کدام یک از یاران امام حسین(ع)، روزعاشورا به شهادت نرسیدند؟


در کتب تاریخی مربوط به واقعه عاشورا ذکر شده است که چند تن از یاران امام حسین (ع) بودند که توانستند روزعاشورا جانشان را حفظ کنند.

یارانی که به شهادت نرسیدند در کتب تاریخی مربوط به واقعه عاشورا ذکر شده است که چند تن از یاران امام (ع) بودند که از دست ستمگران مجرمی که تشنه ریختن خون‌های اهل بیت معصومین بودند نجات یافتند.
تصویر یارانی که به شهادت نرسیدند

این افراد عبارت بودند از:
۱- امام زین العابدین (ع)، آن بزرگوار در کربلا مریض بود. شمر خواست آن حضرت را بقتل برساند، زینب (ع) آمد و از کشتن او ممانعت کرد (۱).

۲- حسن بن الحسن، او فرزند امام حسن مجتبی (ع) و در کنار عموی گرامیش امام حسین (ع) با سپاه کوفه مبارزه نمود تا در اثر جراحات به زمین افتاد، و، چون اصحاب عمر بن سعد برای جدا نمودن سر‌ها آمدند او را دیدند که رمقی در بدن دارد، مردی به نام اسماء بن خارجه که از اقوام مادری او بود از کشتن او مانع شد و او را با خود به کوفه برد و جراحات او را معالجه کرد تا اینکه التیام یافت، آنگاه از کوفه به مدینه منتقل گردید. (۲).

۳- عمر بن الحسن.

۴- زید بن الحسن.
چون اسیران را منتقل کردند این سه نفر از اولاد امام حسن (ع) از جمله اسراء بودند (۳).

۵- قاسم بن عبدالله، او یکی دیگر از فرزندان عبدالله بن جعفر طیّار است.

۶- مسلم بن رباح، او با امام حسین (ع) بود و آن حضرت را خدمت می‌کرد و، چون امام (ع) کشته شد او رهائی پیدا کرده و نجات یافت، و او همان کسی است که بعضی از وقایع کربلا را روایت می‌کند (۴).

۷- محمد بن عقیل (۵).

۸- عقبه بن سمعان، او غلام حضرت رباب است (رباب دختر امرء القیس کلبی، مادر حضرت سکینه دختر امام حسین (ع))، سپاهیان دشمن او را گرفته و نزد عمر بن سعد آوردند، عمر بن سعد او را گفت: تو کیستی؟ عقبه بن سمعان گفت: من مملوک و غلامم. او را آزاد نمودند (۶).

۹- موقع بن ثمامه اسدی، او نیز با امام حسین (ع) بود و آنچه تیر داشت بسوی دشمن افکند و با آن مقاتله کرد، پس گروهی از قبیله اش آمده و او را امان دادند و نزد آنان رفت، چون عبیدالله از این واقعه آگاه شد او را به «زاره» تبعید نمود (۷).

۱۰- مسلم بن رباح، او با امام حسین (ع) بود و آن حضرت را خدمت می‌کرد و، چون امام (ع) کشته شد او رهایی پیدا کرده و نجات یافت، و او همان کسی است که بعضی از وقایع کربلا را روایت می‌کند (۸).

۱۱- ضحاک بن عبدالله؛ سوار بن حمیر جابری، اورا در حالی که مجروح شده بود از معرکه قتال بیرون بردند، و بعد از گذشت شش ماه در اثر آن جراحات در گذشت.

۱۲- عمرو بن عبدالله، او نیز در میدان جنگ در اثر جراحات افتاده بود که او را انتقال دادند و بعد از یک سال از دنیا رفت (۹)

۱۳- ضحاک بن عبدالله که پس از پایان تیرهایش و کشتن چندنفر از یاران دشمن از معرکه فرار کرد و راوی بعضی از روایات از جمله جریان بیعت شب عاشورا توسط امام حسین (ع) و اظهار وفاداری یاران از قول او نقل شده است.

منبع: جام جم

روز عاشورا بر اهل بیت (ع) چه گذشت؟

روایت غم انگیز عاشورا از طلوع صبح تا شام غریبان غربت سنگینی است که از آن به عنوان مصیبت عظما یاد می‌کنند.

