آیا استخاره با قرآن صحیح است


 

استخاره با قرآن,استخاره

 آیا استخاره با قرآن صحیح است؟

در روایاتی از امام صادق(ع)حکایت شده که" قبل از استخاره دو رکعت نماز بخوانید بعد استخاره کنید، طلب خیر کنید یا با دعا طلب خیر بکنید
استخاره‌ای که در روایات اسلامی آمده همان طلب خیرکردن از خداست، یعنی هرکاری را که می‏‌خواهیم شروع کنیم اول از خدا بخواهیم، که خدایا! خیر مرا در این کار قرار بده! خدایا مرا در این کار راهنمائی کن! خدایا عاقبت این کار را ختم به خیر کن! این طلب خیر کردن و استخاره کردن است.
در مورد استخاره روایات متعددی در کلام بزرگان دین وارد شده است از جمله در روایتی از امام صادق(ع)حکایت شده است که: " اگر کسی بدون استخاره وارد کاری شود و مورد ابتلاء و امتحان و در معرض مشکلات قرار بگیرد پاداش به او داده نمی‏‌شود1".یا در روایت دیگری حکایت شده: «از شقاوت و بدبختی است که کسی عملی انجام دهد و استخاره از خدا نکند.»
همچنین از امام صادق(ع)حکایت شده: "اگر کسی از خدا طلب خیر کند خداوند به او خیر می‏‌دهد، اگر چه در آن کار مشکلاتی برای او واقع شود و (به ظاهر) نامطلوب باشد ولی عاقبت کار را خدا خیر قرار می‏‌دهد3".
یکی از مسائل مهم در این زمینه، روش و چگونگی استخاره‏ و انجام آن و توسط چه کسانی است، زیرا چیزی که امروزه انجام می‏‌شود مثل استخاره با تسبیح و مانند آنها را بزرگان معتقدند: «نوع من القرعه‏» نوعی قرعه‏‌کشی است یعنی اگر کسی بین دو کار، مشورت کرد و طلب خیر نمود، ولی نتوانست تشخیص بدهد که کدام بهتر است و متحیر ماند اینجا می‏‌گویند استخاره کند که «نوعٌ من القرعه‏» نوعی قرعه‏‌کشی است، که این راه را انتخاب بکنم یا آن راه را، و این که «قرعه راه‏‌حل هر مشکلی است» در قواعد فقهی هم مطرح است.
بنابراین در روایاتی از امام صادق(ع)حکایت شده که" قبل از استخاره دو رکعت نماز بخوانید بعد استخاره کنید، طلب خیر کنید یا با دعا طلب خیر بکنید4".
و در روایت دیگری از آن حضرت آمده است که" اگر عبدی و بنده‏‌ای از خدا طلب خیری (استخاره) کند اگر چه یک مرتبه، خداوند به او الهام می‏‌کند که چه کاری را انجام بدهد و او را به طرف کار خیر، و چیزی که خیرش در اوست راهنمائی می‏‌کند5".
استخاره با قرآن‏
استخاره با قرآن این است که اگر واقعاً انسان بر سر دو راه متحیر ماند بعد از طلب خیر از خدا و مشورت با اهلش و ... باز هم نتوانست راهی را انتخاب کند قرآن را باز کند راهش را خدا نشان می‏‌دهد.
از امام صادق علیه السلام حکایت شده: " اگر نتوانستی کاری را تشخیص دهی قرآن را باز کن اولین چیزی که به چشمت آمد طبق آن عمل کن. مثلًا اگر آیه‏ بهشت بود طبقش عمل کن، اگر آیه‏ عذاب بود طبقش عمل نکن6".
دلایل جواز استخاره با قرآن
درباره‌ی استخاره با قرآن روایاتی از پیشوایان معصوم علیهم السلام نقل شده است که به برخی از آن‌ها اشاره می‌شود:
روایت شده است که: یسع بن عبدالله قمی به امام صادق(ع)عرض کرد: گاهی می‌خواهم کاری انجام دهم ولی متحیر هستم که آیا انجام دهم یا نه؟ امام صادق (ع)به او فرمود: "هنگام نماز که شیطان از هر وقت دیگر از انسان دورتر است قرآن را بگشا، اولین آیه‌ای که در آغاز صفحه دست راست می‌بینی، عمل کن7".
همچنین از رسول خدا(ص)نقل شده است که فرمود: هنگام استخاره با قرآن، ابتدا سه بار سوره‌ی توحید را بخوان سپس سه بار صلوات بر محمد و آلش بفرست، سپس بگو: «اللهم تفألت بکتابک و توکلت علیک فأرنی من کتابک ماهو مکتوم من سرک المکنون فی غیبک». یعنی: "خدایا به کتاب تو تفأل می‌زنم، و بر تو توکل می‌کنم و از کتابت آن‌چه را که در نهان غیب تو، پوشیده شده به من بنمایان.» پس از این دعا، قرآن را بگشا و از سطر اول، صفحه‌ی سمت راست، مقصود خود را به دست آور.8"
در جایی دیگر نقل شده که وقتی خبر تولد زید را به پدر بزرگوارش امام سجاد(ع) دادند، امام به اصحاب خود رو کرد و فرمود: نام این کودک را چه بگذارم؟ هر کس، نامی گفت، حضرت قرآن طلبید قرآنی را به آن حضرت دادند، به قران تفأل زد، این آیه آمد: «وفضل الله المجاهدین علی القاعدین اجراً عظیماً».بار دیگر قرآن را گشود، این بار در آغاز صفحه‌ی اول قرآن، این آیه آمد: «ان الله اشتری من المؤمنین انفسهم و اموالهم بان لهم الجنه یقاتلون فی سبیل الله... وذلک هو الفوز العظیم».امام سجاد (ع)به این دو آیه نظر انداخت و دید هر دو در مورد جهاد در راه خدا است و از آنچه که رسول خدا (ص) در مورد «زید» فرموده بودند که در صلب امام سجاد (ع)پدید می‌آید، دریافت که این کودک همان زید است، آن‌گاه مکرّر به حاضران فرمود: "سوگند به خدا این همان «زید» است9" و نام او را زید گذاشت.
منابع:
1- بحارالانوار، ج 91، ص 222- 223
2- بحارالانوار، ج 91، ص 256
3- وسائل الشیعه، ج 5، ص 204
4- میزان الحکمة، ج 3، ص 226
5- بحارالانوار، ج 91، ص 257
6- میزان الحکمة، ج 3، ص 228 و وسائل الشیعه، ج 4، ص 875
7- مجلسی، محمد باقر، مفاتیح الغیب، ص 42 و 43.
8 مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج 91، ص 241.
9- ابوالفضل طریقه‌دار، استخاره و تفأل، ص 26 به نقل از عیون اخبار رضا، ج 1، ص 195.
منبع:isna.ir

