ذکری برای درمان بیماریها




 

ذکری برای درمان بیماریها

 

 

 

تاثیرات تسبیحات حضرت زهرا(علیهاالسلام)


اگرچه خداوند درمان بسیاری از بیماری ها را در طبیعت قرار داده, اما یاد او می تواند دارویی مجزا و موثر به حساب آید.همچنین دعا و ذکر به عنوان داروی مکمل نیز می تواند درمان طبیعی را سرعت بخشد. تجربه نشان داده که مداومت بر تسبیح حضرت فاطمه(علیهاالسلام) در بهبود بیماریها نیز بسیار کارساز است.

 

یاد خداوند, گذشته از آنکه نیاز معنوی انسان را سیراب می کند و آبادی سرای آخرت را در پی دارد, تاثیرات فراوانی هم در همین زندگی مادی ما می گذارد. بسیاری از مشکلات دنیوی ما با اتکا به یاد پروردگار و بهره گیری از ذکر خداوند حل شدنی است.

 

تاثیر شگرفی که یاد خدا در مملکت دل می گذارد, جسم را نیز بی بهره نمی نهد و مشکلات و سختی ها را نیز سامان می بخشد.

 

اما در میان اذکاری که ما را به یاد خدا می اندازند, برخی کاربردی تر و تاثیرگذارتراند و برخی از آنها نسبت به دیگر اذکار از کارایی بیشتری برخوردارند. یکی از این از اذکار پر خیر و برکت, ذکری است که پیامبر خدا به حضرت فاطمه علیهاالسلام آموخت و از آن پس به نام او ثبت گردید. پیامبر خدا(صلّی الله علیه و آله) در مورد تاثیرات فراوان این ذکر می فرماید:

 

تسبیحات فاطمه تعقیباتی است که گوینده آن از فایده آن بی نصیب نمی ماند (و بسیار پر فایده است).(1)

 

این تسبیح تشکیل شده است از 34 مرتبه الله اکبر, 33 مرتبه الحمدلله و 33 مرتبه سبحان الله که تاثیرات فراوانی برای آن گفته شده است. اکنون به برخی از آنها که در بازتابی از سخنان اهل بیت است, اشاره می کنیم:


حلاّل مشکلات

پیامبر خدا وقتی شنید که فاطمه(علیهاالسلام) مشکلات فراوانی دارد و کار سخت منزلش سبب آزار او گشته, این تسبیح آسمانی را به او یاد داد تا شبها پیش از خواب در بستر خود بخواند. به قول امام صادق(علیه السلام) اگر چیزى بالاتر از آن وجود داشت، رسول خدا همان را به دخترش فاطمه یاد مى داد.(2) بنابراین بهترین ذکری که می تواند حلال مشکلات باشد و آرامش را بر زندگی انسان حاکم کند, همین ذکر 100 قسمتی و کوتاه است.

 

خوشبختی

خوشبختی مفهومی است گسترده که هم اشاره به بخت آسمانی انسان دارد و هم می تواند اشاره به خوشبختی دنیوی او داشته باشد. امام صادق(علیه ‌السلام) به یکی از یاران خود فرمود:

 

«ما (اهل بیت) کودکانمان را همانگونه به خواندن تسبیح فاطمه(علیهاالسّلام) سفارش می کنیم که به نماز فرمان می دهیم. پس تو نیز بر آن مواظبت کن. زیرا هر کس به خواندن این تسبیح, مداومت کند بدبخت نخواهد بود.»(3)


امام صادق علیه السلام می فرماید:

هر کس(بلافاصله) پس از هر نماز واجب، پیش از آنکه آسوده بنشیند, تسبیح فاطمه(علیهاالسلام) را بگوید، خداوند بهشت را براى او واجب مى گرداند.

 

فشار شدید مسایل مالی, بدهکاری, مصیبت های پی در پی و سختی هایی که انسان را اسیر خود می کند, نمونه ای از بدبختی دنیایی است که یاد خدا به روش تسبیحات حضرت زهرا(علیهاالسلام) می تواند مشکل گشای آن باشد.