 چشم بر هم زدیم و سالمان با غم حسین‌بن‌علی (ع) تحویل شد و تا سر چرخاندیم ۱۰ روز از عزیزترین روز‌های الهی گذشت؛ چنان گذشت که گویی تیر از چله کمان رها شد و به مصیبت عظما رسید. روزی که خون خدا به آسمان رفت و سر‌ها بر فراز نیزه‌ها قرآن می‌خواندند. بر اساس منابع و اسناد تاریخی سالار شهیدان (ع) پس از آن که در روز نهم از دشمنان آل الله یک روز مهلت خواستند، یک روز پیش از واقعه عاشورا به راز و نیاز پرداختند و حضرت (ع) حجت را بر همه ۷۲ تن از یاران خود تمام کردند.

/
مقاتل نوشتند: در شب عاشورا هر کدام از اهل حرم و یاران حضرت (ع) در خیمه‌ها مشغول به راز و نیاز با پروردگار الهی بودند تا پیش از طلوع آفتاب و نماز صبح. امام بعد از اقامه نماز برای صحابه خود سخنرانی کردند و آن‌ها را به صبر در جهاد فراخواندند، اما در پیش روی آن‌ها سپاه دشمن با شمشیر تزویر پیش آمده بود و نماز صبح را به عمربن سعد لعنت‌الله علیه اقتدا کردند و پس از آن به آرایش نیرو‌های نظامی خود پرداختند.

/
پس از نماز صبح حضرت (ع) به یاران خود دستور داد تا دور تا دور خیمه‌ها را خندق حفر کنند و با آن بوته‌هایی که شبانه امام حسین (ع) از بیابان برچیده بود خندق‌ها را پر کرده تا به هنگام حمله دشمنان به خیمه‌ها آن‌ها را آتش بزنند تا اهل حرم زنان و کودکان در امان بمانند.

امام پس از طلوع آفتاب سوار بر شتری شد و روبروی سپاه کوفیان ایستاد تا خود و خاندانش را باری دیگر به همگان معرفی کند، در آن زمان بود که حضرت فریاد «هل من ناصر‌ً ینصرنی» سر داد‌ند تا همان چند نفری هم که دچار تردید شده‌اند، به سپاه حق بازگردند. در میان کوفیان حربن یزید ریاحی که نخستین فردی بود که رعب و وحشت را در میان زنان بنی هاشم ایجاد کرده بود به جبهه حق پیوست و از مدافعین حرم و امام (ع) خویش شد.
 
/
پس از ساعتی نبرد تن به تن شروع شد و چند نفری از یاران امام (ع) در این حمله به شهادت رسیدند ساعت و ثانیه‌ها گذشت و پس از حمله‌های پی در پی لشگر عمرا‌بن سعد و شمر لعنت الله علیه امام (ع) دستور حمله تک به تک را به میدان داد تا هر کدام از صحابه ایشان جداگانه به میدان بروند در این میان اولین فردی که در مقابل چشمان حضرت (ع) به شهادت رسید پیر زاهد جناب بُریر بود و پس از آن مسلم ابن عوسجه به میدان رفت و به شهادت رسید.

به وقت نماز ظهر حبیب ابن مظاهر به شهادت رسید به وقت اذان حضرت از لشگر اشقیا درخواست کرد تا جنگ را متوقف کنند و به نماز بایستند.
 
/
 
حبیب بن مظاهر موقع اذان ظهر شهید شد. چون که نوشته‌اند امام (ع) خطاب به اصحاب گفت: یکی برود با عمر سعد مذاکره بکند و بخواهد برای نماز ظهر جنگ را متوقف کنیم. یکی از لشکر کوفه صدا زد: «نماز شما قبول نمی‌شود.» حبیب به او گفت: «ای حمار! فکر می‌کنی نماز شما قبول می‌شود و نماز پسر پیامبر (ص) قبول نمی‌شود؟» به جنگ او رفت، اما از سپاه کوفی به کمکش آمدند و حبیب کشته شد. امام (ع) از شهادت حبیب متاثر شد و برای اولین بار در روز عاشورا گریست. رو به آسمان کرد و گفت: «خدایا رفتن جان خودم و دوستانم را به حساب تو می‌گذارم.»