 

 استخاره با قرآن

 

 

 

فضیلت و خواص سوره شوری


 

خواص سوره شوری,سوره شوری,فضیلت سوره شوری

شوری و نام دیگرش «حمعسق» (1) چهل و دومین سوره قران است که مکی ودارای 53 آیه می باشد.


از رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم نقل شده: هر کس سوره شوری را قرائت کند در شمار کسانی است که فرشتگان بر او درود می فرستند و برای او طلب امرزش و رحمت الهی می کنند.(2)


امام صادق علیه السلام نیز فرمودند: هر کس سوره شوری را قرائت کند خداوند در روز قیامت به گونه ای او را بر می انگیزد که چهره اش مانند برف سپید و مانند خورشید درخشان است تا اینکه نزد پروردگارش می ایستد. خداوند می فرماید: ای بنده ام! بر قرائت سوره شوری مداومت کردی در حالی که از ثوابش آگاه نبودی! اما اگر ثواب ان را می دانستی دائما قرائت می کردی. ولی من جزا و پاداش تو را به شکل کامل به تو عطا می کنم. سپس می فرماید: او را به بهشت درآورید و به او قصری از یاقوت سرخ بدهید که خداوند به آن شرافت داده است و به گونه ای است که از درون بیرون آن و از بیرون، درونش دیده می شود و در آن هزار حوریه بهشتی و هزار خدمتکار زن و هزار خدمتکار مرد برای خدمت به او هستند.(3)


