محمدتقی مجلسی(پدر علامه مجلسی) در این‌باره می‌نویسد: «سى و سه دانه اصل و یکى بر فوق همه و این تسبیح مولاة و واجب الاطاعة و المحبة ما فاطمه زهرا (صلوات اللَّه علیها) است؛ چون حمزه شهید شد آن‌حضرت از خاک قبر حمزه این تسبیح را ساختند و بعد از هر نمازى به آن تسبیح می‏کردند».[۳]

آنچه اکنون مرسوم است، تسبیحی است که سه ردیف ۳۳ دانه‌‌ای در آن وجود داشته و یک سر تسبیح و دو حد فاصل نیز در آن وجود دارد.

پی نوشت ها:
[۱]. شیخ مفید، محمد بن محمد، کتاب المزار(مناسک المزار)، محقق و مصحح: ابطحى، محمد باقر، ص ۱۵۲، کنگره جهانى هزاره شیخ مفید، قم، چاپ اول، ۱۴۱۳ ق.‏
[۲]. شیخ طوسى، محمد بن حسن، ‏تهذیب الأحکام، محقق و مصحح: موسوی خرسان، حسن، ج ۶، ص ۷۵، دار الکتب الإسلامیة، تهران‏، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ ق‏.
[۳]. مجلسی، محمدتقی، لوامع صاحبقرانی مشهور به شرح فقیه، ج ۳، ص ۴۴۳، مؤسسه اسماعیلیان، قم، چاپ یوم، ۱۴۱۴ق.

منبع: rozenews.com

آیا بهشت و جهنم در روز قیامت، بر روی کره ی زمین تشکیل می شوند؟




بهشت و دوزخ برزخی,جهان برزخ

بهشت و دوزخ برزخی،کانونی از نعمت برای نیکوکاران و عذاب برای بدکاران در برزخ است

 

آیا بهشت و جهنم در روز قیامت، بر روی کره ی زمین تشکیل می شوند، یا در کره ی جداگانه ای می باشند؟ مردم در آن جا چگونه زندگی می کنند؟ آیا به صورت روح و بدون عضو جسمانی زندگی می کنند، یا این که با همین بدن و اعضای جسمانی؟

این سؤال از دو قسمت تشکیل شده است:
1 ـ آیا بهشت و جهنم در کره ی زمین تشکیل می شوند یا در کره ای دیگر؟
2 ـ آیا بهشت و جهنم و معاد فقط روحانی است یا جسمانی هم هست؟


پیش از شروع پاسخ، به چند نکته اشاره می شود:
مراد از بهشت و جهنم چیست؟
از مجموع تعبیراتی که در آیات قرآن و روایات اسلام آمده، بهشت و دوزخ به سه معنای مختلف اطلاق شده است که عبارت اند از:[1]


بهشت دنیا: این بهشت از نظر ظاهر، همان باغ های خرّم و سرسبز این جهان هستند. قرآن درباره ی قوم سبا می فرماید: لَقَدْ کانَ لِسَبَإٍ فی‏ مَسْکَنِهِمْ آیَةٌ جَنَّتانِ عَنْ یَمینٍ وَ شِمالٍ کُلُوا مِنْ رِزْقِ رَبِّکُمْ وَ اشْکُرُوا لَهُ بَلْدَةٌ طَیِّبَةٌ وَ رَبٌّ غَفُور); «برای قوم سبا در محل سکونت شان نشانه ای بود، دو باغ از راست و چپ، از روزی پروردگارتان بخورید و شکر او را به جا آورید، شهری است پاک و پاکیزه و پروردگاری آمرزنده.[2]


به احتمال قوی، بهشت آدم(علیه السلام) نیز یکی از همین باغ های خرّم و با طراوت زمین بوده است.[3]


بهشت و دوزخ برزخی: این بهشت و دوزخ، کانونی از نعمت برای نیکوکاران و عذاب برای بدکاران در جهان برزخ است; یعنی عالمی که در میان دنیا و آخرت قرار دارد و آیه ی 169، سوره ی آل عمران نیز به این معنا اشاره دارد که می فرماید: (وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذینَ قُتِلُوا فی‏ سَبیلِ اللَّهِ أَمْواتاً بَلْ أَحْیاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُون); «هرگز گمان مبر کسانی که در راه خدا کشته شدند مردگان اند، بلکه آنان زنده اند و نزد پروردگارشان روزی داده می شوند».


بهشت و دوزخ رستاخیز: که گاهی از آن تعبیر به «جنه المأوی» می شود.[4]

 

در این که بهشت و دوزخ به دو معنای اول، هم اکنون وجود دارند، بحثی نیست: اصل سخن در مورد بهشت به معنای سوم است که آیا این بهشت بر روی کره ی زمین تشکیل می شود یا در جای دیگری.