امام (ع) نماز را شکسته و به قاعده «نماز خوف» خواند. گروهی از اصحاب به امام (ع) اقتدا کردند و بقیه به جنگ پرداختند. زهیر و سعید بن عبدالله حنفی خودشان را سپر امام کردند. نوشته اند سعید بن عبدالله ۱۳ تیر و نیزه خورد و به شهادت رسید. در آخرین نفس از امام پرسید: «آیا وفا کردم؟»

پس از نماز ظهر ۳۰ تن از یاران امام حسین (ع) به شهادت رسیدند و پس از شهادت صحابه نوبت به اهل حرم و جوانان بنی هاشم رسید که یک به یک به میدان بیایند در این میان اولین فرد از جوانان بنی هاشم حضرت علی اکبر (ع) پا به میدان گذاشتند و بعد از نبرد ناجوانمردانه‌ای که دشمنان داشتند ایشان به شهادت رسید پس از آن امام حسین (ع) و حضرت قمر بنی هاشم (ع) تنها ماندند که حضرت عباس (ع) از برادر و امام خویش اذن میدان خواست، اما امام حسین (ع) ابتدا قبول نکردند و پس از چند مدت دو برادر با یکدیگر به میدان رفتند تا قمر بنی هاشم برای اهل خیمه آب بیاورد، اما بین این دو بزرگوار فاصله افتاد و دشمن از این فرصت برای شهادت قمر بنی هاشم استفاده کرد.

/
امام (ع) پس از شهادت برادر و سپهدار سپاه خود برای خداحافظی به خیمه بازگشت و کودک شیرخواره خود را بر دستان خویش گرفت تا بتواند برای او و زنان جرعه‌ای آب طلب کند، اما تیر حرمله فرصت نداد و مهر ننگین کشتن فرزند خدا بر پیشانی حرمله داغ شد.

شهادت امام حسین (ع)

حضرت اباعبدالله الحسین (ع) پای به میدان نهادند، اما کمتر کسی حاضر به مقابله با ایشان می‌شد بعضی‌ها از ترس فقط سنگ می‌انداختند و یا از دور نیزه پرتاب می‌کردند در این میان شمر و ۱۰ نفر دیگر به مقابله با حضرت پیش آمدند و پس از جراحت بی شماری که بر تن ایشان نهادند ایشان را به شهادت رساندند به هنگام شهادت امام حسین (ع) ذوالجناح اسب حضرت شیهه کشان به سمت خیمه آمد یادگار امام حسین مجتبی (ع) که این صدا را شنید به میدان دوید و خود را به مقتل عمویش رساند و با بی تابی که داشت دشمن امانش نداد و او را در بغل امام خود شهید کرد.

/
آن گونه که منابع و مقاتل یاد کرده‌اند شهادت امام حسین (ع) به وقت نماز عصر بود و آن هنگامی که پس از شهادت دردانه رسول الله (ص) زمان بر اهل حرم تنگ آمد و اسارت زنان و کودکان از کربلا به کوفه، از کوفه به شام آغاز گردید.


ماه محرم


محرم نخستین ماه از ماه‌های دوازده گانه قمری و یکی از ماه‌های حرام است که در دوران جاهلیت و نیز در اسلام، جنگ در آن تحریم شده بود.

Moharam

شب و روز اول محرم به عنوان اول سال قمری دارای نماز و آداب خاصی است که در کتاب شریف مفاتیح الجنان بیان شده است.

محرم، ماه حزن و اندوه و عزاداری شیعیان در شهادت حضرت امام حسین علیه السلام است.
حوادث و وقایع فراوانی در ماه محرم رخ داده است که در زیر به برخی از آنها اشاره می‌شویم:

غزوه ذات الرقاع، فتح خیبر، ازدواج حضرت زهرا، ورود امیر مؤمنان علی علیه السلام، حادثه خونین کربلا – تاسوعا و عاشورا و شهادت امام حسین علیه السلام و اسارت خاندان امام به کوفه و شام.

همچنین نقل است که به خلافت رسیدن عثمان، قتل محمد امین برادر مأمون عباسی، قتل جعفر برمکی و انقراض آل برمک و دولت برامکه، واقعه هولاکو و مستعصم و انقراض دولت بنی عباس در این ماه بوده است.

عروج حضرت ادریس به آسمان، استجابت دعای حضرت زکریا علیه السلام، عبور حضرت موسی علیه السلام از دریا و غرق شدن فرعونیان در نیل و عذاب اصحاب فیل نیز در ماه محرم رخ داده است.