آثار و برکات سوره
1) رفع عطش
 امام صادق علیه السلام فرمودند: هرکس این سوره را بنویسد و بشوید و از آب آن در سفر بنوشد بعد از آن نیازمند آب نمی شود و دچار عطش نخواهد شد...(4)


2) رفع شک
 از حضرت صادق علیه السلام روایت است که: هر کس سوره شوری را بنویسد و بشوید و...
این آب را با خاک رس مخلوط کنند و از گل بدست آمده کوزه ای بسازند و پس از آن آب در آن بریزند و کسی که شک زیاد دارد از آن بنوشد به حالت عادی بر می گردد.(5)


3) دیدن خواب خوش
 اگر این سوره را نوشته و شب هنگام خواب زیر بالشت نهد خوابهای خوشی ببیند.(4)
ــــــــــــــــــــــــــــ
پی نوشت:
(1)درمان با قرآن،ص 92
(2)مجمع البیان، ج9، ص25
(3) ثواب الاعمال، ص113
(4)مستدرک الوسائل، ج4، ص312
(5) همان
(4) درمان با قرآن، ص93
منابع: «قرآن درمانی روحی و جسمی، محسن آشتیانی، سید محسن موسوی ، درمان با قرآن، محمدرضا کریمی»

احادیثی گهربار درباره خندیدن



حدیث,احادیث,حدیث درباره خنده

احادیثی گهربار درباره خندیدن

پیامبر صلى الله علیه و آله:
کَبُرَ مَقتا عِندَ اللّه‏ِ الأَکلُ مِن غَیرِ جوعٍ ، وَالنَّومُ مِن غَیرِ سَهَرٍ، وَالضِّحکُ مِن غَیرِ عَجَبٍ ، وصَوتُ الرَّنَّةِ عِندَ المُصیبَةِ ، وَالمِزمارُ عِندَ النِّعمَةِ؛
خوردن از سرِ سیرى، خواب بى‏ شب‏ زنده‏دارى ، خنده بى[موجب] شگفتى ، ناله و مویه بلند به هنگام مصیبت ، و بانگ ناى در نعمت و شادمانى ، نزد خدا سخت ناپسند است .
(کنز العمّال، ج 16، ص 80، ح 44011)

 

حدیث,خندیدن,احادیث

 

پیامبر صلى الله علیه و آله:
ایّاکَ اَنْ تَضْحَکَ مِنْ غَیْرِ عَجَبٍ ، اَوْ تَمْشىَ و تَتَـکَلَّمَ فى غَیْرِ اَدَبٍ؛
از خندیدنِ بى تعجّب [و بى‏ جا] یا راه رفتن و سخن گفتنِ بى‏ ادبانه بپرهیز.
(بحار الأنوار، ج 75، ص 8 ، ح 63)

 

حدیث,خندیدن,احادیث

 

امام هادى علیه السلام:
[اَلْمُؤْمِنُ] یُحْسِنُ وَیَبْکی کَما أَنَّ الْمُنافِقُ یُسیى‏ءُ وَ یَضْحَکُ؛
مؤمن خوبى مى‏ کند و مى ‏گرید، ولى منافق بدى مى‏ کند و مى‏ خندد.
(مکارم الأخلاق، ص389)

 

حدیث,خندیدن,احادیث

 

امام حسن عسکرى علیه السلام:
مِن الجَهلِ الضّحکُ من غیرِ عَجَبٍ؛
خنده‏اى که از روى تعجب نباشد نشانه نادانى است .
(تحف العقول، ح 487 - منتخب میزان الحکمة، ص 120)

 

حدیث,خندیدن,احادیث

 

