انواع بهشت ها در آخرت !



انواع بهشت,بهشت,بهشت چگونه است,

در آیه 12 سوره واقعه آمده: «فی جنات النعیم؛ مقربان در جناتی از نعیم هستند». «جنة نعیم» (واقعه/89) هم ما داریم. اگر «جنة نعیم» فرموده بود، یک بهشت بیشتر نبود. ولی وقتی که «جنات النعیم» می گوید (بهشتهایی از نعیم) از انواعی از بهشتها را مخصوصا برای اهل اخلاص بیان می کند که در آیات سوره رحمن هم خواندیم، بهشتهای روحی و معنوی ای که وجود دارد و درجاتی بالاتر از بهشتهای مادی است.

 

آنها اموری است غیر قابل توصیف، بر عکس بهشت مادی که قابل توصیف است. اول می فرماید: «فی جنات النعیم» یعنی بهشتهای قابل توصیف و بهشتهای غیرقابل توصیف، درباره آن بهشتهای غیر قابل توصیف همین قدر فرموده: «فلا تعلم نفس ما اخفی لهم من قرة اعین؛ کسی نمی تواند بفهمد که چه چیزهایی در آنجا پنهان است» (سجده/17).

باید دانست بهشت هائی که در قرآن از آنها نام برده شده است چهار تا است: جنت عدن و جنت فردوس و جنت نعیم و جنت مأوی؛ هم چنان که در روایت وارد است: «قال أبو جعفر علیه السلام: أما الجنان المذکورة فی الکتاب فإنهن جنة عدن، و جنة الفردوس، و جنة نعـیـم، و جنة المأوی. و إن لله تعالی جنانا محفوفة بهذه الجنان ؛ ترجمه: امام باقر علیه السلام: بهشت هایی که در قرآن مطرح اند عبارتند از: بهشت عدن، بهشت فردوس، بهشت نعیم، بهشت ماوی و برای خداوند بهشت هایی دیگر است که با این بهشت ها محاصره شده اند» ( «علم الیقین » فیض کاشانی، طبع سنگی وزیری، ص 224).

اما جنة النعیم در بسیاری از آیات قرآن نام برده شده است؛ مانند: «والسابقون السـبقون * أولئک المقربون * فی جنـات النعیم؛ پیشی گیرندگان در أعمال صالحه، پیشی گیرندگان در غفران و رحمت خداوند هستند. و ایشانند مقربان خدا که در بهشت های نعیم هستند» ( آیات 10 تا 12 سوره واقعه). «جنة نعیم» (واقعه/89) هم ما داریم. اگر «جنة نعیم» فرموده بود، یک بهشت بیشتر نبود. ولی وقتی که «جنات النعیم» می گوید (بهشتهایی از نعیم) از انواعی از بهشتها را مخصوصا برای اهل اخلاص بیان می کند که در آیات سوره رحمن هم خواندیم، بهشتهای روحی و معنوی ای که وجود دارد و درجاتی بالاتر از بهشتهای مادی است. آنها اموری است غیر قابل توصیف، بر عکس بهشت مادی که قابل توصیف است. اول می فرماید: «فی جنات النعیم» یعنی بهشتهای قابل توصیف و بهشتهای غیرقابل توصیف درباره آن بهشتهای غیر قابل توصیف همین قدر فرموده: «فلا تعلم نفس ما اخفی لهم من قرة اعین؛ کسی نمی تواند بفهمد که چه چیزهایی در آنجا پنهان است» (سجده/17) و مانند: «أیطمع کل امری ء منهم أن یدخل جنة نعیم * کلا؛ آیا هر فرد از ایشان چنین طمعی دارد که در بهشت نعیم داخل شود؟ نه، چنین نیست» (آیه 38 و صدر آیه 39، از سوره المعارج ).

و اما جنت عدن نیز در بسیاری از آیات قرآن نام آن برده شده است مانند: «و مسـکن طیبة فی جنـت عدن ذ لک الفوز العظیم؛ و (خداوند شما را داخل میکند) در مسکن های پاک و پاکیزه ای که در بهشت های عدن است؛ و اینست فوز عظیم !» (ذیل آیه 12، از سوره الصف). و اما جنت فردوس در دو جای قرآن نام آن برده شده است؛ اول در سوره کهف: «إن الذین ءامنوا و عملوا الصـلحـت کانت لهم جنـت الفردوس نزلا * خـلدین فیها لا یبغون عنها حولا؛ حقا آن کسانیکه ایمان آورده اند و أعمال صالحه بجای می آورند، برای آنان بهشت های فردوس مهیا و به عنوان پذیرائی و کرامت آنان خواهد بود؛ در آن بهشت ها بطور جاودان می مانند و هیچگونه تغییر و جابجائی از آن را طلب نمی کنند» ( آیه 107 و 108). دوم در سوره مؤمنون: «أولئک هم الو رثون * الذین یرثون الفردوس هم فیها خـلدون؛ (مؤمنان که چنین و چنانند) ایشانند فقط وارثان؛ آنانکه فردوس را به ارث برند. و ایشان در آن بهشت فردوس بطور جاودان زیست می نمایند» (آیه 10 و 11 ).

