نماز امام حسین (ع) برای حاجت

نماز امام حسین (ع) برای حاجت انواع مختلفی دارد که بعضی از آن‌ها طولانی‌تر و بعضی کوتاه‌تر است. نماز امام حسین (ع) را برای گرفتن هر نوع حاجتی از جمله ازدواج می‌توانید بخوانید.
عکس گنبد امام حسین (ع)
 
اگر حاجتی دارید و به دنبال نمازی برای توسل و تمسک به خداوند می‌گردید، البته نماز امام حسین (ع) در منابع مختلف به شکل‌های گوناگونی نقل شده که در این مقاله انواع آن برای شما بازگو شده است.


نماز امام حسین (ع) برای حاجت (۱)

در بحارالانوار جلد ۸۸ صفحه ۱۸۶ و جمال الاسبوع صفحه ۲۷۱ آمده است که نماز امام حسین (ع) چهار رکعت است که به صورت دو نماز دورکعتی در روز جمعه (و با کمی تفاوت در روز نیمه شعبان در کنار مرقد امام حسین (ع)) خوانده می‌شود.
  • در هر رکعت ۵۰ بار سوره حمد و ۵۰ بار سوره توحید را بخوانید.
  • در رکوع بعد از گفتن ذکر رکوع ۱۰ بار سوره‌های حمد و توحید را بخوانید.
  • بعد از برداشتن سر از رکوع هم ۱۰ بار سوره‌های حمد و توحید را بخوانید.
  • بعد از ذکر سجده اول، میان دو سجده و بعد از ذکر سجده دوم هم ۱۰ بار سوره‌های حمد و توحید را بخوانید.
بعد از سلام نماز بگویید:
اَللّهُمَّ اَنْتَ الَّذِى اسْتَجَبْتَ لاِدَمَ وَحَوّا
خدایا تویى که دعاى آدم و حوا را به اجابت رساندى
اِذْ قالا رَبَّنا ظَلَمْنا اَنْفُسَنا
آنگاه که گفتند پروردگارا ما به خود ستم کردیم
وَاِنْ لَمْ تَغْفِرْ لَنا وَتَرْحَمْنا لَنَکُونَنَّ مِنَ الْخاسِرینَ
و اگر ما رایامرزى و به ما رحم نکنى حتماً از زیانکاران خواهیم بود
وَناداکَ نُوحٌ فَاسْتَجَبْتَ لَهُ
و نوح تو را ندا کرد و تو اجابتش کردى
وَنَجَّیْتَهُ وَاَهْلَهُ مِنَ الْکَرْبِ الْعَظیمِ
و او و کسانش را از گرفتارى بزرگ نجات دادى
وَاَطْفَاْتَ نارَ نُمْرُودَ عَنْ خَلیلِکَ اِبْراهیمَ
و خاموش کردى آتش نمرود را از خلیلت ابراهیم
فَجَعَلْتَها بَرْداً وَسَلاماً
و آن را سرد و سلامت کردى
وَاَنْتَ الَّذِى اسْتَجَبْتَ لاَیُّوبَ
و تویى که دعاى ایوب را به اجابت رساندى
اِذْ نادى رَبِّ مَسَّنِىَ الضُّرُّ وَاَنْتَ اَرْحَمُ الرّاحِمینَ
آنگاه که ندا کرد پروردگارا من به محنت دچارم و تو مهربانترین مهربانانى
فَکَشَفْتَ ما بِهِ مِنْ ضُرٍّ
و تو محنتش را برطرف کردى
وَآتَیْتَهُ اَهْلَهُ وَمِثْلَهُمْ مَعَهُمْ
و کسانش را به او دادى و مانندشان را همراه آن‌ها (اضافه) به او دادى
رَحْمَةً مِنْ عِنْدِکَ وَذِکْرى لاُولِى الاَلْبابِ
از روى مرحمتى از خودت و اندرزى براى خردمندان
وَاَنْتَ الَّذِى اسْتَجَبْتَ لِذِى النُّونِ
و تویى که به اجابت رساندى دعاى ذوالنون (حضرت یونس) را
حینَ ناداکَ فِى الظُّلُماتِ اَنْ لا اِلـهَ اِلاّ اَنْتَ
هنگامى که ندا کرد تو را در تاریکی‌ها که معبودى جز تو نیست
سُبْحانَکَ اِنّى کُنْتُ مِنَ الظّالِمینَ فَنَجَّیْتَهُ مِنَ الْغَمِّ
منزهى تو و من از ستمکارانم و از اندوه نجاتش دادى
وَاَنْتَ الَّذِى اسْتَجَبْتَ لِمُوسى وَهرُونَ دَعْوَتَهُما
و تویى که دعاى موسى و هارون را اجابت کردى
حینَ قُلْتَ: قَدْ اُجیبَتْ دَعْوَتُکُما فَاسْتَقیما
هنگامى که فرمودى دعایتان به اجابت رسید پس استقامت ورزید
وَاَغْرَقْتَ فِرْعَوْنَ وَقَوْمَهُ
و غرق کردى فرعون و قومش را
وَغَفَرْتَ لِداوُدَ ذَنْبَهُ وَتُبْتَ عَلَیْهِ رَحْمَةً مِنْکَ وَذِکْرى
و آمرزیدى براى داود گناهش را و توبه اش را از روى مرحمتى که داشتى و اندرز (دیگران) پذیرفتى
