مطهرات یا پاک کننده ها


 

چیزهایى که اشیاء را پاک مى کنند عبارتند از: 
1 - آب 2 - زمین 3 - آفتاب 4 - اسلام 5 - استحاله 6 - انتقال 7 - تبعیت 8 - برطرف شدن عین نجاسات 9 - استبراء حیوان نجاستخوار 10 - غایب شدن مسلمان
1 - آب :  
در صورتى پاک کننده است که مطلق بوده و مضاف نباشد آب مطلق همان آب خالص است و آب مضاف عبارت از آبى است که از چیزى گرفته شده باشد مثل آب سیب و یا آب هنداونه یا با چیزى مخلوط شده باشد.
آبهاى پاک کننده که به آن مطلق مى گویند عبارت است از:
1 -
آب چاه 2 - آب جارى 3 - آب باران 4 - آب راکد، که اگر مقدار آن زیاد باشد یعنى وزن 419/377 کیلوگرم باشد آب کر است و اگر کمتر از این مقدار باشد آب قلیل است .
اینک در مورد آب به نکات زیر توجه کنیم :
1 -
آب قلیل با برخورد به نجاست نحس مى شود.
2 -
تمام آبهاى مطلق بجز آب قلیل با برخورد به نجاست نجس نمى شود، مگر آنکه رنگ یا بو یا طعام آن با نجاست تغییر کند که در این صورت نجس ‍ است .
3 -
آب باران اگر بر زمین و یا فرش و لباس نجس ببارد آن ها راپاک مى کند مگر آن که عین نجاست مثل خون باقى بماند و پاک نشده باشد.
4 -
آبى که طاهر بوده ولى نمى دانیم نجس شده یا نه ؟ طاهر است و آبى که نجس بوده و نمى دانیم طاهر شده یا نه نجس است و نیز آبى که نمى دانیم نجس است یا طاهر پاک مى باشد.
چگونگى تطهیر با آب :  
1 - اگر شى ء نجس ظرف باشد با آب کر یک مرتبه و با آب قلیل سه مرتبه باید آن را آب کشیده و شست .
2 -
اگر اشیاء غیر ظرف باشد هر گاه با ادرار نجس شود با آب کر یک مرتبه و با آب قلیل دو مرتبه و اگر به غیر ادرار باشد با آب کر یک مرتبه و با آب قلیل یک مرتبه .
3 -
هر گاه زمین نجس شده باشد پس از برطرف کردن عین نجاست با آب کر و آبى که متصل به کر است ، مثل آب لوله کشى منازل یک بار و با آب قلیل دو بار پاک مى شود. همینطور دیوار نجس
4 -
براى تطهیر اشیاء اول باید نجاست را برطرف کرد سپس تطهیر نمود مثلا اگر لباس یا دست به خون آلوده باشد باید اول خون را پاک کرد سپس ‍ آن را آب کشید و طاهر کرد.
5 -
اگر فرش یا لباس نجس شود و بخواهیم طاهر کنیم چنانچه با آب قلیل باشد یک بار آب بریزیم و آن را فشار دهیم تا آب داخل آن را خارج شو سپس با آب دوم طاهر کنیم .
6 -
آب لوله که به منبع کر متصل است در حکم آب کر مى باشد و نجسنمى شود مگر آنکه بو یا رنگ یا طعم نجاست بگیرد و هر چیز نجسى را که عین نجاستش برطرف شده به یکبار طاهر مى شود.
2 - زمین :  
زمین خود یکى از پاک کننده هاست و با سه شرط کف پا و ته کفش و نوک عصا را پاک مى کند. این شرطها عبارتند از:
1 -
زمین باید خود پاک باشد.
2 -
زمین باید خشک باشد.
3 -
عین نجاست باید باتماس به زمین برطرف شود در این صورت کف پا و ته کف شو نوک عصاى نجس بر روى فرش ، موزائیک ، حصیر، چمن ، آسفالت ، پارکت که با چوب فرش شده پاک نمى شوند.
3 - آفتاب :  