و جنت مأوی نیز در دو مورد از قرآن آمده است؛ اول در سوره سجده: «أما الذین ءامنوا و عملوا الصـلحـت فلهم جنـت المأوی نزلا بما کانوا یعملون؛ اما آن کسانیکه ایمان آورده اند و اعمال صالحه انجام میدهند، پس برای آنان بهشت های مأوی به عنوان پذیرائی و پاداش کارهائی که در دنیا بجای می آورده اند مهیا و آماده می باشد» (آیه 19) و دوم در سوره نجم: «عند سدرة المنتهی * عندها جنة المأوی؛ در نزد سدرة المنتهی، که آخرین درخت است. و در نزد آن سدرة و درخت، بهشت مأوی است» ( آیه 14 و 15). «باری، جنة الخلد، بهشتی غیر از این بهشت ها نیست که قسیم آنها باشد، بلکه مقسم آنهاست و همانطور که اشاره شد اضافه جنت به خلد برای تحقق معنای جاودانی بهشت است. ولیکن جنة النعیم بهشت ولایت است؛ و هر جا که در قرآن نامی از نعمت برده شده است، مراد ولایت است.

 آشنایی با قرآن 6، صفحه 95-94
 کتاب معاد شناسی / جلد دهم / قسمت دهم، حضرت علامه آیة الله حاج سید محمد حسین حسینی طهرانی قدس‌سره، 211-209
          
منبع:tahoorkotob.com

اسراری از یک تسبیح اعجاب انگیز



تسبیحات حضرت زهرا(س),تسبیحات حضرت فاطمه(س),آثار تسبیحات حضرت زهرا(س)

اسراری از یک تسبیح اعجاب انگیز
با اینکه اذکار وارد شده در منابع اسلامی از آن جهت که ذکر خداوند متعال هستند داراى فضیلت مى باشند و موجب پاکی دل و جلای روح می شوند اما بعضی از آنها بر بعضی دیگر برتری داده شده اند.

در این میان تاکید شیعه بر افضل بودن تسبیح حضرت فاطمه علیهاالسلام دلیل دیگرى دارد و آن این است که این تسبیح منسوب به دختر گرامى پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله یعنى حضرت فاطمه علیهاالسلام مى باشد و آن حضرت تا آخرین لحظات حیات بر انجام آن مداومت داشته و در هیچ حال آن را ترک نمى کرده است.

در این نوشتار به برخی از اسرار و برکات این ذکر ملکوتی خواهیم پرداخت.
 تسبیح بانو چیست
امام على علیه السلام فرمود: او (فاطمه علیهاالسلام) با وجود اینکه از محبوبترین اشخاص در نزد رسول خدا صلى الله علیه و آله بود ولى خدمتکارى نداشت و خود کارهاى منزل را انجام مى داد، او با مشک آب مى آورد تا آنجا که اثر بند آن در شانه و سینه او باقى مانده بود و آنقدر خانه را جارو کرد که غبار، تمام لباسهایش را در بر گرفته بود، و آنقدر در زیر دیگ غذا آتش افروخته بود که لباسهایش رنگ عوض‍ کرده و بوى دود مى داد؛ هنگامى که سختى هاى او بیشتر شد، به او گفتم: چرا نزد پیامبر صلى الله علیه و آله نمى روى و از او کنیزى نمى خواهى تا در کارهاى خانه به تو کمک کند؟
فاطمه به نزد رسول خدا صلى الله علیه و آله رفت تا در این باره با وى سخن بگوید، ولى از آن جهت که اشخاصى نزد پیامبر بودند، چیزى نگفته به خانه بازگشت .
پیامبر که دریافته بود فاطمه براى عرض حاجتى به نزد وى آمده ، صبح روز بعد به نزد ما آمد و از فاطمه درباره علت مراجعه روز گذشته اش سۆ ال نمود. و من آنچه را که بین خودم و فاطمه صحبت شده بود، به رسول خدا صلى الله علیه و آله عرض کردم .
رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود: اى فاطمه ! به تو چیزى را عطا کنم که از خدمتکار و دنیا با آن چه در آن است بهتر باشد. بعد از نماز سى و چهار مرتبه الله اکبر، سى و سه مرتبه الحمدلله و سى و سه مرتبه سبحان الله بگو. این کار براى تو بهتر است از آن چه در دنیا مى خواهى و آن چه در آن است. در این حال فاطمه سه بار گفت: از خدا و رسولش راضى شدم و چنین خواهم کرد. (1)
امام باقر علیه السلام مى فرماید:
به خداوند سوگند اگر چیزى بهتر از این تسبیح وجود داشت، همانا رسول خدا صلى الله علیه و آله او را به فاطمه علیهاالسلام مى آموخت .(2)
 آثار و برکات تسبیح دخت رسول
تسبیح حضرت زهرا علیهاالسلام از آثار و برکات بسیاری برخوردار است که با توجه به روایات اسلامی به پاره ای از آن اشاره می شود.
1. آمرزش گناهان
امام صادق علیه السلام می ‏فرماید:
هر کس پس از اتمام نماز واجب و قبل از آنکه حالت نماز را بر هم زند - در همان حالت نشسته و رو به قبله - تسبیح حضرت فاطمه علیهاالسلام را به جاى آورد گناهان او بخشیده مى شود. (3)
2. نجات از بدبختی
امام صادق علیه السلام می ‏فرماید:
ای اباهارون! ما بچّه‏‌های خود را همان‌طور که به نماز امر می‌‏کنیم، به تسبیح حضرت فاطمه علیهاالسلام نیز امر می‏‌ کنیم. تو نیز بر آن مداومت کن؛ زیرا هرگز به شقاوت نیفتاده است، بنده‏ای که بر آن مداومت نموده است.(4)
3. پاداش بهشت  
امام صادق علیه السلام مى فرماید:
هر کس تسبیح فاطمه علیهاالسلام را در نماز واجب و قبل از این که از حالت جلوس تشهد و سلام خارج شود به جا آورد، خدا بهشت را بر او واجب کند. (5)