وَفَدَیْتَ اِسْماعیلَ بِذِبْح عَظیم بَعْدَما اَسْلَمَ
و فدا کردى براى اسماعیل قربانى بزرگى پس از آن که تسلیم شد
وَتَلَّهُ لِلْجَبینِ فَنادَیْتَهُ بِالْفَرَجِ وَالرَّوْحِ
و (پدرش) پیشانى او را بر خاک نهاد و تو او را به گشایش و رحمت ندا کردى
وَاَنْتَ الَّذى ناداکَ زَکَرِیّا نِدآءً خَفِیّاً
و تویى آن خدایى که زکریا در پنهانى تو را ندا کرده
فَقالَ رَبِّ اِنّى وَهَنَ الْعَظْمُ مِنّى، وَاشْتَعَلَ الرَّاْسُ شَیْباً
گفت: پروردگارا من استخوانم سست شده و موى سرم سپید گشته و نبوده ام
وَلَمْ اَکُنْ بِدُعآئِکَ رَبِّ شَقِیّاً
پروردگارا در زمینه دعاى تو (در گذشته) محروم
وَقُلْتَ: یَدْعُونَنا رَغَباً وَرَهَباً وَکانُوا لَنا خاشِعینَ
و تو فرمودى «مى خوانند ما را از روى شوق و ترس و براى ما خاشع بودند»
وَاَنْتَ الَّذِى اسْتَجَبْتَ لِلَّذینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصّالِحاتِ
و تویى خدایى که اجابت کردى براى آنان که ایمان آورده و کارهاى شایسته انجام دادند
لِتَزیدَهُمْ مِنْ فَضْلِکَ
تا بیفزایى بر آن‌ها از فضل خود
فَلا تَجْعَلْنى مِنْ اَهْوَنِ الدّاعینَ لَکَ وَالرّاغِبینَ اِلَیْکَ
پس قرارم مده از خوارترین و پست‌ترین دعا کنندگانت و مشتاقان درگاهت
وَاسْتَجِبْ لى کَمَا اسْتَجَبْتَ لَهُمْ بِحَقِّهِمْ عَلَیْکَ
و دعایم را به اجابت رسان چنانچه دعاى آنان را به اجابت رساندى و به حق ایشان بر تو
فَطَهِّرْنى بِتَطْهیرِکَ وَتَقَبَّلْ صَلاتى وَدُعآئى بِقَبُول حَسَن
که مرا پاک گردان به پاک کردن خودت و بپذیر نماز و دعایم را بپذیرش خوبى
وَطَیِّبْ بَقِیَّةَ حَیاتى وَطَیِّبْ وَفاتى
و خوش و خرم کن باقیمانده زندگی ام را و خوش گردان وفاتم را
وَاخْلُفْنى فیمَنْ اَخْلُفُ، وَاحْفَظْنى یا رَبِّ بِدُعآئى
و جانشین من باش در میان آنان که به جاى گذارم و با دعایم پروردگارا مرا نگهدارى کن
وَاجْعَلْ ذُرِّیَّتى ذُرِّیَّةً طَیِّبَةً تَحُوطُها بِحِیاطَتِکَ
و فرزندانم را فرزندانى پاکیزه قرار ده و در برگیر آن‌ها را به در برگرفتن خودت
بِکُلِّ ما حُطْتَ بِهِ ذُرِّیَّةَ اَحَد مِنْ اَوْلِیآئِکَ وَاَهْلِ طـاعَتِکَ
به همه آنچه دربرگیرى بدان‌ها فرزندان یکى از دوستان خود و فرمانبردارانت را
بِرَحْمَتِکَ یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ
به رحمتت اى مهربانترین مهربانان
یا مَنْ هُوَ عَلى کُلِّ شَیْء رَقیبٌ، وَلِکُلِّ داع مِنْ خَلْقِکَ مُجیبٌ
اى که بر هر چیز نگهبانى و بر هر که از آفریدگانت که تو را بخواند اجابت کنى
وَمِنْ کُلِّ سآئِل قَریبٌ
و به هر خواستارى نزدیکى
اَسْئَلُکَ یا لا اِلـهَ اِلاَّ اَنْتَ اَلْحَىُّ الْقَیُّومُ
از تو خواهم اى که معبودى جز تو نیست زنده پاینده
اَلاَحَدُ الصَّمَدُ الَّذى لَمْ یَلِدْ وَلَمْ یُولَدْ وَلَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُواً اَحَدٌ
یکتاى بى خللى که نزاید و نه زاییده شده و نیست برایش همتایى هیچ کس
وَبِکُلِّ اسْم رَفَعْتَ بِهِ سَمآئَکَ وَفَرَشْتَ بِهِ اَرْضَکَ
و به حق هر نامى که بلند کردى بدان آسمانت را و فرش کردى بدان زمینت را
وَاَرْسَیْتَ بِهِ الْجِبالَ وَاَجْرَیْتَ بِهِ الْمآءَ
و محکم و پابرجا کردى بدان کوه‌ها را و روان کردى بدان آب را
وَسَخَّرْتَ بِهِ السَّحابَ وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ وَالنُّجُومَ وَاللَّیْلَ وَالنَّهارَ
و تسخیر کردى بدان ابر‌ها و خورشید و ماه و ستاره‌ها و شب و روز را