خود یکى از مطهرات و پاک کننده هاست و مى تواند چیزهایى زیر را پاک کند.
زمین ، ساختمان ، چیزهایى که در ساختمان به کار رفته و نمى توان آن را برداشت مثل در به و پنجره ، میخى که در ساختمان به کار رفته ، درخت و گیاه .
آفتاب با شرایط زیر پاک کننده است :  
1 - آفتاب از پشت ابر و یا پرده نتابد مگر آنکه ابر و یا پرده رقیق و نازک بوده بطورى که مانع از تابش نور آفتاب نباشند.
2 -
آفتاب به تنهایى محل نجاست را خشک کند نه توسط باد ولى اگر باد کم باشد مانعى ندارد.
3 -
هنگام تابش آفتاب عین نجاست وجود نداشته باشد.
4 -
آفتاب مقدارى از ساختمان که در آن نجاست نفوذ کرده به یکباره خشک کند.
5 -
بین دیوار و ساختمانى که نجاست در آن نفوذ کرده چیز طاهرى فاصله نباشد.
6 -
ساختمان و یا دیوارى که نجس شده باید تر باشد و اگر خشک باشد باید بر آن آب ریخت تا آفتاب آن را خشک کند.
4 - اسلام :  
اگر شخص کافر مسلمان شود و شهادتین را بگوید(شهادت به یگانگى خداوند و رسالت پیامبر -(ص ) ) تمام بدن او پاک مى شود، حتى لباسى که به هنگام اسلام آوردن بر تن دارد ولى لباسهایى که قبلا به تن داشته و با عرق بدنش نجس شده باید آنها را آب بکشد و طاهر کند.
5 - استحاله :  
اگر شى ء نجسى از آن حالت اول خارج شود پاک مى گردد. مثل این که سگ در نمکزار نمک شود یا چوب نجس پس از سوزاندن خاکستر گردد.
ولى اگر شى ء نجس تغییر ماهیت ندهد طاهر نمى شود. مثل اینکه گندم نجس را آرد کنند ونان بپزند که در این صورت باز نجس است .
6 - انتقال :  
مثل این که خون بدن انسان و یا حیوان که خون جهنده دارد به بدن پشه که خون جهنده ندارد منتقل شود و جزء خون بدن او حساب شود پاک است ولى زالو که خون انسان یا حیوان را مکیده و جزء بدن او حساب نمى شود و مى گویند خون انسان یا حیوان است در این صورت نجس است .
7 - تبعیت :  
یعنى چیز نجسى بخاطر پاک شدن چیز نجس دیگرى بالتبع پاک شود مثل اینکه اگر شراب سرکه شود ظرفى هم که شراب در آن بوده پاک مى شود.
8 - بر طرف شدن عین نجاست :  
بدن حیوان و باطن بدن انسان پس از برطرف شدن نجاست پاک مى شود و نیاز به آب کشیدن ندارد. مثلا منقار او پاک مى باشد و اگر داخل گوش یابینى یا چشم نجس شود در این صورت اگر خون در دهان باشد نباید فرو ببرد و باید بیرون ریخت در این صورت لبها که نجس شده اند، باید پاک و طاهر کرد.
9 - استبراء:  
یعنى حیوانى که به خوردن نجاست انسان عادت کرده مثل مرغ و جوجه و غیره بول و غائط آنها نجس مى باشد و اگر بخواهیم که پاک شوند باید مدتى بجاى نجاست غذاى پاک به آنهاداد و جلوى نجاستخوارى آنها را گرفت .به چنین کارى استبراء گویند.
10 - غائب شدن مسلمان :  
اگر لباس ، بدن ، ظرف ، و فرش مسلمان نجس شود و او غایب گردد بعد که او را ملاقات مى کنیم اگر احتمال دهیم که آنها را آب کشیده است ، آن چیز پاک خواهد بود و اجتناب از آن ها لازم نیست .