 لقمان علیه السلام:
لاِبنِهِ : یا بُنَیَّ ، ایّاکَ وکَثرَةَ الضِّحکِ ؛ فَإِنَّهُ یُمیتُ القَلبَ؛
لقمان به پسرش گفت: «پسرم! از خنده زیاد بپرهیز؛ زیرا دل را مى ‏میراند».
(تفسیر قرطبی، ج 13، ص 175)

 

حدیث,خندیدن,احادیث

 

لقمان علیه السلام:
لاِبنِهِ : یا بُنَیَّ ، لا تَضحَک مِن غَیرِ عَجَبٍ ، لا تَمشِ فی غَیرِ أرَبٍ ، ولا تَسأَل عَمّا لا یَعنیکَ؛
لقمان به پسرش گفت: «پسرم! بدون تعجّب [و بى‏جا ]خنده نکن و بى هدف ، راه نرو و از چیزى که به تو مربوط نیست ، نپرس ».
(فیض القدیر، ج 1، ص 162)

 

حدیث,خندیدن,احادیث


امام على علیه السلام:
خَیرُ الضِّحکِ التَّبسُّمُ؛
بهترین خنده ، تبسّم است.
(غرر الحکم و درر الکلم، ح4964)

 

حدیث,خندیدن,احادیث

 

امام حسن عسکری علیه السلام:
مِنَ الجَهلِ الضِّحکُ مِن غَیرِ عَجَبٍ؛
خنده بیجا از نادانى است.
(تحف العقول)

 

حدیث,خندیدن,احادیث


پیامبر صلى الله علیه و آله:
لو تعلمون ما أعلم لضحکتم قلیلا و لبکیتم کثیرا؛
اگر آنچه من دانسته ام بدانید خنده کم و گریه بسیار میکنید.
(نهج الفصاحه، ح 2320)

 

حدیث,خندیدن,احادیث


پیامبر صلى الله علیه و آله:
الضّحک ضحکان ضحک یحبّه اللَّه و ضحک یمقته اللَّه فأمّا الضّحک الّذی یحبّه اللَّه فالرّجل یکشر فی وجه أخیه شوقا إلى رؤیته، و أمّا الضّحک الّذی یمقته اللَّه تعالى فالرّجل یتکلّم بالکلمة الجفاء و الباطل لیضحک أو یضحک یهوى بها فی جهنّم سبعین خریفا؛
خنده دو قسم است خنده ایست که خدا آن را دوست دارد و خنده ایست که خدا آن را دشمن دارد، اما خنده اى که خدا آن را دوست دارد، آنست که مرد به روى برادر خویش از شوق دیدار وى لبخند زند اما خنده اى که که خداى والا آن را دشمن دارد آنست که مرد سخن خشن و ناروا گوید که بخندد یا بخندند و بسبب آن هفتاد پائیز در جهنم سرنگون رود.
(نهج الفصاحه، ح1892)

 

حدیث,خندیدن,احادیث

 

امام صادق علیه ‏السلام :
کَثرَةُ الضِّحکِ تُمیتُ القَلبَ؛
خنده بسیار، دل را مى ‏میرانَد.
(کافى، ج 2، ص 664)

 

حدیث,خندیدن,احادیث


امام باقر سلام الله علیه :
تَبَسُّمُ الرَّجُلِ فی وَجهِ أخیهِ المُؤمِنِ حَسَنَةٌ
لبخند آدمى به روى برادر مؤمنش، حسنه است.
بحارالأنوار - ج 74 - ص 288. میزان الحکمة ج6 - ص407- ح11133
منبع : aviny.com

نماز استغاثه به امام زمان (علیه السلام)



 

نماز استغاثه, نماز استغاثه به امام زمان

 