وَخَلَقْتَ الْخَلائِقَ کُلَّها
و آفریدى همه آفریدگان را
اَسْئَلُکَ بِعَظَمَةِ وَجْهِکَ الْعَظیمِ، اَلَّذى اَشْرَقَتْ لَهُ السَّمواتُ وَالاَرْضُ
از تو خواهم به بزرگى ذات بزرگت که تابناک شد برایش آسمان‌ها و زمین
فَاَضائَتْ بِهِ الظُّلُماتُ
و روشنى گرفت بدان تاریکی‌ها
اِلاّ صَلَّیْتَ عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد
که (اولاً) درود فرستى بر محمد و آل محمد
وَکَفَیْتَنى اَمْرَ مَعاشى وَمَعادى
و (پس از آن) کفایت کنى کار معاش و معاد مرا
وَاَصْلَحْتَ لى شَاْنى کُلَّهُ
و اصلاح کنى همه کارهایم را
وَلَمْ تَکِلْنى اِلى نَفْسى طَرْفَةَ عَیْن
و مرا به خودم وامگذارى چشم برهم زدنى
وَاَصْلَحْتَ اَمْرى وَاَمْرَ عِیالى
و اصلاح کنى کار من و کار خانواده ام را
وَکَفَیْتَنى هَمَّهُمْ وَاَغْنَیْتَنى وَاِیّاهُمْ مِنْ کَنْزِکَ وَخَزآئِنِکَ
و کفایت کنى از من اندوه ایشان را و بى نیاز کنى من و ایشان را از گنج خود و خزینه هایت
وَسَعَةِ فَضْلِکَ الَّذى لا یَنْفَدُ اَبَداً
و فراخى فضلت که هرگز پایان نپذیرد
وَاَثْبِتْ فى قَلْبى یَنابیعَ الْحِکْمَةِ الَّتى تَنْفَعُنى بِها
و پابرجا کن در دلم چشمه هاى حکمتى را که سود دهى مرا بدان
وَتَنْفَعُ بِها مَنِ ارْتَضَیْتَ مِنْ عِبادِکَ
و سود دهى بدان هر که را که پسندیده اى از بندگانت
وَاجْعَلْ لى مِنَ الْمُتَّقینَ فى آخِرِ الزَّمانِ اِماماً
و قرار ده برایم از مردمان با تقوا در آخرالزمان امامى
کَما جَعَلْتَ اِبْراهیمَ الْخَلیلَ اِماماً
چنانچه ابراهیم خلیل را امام گردانیدى
فَاِنَّ بِتَوْفیقِکَ یَفُوزُ الْفآئِزُونَ وَیَتُوبُ التّآئِبُونَ.
زیرا مردمان رستگار به توفیق تو رستگار شوند و توبه کنندگان نیز به توفیق تو توبه کنند
وَیَعْبُدُکَ الْعابِدُونَ وَبِتَسْدیدِکَ یَصْلُحُ
و عبادت کنندگان نیز به توفیق تو عبادتت کنند و به تأیید و یارى تو شایسته گردند
الصّالِحُونَ الْمُحْسِنُونَ الْمُخْبِتُونَ اَلْعابِدُونَ لَکَ اَلْخائِفُونَ مِنْکَ
مردمان شایسته نیکوکار و فروتن و آنان که تو را عبادت کنند و از تو ترسانند
وَبِاِرْشادِکَ نَجَا النّاجُونَ مِنْ نارِکَ
و با ارشاد و راهنمایى تو نجات یابند نجات یافتگان از آتش دوزخت
وَاَشْفَقَ مِنْهَا الْمُشْفِقُونَ مِنْ خَلْقِکَ
و بهراسند از آن هراسناکان از آفریدگانت
وَ بِخِذْلانِکَ خَسِرَ الْمُبْطِلُونَ وَهَلَکَ الظّالِمُونَ وَغَفَلَ الْغافِلُونَ
و به وسیله خوار کردن تو زیانکار شوند اهل باطل و هلاک شدند ستمکاران و غافل شدند بی خبران
اَللّهُمَّ آتِ نَفْسى تَقْوی‌ها فَاَنْتَ وَلِیُّها وَمَوْلی‌ها
خدایا بده به نفس من پرهیزکاریش را که تویى اختیار دار و سرپرستش
وَاَنْتَ خَیْرُ مَنْ زَکّیها
و تویى بهترین کسى که پاکیزه اش کردى
اَللّهُمَّ بَیِّنْ لَها هُدا‌ها وَاَلْهِمْها تَقْوی‌ها
خدایا راهنماییش را برایش آشکار کن و پرهیزکاریش را به او الهام کن
وَبَشِّرْها بِرَحْمَتِکَ حینَ تَتَوَفّاها
و به رحمت خود نویدش ده آنگاه که او را از این جهان ببرى
وَنَزِّلْها مِنَ الْجِنانِ عُلْیا‌ها وَطَیِّبْ وَفاتَها وَمَحْیا‌ها
و در بلندترین جاهاى بهشت منزلش ده و گوارا کن وفات و زندگیش را
وَاَکْرِمْ مُنْقَلَبَها وَمَثْوی‌ها وَمُسْتَقَرَّها وَمَاْوی‌ها
و گرامى کن جاى بازگشت و منزلگاه و قرارگاه و مأوایش را
فَاَنْتَ وَلِیُّها وَمَوْلیها؛
که به‌راستی تویى اختیاردار و سرپرستش.