 

درمان بیماری ها

اگرچه خداوند درمان بسیاری از بیماری ها را در طبیعت قرار داده, اما یاد او می تواند دارویی مجزا و موثر به حساب آید. همچنین دعا و ذکر به عنوان داروی مکمل نیز می تواند درمان طبیعی را سرعت بخشد. تجربه نشان داده که مداومت بر تسبیح حضرت فاطمه(علیهاالسلام) در بهبود بیماریها نیز بسیار کارساز است. مردى خدمت امام صادق(علیه السّلام) رسید و با او سخن گفت. اما هیچ یک از سخنان امام را نشنید و گفت: گوشم سنگین است. امام به او فرمود: چرا تسبیح حضرت فاطمه را نمى‏خوانى؟ گفت: تسبیح فاطمه چیست؟ امام نیز به او یاد داد. او می گوید: من به این ذکر ادامه دادم تا گوشم باز شد.(4)

 

ایمنی از شرور

امام صادق(علیه السلام) نقل می کند که دو برادر به خدمت پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) شرفیاب شدند و به ایشان گفتند: مى خواهیم براى تجارت به شام برویم. به ما بیاموز که برای حفظ خود چه بخوانیم. پیامبر به آنان فرمود: هر گاه در بستر قرار گرفتید، ابتدا تسبیح فاطمه و سپس آیة الکرسى را بخوانید که حتما تا بامداد از هر چیز در امان خواهید ماند.

 

آنها در مسیر چنین کردند و غارتگران نتوانستند به آنها آسیبی برسانند. این قضیه به گونه ای رخ داد که دزدان نیز از درماندگی خود شگفت زده شدند و جریان را از آنها پرس و جو کردند.(5)


طرد شیطان و رضایت پروردگار

شیطان از ابتدای آفرینش انسان, کینه او را در دل خود پرورانده و هر روز با آن زندگی می کند. او همیشه و در همه حال در کمین انسان نشسته و منتظر یک لحظه غفلت است تا به او حمله ور شود و از او امتیاز بگیرد. اما گاهی هم با دیوار مستحکمی رو به رو می شود که دیگر توان نفوذ به آن را ندارد. برخی از اعمال ما و برخی از اذکار ویژه سدّ دفاعی خوبی در برابر شیطان است. امام باقر(علیه السلام) می فرماید:

 


تسبیح فاطمه شیطان را طرد می کند و خداوند را راضى مى نماید.(6)

 

امام باقر(علیه السلام) می فرماید: هر کس تسبیح حضرت فاطمه(علیهاالسلام) را بگوید و سپس از خدا طلب آمرزش کند و استغفار نماید, آمرزیده خواهد شد.

 

نورانیت شب و ختم به خیر شدن روز

 

امام باقر(علیه السلام) می فرماید: وقتى به رختخواب مى روید، فرشته ای بزرگوار و شیطانی ناپاک و سرکش شتابان به سویتان می آیند. فرشته مى گوید: روز خویش را با عمل خیر ختم کن و شب خود را با عمل خوب آغاز نما. اما شیطان مى گوید: روز خود را با گناه ختم کن و شب خود را با گناه آغاز نما.

 

اگر انسان, از فرشته پیروی کند و روز خود را با یاد خدا به پایان برد, فرشته، شیطان را از او دور مى راند. بدین ترتیب که هنگام وارد شدن به بستر, تسبیح فاطمه بگوید که در این صورت آن فرشته تا هنگام بیدار شدن از خواب از او حفاظت می کند.

 

هنگامی هم که بیدار شد، همان شیطان و همان فرشته شتابان به سوی او می آیند و همان سخنان را تکرار می کنند. اگر بنده در اول صبح خدا را یاد کند, فرشته، شیطان را از او دور مى راند و خداوند در برابر این عمل، عبادت یک شب را براى او مى‏نویسد.(7)

 

یاد خدا مقدمات سفر پر خیر و برکت آخرت را فراهم می آورد و آخرتی آباد را برای انسان رقم می زند. در این میان تداوم یاد خدا آن هم به وسیله ذکرهایی که بیشتر سفارش شده اند, این مسیر را هموارتر و آسان تر می نماید. امام صادق علیه السلام می فرماید:

 

هر کس(بلافاصله) پس از هر نماز واجب، پیش از آنکه آسوده بنشیند, تسبیح فاطمه(علیهاالسلام) را بگوید، خداوند بهشت را براى او واجب مى گرداند.(8)

 

ثواب فراوان و پیشتاز

عده ای از فقراء و مستمندان خدمت رسول خدا رسیدند و عرض کردند: اى رسول خدا، توانگران همانند ما نماز می خوانند و روزه می گیرند. در حالی که آنان اموالی دارند که می توانند در راه خدا انفاق کنند و بنده آزاد کنند و صدقه دهند. (در نتیجه ما بواسطه ندارى از ثواب این اعمال بى بهره هستیم). پیامبر به آنان آموخت که پس از هر نمازی تسبیح حضرت فاطمه(علیهاالسلام) بگویند و پس از آن ده بار لا اله الا الله بخوانند. سپس به آنان فرمود: بدین ترتیب شما از آنان پیشی خواهید گرفت و آنان دیگر از شما پیش نخواهند افتاد.(9)