مقدمه ی دوم که باید روشن شود، این است که آیا بهشت و جهنم هم اکنون وجود دارند یا خیر؟ زیرا اگر معتقد باشیم که بهشت و جهنم هنگام قیامت ایجاد می شوند، دلیلی ندارد که در مورد محل آن ها بحث کنیم که آیا این ها در روی کره ی زمین ایجاد می شوند، یا در جای دیگری; زیرا در  روز قیامت، زمین متلاشی می شود: (وَ حُمِلَتِ الْأَرْضُ وَ الْجِبالُ فَدُکَّتا دَکَّةً واحِدَة); «و زمین و کوه ها از جا برداشته می شوند و یک باره در هم کوبیده و متلاشی می گردند».[5]و لذا جای این بحث نخواهد بود. به هر حال دو دیدگاه در این رابطه بیان گردیده است:


1 ـ برخی از دانشمندان شیعه و سنی، مثل سید مرتضی و سید رضی (ره) و هم چنین عبدالجبار و ابوهاشم می گویند: بهشت و جهنم، اکنون وجود ندارند; و بعد ایجاد می شوند.[6]


2 ـ اکثریت دانشمندان اسلامی معتقدند که بهشت و جهنم، هم اکنون وجود خارجی دارند، و دلیل هایی از آیات نیز برای این مدعی بیان کرده اند، از جمله: وَ لَقَدْ رَآهُ نَزْلَةً أُخْرى عِنْدَ سِدْرَةِ الْمُنْتَهى‏ عِنْدَها جَنَّةُ الْمَأْوى); «و بار دیگر نیز او را مشاهده کرد نزد سدرة المنتهی که جنة المأوی در آن جا است.»[7]پس جنة المأوی وجود دارد که پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم)آن را نزد سدرة المنتهی مشاهده کرده است.

 

(وَ سارِعُوا إِلى‏ مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّکُمْ وَ جَنَّةٍ عَرْضُهَا السَّماواتُ وَ الْأَرْضُ أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقین); «شتاب کنید برای رسیدن به آمرزش پروردگارتان و بهشتی که وسعت آن، آسمان ها و زمین است، و برای پرهیزگاران آماده شده است.»[8]

 

(... فَاتَّقُوا النَّارَ الَّتی‏ وَقُودُهَا النَّاسُ وَ الْحِجارَةُ أُعِدَّتْ لِلْکافِرین); «از آتشی بترسید که هیزم آن مردم و سنگ ها است و برای کافران آماده شده است».[9]

 

(... وَ إِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحیطَةٌ بِالْکافِرین); «جهنم کافران را احاطه کرده است».[10]

 

از این آیات و آیات دیگری شبیه به این ها که کلمه ی «اعدت» یعنی آماده شده است را به کار برده اند، استفاده می شود که بهشت و جهنم هم اکنون وجود دارند. با توجه به این دو مقدمه، حال به اصل سؤال می پردازیم; بهشت و جهنمی که اکنون وجود دارند کجا هستند؟ آیا این ها در روی زمین هستند یا جای دیگر؟

بهشت و جهنم,معاد,بهشت دنیا

  اکثریت دانشمندان اسلامی معتقدند که بهشت و جهنم، هم اکنون وجود دارند

 
در این جا چند نظریه وجود دارد که عبارت اند از:[11]
1 ـ بهشت و جهنم در باطن و درون این جهان اند ولی ما نمی توانیم با این چشمان آن ها را ببینیم; همان گونه که موجودات بسیاری هستند که با چشم ما قابل درک نیستند; ولی اگر دید و درک دیگری داشتیم می توانستیم هم اکنون آن ها را ببینیم; کما این که از برخی احادیث نیز استفاده می شود که بعضی از مردان خدا، با توجه به درک و دید واقع بینانه ای که در این جهان داشته اند، بهشت و جهنم را نیز با چشمان حقیقت بین خود می دیدند. برای روشن شدن مطلب مثالی می زنیم:


فرض کنید فرستنده ی نیرومندی در یک نقطه ی زمین وجود داشته باشد که به کمک ماهواره های فضایی، امواج آن به سراسر کره ی زمین پخش می شود; هنگامی که در یک مجلس معمولی نشسته باشیم، صدای گفت و گوی اطرافیان را می شنویم اما صداهایی را که آن فرستنده پخش می کند نمی شنویم; گر چه امواج آن همه ی اطراف ما را احاطه کرده باشد. ولی اگر دستگاه داشته باشیم که آن امواج را بگیرد می توانیم صداهای فرستنده را نیز بشنویم; بهشت و جهنم نیز به همین صورت است; یعنی گر چه در باطن و درون این جهان هستند و همه ی اطراف ما را احاطه کرده اند ولی اگر چشم حقیقت بین وجود نداشته باشد، آن ها دیده نمی شوند.