نماز امام حسین (ع) برای حاجت (۲)

امام حسین (ع) برای برطرف شدن مشکلات و برآورده شدن حاجت‌ها خواندن نماز زیر را توصیه کرده است:
چهار رکعت نماز بخوانید.
  • در رکعت اول بعد از سوره حمد ۷ بار بگویید: «حسبنا الله و نعم الوکیل»
  • در رکعت دوم بعد از سوره حمد ۷ بار بگویید: «ما شاء الله لا قوّة الاّ بالله»
  • در رکعت سوم بعد از سوره حمد ۷ بار بگویید: «لا اله الاّ انت سبحانک انّی کنت منَ الظّالمین»
  • در رکعت چهارم بعد از سوره حمد ۷ بار بگویید: «افوض أمری الی الله انّ الله بصیر بالعباد»
بعد از نماز حاجت خودتان را از خدا طلب کنید.


نماز امام حسین (ع) برای حاجت (۳)

سید بن طاووس در جمال الاسبوع آورده است که نماز دیگری که برای امام حسین (ع) نقل شده است و باید در روز جمعه خوانده شود چهار رکعت است.
در هر رکعت بعد از سوره حمد ۲۵ بار سوره توحید خوانده می‌شود.
بعد از سلام بگویید:
اَللّهُمَّ اِنّى اَتَقَرَّبُ اِلَیْکَ بِجُودِکَ وَکَرَمِکَ
خدایا من تقرب جویم به درگاهت به وسیله بخشش و کرمت
وَاَتَقرَّبُ اِلَیْکَ بِمُحَمَّد عَبْدِکَ وَرَسُولِکَ
و تقرب جویم به درگاهت به وسیله محمد بنده و فرستاده ات
وَاَتَقَرَّبُ اِلَیْکَ بِمَلائِکَتِکَ الْمُقَرَّبینَ وَ اَنْبِیآئِکَ وَ رُسُلِکَ
و تقرب جویم به درگاهت به وسیله فرشتگان مقرب و پیمبران و رسولانت
اَنْ تُصَلِّىَ عَلى مُحَمَّد عَبْدِکَ وَرَسُولِکَ وَ عَلى آلِ مُحَمَّد
که درود فرستى بر محمّد بنده و فرستاده ات و بر خاندان محمد
وَ اَنْ تُقیلَنى عَثْرَتى وَ تَسْتُرَ عَلَىَّ ذُنُوبى وَ تَغْفِرَها لى
و این که از لغزشم درگذرى و گناهانم را بپوشانى و آن‌ها را بیامرزى
وَتَقْضِىَ لى حَوآئِجى وَ لا تُعَذِّبْنى بِقَبیح کانَ مِنّى
و حاجتهایم را برآورى و به کار زشتى که از من سر زده عذابم نکنى
فَاِنَّ عَفْوَکَ وَ جُودَکَ یَسَعُنى
زیرا که گذشت و بخشش تو چنان هست که مرا فرا گیرد
اِنَّکَ عَلى کُلِّ شَىْء قَدیرٌ؛
همانا تو بر هر کارى توانایى....
و حاجت خودتان را از درگاه خداوند طلب کنید.
/setare.com

اربعین -دلیل بزرگداشت اربعین چیست‌؟

دلیل بزرگداشت اربعین حسینی چیست‌؟

اربعین -اعتبار اربعین امام حسین (ع‌) از قدیم الایام میان شیعیان و در تقویم تاریخی‌ وفاداران به امام حسین (ع‌) شناخته شده بوده است‌. کتاب مصباح المتهجد شیخ طوسی که حاصل گزینش دقیق و انتخاب معقول شیخ طوسی از روایات‌ فراوان در باره تقویم مورد نظر شیعه در باره ایام سوگ و شادی و دعا و روزه وعبادت است‌، ذیل ماه «صفر» می‌نویسد: نخستین روز این ماه(ماه صفر) (از سال 121)،روز کشته شدن زید بن علی بن الحسین است‌.

 

روز سوم این ماه(صفر) از سال 64روزی است که مسلم بن عقبه پرده کعبه را آتش زد و به دیوارهای آن سنگ‌پرتاب نمود در حالی که به نمایندگی از یزید با عبدالله بن زبیر در نبرد بود.

 

اربعین زیارت اربعین اربعین امام حسین

  روز 20 صفر ـ یعنی اربعین ـ زمانی است که حرم امام حسین (ع‌) یعنی کاروان‌اسرا، از شام به مدینه مراجعت کردند. و روزی است که جابر بن عبدالله بن‌حرام انصاری‌، صحابی رسول خدا (ص‌)، از مدینه به کربلا رسید تا به زیارت‌ قبر امام حسین (ع‌) بشتابد و او نخستین کسی است از مردمان که قبر آن‌حضرت را زیارت کرد.