غلبه بر فقر!



غلبه بر فقر, فقر,فقر مالی

از ناملایمات زندگی آدمی، پدیده ی فقر و نیاز مالی است که روح بشر را آزار می‌دهد و گاه به خاطر عدم مهارت انسان‌ها در مقابله ی با فقر، آن‌ها را از مسیر فطریشان که رسیدن به سعادت و رستگاری است باز می‌دارد و به سوی خطرات مهلکی سوق می‌دهد.

قرآن کتاب هدایت انسان‌ها و نجات‌بخش آنان، راهکارهایی را برای غلبه بر فقر به آدمیان نشان داده است که ذیل به برخی از مهم‌ترین آن‌ها اشاره می‌گردد.

مهارت شناختی غلبه بر فقر مالی
شناخت، منشأ رفتار، احساسات و عقاید انسان است. بدون شناخت دقیق از ماهیت فقر و فلسفه ی آن، بشر توان مقابله با آن را نخواهد داشت. از این جهت قرآن در گام اول، بشر را به حقیقت اموال دنیوی و ویژگی‌های آن آگاه می‌کند:

1 ـ احتیاج و فقر، ذاتیِ بشر
انسان موجودی است که هم در پیدایش و اصل وجودی خویش نیازمند بوده است و هم در ادامهء هستی، نیازمند به رزاق و افاضهء فیض حیات می‌باشد. خداوند در قرآن به این واقعیت تصریح کرده است:

ـ «یا أَیُّهَا النَّاسُ اعْبُدُوا رَبَّکُمُ الَّذی خَلَقَکُمْ وَ الَّذینَ مِنْ قَبْلِکُمْ ...»؛ «اى مردم، پروردگارتان را که شما، و کسانى را که پیش از شما بوده‏اند آفریده است ...». (بقره/21)

ـ «کَیْفَ تَکْفُرُونَ بِاللَّهِ وَ کُنْتُمْ أَمْواتاً فَأَحْیاکُمْ ...»؛ «چگونه خدا را منکرید؟ با آنکه مردگانى بودید و شما را زنده کرد باز شما را مى‏میراند [و] باز زنده مى‏کند ...». (بقره/28)

ـ «إِنَّ اللَّهَ هُوَ الرَّزَّاقُ ذُو الْقُوَّةِ الْمَتینُ»؛ «خداست که خود روزى‏بخشِ نیرومندِ استوار است». (ذاریات/58)

وقتی آدمی به حقیقت فقر ذاتی خویش پی ببرد و بدان باور داشته باشد، هم در هنگام احتیاج و گرفتاری مالی سر تسلیم در برابر آن فرو نمی‌آورد، بلکه فقر غلبه پیدا می‌کند، و هم در صورت دارایی اموال باز خود را در برابر خدا فقیر دانسته و اموال را از آنِ مالک حقیقی آن می‌داند.

2 ـ اموال؛ وسیله ی آزمایش
عامل مهمی که در سلامت و عدم سلامت زندگی افراد نقش قابل توجهی دارد، نوع نگاه به پدیده‌های زندگی است. اگر نوع نگاه انسان به اموال و متاع دنیوی، وسیله ی آزمایش و عذاب برخی از انسان‌ها باشد، نه تنها احتیاج و نیاز او را آزار نداده، بلکه سعی و تلاش نموده و میدان آزمایش که سنت الهی است سربلند و سرافراز بیرون آید. در پرتو عقیده به آزمایشی بودن اموال، انسان فقر را تحمل می‌نماید و از خطرات آن مصون می‌ماند:

«وَ اعْلَمُوا أَنَّما أَمْوالُکُمْ وَ أَوْلادُکُمْ فِتْنَةٌ وَ أَنَّ اللَّهَ عِنْدَهُ أَجْرٌ عَظیمٌ»؛ «و بدانید که اموال و فرزندان شما [وسیله‏] آزمایش [شما] هستند، و خداست که نزد او پاداشى بزرگ است». (انفال/28)