تسبیحات حضرت زهرا(س),تسبیحات حضرت فاطمه(س),آثار تسبیحات حضرت زهرا(س)

4. بسیار به یاد خدا  
امام صادق علیه السلام درباره آیه «اذکروا الله ذکرا کثیرا» مى فرماید:
کسى که تسبیح حضرت فاطمه علیهاالسلام را بگوید، خدا را به ذکر کثیر یاد کرده است.(6)
و نیز مى فرماید: هر کس شب را با تسبیح حضرت فاطمه علیهاالسلام سپرى کند (و هنگام خواب تسبیح گوید) از مردان و زنانى باشد که خدا را زیاد یاد مى کنند.(7)
5. سپری در برابر شیطان
امام باقر علیه السلام می‏ فرماید:
هر کس تسبیح حضرت فاطمه علیهاالسلام را به جا آورد و پس از آن استغفار کند، مورد مغفرت قرار می‏‌گیرد و آن تسبیح به زبان صد است و در میزان (اعمال) هزار (ثواب) دارد و شیطان را دور کرده و خدای رحمان را خشنود می‏نماید.(8)
همچنین از امام صادق علیه السلام منقول است که:
هرگاه یکى از شما به بستر رود، فرشته اى بزرگوار و شیطانى سرکش به سرعت به سوى او آیند. آن فرشته به او گوید: روزت را به خوبى ختم کن، و شبت را به خوبى بگشا. و شیطان به او گوید: روزت را به گناه ختم کن، و شبت را به گناه بگشاى .
پس اگر شخص از فرشته بزرگوار اطاعت کند و روزش را به یاد خدا ختم نماید و شبش را هنگامى که به بستر رود به یاد خدا آغاز کند و سى و چهار مرتبه الله اکبر و سى و سه مرتبه سبحان الله و سى و سه مرتبه الحمد لله بگوید، آن فرشته ، شیطان را از او مى راند و شیطان دور مى شود.
و آن فرشته تا زمانى که وى از خواب بیدار شود، او را محافظت نماید. و هنگامى که شخص از خواب بیدار شود، (باز هم ) آن شیطان به سوى او بشتابد و مانند آنچه قبل از خواب وى را گفته بود، به او بگوید.

و آن فرشته نیز مانند آن چه قبل از این که بخوابد به او گفته بود، به وى بگوید. پس اگر آن بنده خداى عز و جل را همانسان که اول (در شب گذشته و قبل از خواب ) یاد کرده بود، (مجددا) یاد کند، آن فرشته شیطان را از او براند و شیطان از وى دور شود، و خداوند عزوجل ثواب عبادت شب را براى او بنویسد. (9)
او با وجود اینکه از محبوبترین اشخاص در نزد رسول خدا صلى الله علیه و آله بود ولى خدمتکارى نداشت و خود کارهاى منزل را انجام مى داد، او با مشک آب مى آورد تا آنجا که اثر بند آن در شانه و سینه او باقى مانده بود و آنقدر خانه را جارو کرد که غبار تمام لباسهایش را در بر گرفته بود، و آنقدر در زیر دیگ غذا آتش افروخته بود که لباسهایش رنگ عوض ‍ کرده و بوى دود مى داد
روش ختم صحیح تسبیح
در تسبیح حضرت فاطمه علیهاالسلام شایسته است به نکاتی که در روایات بیان شده است، توجه نماییم. از قبیل:
-ابتدا از الله اکبر آغاز کنیم و سپس الحمدلله و در آخر ذکر سبحان الله به جاى آوریم .(10)
-اذکار آن را متصلا انجام داده و قطع نکنیم.(11)
-بلافاصله پس از سلام نماز گفته شود(12)
-بعد از اتمام تسبیح ، ذکر لا اله الا الله نیز گفته شود.(13)
ر این میان چنانچه پس از اتمام تسبیح شک کردیم که آیا تعداد اذکار را درست گفته ایم یا نه ، طبق نظر بزرگان دین با توجه به «قاعده فراغ» به شک مذکور توجه نکرده و بنا را بر صحت مى گذاریم.
شایان ذکر است که تسبیح حضرت فاطمه علیهاالسلام از ذکرهاى مجرب و مشهور است که به جاى آوردن آن در همه حال و همه جا مطلوب است و اینکه در برخى از موارد خاص مانند بعد از اقسام نمازها(14)، قبل از خواب(15)، به هنگام سفر(16)، بعد از نمازهاى نافله (17) و غیره توصیه شده است مانع از آن نمى شود که با به جاى آوردن آن در سایر مواقع و در همه حال، از فواید و آثار مترتب بر آن بهره مند نباشیم .
ساده اما راهگشا
همانطور که در روایات مشاهده شد، نباید چنین پنداشت که این تسبیح به لحاظ اینکه ظاهری بسیار خلاصه دارد و انجام دادن آن بسیار آسان است، چگونه می‏‌شود از چنین آثار و برکاتی برخوردار باشد؟! آری! این تسبیح به ظاهر بسیار خلاصه است؛ امّا در نزد آگاهان و عارفان آشنا، دریایی از حقایق و اسرار توحید را در بر دارد و نیز انجام آن به ظاهر خیلی آسان است؛ ولی اگر خوب به جا آورده شود، کلید باز نمودن بسیاری از دربهای بسته است.
------------------------------