سیّد علی خان (ره)در «الکلم الطّیب»می گوید :این ،استغاثه به امام زمان (ع)،هرجا باشی دو رکعت نماز با حمد و سوره به جای آور ،آنگاه رو به قبله زیر آسمان بایست و بگو :
«سلام الله الکامل التّامّ الشّامل العامّ ،وصلواته الدّائمة و برکاته القائمة التّامّه ،عل حجّة الله و ولیّه فی أرضه و بلاده، و خلیفته علی خلقه و عباده ،و سلالةالنّبوّة ،و بقیّة العترة و الصّفوة ،صاحب الزّمان ،و مظهر الایمان ،و ملقّن أحکام القرآن ،و مطهّر الأرض و ناشر العدل فی الطّول و العرض ،والحجّة القائم المهدیّ ،الإمام المنتظر المرضیّ ،و ابن الأئمة الطّاهرین ،الوصیّ بن الأوصیاء المرضیّین ،الهادی المعصوم بن الائمة الهداة المعصومین.
السّلام علیک یا معزّ المؤمین المستضعفین ،السّلام علیک یا مذلّ الکافرین المتکبّرین الظالمین . السّلام علیک یا مذل ّ الکافرین المتکبّرین الظالمین . السّلام علیک یا مولای یا صاحب الزّمان ،السّلام علیک یابن رسول الله، السّلام علیک یابن أمیر المؤمنین ،السّلام علیک یابن فاطمة الزّهرا ء سیّدة نساءالعالمین.
السلام علیک یابن الأئمة الحجج المعصومین و الإمام علی الخلق أجمعین ،السّلام علیک یا مولای سلام مخلص لک فی الولایة.
أشهد أنّک الإمام المهدیّ قولا و فعلاً ،وأنت الّذی تملأ الأرض قسطا و عدلا ،بعد ما ملئت جوراً و ظلماً فعجّل الله فرجک ،وسهّل مخرجک ،وقرّب زمانک ،و کثّر أنصارک و أعوانک ،وأنجز لک ما وعدک ،فهو أصدق القائلین «و نرد أن نمنّ علی الذین استضعفوا فی الأرض و نجعلهم أئمة و نجعلهم الوارثین».(1)
یا مولای یا صاحب الزّمان ،یابن رسول الله ،حاجتی کذا و کذا . فاشفع لی فی نجاحها ،فقد توجّهت إلیک بحاجتی ،لعلمی أنّ لک عند الله شفاعة مقبولة و مقاما محمودا ،فبحقّ من اختصّکم بأمره ،و ارتضاکم لسرّه ،و باشّأن الّذی لکم عند الله بینکم و بینه ،سل الله تعالی فی نجح طلبتی ،و إجابة دعوت ،وکشف کربتی ؛
سلام کامل ،تمام ،شامل و عامّ خداوند و درودهای همیشگی و برکات پاینده و کامل خدا ،بر حجّت خدا و ولیّ او بر روی زمین و شهرهای او و جانیشین او بر آفریدگان او و بندگانش و برنسل پاک نبوّت و باقی مانده عترت و برگزیدگان ،حضرت صاحب الزّمان و آشکار کننده ایمان و آموزنده و تعلیم گر احکام قرآن و پاک کننده زمین و نشر دهنده عدل در طول و عرض(جهان )و حجّت قائم مهدی ،امام منتظر پسندیده و فرزند پیشوایان پاک، وصی که فرزند اوصیای پسندیده است . راهنمای معصومی که فرزند امامان هدایت گر معصوم است.
سلام بر تو ای عزّت بخش مؤمنانی که آنها را ضعیف شمرده و به ناتوانی واداشته اند ،سلا م بر تو ای خوارکننده کافران متکبّر ستمگر ؛سلم بر تو ای مولای من ،ای صاحب الزّمان ؛سلام بر تو ای فرزند رسول خدا؛سلام بر توای فزرند امیر مؤمنان ؛سلام بر تو ای فرزند فاطمه زهرا سرور زنان جهانیان.