3 ـ بهره‌های دنیا اندک و رزق نیکو نزد خدا
هر انسان عاقلی که قرآن را پذیرفته و دستورات آن را سعادت‌بخش دو سرای خویش می‌داند و جهان پس از مرگ را باور دارد، هیچ وقت راضی نمی‌شود بهره ی اندک دنیوی را بر بهره‌های ابدی اخروی ترجیح دهد.
در مقابل، انسان‌های کافر بهره‌های دنیوی را بر بهره‌های اخروی ترجیح می‌دهند:
«اللَّهِ الَّذی لَهُ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ وَ وَیْلٌ لِلْکافِرینَ مِنْ عَذابٍ شَدیدٍ*الَّذینَ یَسْتَحِبُّونَ الْحَیاةَ الدُّنْیا عَلَى الْآخِرَةِ وَ یَصُدُّونَ عَنْ سَبیلِ اللَّهِ وَ یَبْغُونَها عِوَجاً أُولئِکَ فی‏ ضَلالٍ بَعید»؛ «خدایى که آنچه در آسمان ها و آنچه در زمین است از آن اوست، و واى بر کافران از عذابى سخت.*همانان که زندگى دنیا را بر آخرت ترجیح مى‏دهند و مانع راه خدا مى‏شوند و آن را کج مى‏شمارند. آنانند که در گمراهى دور و درازى هستند». (ابراهیم/2 و 3)

خداوند در آیات متعددی به ناچیز بودن زندگی دنیا و ماندگاری زندگی اخروی تصریح نموده تا بشر با این نوع مهارت شناختی، غلبه بر فقر نماید :

ـ «قُلْ مَتاعُ الدُّنْیا قَلیلٌ وَ الْآخِرَةُ خَیْرٌ لِمَنِ اتَّقى‏ وَ لا تُظْلَمُونَ فَتیلاً»؛ «بگو: برخوردارى[از این‏] دنیا اندک، و براى کسى که تقوا پیشه کرده، آخرت بهتر است، و [در آنجا] به قدر نخِ هسته خرمایى بر شما ستم نخواهد رفت».(نساء/77)

ـ «وَ لا تَمُدَّنَّ عَیْنَیْکَ إِلى‏ ما مَتَّعْنا بِهِ أَزْواجاً مِنْهُمْ زَهْرَةَ الْحَیاةِ الدُّنْیا لِنَفْتِنَهُمْ فیهِ وَ رِزْقُ رَبِّکَ خَیْرٌ وَ أَبْقى‏»؛ «و زنهار به سوى آنچه اصنافى از ایشان را از آن برخوردار کردیم [و فقط] زیور زندگى دنیاست تا ایشان را در آن بیازماییم، دیدگان خود مدوز، و [بدان که‏] روزىِ پروردگار تو بهتر و پایدارتر است». (طه/131)

امیدواری به رزق پایدار و بهتر، در قبال بهرهء اندک و فانی دنیوی توان غلبه بر پدیدهء فقر مالی را در آدمی تقویت می‌نماید و او را از هر گونه غم و اندوه و خیره شدن به اموالی که در دست دیگران است رها می‌سازد.

4 ـ رزاقیت خدا
یکی دیگر از مهارت‌های شناختی ارائه شده در قرآن کریم برای غلبه نمودن بر فقر مالی، باور داشتن به رزاقیت خداوند متعال است. به این معنا که روزی‌دهنده ی همه ی موجودات خداوند است:

«وَ ما مِنْ دَابَّةٍ فِی الْأَرْضِ إِلاَّ عَلَى اللَّهِ رِزْقُها وَ یَعْلَمُ مُسْتَقَرَّها وَ مُسْتَوْدَعَها کُلٌّ فی‏ کِتابٍ مُبینٍ»؛ «و هیچ جنبنده‏اى در زمین نیست مگر [اینکه‏] روزیش بر عهده خداست، و [او] قرارگاه و محلّ مُردنش را مى‏داند. همه [اینها] در کتابى روشن [ثبت‏] است». (هود/6)

«وَ کَأَیِّنْ مِنْ دَابَّةٍ لا تَحْمِلُ رِزْقَهَا اللَّهُ یَرْزُقُها وَ إِیَّاکُمْ وَ هُوَ السَّمیعُ الْعَلیم‏»؛ «و چه بسیار جاندارانى که نمى‏توانند متحمّل روزى خود شوند. خداست که آنها و شما را روزى مى‏دهد، و اوست شنواى دانا». (عنکبوت/60)