 

در روز اربعین  زیارت امام حسین (ع‌) مستحب است واین زیارت‌، همانا خواندن زیارت اربعین است که از امام عسکری (ع‌) روایت ‌شده که فرمود: علامات مؤمن پنج تاست‌: خواندن 51 رکعت نماز در شبانه‌روز ـ نمازهای واجب و نافله و نماز و شب ـ به دست کردن انگشتری دردست راست‌، برآمدن پیشانی از سجده‌، و بلند خواندن بسم الله الرحمن‌الرحیم در نماز.

 

شیخ طوسی سپس متن زیارت اربعین را با سند به نقل از حضرت صادق علیه ‌السلام آورده است‌: السلام علی ولی الله و حبیبه‌، السلام علی خلیل الله ونجیبه‌، السلام علی صفی الله و ابن صفیه‌...

 

این مطلبی است که شیخ طوسی‌، عالم فرهیخته و معتبر و معقول شیعه در قرن‌پنجم در باره اربعین آورده است‌. طبعا بر اساس اعتباری که روز اربعین در میان ‌شیعیان داشته است‌، از همان آغاز که تاریخش معلوم نیست‌، شیعیان به حرمت‌ آن‌، زیارت اربعین می‌خوانده‌اند و اگر می‌توانسته‌اند مانند جابر بر مزار امام ‌حسین (ع‌) گرد آمده و آن امام را زیارت می‌کردند. این سنت تا به امروز درعراق با قوت برپاست‌ و شاهدیم که میلیونها شیعه عراقی و غیر عراقی در این روز بر مزار امام حسین (ع) جمع می شوند.

 

در اینجا و در ارتباط با اربعین چند نکته را باید توضیح داد.

1. عدد چهل‌

نخستین مسأله‌ای که در ارتباط با «اربعین‌» جلب توجه می‌کند، تعبیر اربعین‌ در متون دینی است‌. ابتدا باید نکته‌ای را به عنوان مقدمه یادآور شویم‌:

 

اصولا باید توجه داشت که در نگرش صحیح دینی‌، اعداد نقش خاصی به‌ لحاظ عدد بودن‌، در القای معنا و منظوری خاص ندارند؛ به این صورت که‌ کسی نمی‌تواند به صرف این که در فلان مورد یا موارد، عدد هفت یا دوازده یاچهل یا هفتاد به کار رفته‌، استنباط و استنتاج خاصی داشته باشد. این یادآوری‌، از آن روست که برخی از فرقه‌های مذهبی‌، بویژه آنها که تمایلات‌ «باطنی‌گری‌» داشته یا دارند و گاه و بیگاه خود را به شیعه نیز منسوب می‌کرده‌اند، و نیز برخی از شبه فیلسوفان متأثر از اندیشه‌های انحرافی و باطنی‌ و اسماعیلی‌، مروج چنین اندیشه‌ای در باره اعداد یا نوع حروف بوده وهستند.

 

در واقع‌، بسیاری از اعدادی که در نقلهای دینی آمده‌، می‌تواند بر اساس یک‌ محاسبه الهی باشد، اما این که این عدد در موارد دیگری هم کاربرد دارد و بدون یک مستند دینی می‌توان از آن در سایر موارد استفاده کرد، قابل قبول نیست‌. به‌عنوان نمونه‌، در دهها مورد در کتابهای دعا، عدد صد بکار رفته که فلان ذکر را صد مرتبه بگویید، اما این دلیل بر تقدس عدد صد به عنوان صد نمی‌شود. همینطور سایر عددها. البته ناخواسته برای مردم عادی‌، برخی از این اعداد طی‌ روزگاران‌، صورت تقدس به خود گرفته و گاه سوء استفاده‌هایی هم از آن‌ها می‌شود.

 

تنها چیزی که در باره برخی از این اعداد می‌شود گفت آن است که آن اعداد معین نشانه کثرت‌است‌. به عنوان مثال‌، در باره هفت چنین اظهار نظری شده است‌. بیش از این‌هرچه گفته شود، نمی‌توان به عنوان یک استدلال به آن نظر کرد.

 

مرحوم اربلی‌، از علمای بزرگ امامیه‌، در کتاب کشف الغمه فی معرفة الائمة‌ در برابر کسانی که به تقدس عدد دوازده و بروج دوازده‌گانه برای اثبات امامت‌ ائمه اطهار(ع) استناد کرده‌اند، اظهار می‌دارد، این مسأله نمی‌تواند چیزی را ثابت کند؛ چرا که اگر چنین باشد، اسماعیلیان یا هفت امامی‌ها، می‌توانند دهها شاهدـ مثل هفت آسمان ـ ارائه دهند که عدد هفت مقدس است‌، کما این که این کار راکرده‌اند.