ریشه های واقعه عاشورا


: در میان اهداف امام حسین علیه السلام از قیام در برابر یزید که در لابلاى سخنان آن حضرت علیه السلام یافت مى شود، هیچ اشاره اى به مسائل قبیله اى نشده است، امام حسین علیه السلام اهداف خود را از قیام، مسائلى همچون امر به معروف و نهى از منکر، اصلاح دین پیامبر صلى الله علیه وآله، عمل به سیره پیامبر صلى الله علیه وآله و حضرت على علیه السلام و سرانجام قیام در برابر فساد و تباهى مطرح مى کند.

آیا واقعه عاشورا، معلول تعارضات قومى و قبیله اى و نتیجه خشونت پیامبر صلى الله علیه وآله در جنگ هاى بدر و احد و … بوده است؛ همان گونه که یزید در هنگام ورود اسیران، به این موضوع اشاره کرد؟ و یا انحراف از سنت ابوبکر و عمر – در زمان عثمان – باعث قیام امام حسین علیه السلام شد؟

در ریشه یابى حوادث واقعه عاشورا و تحلیل آن، نباید تنها به شعرى که یزید از قول شاعر بنى خندف – که در جاهلیت با خزرجیان درگیر بودند – خواند، استناد کرد؛ بلکه باید آن را در بستر تاریخى خود و با توجه به بررسى اهداف قیام، از زبان امام علیه السلام و نیز انگیزه هاى رویارویى یزید با آن تحلیل کرد.

در آغاز باید به این نکته توجه داشت که جنگ هاى میان پیامبر صلى الله علیه وآله و مشرکان قریش را به هیچ وجه نمى توان جنگ هاى قبیله اى به حساب آورد؛ زیرا هم پیامبر صلى الله علیه وآله و هم مردم مکه، هر دو از قبیله بزرگ قریش بودند و در هیچ سند تاریخى – اعم از اشعار، گفته ها و نقل حوادث این جنگ ها – سخنى که از آن بوى قبیله گرى استشمام شود، شنیده نشده است.

این که از این جنگ ها، با عنوان خشونت پیامبر صلى الله علیه وآله یاد کنیم، به هیچ وجه از نظر تاریخى صحیح نیست؛ زیرا اگر تقابل مشرکان قریش با پیامبر صلى الله علیه وآله را در تاریخ بررسى کنیم، مشاهده مى کنیم که این قریشیان بودند که با قساوت تمام، در مقابل پیامبر صلى الله علیه وآله ایستادند و با شکنجه یاران آن حضرت و به شهادت رساندن شخصیت هایى همچون یاسر و سمیه و تحت فشار قرار دادن پیامبر صلى الله علیه وآله در شعب ابى طالب و نیز اقدام به قتل آن حضرت، خشونت را به بالاترین درجه خود رسانیدند.

کشته شدن تعدادى از بزرگان قریش و به ویژه خویشان نزدیک معاویه و یزید در جنگ هاى بدر و احد، طبق قوانین جنگ صورت گرفت؛ زیرا آنان به میدان آمده، مبارز طلبیدند و بالاخره مبارز مسلمانى همچون حضرت على علیه السلام یا باید بکشد و یا کشته شود و کشتن در جنگ، به هیچ عنوان، خشونت محسوب نمى شود.

علاوه بر این، اگر نگاهى به برخورد پیامبر صلى الله علیه وآله با قریشیان و به ویژه بنى امیه بیفکنیم، آن را سر تا سر عطوفت و مهربانى و گذشت و بزرگوارى مى بینیم تا آن جا که در هنگام فتح مکه، پیامبر صلى الله علیه وآله به شدت در مقابل سعد، صحابى بزرگوار خود که آن روز را روز جنگ و خشونت معرفى مى کرد، ایستادگى کرد و آن روز را به عنوان «یوم الرحمه؛ روز رحمت و عطوفت»، معرفى کرد و در هنگام فتح مکه، خانه ابوسفیان، دشمن دیرین خود را خانه امن معرفى کرد و به دنبال تسخیر مکه، همه مکیان را بخشید و آنها را «طلقا» یعنى آزاد شدگان نامید و پس از آن، در جنگى که قریشیان به همراه پیامبرصلى الله علیه وآله شرکت کرده بودند، براى آنان سهم بیشترى از غنایم قرار داد و سرانجام در سال هاى پایانى عمر خود، ابوسفیان را به عنوان عامل جمع آورى صدقات نجران برگزید.