 

امام باقر(علیه السلام) نیز می فرماید: درست است که این تسبیح به زبان و از نظر تعداد صد تا است اما در میزان الهی هزار عدد به حساب می آید.(10)


آمرزش گناهان

امام باقر(علیه السلام) می فرماید: هر کس تسبیح حضرت فاطمه(علیهاالسلام) را بگوید و سپس از خدا طلب آمرزش کند و استغفار نماید, آمرزیده خواهد شد.(11)

 


پس دوستان بکوشید که از قافله جا نمانید!

 

 

...............................................


1- بحارالأنوار, ج 82, ص 329.

2- الکافی، ج 3، ص 343.

3- همان.

4- مشکاة الأنوار فی غرر الأخبار، ص 278.

5- المحاسن, ج 2, ص 368.

6- ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، ص 16.

7- بحارالأنوار, ج ‏73، ص 209.

8- بحارالأنوار, ج ‏57، ص 38.

9- جامع الأخبار, ص 54.

10- ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، ص 16.

11- همان.

 

چرا قرآن کریم به زبان عربی و در عربستان نازل شد؟




چرا قرآن کریم به زبان عربی است,قرآن کریم

چرا قرآن کریم به زبان عربی است؟

برای جواب به این سوال، نکاتی را که متناسب با مورد توجه قرار دادن دو ویژگی:

الف: ویژگی های خاص منطقه ی شبه جزیره ی عربستان

ب: خصوصیات منحصر به فرد زبان عربی است، بیان می کنیم:

1: منطقه ی شبه جزیره ی عربستان، محل پرورش و توسعه ی ادیان و شریعت های مختلف بوده  است.

2: خانه ی کعبه به عنوان یکی از بزرگترین مکان های مقدس، در این منطقه بنا شده است.

3: بدیهی است زمانی که قرآن کریم بر مخاطبین عرب زبان، نازل شود، باید با زبانی هماهنگ با آنان باشد و اگر غیر از این بود، این سوال جا داشت که گفته شود چرا قرآن به زبانی هماهنگ با مخاطبین اش نازل نشده است.

« وَمَا أَرْسَلْنَا مِن رَّسُولٍ إِلَّا بِلِسَانِ قَوْمِهِ لِیُبَیِّنَ لَهُمْ فَیُضِلُّ اللَّـهُ مَن یَشَاءُ وَیَهْدِی مَن یَشَاءُ وَ هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ [ابراهیم/4] و ما هیچ پیامبرى را جز به زبان قومش نفرستادیم تا [بتواند به وسیله آن زبان ، پیام وحى را به روشنى] براى آنان بیان کند. پس خدا هر کس را بخواهد [به کیفر تعصب و عنادش] گمراه مى‏کند ، و هر کس را بخواهد هدایت مى‏نماید، و او تواناى شکست‏ناپذیر و حکیم است ».

4 : دسترسی منطقه ی عربستان به جاده ی ابریشم، نقش بسزایی در تبادل افکار و عقاید را ایفاء می کرده که در نتیجه ی آن ترویج و گسترش دین اسلام را به سایر نقاط به همراه داشته است.

بدین جهت، بدیهی است زمانی دین مبین اسلام می توانست سراسری و جهانی گردد که، ابتدا این دین در منطقه ی بعثت پیامبر، مورد قبول واقع شود و عرب ها به آن ایمان آورده باشند و سپس بعد از آن انتظار گسترش به باقی مناطق را داشت.

5 : زبان عربی یکی از وسیع ترین و کامل ترین زبان ها از حیث لغت و واژگان است.

زبان شناسان عقیده دارند که زبان عربى داراى امتیازاتى است که در سایر زبان ها نیست ؛ قواعد آن قیاسى تر از سایر زبان هاست. اشتقاق کلمات و واژه هاى آن بیش از سایر زبان هاست.