 

عدد «اربعین‌» در متون دینی‌

یکی از تعبیرهای رایج عددی‌، تعبیر اربعین است که در بسیاری از موارد به کار رفته است‌. یک نمونه آن که سن‌ّ رسول خدا(ص‌) در زمان مبعوث شدن‌، چهل بوده است‌. گفته شده که عدد چهل در سن انسانها، نشانه بلوغ و رشد فکری است‌. گفتنی است که برخی از انبیاء در سنین کودکی به نبوّت رسیده‌اند.از ابن عباس (گویا به نقل از پیامبر (ص‌)) نقل شده که اگر کسی چهل ساله شد و خیرش بر شرش غلبه نکرد، آماده رفتن به جهنم باشد. در نقلی آمده است‌ که‌، مردمان طالب دنیایند تا چهل سالشان شود. پس از آن در پی آخرتخواهند رفت‌. (مجموعه ورام‌، ص 35)

 

در قرآن آمده است «میقات‌» موسی با پروردگارش در طی چهل روز حاصل‌شده است‌. در نقل است که‌، حضرت آدم چهل شبانه روز بر روی کوه صفا درحال سجده بود. (مستدرک وسائل ج 9، ص 329) در باره بنی اسرائیل هم آمده که‌ برای استجابت دعای خود چهل شبانه روز ناله و ضجّه می‌کردند. (مستدرک ج 5،ص 239) در نقلی آمده است که اگر کسی چهل روز خالص برای خدا باشد، خداوند او را در دنیا زاهد کرده و راه و چاه زندگی را به او می‌آموزد و حکمت ‌را در قلب و زبانش جاری می‌کند. بدین مضمون روایات فراوانی وجود دارد. چله نشینی صوفیان هم درست یا غلط‌، از همین بابت بوده است‌. علامه مجلسی در کتاب بحار الانوار در این باره که برگرفتن چهل نشینی از حدیث مزبور نادرست است‌، به تفصیل سخن گفته است‌.

 

اعتبار حفظ چهل حدیث که در روایات ‌فراوان دیگر آمده‌، سبب تألیف صدها اثر با عنوان اربعین در انتخاب چهل ‌حدیث و شرح و بسط آنها شده است‌. در این نقلها آمده است که اگر کسی ازامّت من‌، چهل حدیث حفظ کند که در امر دینش از آنها بهره برد، خداوند درروز قیامت او را فقیه و عالم محشور خواهد کرد. در نقل دیگری آمده است که ‌امیرمؤمنان (ع‌) فرمودند: اگر چهل مرد با من بیعت می‌کردند، در برابردشمنانم می‌ایستادم‌. (الاحتجاج‌، ص 84).

 

مرحوم کفعمی نوشته است‌: زمین از یک‌ قطب‌، چهار نفر از اوتاد و چهل نفر از ابدال و هفتاد نفر نجیب‌، هیچگاه خالی‌نمی‌شود. (بحار ج 53، ص 200)

 

در باره نطفه هم تصور براین بوده که بعد از چهل‌ روز عَلَقه می‌شود. همین عدد در تحولات بعدی علقه به مُضْغه تا تولد درنقلهای کهن بکار رفته است‌، گویی که عدد چهل مبدأ یک تحول دانسته شده‌است‌.

 

در روایت است که کسی که شرابخواری کند، نمازش تا چهل روز قبول‌نمی‌شود. و نیز در روایت است که کسی که چهل روز گوشت نخورد، خلقش‌تند می‌شود. نیز در روایت است که کسی که چهل روز طعام حلال بخورد، خداوند قبلش را نورانی می‌کند. نیز رسول خدا(ص) فرمود: کسی که لقمه حرامی‌ بخورد، تا چهل روز دعایش مستجاب نمی‌شود. (مستدرک وسائل‌، ج 5، ص 217).

 

اینها نمونه‌ای از نقلهایی بود که عدد اربعین در آنها به کار رفته است‌.

 

2 . اربعین امام حسین (ع‌)

باید دید در کهن‌ترین متون مذهبی ما، از «اربعین‌» چگونه یاد شده است‌. به عبارت ‌دیگر دلیل برزگداشت اربعین چیست‌؟ چنان که در آغاز گذشت‌، مهمترین نکته درباره اربعین‌، روایت امام عسکری (ع‌) است‌. حضرت در روایتی که در منابع ‌مختلف از ایشان نقل شده فرموده‌اند: نشانه‌های مؤمن پنج چیز است‌: 1 ـخواندن پنجاه و یک رکعت نماز (17 رکعت نماز واجب + 11 نماز شب + 23نوافل‌) 2 ـ زیارت اربعین 3 ـ انگشتری در دست راست 4 ـ وجود آثار سجده ‌بر پیشانی 5 ـ بلند خواندن بسم الله در نماز.

 

این حدیث تنها مدرک معتبری است که جدای از خود زیارت اربعین که درمنابع دعایی آمده‌، به اربعین امام حسین (ع‌) و بزرگداشت آن روز تصریح کرده ‌است‌.

 

اما این که منشأ اربعین چیست‌، باید گفت‌، در منابع به این روز (اربعین)به دو اعتبارنگریسته شده است‌.

 

نخست :اربعین است که روزی که اسرای کربلا از شام به مدینه مراجعت کردند.

 

دوم:اربعین روزی است که جابر بن عبدالله انصاری‌، صحابی پیامبر خدا (ص‌) از مدینه به ‌کربلا وارد شد تا قبر حضرت اباعبدالله الحسین (ع‌) را زیارت کند. شیخ مفید (م 413) در«مسار الشیعه» که در ایام موالید و وفیات ائمه اطهار علیهم السلام است‌، اشاره به روز اربعین‌کرده و نوشته است‌: اربعین روزی است که حرم امام حسین (ع‌)، از شام به سوی مدینه مراجعت کردند. همچنین اربعین روزی است که جابر بن عبدالله برای زیارت امام ‌حسین (ع‌) وارد کربلا شد.