پس از وفات پیامبر صلى الله علیه وآله نیز سخنى از تعارضات قومى نمى بینیم و این مسئله چنان کم رنگ است که ابوسفیان پس از ماجراى سقیفه، نزد حضرت على علیه السلام آمده و از این که ابوبکر – از قبیله ضعیف تمیم – حکومت را در دست گرفته، ابراز گلایه کرد و براى سرنگونى ابوبکر، به حضرت على علیه السلام پیشنهاد همکارى داد که البته مورد پذیرش حضرت علیه السلام قرار نگرفت.

اگر بخواهیم نمودى از این تعارضات را ببینیم، باید آن را در جنگ صفین مشاهده مى کردیم؛ در حالى که در این جنگ که میان على بن ابى طالب علیه السلام، قاتل خویشان معاویه و معاویه بن ابوسفیان روى داد، کوچک ترین اشاره اى به این تعارضات نشده است.

پیشنهاد امروز

فشار یزید به امام حسین علیه السلام براى بیعت کردن نیز به هیچ وجه رنگ و بوى قبیله اى نداشت؛ زیرا که این فشار، همزمان از سوى یزید بر عبدالله بن زبیر (از طایفه بنى اسد) و عبدالله بن عمر (از قبیله بنى عدى) نیز وارد شد و بعدها ابن زبیر نیز قیام مسلحانه اى علیه یزید بر پا کرد.

همچنین در میان اهداف امام حسین علیه السلام از قیام در برابر یزید که در لابلاى سخنان آن حضرت علیه السلام یافت مى شود، هیچ اشاره اى به مسائل قبیله اى نشده است، امام حسین علیه السلام اهداف خود را از قیام، مسائلى همچون امر به معروف و نهى از منکر، اصلاح دین پیامبر صلى الله علیه وآله، عمل به سیره پیامبر صلى الله علیه وآله و حضرت على علیه السلام و سرانجام قیام در برابر فساد و تباهى مطرح مى کند.

همچنین در رجزهاى واقعه عاشورا که از سوى طرفین نبرد خوانده شده نیز هیچ اشاره اى به تعارضات قومى نشده است.

و به جز شعر یزید، در هیچ موردى پس از واقعه عاشورا، شعر یا سخنى که دلالت بر وجود تعارضات قومى در وقوع نبرد عاشورا را داشته باشد، مشاهده نشده است.

بنابراین، بسیار سخیفانه است که اهداف عالى نهضت عاشورا را که در کلمات امام حسین علیه السلام و نیز در گزارش هاى تاریخى بیان شده، نادیده گرفته، تنها آن را با امرى موهوم، همچون تعارضات قومى و قبیله اى تحلیل نماییم.

اما ساده لوحانه است که به دنبال ریشه یابى زمینه تاریخى قیام امام حسین علیه السلام در زمان عثمان باشیم؛ بلکه باید ریشه آن را در سقیفه جست وجو کنیم و این سخن ابن عباس را با جان و دل باور کنیم که گفت: «قتل الحسین یوم الاثنین؛ امام حسین علیه السلام در روز دوشنبه کشته شد»؛ دوشنبه اى که پیامبر صلى الله علیه وآله وفات یافت و سقیفه تشکیل شد؛ زیرا که آن زمان، انحراف از سنت رسول خدا صلى الله علیه وآله و دستورات آن حضرت صلى الله علیه وآله، همچون تمسک به قرآن و عترت (ثقلین) و سفارش به ولایت حضرت على علیه السلام هویدا گشت.

اگر براى شخص معاویه و نیز خاندان بنى امیه، نقش محورى در پدید آمدن حادثه عاشورا قائل باشیم، باید بدانیم که نقطه آغازین قدرت گرفتن اینان، نه در زمان عثمان، بلکه در زمان ابوبکر بود؛ زیرا پس از آن که چند روز بعد از رحلت پیامبر صلى الله علیه وآله، ابوسفیان از نجران بازگشت و جریانات سیاسى خلافت را مشاهده کرد، در صدد فتنه انگیزى علیه حکومت ابوبکر برآمد و در این راه، قصد استفاده ابزارى از حضرت على علیه السلام را داشت و آن حضرت علیه السلام دست رد بر سینه او زد؛ اما همین فعالیت کافى بود تا حکومت، پى به خطر ابوسفیان برده، براى همراهى او تدابیرى بیندیشد.