پی نوشت:
1) من لا یحضر الفقیه: 1/320، وسائل الشیعه: 4/1026، علل الشرایع : 366، صحیح بخارى: 6/192، مسند احمد: 1/106، سنن ابى داود: 4/315، بحارالانوار: 85/336.
2) وسائل الشیعه: 4/1025 به نقل از تهذیب: 3/66.
3) دعائم الاسلام: 1/168،  بحارالانوار: 82/335.
4) فروع کافی، کتاب الصلاة: 343.
5) فلاح السائل: 165، بحارالانوار: 82/332.
6) معانى الاخبار: 193.
7) سفینة البحار: 1/593.
8) وسائل الشیعه: 4/1023.
9) فلاح السائل: 279.
10) قال الصادق علیه السلام عند السۆ ال عن التسبیح :تبداء بالتکبیر، ثم التحمید، ثم التسبیح؛ کافى: 3/95، تهذیب: 1/164، وسائل الشیعه: 4/1025، بحارالانوار: 82/333.
11) جامع آیات و احادیث نماز: 2/54.
12) کافى: 3/342، من لا یحضره الفقیه : 1/320 ، بحارالانوار: 82/332و335 ، تهذیب: 2 / 105، ثواب الاعمال: 164.
13) همان.
14) همان.
15) مفتاح الفلاح: 213، مجمع البیان: 8/358؛ من بات على تسبیح فاطمة علیهاالسلام کان من الذاکرین الله کثیرا.
16) امام صادق علیه السلام هرگاه قصد سفر مى کرد، بر در خانه مى ایستاد، تسبیح حضرت زهرا علیهاالسلام را به جاى مى آورد و حمد و آیة الکرسى را قرائت مى کرد؛ سید على بن طاووس، الامان من إخطار الاسفار و الازمان: 41 و 106.
و نیز از امام صادق علیه السلام روایت شده است :
برادران رسول خدا صلى الله علیه و آله به نزد او آمده و گفتند: قصد کرده ایم براى تجارت به شام عزیمت کنیم ، به ما بیاموز که چگونه بگوییم .
رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود: در هر شب پس از به جاى آوردن نماز عشا، هنگامى که براى خواب به بستر مى روید تسبیح فاطمه زهرا را خوانده و پس از آن آیة الکرسى را تلاوت کنید تا از همه گزندها در امان باشید.
بردران رسول خدا پس از سفر مى گفتند: با عمل به این آموزش ، از همه آسیب ها نجات یافته و گزندى به ما نرسید؛ محاسن: 2/368 .
17) وسائل الشیعه: 4/1025 به نقل از تهذیب: 3/66.
ابوالفضل صالح صدر             
بخش تاریخ و سیره معصومین تبیان
منابع:   
ترجمه و تحقیق از جلد 43 بحارالانوار ، زندگانی حضرت زهرا علیهاالسلام، علامه محمد باقر مجلسی، مترجم و محقق: محمد روحانی زمان آبادی.
بدانید من فاطمه هستم، واحد پژوهش مۆسسه فرهنگی موعود عصر (عج).
نماز و عبادت فاطمه زهرا سلام الله علیها، عباس عزیزى.

tebyan.net

طریقه خواندن نماز شکر



 

طریقه خواندن نماز شکر

 

 

کی دیگر از نمازهای مستحبی نماز شکر است، و چون نمازی است که در وقت حاصل شدن نعمت و یا دفع بلا و مرض خوانده شود.


امام صادق ـ علیه السّلام ـ فرمود: چون خداوند به تو نعمتی دهد یا از تو نعمتی را دفع نماید، دو رکعت نماز بخوان و در رکوع و سجود اول (بعد از ذکر می گویی:

 

«الحمدلله شکرا شکرا شکرا وحمدا»

 

و در رکوع و سجود دوم می گویی:


«الحمدلله الذی استجاب دعائی واعطانی مسئلتی ». بعد دعای علی بن الحسین را از صحیفه بخوان. [1]

[1] . المصباح المنیر، ص 413.

 


 

 

نم

شاه کلید اخلاقی شدن



تولی,تبری, تولی و تبری در اخلاق

ماه رمضان ماه دوستی با خدا و دشمنی با شیطان است. ماهی است که خودش نامی از اسامی پروردگار است چنانچه حضرت باقر (علیه السلام) فرمودند که این ماه را بدون ذکر ماه نام نبرید و بگویید ماه رمضان چون رمضان اسمی از اسم های خداست. در این ماه باید کوشید در فروغ دین الهی شد و راه و رسم خدایی شدن و رنگ الهی گرفتن را آموخت. یکی از فروع دین تولی و تبری است که در این نوشتار می کوشیم از منظر اخلاقی به ویژه با توجه به این ماه عزیز و گرامی آن را مورد توجه قرار دهیم.