 

کهن‌ترین کتاب دعایی مفصل موجود، کتاب «مصباح المتهجّد» شیخ طوسی ازشاگردان شیخ مفید است که ایشان هم همین مطلب را آورده است‌. شیخ ‌طوسی پس از یاد از این که روز نخست ماه صفر روز شهادت زید بن علی بن‌الحسین (ع‌) و روز سوم ماه صفر، روز آتش زدن کعبه توسط سپاه شام در سال‌64 هجری است‌، می‌نویسد: بیستم ماه صفر (چهل روز پس از حادثه کربلا) روزی است که حرم سید ما اباعبدالله الحسین از شام به مدینه مراجعت کرد ونیز روزی است که جابر بن عبدالله انصاری‌، صحابی رسول خدا (ص‌) ازمدینه وارد کربلا شد تا قبر حضرت را زیارت کند. او نخستین کس از مردمان بود که امام حسین (ع‌) را زیارت کرد. در چنین روزی زیارت آن حضرت‌ مستحب است و آن زیارت اربعین است‌. (مصباح المتهجد، ص 787) در همانجا آمده است که وقت خواندن زیارت اربعین‌، هنگامی است که روز بالا آمده‌ است‌.

 

در کتاب «نزهة الزاهد» هم که در قرن ششم هجری تألیف شده‌، آمده‌: در بیستم‌این ماه بود که حرم محترم حسین از شام به مدینه آمدند. (نزهة‌الزاهد، ص 241) همین طور در ترجمه فارسی فتوح ابن اعثم (الفتوح ابن اعثم‌، تصحیح مجد طباطبائی‌، ص‌916) و کتاب مصباح کفعمی که از متون دعایی بسیار مهم قرن نهم هجری است‌ این مطلب آمده است‌. برخی استظهار کرده‌اند که عبارت شیخ مفید و شیخ‌طوسی‌، بر آن است که روز اربعین‌، روزی است که اسرا از شام به مقصد مدینه ‌خارج شدند نه آن که در آن روز به مدینه رسیدند. (لؤلؤ و مرجان‌، ص 154) به هرروی‌، زیارت اربعین از زیارت‌های مورد وثوق امام حسین (ع‌) است که ازلحاظ معنا و مفهوم قابل توجه است‌.

 

3 . اربعین روز بازگشت اسیران به مدینه یا کربلا

اشاره کردیم که شیخ طوسی‌، بیستم صفر یا اربعین را، زمان بازگشت اسرای‌ کربلا از شام به مدینه دانسته است‌. باید افزود که نقلی دیگر، اربعین رابازگشت اسرا از شام را به «کربلا» تعیین کرده است‌. تا اینجا، از لحاظ منابع کهن‌، باید گفت اعتبار سخن نخست بیش از سخن دوم است‌. با این حال‌،علامه مجلسی پس از نقل هر دو این‌ها، اظهار می‌دارد: احتمال صحت هردوی اینها (به لحاظ زمانی‌) بعید می‌نماید. (بحار ج 101، ص 334 ـ 335) ایشان این ‌تردید را در کتاب دعایی خود «زاد المعاد» هم عنوان کرده است‌. با این حال‌، درمتون بالنسبه قدیمی‌، مانند «لهوف» و «مثیرالاحزان» آمده است که اربعین‌، مربوط ‌به زمان بازگشت اسرا، از شام به کربلاست‌. اسیران‌، از راهنمایان خواستند تا آنها را از کربلا عبور دهند.

 

باید توجه داشت که این دو کتاب‌، در عین حال که مطالب مفیدی دارند، ازجهاتی‌، اخبار ضعیف و داستانی هم دارند که برای شناخت آنها باید با متون‌کهن‌تر مقایسه شده و اخبار آنها ارزیابی شود. این نکته را هم باید افزود که ‌منابعی که پس از لهوف‌، به نقل از آن کتاب این خبر را نقل کرده‌اند، نباید به‌عنوان یک منبع مستند و مستقل‌، یاد شوند. کتابهایی مانند «حبیب السیر» که به ‌نقل از آن منابع خبر بازگشت اسرا را به کربلا آورده‌اند، (نفس المهموم ترجمه شعرانی‌، ص 269) نمی‌توانند مورد استناد قرار گیرند.

 

در اینجا مناسب است دو نقل را در باره تاریخ ورود اسرا به دمشق یاد کنیم‌. نخست نقل ابوریحان بیرونی است که نوشته است‌:

 

در نخستین روز ماه صفر، أدخل رأس الحسین علیه السلام مدینة دمشق‌، فوضعه یزید لعنه الله بین یدیه‌ و نقر ثنایاه بقضیب کان فی یده و هو یقول‌:

 

لست من خندف ان لم أنتقم‌

من بنی أحمد، ما کان فَعَل‌

لیْت‌َ أشیاخی ببدرٍ شهدوا

جَزَع الخزرج من وقع الاسل‌

فأهلّوا و استهلّوا فرحا

ثم قالوا: یا یزید لاتشل‌

قد قتلنا القرن من أشیاخهم‌

و عدلناه ببدر، فاعتدل (الاثار الباقیه‌، ص 422)

 

وی روز اول ماه صفر را روزی می داند که سر امام حسین (ع) علیه السلام را وارد دمشق کرده و یزید هم در حالی که اشعار ابن زبعری را می خواند و بیتی هم بر آن افزوده بود، با چوبی که در دست داشت بر لبان امام حسین (ع) می زد.