براى مثال افعال در زبان عربى به جاى شش صیغه، چهارده صیغه دارند; تمام اسم ها مۆنث و مذکر دارند و افعال و ضمایر و صفت ها مطابق آن ها مى باشند. دستور زبان و علم فصاحت و بلاغت آن نیز، این زبان را از دیگر زبان ها ممتاز مى سازد; از این رو در باره ى زبان عربى قرآن، می فرماید: نزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِینُ ، عَلَى قَلْبِکَ لِتَکُونَ مِنَ الْمُنذِرِینَ ، بِلِسَانٍ عَرَبِیٍّ مُّبِینٍ (شعرا آیه 193- 195) نازل نمود جبرئیل امین بر قلب تو به زبان عربی آشکار .

در روایتى آمده است:
«یبیّن الألسن و لا تبیّنه الألسن(اصول کافى، ج2، ص637، کتاب فضل القرآن) عربى فصیح، از واژه ها و ساختارى برخوردار است که گویایى دیگر زبان ها را دارد، در حالى که زبان هاى دیگر گویایى زبان عربى را ندارند».

در تفسیر نورالثقلین در تفسیر “بلسان عربی مبین”‌ شخصی به نام حجال از امام صادق(علیه السلام) سوال نمود. ایشان فرمودند: یعنی آن زبان ها را روشن می کند و آن را زبان ها روشن نمی کنند.( نورالثقلین: ج 4، ص 65، فصلت، آیه 44)

6 : زبان عربی، زبان اهل بهشت نیز معرفی شده است. حضرت رسول صلوات الله علیه می فرمایند:

«اُحبُّ العربَ؛ لثالث، لأنّی عربی والقرآن عربی و کلام اهل الجنة عربی،[ محمد حسین طباطبائی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 17، ص 545] یعنی من عرب را به خاطر سه چیز دوست می دارم: اول این که خودم عرب هستم، دوم این که قرآن عربی است، و سوّم این که زبان اهل بهشت عربی است ».


7 : شیوایی و رسایی این زبان به حدی است که می توان بدون ابهام ، مقصود خود را بطور واضح و روشن به مخاطب فهماند. چنانچه خداوند نیز در کلام خود می فرمایند:

« قُرْآنًا عَرَبِیًّا غَیْرَ ذِی عِوَجٍ لَعَلَّهُمْ یَتَّقُونَ (زمر/28) قرآنى است گویا و روشن بدون هر گونه انحراف و کژى، براى اینکه [در سایه تعالیمش از شرک ، عصیان و فساد] بپرهیزند.»

8- با توجه به حکیم بودن خداوند و این که او خالق و معلم زبان انسان هاست و مرتبه هاى استوارى و کیفیت زبان ها را مى داند، نازل شدن قرآن به زبان عربى چیزى جز مقتضاى مصلحت و حکمت الهى نیست.

کِتابٌ أُحْکِمَتْ آیاتُهُ ثُمَّ فُصِّلَتْ مِنْ لَدُنْ حَکِیم خَبِیر;( هود، آیه 1) این کتابى است که آیاتش استحکام یافته، سپس تشریح شده، از نزد خداوند حکیم و آگاه - نازل گردیده است.

 نکته ی آخر:
قرآن کریم درباره ی مشرکانی که این چنین سوالاتی را به قصد شبهه افکنی بیان می کنند، می فرمایند:

« وَلَوْ نَزَّلْنَاهُ عَلَىٰ بَعْضِ الْأَعْجَمِینَ  فَقَرَأَهُ عَلَیْهِمْ مَا کَانُوا بِهِ مُۆْمِنِینَ [شعراء/198-199] اگر آن را بر برخى از غیر عرب‏ها نازل کرده بودیم، و او آن را بر عرب‏ها مى‏خواند ، باز هم به آن ایمان نمى‏آوردند!».

منابع:
rqoran.mihanblog.com
porsemanequran.com

نظر اسلام درباره بیمه چیست؟



بیمه,بیمه چیست,بیمه جانی و مالی

 

نظر اسلام درباره بیمه چیست؟

نظر اسلام، راجع به مسئله بیمه (جانی و مالی) چیست؟

پاسخ اجمالی

بیمه، نوعى تعهّد و پیمان میان دو شخص حقیقى یا حقوقى است که به موجب آن یک طرف متعهّد مى ‌گردد در ازاى پرداخت مبلغى از سوى طرف دیگر، در صورت وقوع حادثه، همۀ خسارت وارده بر او یا بخشى از آن را جبران نماید.

بیمه انواع مختلف دارد که از نظر اسلام، تمام اقسام آن با مراعات شرایط خاص خود، صحیح می باشند.