سلام بر تو ای فرزند امامان که حجّت های معصوم بودند و ای رهبر و پیشوای تمام خلایق؛سلام بر تو ای مولای من ؛سلام (کسی که در ولایت برای تو اخلاص دارد (تنها ولایت و محبّت تو را دارد).
شهادت می دهم که همانا تو پیشوای هدایت شده و هدایت گری از جهت گفتار و کردار و تو همان کسی هستی که زمین را از عدل و داد پر خواهی کرد بعد از آنکه از جور و ستم پرشده باشد ؛پس خدا در ظهورت تعجیل کند و خروجت را آسان و زمان ظهورت را نزدیک نماید و یاران و یاوران تو را زیاد گرداند و به آنچه به تو وعده داده است و فا کند،که او راستگوترین سخنگویان است (آنجا که می فرماید:)«می خواهیم بر اهل ایمانی که در زمین ضعیف شمرده شده اند منّت گذاشته ،ایشان را پیشوایان خلق و وارثان زمین قرار دهیم».
ای مولای من ای صاحب الزّمان ،ای فرزند رسول خدا ؛حاجتم چنین و چنان است [و به جای «کذاوکذا»حاجت خود را ذکر نماید ]،تو در مورد برآورده شدن آن برای من (در پیشگاه خدا)شفاعت کن ،که من به شما برای رفع حاجتم روی آورده ام ؛چون می دانم که شما را به امر خودش اختصاص داد و برای اسرار خود برگزید و به آن شأن و مقامی که نزد خدا برای شما است و ارتباطی که میان شما و اوست از خدا بخواهید که خواسته هایم را برآورده ساخته ،دعایم را مستجاب گرداند و اندوهم را برطرف سازد».
و هرچه دوست داری ،دعا کن و بخواه که ان شاءالله بر آورده می شود.(2)
علامه شیخ محمود عراقی در کتاب «دارالسّلام »- که در آن جریان کسانی که به ملاقات و عرض سلام خدمت امام زمان (ع)تشرّف یافته اند ،ذکر شده است ،می نویسد :این عمل را خودم تجربه کرده و آثار عجیبی از آن مشاهده نموده ام ،بعضی از علما از یاد دادن آن به نااهلان خودداری می کردند و از کارهایی بود که در گرفتاری های بزرگ آن را تجربه کرده بودند.(3)
ایشان در «دار السّلام »می فرماید :به نظرمی رسد سوره «فتح»و «نصر»برای بعد از سور ه «حمد»تعیین شده و فاضل معاصر آن را معیّن فرموده است و بعید نیست که انجام این عمل در نیمه شب معیّن شده باشد ؛چون راوی در آن وقت مأمور به انجام شده بود و اطلاقی در کلام نیست تا غیر آن وقت را هم شامل شود ،لذا قدر متیقّن و آن وقت حتمی و یقینی همان نیمه شب است.
فاضل معاصر از قول کفعمی قبل از نماز و زیارت علاوه بر تعیین این دو سوره ،غسل را نیز افزوده است ،هر چند در کتاب «مصباح الزائر»سوره معیّن نشده است . بنابراین آنچه از فرمایشات این بزرگواران ظاهر می شود این است که تعیین سوره ها و تعیین وقت گرچه اقوی نیست ولی به احتیاط نزدیک تر می باشد و انجام دادن غسل شرط نشده گر چه آن هم مطابق با احتیاط است.(4)
پی نوشت ها :
1ـ سوره قصص(28)،آیه 5.
2ـ مفاتیح الجنان ،ص177،الکلم الطّیب ،ص83.
3ـ التحفة الرضویّة ،ص134.
4ـ عراقی ،دارالسّلام ،ص197.
منبع:نشریه موعود شماره 102