5 ـ امید به گشایش
کتاب زندگی آدمی را به پایان‌پذیری سختی‌ها رهنمون ساخته تا آدمی در پرتو امید به گشایش، تحمل ناخوشایندی‌های زندگی را در خود فراهم آورد:

«سَیَجْعَلُ اللَّهُ بَعْدَ عُسْرٍ یُسْراً»؛ «خدا به زودى پس از دشوارى آسانى فراهم میکند». (طلاق/7)
توجه به موقتی بودن سختی‌ها و گشایش آینده، توان انسان را افزایش می‌دهد و از شدت فشار روانی می‌کاهد و آن را تحمل‌پذیر می‌سازد.
 
نتیجه
زندگی دنیا آمیخته با سختی‌ها و مشکلات فراوانی که فقر یکی از مهم‌ترین مصادیق آن می‌باشد. خداوند والا مقام در کتاب هدایت، به انسان‌ها مهارت‌هایی آموخته است تا با استفاده از آن‌ها و به دست آوردن شناخت نسبت به واقعیت‌ها بر این مشکل همیشگی جهانیان فایق آیند.

منبع: مقاله ی «مهارت‌های غلبه بر فقر»، عبدالعلی پاکزاد
تبیان

دعای افزایش رزق وروزی


 

 

دعای افزایش رزق وروزی

 

 

1-ختم سوره واقعه جهت وسعت رزق :

جهت وسعت رزق ومعیشت از شب شنبه ، هر شب سه بار سوره مبارکه واقعه را بخواند وشب جمعه 8مرتبه بخواند واین عمل را پنج هفته بجای آورد وقبل از هر بار خواندن سوره این دعا را بخواند:

 

اَللَّهُمَّ ارْزُقنا رِزْقاً حَلاَلاً طَیِّباً مِنْ غَیْرِ کَدٍّ اِسْتَجِب ْ دَعْوَتَنَا مِنْ غَیْرِ رَدٍّ وَ اَعُوذُ مِنَ الْفَضِیحَتِین الفَقرا وَالدِّینِ وَاِدْفَعْ عَنِّی هَذَیْنِ بِحَقِّ الامَامِیْن الحسن وِالحُسَین بِرَحْمَتِکَ یاارحم الراحمین . فرموده اند این ختم تاثیر عجیبی دارد .

 

2-دعای گشایش رزق و روزی:


اللهم ارزقنی من فضلک الواسع الطیب رزقا واسعا حلالا طیبا بلاغا لدنیا و الاخره صبا و صباهنیئا مریئامن غیر کد ولا من احد من خلقک الاسعه من فضلک الواسع فانک قلب واسئلوا الله من فضله فمن فصلک اسئل ومن عطیتک اسئل و من یدک الملا اسئل

 

3-دعا به جهت وسعت رزق:


جهت تنگی روزی و رفع فقر 40 روز روزی یکمرتبه سوره مبارکه مزمل را بخواند.

 

 

4-دعا به جهت افزایش رزق و روزی:


براى رفع فقر و جلب وسعت و باز شدن در بهشت هر روز صد مرتبه بگوید:

لا اله الا اللّه الملک الحق المبین .

 

 

5-دعای افزایش رزق وروزی:

جهت جلوگیری از فقر، بخل، مرض و برای غنی شدن از نظر مادی در هر روز بین الطلوعین (بعد از طلوع فجر تا قبل از طلوع آفتاب) 10 مرتبه اسم مبارک «یا باسط» خوانده شود.