پاسخ تفصیلی

در فقه، به مواردی بر می خوریم که صورت عقد بیمه را داشته است، از جمله آنها می توان به مسئله «ضمان جریره»[1] اشاره کرد که این قرارداد در دوران جاهلیت وجود داشت و اسلام نیز آن را به رسمیت شناخت.

در حقیقت «عقد ضمان جریره» نوعی بیمه است، امّا در بُعد کوچک که هر یک از طرفین، تحت شرایطى، غرامت جرایم یکدیگر را بر عهده مى‏ گیرند و در مقابل این تعهد، در شرایط خاصى، از یکدیگر ارث مى‏برند.[2]

در دوران ما که زندگى صنعتى، سوانح و آسیب ها و آفات و خطرات و نگرانی هایى را در مشاغل تجارى، کارگرى و ... پدید آورده است، با توجه به قوانین و مقررات اسلامى،‏ باید این نوع نگرانی ها برطرف شود و گاهى که بر اثر آتش سوزى مغازه و خانه، و یا کشتى تجارى تمامى اموال انسان از بین مى‏رود، با برنامه ریزى خاص خسارت او بر طرف گردد.

تعریف بیمه   

بیمه، نوعى تعهّد و پیمان میان دو شخص حقیقى یا حقوقى است که به موجب آن یک طرف متعهّد مى‌گردد در ازاى پرداخت مبلغى از سوى طرف دیگر، در صورت وقوع یا بروز حادثه، خسارت وارده بر او یا بخشى از آن را جبران نماید.

متعهّد را «بیمه‌گر»، طرف تعهّد را «بیمه گذار» و وجه پرداختى از سوى طرف تعهّد به متعهّد را «حقّ بیمه» یا «وجه بیمه» گویند. [3]

بیمه انواع مختلف دارد؛ مانند بیمۀ عمر، بیمۀ بهداشت و درمان، بیمۀ حوادث، بیمۀ بیکارى و بیمۀ شخص ثالث و... که در احکام، تفاوتى میان انواع بیمه نیست.[4]

حکم شرعی بیمه

مراجع عظام تقلید در این باره می گویند: گرچه بیمه عقد مستقلى است اما مى‌توان آن را در قالب عقود دیگر از قبیل صلح، اجرا نمود. این قرارداد از عقدهاى لازم به شمار مى‌رود و جز با رضایت طرفین قابل فسخ نیست.[5]

تمام اقسام بیمه با به کار بردن شرایط آن، صحیح است[6]، چه بیمۀ عمر باشد، یا بیمۀ کالاهاى تجارتى، یا عمارات یا کشتی ها و هواپیماها و یا بیمه کارمندان دولت یا مؤسسات، یا بیمۀ شهروندی و روستایی.[7]

شرایط بیمه

در بیمه، علاوه بر شرایطى که در سایر عقود مطرح است؛ از قبیل بلوغ، عقل، اختیار و غیر آنها، چند شرط دیگر معتبر است که عبارت اند از:

1. تعیین مورد بیمه؛ یعنی چه شخصی یا کالایی مورد بیمه قرار گرفته است.

2. مشخص کردن دو طرف عقد که اشخاص اند، یا مؤسسات و یا دولت.

3. تعیین مبلغى که باید پرداخت شود.

4. مشخص کردن اقساط و زمان پرداخت آن.

5. تعیین مدت بیمه.

6. مشخص کردن خطرهایى که موجب خسارت مى‌شود؛ مثل حریق، غرق، سرقت، وفات یا بیماری. البته مى‌ توان کلیۀ مواردی را که موجب خسارت مى‌شود، به عنوان موارد خسارت قرار داد.[8]

عقد بیمه به چند صورت اجرا می شود.

یک. آن که بیمه گذار بگوید: به عهدۀ من فلان مقدار که در فلان زمان، و ماهى فلان مقدار بدهم، در مقابل آن؛ خسارتى که به مغازۀ من مثلًا از ناحیۀ آتش سوزی یا دزدى وارد شد، جبران نمایى و طرف مقابل نیز قبول کند.

دو. بیمه گر بگوید جبران خسارتى که به مؤسسه شما وارد مى‌شود؛ مثلًا از ناحیۀ آتش سوزی یا دزدى، بر عهدۀ من است، و در برابر آن؛ فلان مقدار به من بدهى.

لازم به ذکر است که تمام قیودى که قبلا ذکر شد، باید در هر دو صورت، معلوم شود.[9]

 

[1]. ضمان جریره، قراردادى است میان دو نفر تحت شروط خاصى، مبنى بر این که اگر هر یک از آنها به طور خطا مرتکب جنایتى شود طرف مقابل آن را جبران کند.