همچنین بخوانید: فلسفه عزاداری در ماه محرم چیست ؟

اولین تدبیر، بخشیدن سهم عظیمى از صدقات نجران به او بود و در دومین گام، فرزند او یزید را فرمانده سپاه بزرگ شام کردند؛ در حالى که اصحاب بزرگى همچون عمار، مقداد، سلمان، طلحه، زبیر، سعد بن ابى وقاص و … را در مدینه بیکار نگه داشته بودند. پس از در گذشت یزید، از سوى عمر، برادرش معاویه به فرماندهى سپاه شام منصوب شد و در حالى که عمر انواع سخت گیرى ها را نسبت به فرماندارانش اعمال مى کرد، از خطاهاى بزرگ او درمى گذشت و همین معاویه در زمان عمر موفق شد که در شام براى خود حکومتى شاهانه برپا کند و با توجیهاتى واهى، از خشم خلیفه در امان بماند.

بله، نمى توان انکار کرد که در زمان عثمان که بنى امیه بر همه ارکان حکومت مسلط شده بودند، معاویه نیز به صورت حاکمى مطلق درآمده بوده. با پیش آمدن ماجراى شورش مردم علیه عثمان، وى به این نتیجه رسید که در صورت کشته شدن عثمان، مى تواند بهترین بهره بردارى ها را از قتل او بکند؛ از این رو، در ارسال سپاه درخواستى از سوى عثمان، سهل انگارى کرد تا آن هنگام که عثمان کشته شد.

پس از قتل عثمان، معاویه به عنوان خون خواهى عثمان در مقابل حضرت على علیه السلام قرار گرفت و با او به جنگ پرداخت و پس از شهادت حضرت على علیه السلام، و پیروزى معاویه در مقابل امام حسن علیه السلام، او به صورت حاکم تمامى مسلمانان در آمد و حکومت خود را چنان تثبیت شده دید که بر خلاف سنت پیامبر صلى الله علیه وآله و همه خلفاى پیشین به فکر جانشین کردن فرزند فاسق، فاجر و بى تجربه خود (یزید) برآمد که او عامل قیام امام حسین علیه السلام گشت.

نباید از نظر دور داشت که اگر معاویه قبل از عثمان در شام ریشه ندوانیده بود و نمى توانست مشروعیت حکومت خود را از عمر کسب کند، به هیچ وجه نمى توانست در مقابل حضرت على علیه السلام قد علم کند؛ چنانچه دیگر افراد خاندان بنى امیه که از سوى عثمان به فرماندارى استان هاى مختلف گماشته شده بودند، نتوانستند در هنگام عزل به وسیله حضرت على علیه السلام، در مقابل وى مقاومت کنند.

روز تاسوعا چگونه گذشت



ابن سعد بر حسب آن نامه ، مهیاى قتل آنحضرت شد. لاجرم وقت عصر بود که لشکر خود را بانگ زد که : یا خیل الله ارکبى و بالجنة ابشرى.
جنود نامسعود او سوار شد ورو به سپاه سید الشهداء آوردند در حالیکه آن حضرت در پیش خیمه ، شمشیر خود را در بر گرفته بود و سر بزانو نهاده بود و بخواب رفته بود. جناب زینب چون هیاهوى لشکر را شنید، بنزد برادر دوید، عرض کرد: برادر مگر صداهاى لشکر را نمی شنوید که نزدیک شده اند. پس حضرت سر از زانو برداشت و خواهر را فرمود که ای خواهر اکنون رسولخدا را در خواب دیدم که بمن فرمود: تو بسوى من خواهى آمد.

حضرت زینب تا این خبر را شنید، طپانچه بر صورت زد و واویلا گفت . حضرت فرمود که ای خواهر ویل و عذاب از براى تو نیست ، صبر کن و ساکت باش ، خدا ترا رحمت کند.

پس جناب عباس را فرستاد تا تحقیق کند چه مطلب شده چون معلوم کرد که بناى قتل است ، آنشب را حضرت از ایشان مهلت خواست که قدرى نماز و دعا و استغفار بجا آورد و بالجمله این روز، روز اندوه و حزن اهل بیت ع است .