فرق بین شیعه و سنی چیست؟



شیعه و سنی,اختلاف شیعه و سنی,شیعه,سنی,فرق بین شیعه و سنی

فرق بین شیعه و سنی چیست؟

در رابطه با اختلافات موجود بین شیعه و سنی در مورد نماز توجه به چند نکته لازم است:

 اولاً: اختلاف بین شیعه و سنی در نماز تنها در جزئیات است والا در کلیات با هم مشترکند.

ثانیاً: ریشه اساسی اختلاف آن است که اهل تسنن به سیره خلفا روی آورده، و حتی اجتهادات آنان در برابر نصوص دینی را حجت می‏دانند، لذا حتی در مواردی که سیره خلفا برخلاف ظاهر قرآن یا سنّت پیامبر(ص) باشد، به آن عمل می‏کنند.
 
هم‏چنین در این زمینه از فقیهانی غیراز اهل بیت(ع) نیز تبعیت می‏کنند. ولی شیعیان در فقه و نیز اصول اعتقادی خود پیرو مکتب اهل بیت(ع) می‏باشند همین امر موجب آن گردیده که تفاوت‏های عملی نیز در احکام بروز نماید.گفتنی است که پس از پیامبر اکرم‏(ص) افراد زیادی به عنوان صحابه و یا تابعین، از آن حضرت نقل حدیث می‏کردند. این نقل‏ها سرآغاز شکل گیری فقه و مکاتب فقهی بوده است.

متاسفانه به دلیل فاصله گرفتن حکومت و خلافت پس از پیامبر اکرم(ص) از اهلبیت(ع) که آگاهترین افراد به احکام دین بوده اند، این حکومت‏ها بنا به دلایل سیاسی به ترویج افراد و مکاتبی که متفاوت با مکتب اهل بیت(ع) بود همت گماشتند تا آن جا که حتی تا چند قرن همه مذاهب فقهی دیگر رسمیت داشتند، ولی مکتب اهل بیت رسمیت نیافته بود.

مهمترین موارد اختلافی شیعه و سنی در احکام نماز مربوط به وضو و جمع خواندن نمازهای ظهر و عصر و مغرب و عشاء می باشد،که به اختصار بدانها اشاره می کنیم:

 در رابطه با اختلاف در وضو باید گفت:
 وضوی‌ همه‌ مسلمانان‌ تا خلافت‌ عثمان‌ صورت‌ واحدی‌ داشته‌ و مانند وضوی‌ کنونی‌ شیعه‌ بوده‌ است‌. این‌ مسأله‌ با آیه‌ قرآن‌ نیز تطبیق‌ دارد که‌می‌فرماید: «وامسحوا برؤسکم‌ و ارجلکم‌» (سوره‌ مائده‌ ، آیه‌ ۶ ) در این‌ آیه‌ خداوند امر به‌ مسح‌ سر و پاها نموده‌ است‌، در حالیکه‌ اهل‌ تسنن‌ پاها را می‌شویند، علت‌ تغییر وضو این‌ بود که‌ عثمان‌ در اواسط‌ دوران‌ خلافت‌ خود نسبت‌ به‌ چگونگی‌ وضوی‌ پیامبر(ص) گرفتار تردید شد، او سپس‌ وضوی‌ پیامبر(ص) رابه‌ شکلی‌ که‌ اکنون‌ در میان‌ اهل‌ سنت‌ مرسوم‌ است‌ اعلام‌ نمود. این‌ قضیه‌ مورد مخالفت‌ بسیاری‌ از صحابه‌ پیامبر(ص) واقع‌ شد، لکن‌ حکومت‌ اموی‌ بنا به ‌اغراض‌ سیاسی‌ در نقاط‌ مختلف‌ اسلامی‌ شیوه‌ عثمان‌ را تبلیغ‌ کردند و جوی ‌به‌ وجود آوردند که‌ برخی‌ ازصحابه‌ جرأت‌ مخالفت‌ با روش‌ دستگاه‌ حاکم‌ را نداشتند‌ و در نتیجه‌ این‌ گونه‌ وضو گرفتن‌ رواج‌ یافت‌.
 
در مورد اختلاف در جمع کردن بین نمازهای ظهر و عصر و مغرب و عشاء هم باید گفت:
 
تردیدی نیست که پیامبر اسلام(ص) نمازها را گاهی در سه وقت می‏خواندند و به عبارت دیگر ظهر و عصر و مغرب و عشاء را پشت سر هم می‏خواندند و می‏فرمودند: چنین می‏کنم تا امّتم راحت باشند. این گونه روایات می‏رساند که پیامبر اسلام(ص)، راحتی امت را در نظر گرفته‏اند و جمع خوانده‏اند. شیعیان در طول تاریخ، تلاش کرده‏اند که سنت‏های پیامبر(ص) را زنده نگهدارند و این هم یکی از سنّت‏های پیامبر(ص) است.
 