[2]. ر.ک: مطهرى، مرتضى، فقه و حقوق (مجموعه آثار)، ج‌20، ص 383، قم - ایران، چاپ اول، بی تا.

[3]. هاشمى، سید محمود ، فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت علیهم السلام،  ج‌2، ص 213، مؤسسه دائرة المعارف فقه اسلامى ، قم، چاپ اول، 1426 ه‍ ق.

[4]. خمینى، سید روح اللّٰه، مترجم: اسلامى، على، تحریر الوسیلة، ج‌4، ص 449 ، دفتر انتشارات اسلامى، قم، چاپ 21، 1425 ق.

[5]. توضیح المسائل (محشى - امام خمینى)، ج2، ص 893.

[6] البته، به شرطی که رعایت دیگر قوانین شرعی و کشوری در آن شده باشد.

[7]. همان،ص792، م 2866.

[8]. همان، ص 792.

[9]. همان، ص 793، م 2865.

 

منبع:islamquest.net

 

آیه برای اینکه دچار فراموشی نشوید!


 

آیه برای اینکه دچار فراموشی نشوید

 

 

اگر می خواهید هیچ گاه دچار فراموشی نشوید این آیه را مرتب بخوانید.



رَبَّنا لا تُواخِذْنا اِنْ نَسینا اَوْ اَخْطأنا رَبَّنا وَ لا تَحْمِلْ عَلَیْنا اِصْراً کَما حَمَلْتَهُ عَلَی الَّذینَ مِنْ قَبْلِنا رَبَّنا وَ لا تُحَمَّلْنا ما لا طاقَهَ لَنا بِهِ وَاعْفُ عَنّا وَ اغْفِرْلَنا وَ ارْحَمْنا اَنْتَ مَوْلانا فَانْصُرْنا عَلَی الْقَوْمِ الْکافِرین. (آخر سوره بقره)

 

 

 

داستان زندگی حضرت ادریس




حضرت ادریس,زندگی حضرت ادریس,زندگی نامه حضرت ادریس

داستان زندگی ادریس
پیامبرى ادریس (ع)
حضرت ادریس(ع)پس از آدم و شیث(علیه السلام)به مقام پیامبری برگزیده شد.او همواره مردم را به پرستش خدای یگانه و دوری ازگناه دعوت می کرد و پیروانش را به ظهور پیامبران بعدی، بویژه خاتم الانبیاء محمد مصطفی(ص)، بشارت می داد.


در نام این پیامبراختلاف است. گروهی نامش را اخنوع و لقبش راادریس دانسته اند. دسته ای وی را «اوزریس» خوانده، ادریس رامعرف این نام شمرده اند. جمعی معتقدند نامش در تورات «اخنوع»یا «خنوع» است و «هرمس الهرامسه» و «مثلث النعمه » و «المثلث» لقب داده اند; زیرا ملک و حکیم و نبی بوده است.


علامه طباطبایی(ره)در این باره می فرماید: نام ایشان به زبان یونانی طرمیس بود که در زبان عربی اخنوع گفته می شود. اما بعضی دیگر می گویند: در زبان یونانی به ایشان ارمیس می گویند که درزبان عربی هرمس گفته می شود و خداوند عزوجل هم در کتاب قرآن ایشان را ادریس نامید.»


حضرت ادریس (ع) از جمله پیامبرانى است که در قرآن، از آنان یاد شده است خداى سبحان فرمود:
<وَإِسْمعِیلَ وَإِدْرِیسَ وَذَاالْکِفْلِ کُلٌّ مِنَ الصّابِرِینَ»؛ (۱) <وَاذکُرْ فِى الکِتابِ إِدْرِیسَ إِنَّهُ کانَ صِدِّیقاً نَبِیّاً * وَرَفَعْناهُ مَکاناً عَلِیّاً»(۲)
قرآن، وى را به صفاتى، چون صبر و راستگویى و برخوردار از مقام برجسته، توصیف فرموده است. خلاصه نظر دانشمندان در باره وى این است که او نخستین پیامبرى بود که جبرئیل(ع) براى ارشاد و هدایت نسل (قابیل) بر او وحى نازل کرد تا از طغیان و سرکشى و کفر خویش دست برداشته و به پیشگاه خداوند توبه نمایند، و طبق دستوراتِ آیین او زندگى کنند.