شیخ کلینى از جناب صادق علیه السلام روایت کرده که آنجناب فرمود: تاسوعا روزى بود که جناب حسین علیه السلام و اصحابش را در کربلا محاصره کردند و سپاه شام بر قتال آنحضرت اجتماع کردند و ابن مرجانه و عمر سعد خوشحال شدند بسبب کثرت سپاه و بسیارى لشکر که براى آنها جمع شده بود و جناب حسین ع و اصحابش ضعیف شمردند و یقین کردند که یاورى از براى آن حضرت نخواهد آمد و اهل عراق او را مدد نخواهند نمود. پس فرمود پدرم : فداى آن ضعیف غریب .

1.محاصره خیمه ها در کربلا 

امام صادق علیه السلام فرمودند: تاسوعا روزی بود که حسین علیه السلام و اصحابش را در کربلا محاصره کردند و سپاه شام بر قتل آن حضرت اجتماع نمودند،و پسر مرجانه و عمر سعد به خاطر کثرت سپاه ولشکری که برای آنها جمع شده بود خوشحال شدند،وآن حضرت و اصحابش را ضعیف شمردند ویقین کردند که یاوری از برای او نخواهد آمد واهل عراق حضرتش را مدد نخواهند نمود.1

2. آمدن امان نامه برای فرزندان ام البنین علیها السلام 

در این روز شمر ملعون برای حضرت عباس علیه السلام و برادرانش امان نامه آورد . 2آن لعین خود را نزدیک خیام با جلالت حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام رسانید وبانگ برآورد:”أین بنو اختنا”: “پسران خواهر ما کجایند”؟ ولی آن بزرگواران جواب ندادند.امام حسین علیه السلام فرمودند:جواب او را بدهید اگر چه فاسق است.
حضرت عباس علیه السلام در جواب فرمودند:چه می گویی؟شمر گفت:من از جانب امیر برای شما امان نامه آورده ام. شما خود را به خاطر حسین علیه السلام به کشتن ندهید. حضرت عباس علیه السلام با صدای بلند فرمود:”لعنت خدا بر تو وامیر تو (و برامان تو ) باد . ما را امان میدهید در حالیکه پسر رسول خدا را امان نباشد”؟!3

3.در خواست تأخیر جنگ از سوی امام حسین علیه السلام 

در عصر تاسوعا امام علیه السلام برای به تعویق انداختن جنگ یک شب دیگر مهلت گرفتتند.4چون عمر سعد لشکر را آماد? جنگ با امام علیه السلام نمود ومعلوم شد که قصد جنگ دارد،حضرت به برادرش عباس علیه السلام فرمود تا یک شب دیگر مهلت بگیرد.آنها ابتدا قبول نکردند،ولی بعد قبول نمودند که شبی را صبر کنند.5

4.آمدن لشکر تازه نفس به کربلا 

در این روز لشکر مجهزی به دستور ابن زیاد از کوفه وارد کربلا شد،وشمر نامه ابن زیاد را آورد.6

پیشنهاد امروز

5.خطابه امام حسین علیه السلام برای اصحابش 

در عصر این روز امام حسین علیه السلام در جمع یاران خطبه ای قرائت فرمودند، و اصحاب اعلام وفاداری نمودند.

6. یک شب مهلت برای راز و نیاز 

پس حضرت عباس ( علیه السلام ) نزد سپاهیان دشمن بازگشت و ازآنها شب عاشورا را برای نماز وعبادت مهلت خواست عمربن سعد درموافقت با این درخواست مردد بود وسرانجام ازلشکریان خود پرسید که : چه باید کرد ؟
عمروبن حجاج گفت : سبحان الله اگراهل دیلم ( کنایه ازمردم بیگانه ) و کفارازتو چنین تقاضائی می کردند سزاوار بود که با آنها موافقت کنی.

قیس بن اشعث گفت : درخواست آنها را اجابت کن بجان خودم سوگند که آنها صبح فردا با توخواهند جنگید .

ابن سعد گفت : بخدا سوگند که اگربدانم چنین کنندهرگز با درخواست آنها موافقت نکنم .

و عاقبت فرستاده ابن سعد به نزد حضرت عباس بن علی ( علیه السلام ) آمد و گفت : ما به شما تا فردا مهلت می دهیم اگرتسلیم شدید شما را به نزد عبیدالله بن زیاد خواهیم فرستاد واگر سرباززدید ، دست ازشما برنخواهیم داشت .http://www.alamto.com