برای نمونه برخی از روایات را در زمینه‏ی جمع خواندن ظهر و عصر و مغرب و عشاء می‏آوریم:

روایات شیعه:
 - امام صادق(ع) فرمود: پیامبر اسلام(ص) وقتی که ظهر شد، نماز ظهر و عصر را با جماعت اقامه کرد، بدون این که عذری در کار باشد و همچنین نماز مغرب و عشاء را، بدون این که عذری در کار باشد، و قبل از سقوط شَفَق با جماعت اقامه کرد و پیامبر(ص) این کار را فقط برای وسعت داشتن وقت، انجام داد.

- عبدالله بن سنان از امام صادق(ع) نقل کرده که آن حضرت فرمود: پیامبر اسلام(ص) بدون این که عذری در میان باشد، ظهر و عصر،مغرب و عشاء را با یک اذان و دو اقامه، خواندند.

عبدالملک قمی می‏گوید: به امام صادق(ع) گفتم: آیا می‏توانم بدون این که عذری داشته باشم، بین دو نماز را جمع کنم؟ فرمود: پیامبر(ص) چنین می‏کرد و می‏خواست با این کارش برای امتش سبکی و گشایش بیاورد.

این روایات می‏فهماند که پیامبر خدا نمازها را جمع خوانده است و می‏خواست که مردم جمع بخوانند تا راحت باشند. بنابراین اگر کسی جمع خواند عمل به سنّت پیامبر(ص) کرده است.

 روایات اهل سنّت:
 - جابر بن زید از ابن‏عباس نقل می‏کند: صَلّی النبیُّ سَبعاً جمیعاً و ثمانیاً جمیعاً :پیامبر(ص) هفت رکعت را جمع خواندند و هشت رکعت را هم جمع خواندند.

- ابن عباس می‏گوید: «صلّی رسولُ‏ الله الظُّهْرَ والعصرَ جمیعاً والمغربَ و العشاءَ جمیعاً من غیر خوفٍ و لاسَفرٍ:[۶] پیامبر اسلام(ص) ظهر و عصر و مغرب و عشاء را بدون این که خطر و سفری باشد، جمع خواندند.»

- ابن عباس می‏گوید: انّ النبی(ص) کان یُصَلّی بالمدینة یجمع بین الصلوتین بین الظهر و العصر و المغرب و العشاء من غیر خوفٍ و لامطرٍ. قیل له: لِمَ؟ قال: لئلاّ یکون عَلی امتِهِ حَرَجٌ: پیامبر(ص) در مدینه بدون این که خطری باشد و یا باران ببارد، ظهر و عصر و مغرب و عشاء را با هم می‏خواندند. از ابن‏عباس پرسیدند: چرا چنین کرد؟ ابن عباس گفت: تا امت در مشقّت نباشد.

- سعید بن جبیر از ابن عباس نقل می‏کند که: صلی رسول ‏الله(ص) الظهر و العصر جمیعاً والمغرب و العشاء جمیعاً فی غیر خوف و لاسفر:پیامبر(ص) بدون این که خطر و سفری باشد ظهر و عصر و مغرب و عشاء را با هم خواند.

 روایات اهل سنت در این زمینه فراوان است. برای نمونه به این چند روایت اشاره کردیم. بر اساس این روایات پیامبر اسلام(ص) نماز مغرب و عشاء و ظهر و عصر را با هم می‏خواندند و هدفشان هم این بود که مردم راحت باشند و آن حضرت می‏دیدند که مردم در مشقّت هستند و به خاطر همین چنین کردند. حال اگر کسی یا گروهی و یا امّتی مانند پیامبر(ص) نماز بخواند، نه تنها کار بدی نکرده‏اند بلکه به سنّت پیامبر عمل کرده‏اند. آن چه بد است، رها کردن سنّت پیامبر است. هر کس سنّت پیامبر را رها کند، مرتکب کار زشت شده است، نه آن کس که به این سنت عمل می‏کند.

منبع:asemoni.com