تولی و تبری
تولی به معنای دوستی است و در فروغ دین به معنای دوستی با دوستان خداست. امّا برای یک مسلمان کامل بودن تنها تولی کفایت نمی کند بلکه بال دیگر پرواز و اوج گرفتن آدمی تبری است. تبری به معنی دشمنی است و در فروع دین به معنای دشمنی با دشمنان خداست. با دو بال تولی و تبری است که انسان اوج می گیرد و در بعد اجتماعی و روانی به تکامل می رسد. ماه رمضان ماه تولی و تبری است. دوستی با خدا و هر آنچه که او دوست می دارد و دشمنی با دشمنان خدا و هر آنچه که او دشمن می دارد. از این رو باید محوریت اساسی در اخلاق انسان مومن تبری و تولی باشد.

 تولی و تبری در اخلاق
در واقع انسان مومن دوستی با دوستان خدا و دشمنی با دشمنان خدا را ملاک خویش در اخلاقیات قرار می دهد. از این رو می کوشد با تمسّک به برگزیدگان الهی متعلّق به اخلاق الهی شود و از رذایل اخلاقی که دشمن الهی است دوری نماید. در این راستا حسن خلق زیبنده و برازنده مومن است که می کوشد تولی و تبری را در خود مجّلی نماید.

 حسن خلق
خلق به معنی خوی و طبع و عادت است و حسن خلق یعنی خویش خوئی و نیک طبعی. انسان خوش اخلاق کسی است که عادات پسندیده جزء سرشت وی گردیده و نیک طبعی او در گفتار و کردار و معاشرت با دیگران متحلی است. مومن متخلّق به حسن خلق تولی و تبری را در خود به ظهور رسانده است و با الگو و اسوه قرار دادن دوستان خدا و با تشبه به آن ها دوستی ایشان را به ظهور و بروز رسانیده است. چرا که تنها با عمل و تجلی در گفتار و رفتار است که می توان ادعای دوستی واقعی را نمود. دوستی با دوستان خدا تشبه به آن ها در اخلاق و گفتار پسندیده است و دشمنی با دشمنان خدا دوری کردن از عادات ناپسند و غیراخلاقی است.

قرآن کریم به شیوه ای مستدل و دلنشین می فرماید: «ولا تستوی الحسنة و لا السیّئة، إدفع بالّتی هی احسن فاذا الذی بنیک و بنیه عداوه کانّه ولی حمیم؛ بدی و نیکی یکسان نیست. (بدی را) با آنچه نیکوتر است دفع کن. آن وقت آنکه میان تو و او دشمنی ای بود گویی دوستی صدیق است.» (فصلت/ 24)

 عالی ترین نمونه های اخلاق در تولی و تبری
بر این اساس انسان مومن باید بکوشد با الگو قرار دادن و تأسی به برترین های اخلاقی که بهترین دوستان خدایند خود را به زینت تولی و تبری ترین نماید و عالی ترین نمونه های اخلاقی در اهل بیت رسول اکرم (صلی الله علیه واله وسلم) و خود شخص حضرت رسول (صلی الله علیه واله وسلم) متجلی است که قرآن کریم در وصف حضرتش می فرماید: «انک لعلی خلق عظیم؛ تو دارای خلق و خوی بزرگی هستی.» (قلم/ 4). حضرت رسول (صلی الله علیه واله وسلم) خود فرمودند: أحسن الناس ایماناً، أحسنهم أخلاقاً و الطفهم با هله وأنا ألطفکم باهلی؛ نیکوترین مردم از نظر ایمان، نیکوترین شان از نظر اخلاق و مهربان دین آن ها به خانواده اش می باشد و من به خانواده ام از همه شما مهربان ترم.


شاه کلید اخلاق الهی
پیامبر اکرم (صلی الله علیه واله وسلم) و رذیل حدیثی فرمودند: انی بعثت لا تممّ مکارم الاخلاق؛ من برای اتمام مکارم اخلاقی مبعوث شدم. با توجه به این حدیث شریف برای آنکه بتوان اسوه و الگوی نبوی را در زندگی پیاده کرد و از آن طریق با تشبهه به خوبان در اخلاق و کسب حسن خلق و دوری از بدان و دشمنان خدا، تولی و تبری را در نهاد و سرشت خویش تجّلی نمود، خود رسول مهربانی ها یک شاه کلید به دست ما داده است و آن کسب مکارم اخلاقی است! مکارم اخلاقی البته غیر از محاسن اخلاقی است! به راستی چه تفاوتی میان مکارم و محاسن در اخلاق وجود دارد؟!