 

6-برای گشایش روزی صد مرتبه در روز بگوید :

یا وَهّاب

 

7-ختم سوره مبارکه طه جهت افزایش رزق :


سوره مبارکه طه را هر روز بعد از اذان صبح وقبل از طلوع آفتاب بخواند رزق او فراخ شودواز جایی که گمان نداشته باشد خدا برای او روزی برساند ،واگر در هنگام طلئع آفتاب بخواند روزی تازه به او رسد واگر کسی این سوره مبارکه را بنویسد وهمراه خود داشته باشد در پی پی هر حاجتی برود موفق گردد ، واگر برای اصلاح بین دونفر بخواهد برود قبل از رفتن این سوره را بخواند .

 

8-دعا جهت توسعه رزق از امام جواد علیه السلام:

جهت وسعت رزق مکرر گفته شود:

یا من یکفى من کل شى ء و لا یکفى منه شىء اکفنى ما اهمنى .

 


9-برای گشایش در هر روز 77 مرتبه بگوید :

یا غَفور یا وَدود


10-دعایى جهت زیاد شدن رزق و اداءدین:

على علیه السلام فرمود: شکایت کردم به پیغمبر از قرض ، پس فرمود: بگو یا على !پس اگر به قدر کوه بزرگى قرض دارباشى خدا ادا مى فرماید. ان شاء اللّه تعالى .

اللهم اغننى بحلالک عن حرامک و بفضلک عمن سواک .

درخت زقّوم چه درختی است؟

درخت زقّوم چه درختی است؟

سخن درباره «شجره زقوم» در قرآن کریم بعد از بیان نعمت‌های بهشتی از آیه 62 سوره مبارکه صافات شروع می شود .


جزء بیستم و سوم قرآن کریم که از آیه 28 سوره مبارکه یس آغاز و به آیه 31 سوره مبارکه زمر ختم می شود ، در بردارنده آموزه ها و پیام‌های روح افزای الهی است که این نوشته تعدادی از آن‌ها را نقل می کند.


 بهانه ای برای کمک نکردن
در کمک به نیازمندان و انفاق به مستمندان منطق بسیار عوامانه ای وجود دارد که از سوی افراد خود خواه و خسیس مطرح می شود که وقتی به آن‌ها گفته می شود: از آنچه خدا به شما روزی کرده است در راه او انفاق کنید (وَإِذَا قِیلَ لَهُمْ أَنفِقُوا مِمَّا رَزَقَکُمْ اللَّهُ)؛ پاسخ می دهند: آیا ما کسی را اطعام کنیم که اگر خدا می‌خواست او را سیر می‌کرد؟! (أَنُطْعِمُ مَن لَّوْ یَشَاء اللَّهُ أَطْعَمَهُ)

معنای این حرف این است که اگر فلانی فقیر است لابد کاری کرده که خدا می خواهد فقیر بماند و اگر ما غنی هستیم لابد عملی انجام داده ایم که مشمول لطف خدا شده ایم؛ بنابراین نه فقر آن‌ها و نه غنای ما هیچ‌کدام بی حکمت نیست!!

غافل از اینکه جهان میدان آزمایش و امتحان است، خداوند یکی را با تنگدستی آزمایش می کند و دیگری را با غنا و ثروت و گاه یک انسان را در دو زمان با هر دو امتحان می کند که آیا به هنگام فقر امانت و مناعت طبع و مراتب شکرگزاری را به  جا می آورد؟ یا همه را زیر پا می گذارد؟[1]

و اگر آنچه آنها می گویند درست است دیگر دلیل نداشت که خداوند در آیات متعدد دستور به انفاق دهد (یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ أَنفِقُواْ مِمَّا رَزَقْنَاکُم)[2] و در مقابل کسانی که انفاق در راه خدا را ترک کرده اند را به شدت تهدید کرده و به آن‌ها وعده عذاب دهد: [ای رسول ما] کسانی را که طلا و نقره می اندوزند و آن را در راه خدا انفاق نمی کنند، به عذاب دردناکی بشارت ده (وَالَّذِینَ یَکْنِزُونَ الذَّهَبَ وَالْفِضَّةَ وَلاَ یُنفِقُونَهَا فِی سَبِیلِ اللّهِ فَبَشِّرْهُم بِعَذَابٍ أَلِیمٍ)[3].