2 ـ عالم آخرت و بهشت و جهنم، محیط بر این عالم است و به اصطلاح، این جهان در شکم و درون آن جهان قرار گرفته است; مانند عالم جنین که در درون عالم دنیا است و عالم جنین خود عالم مستقلی است اما جدای از این عالمی که در آن هستیم نیست بلکه در درون آن است. عالم دنیا نیز نسبت به عالم آخرت همین حال را دارد; یعنی در درون آن قرار گرفته است.


3 ـ بهشت فوق آسمان های هفت گانه است و دوزخ در زمین هفتم می باشد.[12]
با توجه به این نظریات، آن چه که به نظر می رسد و می توانیم با استفاده از آیات و روایات آن را ثابت کنیم، دیدگاه سوم می باشد که در میان مفسران شیعه و سنی، طرف داران زیادی دارد. در این باره دلایل گوناگونی از آیات و روایات بیان شده که به دلیل طولانی شدن بحث، شما پرسش گر عزیز را به منابع تحقیق راهنمایی می کنیم. که معاد هم در مرحله ی جسم و هم در مرحله روح، تحقق می پذیرد; وگرنه حورالعین و قصرها و انواع غذاهای بهشتی و لذت های مادی برای روح به تنهایی معنا ندارد.[13]

 


پی نوشت ها:
[1] - آیت الله مکارم شیرازی، معاد و جهان پس از مرگ، ص 395.
[2] ـ سوره ی سبا، آیه ی 15.
[3] ـ همان.
[4] ـ همان.
[5] ـ سوره ی الحاقه، آیه ی 14.
[6] ـ مکارم شیرازی، همان.
[7] ـ سوره ی النجم، آیات 15 تا 13.
[8] ـ سوره ی آل عمران، آیه ی 133.
[9] ـ سوره ی بقره، آیه ی 24.
[10] ـ سوره ی توبه، آیه ی 49.
[11] ـ تفسیر نمونه، ج 3، ص 94.
[12] ـ تفسیر نمونه، ج 3، ص 94.
[13] ـ تفسیر نمونه، ج 18، ص 489.

 

منبع:andisheqom.com

قبر بلال حبشی کجاست؟




بلال حبشی
بِلال بن رباح معروف به بِلال حبشی در بین سال‌های ۵۷۸ تا ۵۸۲ میلادی در مکّه متولّد شد. او برده امیّه پسر خلف بود و پس از این که اسلام آورد امیّه او را به شکنجه و آزار گرفت. گفته شده او را بدست کودکان سپردند و آنها او را در درّه‌های مکه می‌گرداندند و او پیوسته می‌گفت: احد! احد! (خدای یکتا، خدای یکتا)  ابوبکر، بلال را خرید و آزاد کرد. او در سال ۶۲۲ میلادی، به مدینه هجرت کرد و از آن پس در تمام جنگ‌ها در سپاه اسلام می‌جنگید. او در جنگ بدر، ارباب سابقش امیّه پسر خلف را کشت. بلال هم چنین در جنگ احد، خندق، بنی مصطلق و تبوک حضور داشت.

در بحار الانوار مجلسی آمده‌است هنگامی که جبرئیل اذان و اقامه را از سوی خداوند بر محمد نازل کرد، سر محمد در دامان علی بود. جبرئیل اذان و اقامه را گفت. محمد برخاست و فــــرمود:«ای علی، شنیدی؟» علی پاسخ داد:«آری.» پس از آن پیامبر علی را مامور نمود که به عنوان اولین نفر اذان را به بلال بیاموزد

محمّد او را مؤذن اسلام قرار داده بود. پس از فتح مکّه، بلال در بالای کعبه ایستاد و اذان گفت و در حالی که مشرکان به او سنگ می‌زدند به اذان گفتن ادامه می‌داد. و نقل شده که «شین» را «سین» می‌گفت، و در روایت اسلامی است که سین بلال نزد حقّ تعالی شین است. پس از مرگ محمّد، بلال با سپاه اسامه بن زید به سوریه رفت و اسامه را در این جنگ یاری کرد.

 

 او پس از رحلت پیامبرگرامی اسلام تنها یک بار اذان گفت و آن هم به درخواست حضرت زهرا (س) بود که آن اذان هم به دلیل از هوش رفتن صدیقه کبری (س) نا تمام ماند.


 بلال حبشی  در سال ۶۴۰ میلادی در دمشق وفات یافت. و مقبره ی این صحابی پیامبر اکرم (ص) او هم اکنون در این شهر موجود است.

 

قبر بلال حبشی,بلال حبشی,قبر بلال حبشی کجاست

قبر بلال حبشی

قبر بلال حبشی,بلال حبشی,قبر بلال حبشی کجاست

 قبر بلال حبشی


منبع:aghigh.ir