 مکارم اخلاقی شاه کلید نبوی!
اهل فن مکارم را مرتبه ای برتر از محاسن اخلاقی می دانند. در واقع محاسن اخلاقی به صورت فطری در همه ی انسان ها وجود دارد. تنها کافی است کمی غبار فطرت را بر طرف کرد. آن گاه عقل بشر نیز محاسن اخلاقی را می فهمد و بدان ها ملتزم می شود. امّا مکارم اخلاقی آن سجایای اخلاقی و آن عادات پسندیده ای است که شاید عقل مصلحت اندیش آن ها را عقلانی نپندارد! مثلاً احسان و نیکی به دیگران جزء محاسن اخلاقی است و هر عقلی در صورتی که صادقانه با این مساله مواجه شود آن را نیک می داند.

 

امّا ایثار در جایی که انسان خودش محتاج و نیازمند است دیگر تنها محاسن اخلاقی نیست بلکه جزء مکارم اخلاقی است. چون چیزی است فراتر از عقل آدمی و مرتبه ای برتر در نهاد آدمی را شکوفا می سازد. از این رو شاه کلید نبوی برای اخلاقی شدن بی تردید کسب کارم اخلاقی است و بس! و از همین شاهراه است که تولی و تبری در بعد اخلاقی انسان متجلی می شود و ماه رمضان فرصتی است دوباره برای جستجوی شاه کلید نبوی!

به ویژه آنکه امام رضا (علیه السلام) به نقل از رسول خدا (صلی الله علیه واله وسلم) فرمودند: «بنده با حسن خلق خود به درجه ی روزه دار نماز خوان می رسد.»

منابع و مآخذ:
1- اخلاق اسلامی- واحد آموزش عقیدتی سیاسی
2- بحارالانوار- علامه مجلسی (ره)
3- وسائل الشیعه
4- تفسیر نمونه- زیر نظر آیت الله مکارم شیرازی
5- اصول کافی- شیخ کلینی (ره)
6- مفردات راغب اصفهانی
تبیان

حرکت کاروان اسرا به شام


 

نامگذاری روزهای محرم, حرکت کاروان اسرا به شام

 

حرکت کاروان اسرا به شام
یزید بن معاویه (لعنة الله علیهما)، به عبیدالله بن زیاد دستور داد که سر مطهر فرزند علی(علیه السلام) را با سرهاى جوانان و یاران آن جناب که در رکاب آن حضرت شهید شده بودند با کالاها و زنان اهل بیت و عیالات آن حضرت را روانه شام نماید.


در تاریخ آمده بعد از آن که ابن زیاد یک روز (یا چند روز بنا به روایتی) سرهای شهدای کربلا را در کوچه‌ها و محله‌های کوفه گردانید، آنها را به شام نزد یزید بن معاویه فرستاد(1) ابن زیاد سرهای شهدای کربلا را به زحر بن قیس سپرد و راهی شام نمود.


ابن زیاد پس از فرستادن سر امام حسین(علیه السلام)، اسراء را در 15 محرم با شمر ذی الجوشن و مخفر بن ثعلبه عائذی به شام فرستاد و به دست و پا و گردن مبارک امام سجاد(علیه السلام) زنجیر انداخت و اسراء را سوار بر شتر بی‌جهاز نمود. آن شقى، اهل بیت عصمت و طهارت را مانند اسیران کفار، دیار به دیار با ذلت و انکسار طوری که مردم به تماشاى آنها مى‌آمدند، به شام آورد.(2)


منابع و اسناد مدتی را که اسرا از کوفه به شام در حرکت بودند را ذکر نکردند چه وقایعی اتفاق افتاده و تنها به برخی بی‌ادبی‌های حاملین سرهای مبارک از قبیل شراب اشاره دارند و در طول مسیر از شهرهای مختلف گذر می‌کردند.


 جریان راهب مسیحی
حاملان سرهای شهدا در اولین منزل جهت استراحت بار انداختند، با سر مقدس به بازی و تفریح مشغول شدند و مقداری از شب را به عیش و نوش گذراندند، به ناگاه دستی از دیوار بیرون آمد و با قلمی آهنین این شعر را با خون نوشت:
اَتَرْجُو اُمَّةٌ قَتَلَتْ حُسَیْنا                                                    شَفاعَةَ جَدِّهِ یَوْمَ الْحِسابِ
آیا گروهی که امام حسین(علیه السلام) را کشتند در روز قیامت امید شفاعت جدش را دارند؟
حاملان سرها بسیار ترسیدند، برخی از آنها برخاستند تا آن دست و قلم را بگیرند که ناگهان ناپدید گشت، وقتی برگشتند دوباره آن دست با جوهر خون آشکار شد و این شعر را نوشت:
فَلا وَ الله لَیْسَ لَهُم شَفیع                                               وَ هُمْ یَومَ القیامَة فی الْعَذاب
بخدا سوگند شفاعت کننده‌ای برای آنها نخواهد بود و آنها روز قیامت در عذاب خواهند بود
دوباره عده‌ای خواستند آن دست را بگیرند که باز ناپدید شد، برای بار سوم که برگشتند آن دست با همان شرایط این شعر را نوشت:
وَ قَد قتلُو الحُسینَ بحکم جَور                                           وَ خالف خَلفَهُم حکم الکِتاب
امام حسین (علیه السلام) را از روی ظلم و ستم شهید کردند و با این کارشان مخالف قرآن عمل نمودند.