قرآن، در باره زندگى و دستوراتِ دین و آیین ادریس (ع) مشروحاً سخن نگفته است، چنان‏که سند تاریخى و پا برجایى هم از زندگى او در دست نیست. معتبرترین کتابى که درباره او سخن گفته تاریخ الحکماء (۳) است که ما به بیان برخى مطالب پراکنده‏اى که در آن وجود دارد، مى‏پردازیم، البته نه به عنوان این‏که این مطالب حقایقى بى‏چون و چراست، بلکه از باب آگاهى.


خصوصیات ادریس
حضرت ادریس(ع)به کثرت درس و تعلیم و نشر احکام و سنن الهی مشهود بود و بدین سبب وی را «ادریس » نامیدند.او نخستین کسی بود که به نوشتن پرداخت و در علم ستاره شناسی وحکمت نظر کرد. خداوند وی را از اسرار و چگونگی ترکیب فلک ونقطه اجتماع ستارگان آگاه ساخت و شمار سالها و دانش ریاضی وهیئت به او آموخت.


وقتی ادریس به پیامبری مبعوث شد، مردم به هفتاد و دو زبان سخن می گفتند و خدای متعال همه آن لغات را به وی تعلیم داد. او همچنین نخستین کسی بود که حرفه و هنر دوزندگی داشت و لباس می دوخت. قبل از وی مردم پوست برتن می کردند. ادریس خیاط بود و در مسجد سهله بدین کار اشتغال داشت.
آن پیامبر بزرگوار نخستین فرستاده خداوند بود که با اسلحه به جنگ دشمنان (فرزندان قابیل)رفت. یکی از فرزندان قابیل را به اسارت در آورد. 


فرزندان ادریس
ادریس پیامبر فرزندان متعددی داشته که فقط نام «متوشلخ» و «ناخورا» و «حرقاسیل» در کتابها ذکر شده است. 


زبان ادریس
ابن عباس می گوید: پنج تن از پیامبران به زبان سریانی(یونانی)سخن می گفتند:
۱- آدم(ع)
۲- شیث(ع)
۳- ادریس(ع)
۴- نوح(ع)
۵- ابراهیم(ع) 


ادریس چندمین پیامبر است؟
مشهور این است که حضرت ادریس(ع)سومین پیامبر است و پس از آدم و شیث(ع)بدین مقام برگزیده شد. گروهی وی را دومین پیامبر می دانند و دسته ای نیز نوح راپیامبر دوم شمرده اند و ادریس را یکی از انبیاء بنی اسرائیل می دانند. ابن کثیر در پاسخ این گروه می گوید: این سخن گمانی بیش نیست.
گروهی نیز ادریس را یکی از علمای بنی اسرائیل دانسته اند. این سخن به وسیله بعضی از مفسیران رد شده است. 


آیا الیاس همان ادریس است؟
ابن مسعود و ابن عباس چنان نقل کرده اند که الیاس همان ادریس است. البته این سخن صحیح نیست; زیرا طبق کتب تاریخی الیاس ازفرزندان نوح(ع)و ادریس جد پدر نوح است و این دو قابل جمع نمی نماید.


ولادت و دوران کودکی آن حضرت
اندیشمندان در مورد زادگاه و محل نشو و نماى آن حضرت اختلاف دارند، عده‏ اى گفته ‏اند: وى در مصر متولد شده و او را هرمس الهرامسه(۴) نامیده‏اند و زادگاهش در <منف» (نام شهرى در مصر) است. و نیز گفته ‏اند نام وى به زبان یونانى ارمیس بوده که معناى عربى آن هرمس و به زبان عبرى خنوخ و در عربى اخنوخ تلقى شده است و خداى – عزوجل – او را در قرآن که به زبان عربى آشکار نازل شده ادریس… خوانده است.

هرمس (ادریس) از مصر بیرون رفت و در زمین گردش کرد و سپس به آن سرزمین بازگشت، [سرانجام‏] خداوند او را در هشتادو دو سالگى به نزد خود بالا برد (از دنیا رفت)(۵).


دسته ‏اى دیگر معتقدند که، ادریس(ع) در بابِل متولد و در همان‏جا بزرگ شد. وى در اوایل عمر خویش از علوم شیث بن آدم که جدّ اعلاى او بود بهره مى‏جست… و آن‏گاه که به حد کمال رسید، خداوند بدو نبوت و پیامبرى عنایت فرمود.