 عهدی که با او بسته ایم
در آیات متعدد قرآن کریم سخن از عهدی رفته است میان ما بندگان و خدای متعال؛ مانند این آیه که می فرماید: شما به عهدتان وفا کنید تا من هم به عهد خود وفا کنم (وَأَوْفُواْ بِعَهْدِی أُوفِ بِعَهْدِکُمْ )[4]؛ اما این عهد چیست و مفاد آن کدام است ؟!

سوالی است که پاسخ آن را می‌توان در آیات 60 و 61 سوره یس مشاهده کرد.

در این آیات، متن عهده نامه یاد شده آمده که دربردارنده دو بند اساسی است :

بند اول آن، عبادت نکردن شیطان است (أَن لَّا تَعْبُدُوا الشَّیْطَانَ) و بند دوم آن عبادت کردن خداوند یکتای متعال (أَنِ اعْبُدُونی).

باید دقت کرد که در این آیه انسان‌ها از عبادت شیطان نهی شده اند ؛ منظور از عبادت کردن شیطان، اطاعت او در وسوسه ها و دستورهایی است که از او صادر می شود [5]؛ بنابراین «شیطان را عبادت نکنید»؛ یعنی از وسوسه های شیطان پیروی نکنید؛ زیرا اطاعت از غیر خداوند و کسانی که خداوند دستور به اطاعت از آن‌ها داده است [6] ممنوع است.


 پیروان شیطان عاقل نیستند
در روایتی امام صادق علیه السلام در تعریف عقل فرمود: عقل آن چیزی است که خداوند رحمان با آن عبادت می شود و بهشت با آن به دست می آید (مَا عُبِدَ بِهِ الرَّحْمَنُ وَ اکْتُسِبَ بِهِ الْجِنَانُ)[7] و چون مسیر عبادتِ خدا، غیر از مسیر عبادت و پیروی از شیطان است؛ بنابراین آنکه خدا را عبادت نکرد و پیرو شیطان بود ، از عقل بهره ای نبرد و عاقل نیست.

در آیه 130 بقره، قرآن کریم کسانی که از عبادت و بندگی خدا رویگردان شدند را سفیه می خواند: وَمَن یَرْغَبُ عَن مِّلَّةِ إِبْرَاهِیمَ إِلاَّ مَن سَفِهَ نَفْسَهُ: کسی جز افرادی که خود را به سبک مغزی افکنده اند ، از آئین پاک ابراهیم روی گردان نخواهد شد.

با توجه به آن روایت و این آیه روشن می شود که چرا خداوند متعال در نهی پیروی از شیطان در آیه 62 سوره یس بعد از آنکه دلیل می آورد که او افراد زیادی از شما را گمراه کرد (وَلَقَدْ أَضَلَّ مِنکُمْ جِبِلًّا کَثِیرًا) می فرماید: پس چرا عقلتان را به کار نمی گیرید؟ (أَفَلَمْ تَکُونُوا تَعْقِلُونَ)

که این آیه نیز هم سو با مطالب گذشته، پیروی از شیطان را کاری غیر عاقلانه خوانده، برای همین کسانی که از وسوسه های او پیروی می کنند را به تعقل و به کارگیری از نعمت عقل دعوت می نماید.


شجره زقوم چه درختی است؟
سخن درباره «شجره زقوم» در قرآن کریم بعد از بیان نعمت‌های بهشتی از آیه 62 سوره مبارکه صافات شروع می شود که می فرماید: آیا این نعمت‌های جاویدان و لذت بخش که بهشتیان را با آن پذیرایی می کنند ، بهتر است یا درخت نفرت انگیز زقوم؟! (أَذَلِکَ خَیْرٌ نُّزُلًا أَمْ شَجَرَةُ الزَّقُّومِ)

«شجره» همیشه به معنی درخت نیست گاه به معنی گیاه نیز می آید و قرائن نشان می دهد که منظور از آن در اینجا، گیاه است. [8] اما «زقوم»؛

در کتاب لسان العرب آمده است: این ماده در اصل به معنی بلعیدن است. سپس می افزاید : هنگامی که این آیه نازل شد ابوجهل گفت: چنین درختی در سرزمین ما نمی روید؛ چه کسی از شما معنی زقوم را می داند؟