حاملان سر، از غذا خوردن پشیمان شدند و با ترس بسیار آن شب را نخوابیدند، در نیمه شب صدایی به گوش راهب دیر رسید که در آنجا زندگی می کرد. راهب خوب گوش داد: ذکر تسبیح الهی را شنید. راهب برخاست و سر خود را از پنجره بیرون کرد متوجه شد از نیزه‌ای که کنار دیوار دیر گذاشته‌اند نوری عظیم به سوی آسمان افراشته شده و فرشتگان از آسمان گروه گروه فرود می‌آیند و می‌گویند:
السلام علیک یابن رسول الله ... السلام علیک یا ابا عبدالله.
راهب از دیدن این حالات متعجب شد و ترس او را فرا گرفت. از صومعه خارج شد و میان یاران ابن زیاد رفت و پرسید: بزرگ شما کیست؟ گفتند: خولی. به نزد خولی رفت و پرسید: این سر کیست؟ گفت: سر مرد خارجی است (نعوذبالله) که در سرزمین عراق خروج کرد و ابن زیاد او را کشت. راهب گفت: نامش چیست؟ خولی جواب داد: حسین بن علی بن ابیطالب(علیه السلام).
باز پرسید: نام مادرش چیست؟ خولی گفت: فاطمه بنت محمد مصطفی (صلی الله علیه و آله).
راهب با تعجب پرسید: همان محمدی که پیغمبر خودتان است؟
خولی گفت: آری. راهب فریاد می‌زد که هلاکت برای شما باد به خاطر کاری که کردید. از آنها خواهش کرد سر مبارک حسین(علیه السلام) را تا صبح نزد او بگذارند. خولی گفت: نمی‌توانیم بدهیم تا نزد یزید بن معاویه ببریم و از او جایزه بگیریم. راهب گفت: جایزه تو چقدر است؟
خولی پاسخ داد: ده هزار درهم. راهب گفت که من ده هزار درهم به تو می‌دهم. خولی هم پذیرفت، درهم را گرفت و سر مطهر را به راهب سپرد.


راهب سر مطهر را به مشک خوشبو نمود و آن را روی سجاده‌اش گذاشت و تمام شب را گریه کرد. وقتی صبح شد به سر منور عرض کرد: ای سر من، من جز خویشتن، چیزی ندارم ولی شهادت می‌دهم که معبودی جز خدا نیست، جد تو محمد(صلی الله علیه و آله) پیامبر خداست و گواهی می‌دهم که من غلام و بنده تو هستم و عرض کرد:
ای اباعبدالله بخدا سوگند، بر من سخت است که در کربلا نبودم و جان خود را فدای تو نکردم. ای اباعبدالله، هنگامی که جدت را دیدار می‌کنی گواهی ده که من شهادتین گفتم و در خدمت تو اسلام آوردم. آنگاه گفت: اشهد ان لا اله الا الله ... صبح سر را به آنها تحویل داد، پس از این دیدار از صومعه خارج و خود را خدمتکار اهل بیت کرد.


ابن هشام می‌گوید: وقتی سر را از راهب گرفتند، به راه افتادند تا نزدیک دمشق رسیدند به یکدیگر گفتند بیائید این درهم‌ها را میان خود تقسیم کنیم تا یزید از آنها خبردار نشود، کیسه‌های درهم را باز کردند و دیدند سفال شده است. بر روی آن نوشته شده است "فلا حسبن الله غافلا عما یعلم الظالمون" (سوره ابراهیم، آیه 42)؛ گمان مبرید خدا از آنچه ستمکاران انجام می‌دهند غافل است. بر روی دیگری نوشته بود گو سیعلم الذین ظلموا ای منقلب ینقلبون"؛ و به زودی ستمکاران بدانند چه سرانجامی دارند.


حاملان سر، سفال‌ها را در نهری ریختند. خولی گفت: این راز را پوشیده نگهدارید و با خود گفت: انا لله و انا الیه راجعون، حذر الدنیا والاخرة.(3)         


تاریخ، حوادث میان راه شام را مشخص نکرده است که حاملان سرها چند منزل، استراحت کردند و چه بر آنها گذشت؟ ابن شهر آشوب می‌گوید یکی از کرامات امام زیارتگاه‌هایی است که از سر ایشان به جای مانده است؛ در کربلا و در شهرهای عسقلان، موصل، نصیبین، حماه، حمص، دمشق و دیگر مکان‌ها می‌باشد. (یعنی این که وجود سر مقدس امام در این مکان‌ها ، زیارتگاه‌های معروف دارد، برای  نمونه وقتی خواستند به شهر موصل روند شخصی را به نزد حاکم شهر موصل فرستاند که توشه و آذوقه برای آنها فراهم کند و شهر را آذین کنند، اهل موصل گفتند هر چه می‌خواهید برای شما فراهم می‌کنیم ولی از آنها درخواست کردند که به شهر نیایند، بیرون شهر منزل کنند و از همانجا بروند، آنها در یک فرسخی شهر منزل کردند و سر شریف را روی سنگی نهاند، از آن سر مقدس قطره خونی بر آن سنگ چکید و مانند چشمه‌ای از آن خون می‌جوشید.)


مردم هنگام محرم اطراف آن جمع می‌شدند و مراسم عزاداری بر پا می‌کردند و این مراسم تا زمان عبدالملک بن مروان حکم به جا بود و او دستور داد آن سنگ را از آنجا به جای دیگری ببرند لذا اثر آن محو شد البته در جای سنگ گنبدی ساختند.