آن حضرت، مردمِ فاسد را از مخالفتِ با آیین حضرت آدم و شیث(ع) نهى مى‏کرد و [در این راستا] عده‏اى اندک از او اطاعت کرده و بیشتر آنان با وى به مخالفت برخاستند،از این رو او و پیروانش از آن سامان بیرون رفته تا به مصر رسیدند.


ادریس(ع) و همراهانش در مصر اقامت گزیدند و مردم را به امر به معروف و نهى از منکر و اطاعت از خداى – عزّوجلّ – دعوت کرد، چنان‏که گفته شده: وى مردم را به آیین الهى و یگانگى خدا و پرستش آفریدگار و رهایى مردم از عذاب آخرت به وسیله کردار شایسته در دنیا دعوت نمود و آنها را بر بى‏رغبتى به دنیا و رفتار عادلانه تشویق کرد و دستور داد تا آن‏گونه که وى مى‏گوید نماز به جاى آورند و دستور داد ایام مشخصى در هر ماه روزه بگیرند و آنها را به جهاد براى مبارزه با دشمنانِ دین و آیین خود تشویق و براى دستگیرى از مستمندان به آنان دستور پرداخت زکات را صادر فرمود.


جمله <الایمان بالله یورث الظفر؛ ایمان به خدا پیروزى را در پى دارد» برنگین انگشترى وى منقوش بود و بر کمربندى که هنگام نماز میت مى‏پوشید، این جمله نوشته شده بود: <السعید من نظر لنفسه و شفاعته عند ربه اعماله الصالحه؛ سعادتمند کسى است که در کارهاى خویش بیندیشد و کارهاى شایسته وى شفیع او نزد پروردگارش خواهد بود.»


داستانی عبرت انگیز
آورده اند: قوم حضرت ادریس(ع) بر او خیلی جفا کرد، تا اینکه خدا خطاب به ادریس فرمود اینان قدر پیامبر وحجت من را نمی دانند لذا تصمیم گرفته ام ، تورا از ایشان بگیرم و اینگونه غیبت چهل ساله ادریس آغاز گشته و قوم او دچار عذاب الهی گشتند.


چنان گرسنگی آنان را فرا گرفت که سنگ بر شکمشان می بستند ، پس از چهل سال فقهایی در میان ایشان ظاهر شدند (خوب دقت فرمایید نقش ولایت فقیه در عصر غیبت همین است) و خطاب به مردم گفتند:
ادریس از میان ما رفت ولی خدای ادریس که هست، مگر ادریس از ما چه می خواست ؟ فقط یک جمله  ”در محضر خدا معصیت نکنید”.


مردم پذیرفتند و از همان لحظه توبه نموده و گناهان خود را تر ک کردند به محض این تصمیم ، خداوند به ادریس فرمود:
برخیز که بندگانم لایق گشته اند و زمان ظهور  تو فرا رسیده است ادریس خطاب به خداوند متعال عرضه داشت :خدایا اینان قوم فاسقی هستند و ممکن است توبه شان حقیقی نباشد.
به خاطر این ترک اولی و تعلل از سوی ادریس ، خدا ۳ روز گرسنگی  به او چشاند همانگونه که قومش این رنج را تحمل کرده بودند و پس از آن ادریس دو باره در میان قوم خود ظاهر گشت و به ادامه ماموریت الهی خود پرداخت.


آری ادریس پس از چهل سال دوباره ظهور کرد چون قومش لایق حضور حجت خدا شدند و شرط اصلی این ظهور اصلاح افراد آن جامعه بود.
ای کاش می دانستیم چون گنه کاریم و چون  ۱۱ حجت خدا را کشتیم خداوند آخرین گنجینه خود را از ما گرفت و تا روزی که همچون قوم ادریس پیامبر به این نتیجه نرسیم که دلیل غیبت چیزی جز گناه کاری ما نبوده خدا حجت خود را نخواهد فرستاد.


از جمله گفتار آن حضرت این است که فرمود:
- هرگز کسى نمى‏تواند خدا را بر نعمت‏هایش سپاس گوید، آن گونه که او نسبت به بندگانش عطا و بخشش فرموده است.
- خدا را با نیّت خالص بخوانید و روزه و نمازهاى خویش را نیز خالصانه به جا آورید.
- نسبت به دنیا دارىِ مردم حسد نورزید، زیرا بهره ‏ورى آنان اندک است.
- کسى که از حد کفایتِ زندگى، قانع نباشد، هیچ چیز او را بى‏ نیاز نمى‏ کند.
- حیات و زندگىِ روح، در حکمت نهفته است.
منبع:asemoni.com