در آنجا مردی بود از آفریقا؛ او گفت: زقوم در زبان ما آفریقائیان به معنی «کره و خرما» است. ابوجهل برای تمسخر صدا زد: کنیز! مقداری خرما و کره بیاور تا زقوم کنیم! آنها می خوردند و مسخره می کردند و می گفتند: محمد صلی الله علیه وآله در آخرت، ما را به اینها می ترساند! قرآن نازل شد و پاسخ دندان شکنی به آن‌ها داد [9] که در آیات بعد می‌خوانیم.

در آیات بعد، قرآن کریم به برخی ویژگی‌های این گیاه می پردازد که آن‌ها مایه عذاب و رنج بودن آن برای ظالمان است (إِنَّا جَعَلْنَاهَا فِتْنَةً لِّلظَّالِمِینَ).

سپس می‌افزاید: آن درختی است که از قعر جهنم می روید (إِنَّهَا شَجَرَةٌ تَخْرُجُ فِی أَصْلِ الْجَحِیمِ) و بعد می فرماید: شکوفه آن مانند سرهای شیاطین است (طَلْعُهَا کَأَنَّهُ رُۆُوسُ الشَّیَاطِینِ).

تشبیه شکوفه های آن گیاه جهنمی به سرهای شیاطین برای بیان نهایت زشتی و چهره تنفرآمیز آن است، زیرا انسان از چیزی که متنفر باشد ، در ذهن خود برای آن قیافه ای زشت و وحشتناک ترسیم می کند و به هر چه علاقه مند است برای آن قیافه ای زیبا و دوست داشتنی.


برای همین در عکس‌هایی که مردم برای فرشتگان می کشند زیباترین چهره ها را ترسیم می کنند و برای شیاطین و دیوان بدترین چهره ها را، در حالی که نه فرشته را دیده اند و نه دیو را.


در تعبیرات روزمره نیز بسیار دیده می شود که می گویند: فلان کس مانند جن است؛ یا قیافه اش مثل دیو است! این‌ها همه تشبیهاتی است بر اساس تصورات ذهنی انسان‌ها از مفاهیم مختلف که ادبیات قرآن هم در بیش‌تر موارد منطبق با همین ادبیات عامیانه است. [10]

آخرین نکته ای که در این آیات درباره گیاه زقوم بیان شده است پرشدن شکم ظالمان مغرور از آن است (فَإِنَّهُمْ لَآکِلُونَ مِنْهَا فَمَالِۆُونَ مِنْهَا الْبُطُونَ).  


پی نوشت ها:
1.   آیات 15 و 16 سوره فجر به همین موضوع پرداخته است.
2.   254/ بقره
3.   34/ توبه
4.   40/ بقره
5.   المیزان فی تفسیر القرآن 17/102
6.    59/ نساء
7.   کافی 1/11
8.   تفسیر نمونه 19/70
9.   لسان العرب 12/269
10.  ر.ک به تفسیر نمونه 19/72
.tebyan.net

صلواتی که تایک هفته ملائکه صلوات می فرستند

 

 

صلواتی که تا یک هفته ملائکه برایش صلوات فرستند

 

 

در کتاب جمال الاسبوع از امام جعفر صادق(ع) منقول است : هر کس بعد از نماز عصر روز جمعه ده مرتبه بگوید:

 

اَللهمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ الْأوْصِیاءِ الْمَرْضییّنَ بِأَفْضَلِ صَلَواتِکَ وَ بارِکْ عَلَیْهِمْ بِأَفْضَلِ بَرَکاتِکَ وَ عَلَیْهِ وَ عَلَیْهِمُ السَّلامُ وَ عَلی اَرْواحِهِمْ وَ أَجْسادِهِمْ وَ رَحْمَهُ الله وَ بَرَکاتُهُ

 

ملائکه برای آن شخص از این جمعه تا جمعه دیگر در همین ساعت صلوات می‌فرستد.