حاملان سر نزدیک هر شهری از کربلا (از کوفه تا دمشق) می‌رسیدند جرأت نداشتند که وارد شوند، می‌ترسیدند قبائل عرب علیه آنها شورش کنند و سر را از آنها بگیرند لذا از بیراهه می‌رفتند و فقط برای آذوقه، شخصی را می‌فرستاند و می‌گفتند این سر یک خارجی است.
 
بی احترامی به سر امام حسین علیه السلام
"ابن لهیعه" و غیر او روایت کرده‌اند: در بیت الله الحرام طواف مى‌کردم ناگاه مردى را دیدم که گفت: خداوندا! مرا بیامرز؛ اگر چه گمان ندارم که بیامرزى! من به او گفتم :
اى بنده خدا! از خداى تعالى بپرهیز و چنین سخنان باطل نگو؛ زیرا اگر گناهانت به اندازه قطرات باران یا برگ درختان باشد و تو استغفار نمایى، خداى عزوجل گناهانت را مى‌بخشد که غفور و رحیم است .


آن مرد گفت: به نزد من بیا تا قصه خویش را به تو حکایت نمایم .من به نزدش رفتم و گفت :
بدان که من با چهل و نه نفر دیگر همراه سر نازنین حضرت امام حسین (علیه السلام) به شام رفتیم و برنامه ما این بود که چون شب مى‌شد آن سر مبارک را در میان تابوت مى‌گذاردیم و بر دور آن تابوت جمع مى‌شدیم و به شرابخوارى مى‌پرداختیم .


شبى همراهان من به عادت شب‌هاى پیش به شرب خمر مشغول شدند و مست گشتند و من آن شب لب به شراب نزدم و چون شب کاملا تاریک شد، صدایی از رعدی به گوشم رسید و برقى را مشاهده کردم و ناگهان دیدم درهاى آسمان باز گردید، حضرت آدم، حضرت نوح، حضرت ابراهیم، حضرت اسماعیل، حضرت اسحاق و پیغمبر ما حضرت محمد (صلى الله علیه و آله) از آسمان نازل شدند و جبرئیل با گروهى از ملائکه در خدمت ایشان بودند.


جبرئیل به نزدیک آن تابوت که سر مطهر در آن بود رفته و آن را بیرون آورد و بر سینه خود چسبانید و بوسید. سایر انبیاء (علیهم السّلام) هم مانند جبرئیل، آن سر مبارک را زیارت مى‌کردند و حضرت رسول به محض دیدن سر نازنین، گریه نمود و انبیاء (علیهم السّلام) به او تعزیت و تسلیت مى‌گفتند.


جبرئیل به خدمتش عرضه داشت: یا محمد! به درستى که خداوند عزوجل مرا امر فرموده که مطیع فرمانت باشم تا آنچه که در حق امت خود بفرمایى به جا آورم؛ اگر مى‌فرمایى زمین را به زلزله در آورم تا سطح زمین از زیر ایشان برگردانم چنانکه بر قوم لوط چنین کردم.


رسول خدا (صلى الله علیه و آله) فرمود: چنین منما؛ زیرا مرا با امت وعده‌گاهى است در روز قیامت در حضور پروردگار عالمیان. پس ملائکه به سوى ما آمدند تا ما را به قتل رسانند، من فریاد الامان به سوى پیامبر عالمیان، بر آوردم. رسول خدا فرمودند: برو خدا تو را نیامرزد!


در کتاب "تذییل" محمد بن نجار شیخ المحدثین بغداد دیدم که در ذکر حالات على بن نصر شبوکى، به اسناد خود همین روایت را ذکر نموده بود فقط با این تفاوت که: وقتی حضرت امام حسین (علیه‌السلام) به درجه شهادت نائل آمد - سر مطهر آن حضرت را به سوى شام خراب، مى‌بردند و در هر منزلى که فرود مى‌آمدند، حمل کنندگان آن سر مقدس، مى‌نشستند و شراب می‌خوردند و بعضى از ایشان آن سر انور را به نزد بعضى دیگر مى‌آورد، پس ‍ در آن حین دستى از غیب بیرون آمد و با قلم آهنى این شعر را بر دیوار نوشت :
اَتَرْجُو اُمَّةٌ قَتَلَتْ حُسَیْنا                                                            شَفاعَةَ جَدِّهِ یَوْمَ الْحِسابِ
آیا امتى که حسین (علیه السّلام) را کشتند؛ در روز قیامت امید شفاعت جد او را دارند؟!
ماموران ابن زیاد چون این صحنه را دیدند، همگى بگریختند.(4)
 
پی‌نوشت‌ها:
1- محمدعلی عالمی، حسین نفس مطمئنه، ص 329.
2- لهوف سید بن طاووس .
3- برگرفته از بحارالانوار، ج10، ص 239.
4- لهوف، سید بن طاووس .
برگرفته از :
الارشاد، شیخ مفید/ حیاة الامام الحسین بن علی(علیهماالسلام)، باقر شریف قرشی/ ریاحین الشریعة، ذبیح‌الله محلاتی/ لهوف، سید بن طاووس/ نفس المهموم،‌شیخ عباس قمی .