 

دوم سخن عماد الدین طبری (م حوالی 700) در «کامل بهائی» است که رسیدن اسرا به دمشق را در16 ربیع الاول دانسته ـ یعنی 66 روز پس از عاشورا ـ م یداند که طبیعی‌تر می‌نماید.

 

4. میرزا حسین نوری و اربعین‌

علامه میرزا حسین نوری از علمای برجسته شیعه‌، و صاحب کتاب «مستدرک الوسائل» در کتاب «لؤلؤ و مرجان در آداب اهل منبر» به نقد و ارزیابی برخی ازروضه‌ها و نقلهایی پرداخته که به مرور در جامعه شیعه رواج یافته و به نظر وی‌از اساس‌، نادرست بوده است‌. ظاهرا وی در دوره اخیر نخستین کسی است که به نقد این روایت پرداخته و دلایل متعددی در نادرستی آن اقامه کرده است.

 

ایشان این عبارت سید بن طاوس در لهوف را نقل کرده‌است که اسرا در بازگشت از شام‌، از راهنمای خود خواستند تا آنها را به کربلا ببرد؛ و سپس به نقد آن پرداخته است‌. (لؤلؤ و مرجان‌، ص 152)

 

داستان از این قرار است که سید بن طاوس در «لهوف» خبر بازگشت اسراء را به‌کربلا در اربعین نقل کرده است‌. در آنجا منبع این خبر نقل نشده و گفته می‌شود که وی در این کتاب مشهورات میان شیعه را که در مجالس سوگواری بوده‌، درآن مطرح کرده است‌.

 

اما همین سید بن طاوس در «اقبال الاعمال» با اشاره به این که شیخ طوسی در مصباح‌می‌گوید اسرار روز اربعین از شام به سوی مدینه حرکت کردند و خبر نقل شده ‌در غیر آن که بازگشت آنان را در اربعین به کربلا دانسته‌اند، در هر دو موردتردید می‌کند. تردید او از این ناحیه است که ابن زیاد مدتی اسراء را در کوفه ‌نگه داشت. با توجه به این مطلب و زمانی که در این نگه داشته صرف شده و زمانی که در مسیر رفت به شام و اقامت یک ماهه در آنجا و بازگشت مورد نیاز است‌، بعید است که آنان در اربعین به ‌مدینه یا کربلا رسیده باشند. ابن طاوس می‌گوید: این که اجازه بازگشت به کربلا به آنها داده باشد، ممکن است‌، اما نمی‌توانسته در اربعین باشد. در خبر مربوط به‌ بازگشت آنان به کربلا گفته شده است که همزمان با ورود جابر به کربلا بوده و با او برخورد کرده اند . ابن طاوس در این که جابر هم روز اربعین به کربلا رسیده باشد، تردید می‌کند. (اقبال الاعمال‌، ج 3، ص 101).

 

این ممکن است که ابن طاوس لهوف را در جوانی و اقبال را در دوران بلوغ فکری تألیف کرده باشد. در عین حال ممکن است دلیل آن این باشد که آن کتاب را برای محافل روضه خوانی و این اثر را به عنوان یک اثر علمی نوشته باشد. دلیلی ندارد که ما تردید های او را در آمدن جابر به کربلا در روز اربعین بپذیریم. به نظر می رسد منطقی ترین چیزی که برای اعتبار اربعین در دست است همین زیارت جابر در نخستین اربعین به عنوان اولین زایر است.

 

اما در باره اعتبار اربعین به بازگشت اسرا به کربلا توجه به این نکته هم اهمیت دارد که شیخ مفید در کتاب مهم خود در باب زندگی امامان و در بخش خاص به امام حسین (ع) از کتاب «ارشاد» در خبر بازگشت اسرا، اصلا اشاره‌ای به این که‌ اسرا به عراق بازگشتند ندارد. همین طور ابومخنف راوی مهم شیعه هم‌اشاره‌ای در مقتل الحسین خود به این مطلب ندارد. در منابع کهن تاریخ کربلاهم مانند انساب الاشراف‌، اخبارالطوال‌، و طبقات الکبری اثری از این خبردیده نمی‌شود.

 

روشن است که حذف عمدی آن معنا ندارد؛ زیرا برای چنین‌حذف و تحریفی‌، دلیلی وجود ندارد.

 

خبر زیارت جابر، درکتاب بشارة المصطفی آمده‌، اما به ملاقات وی با اسرا اشاره نشده است‌.

 

مرحوم حاج شیخ عباس قمی هم‌، به تبع استاد خود نوری‌، داستان آمدن‌اسرای کربلا را در اربعین از شام به کربلا نادرست دانسته است‌. (منتهی الامال‌، ج 1،صص 817 ـ 818) در دهه‌های اخیر مرحوم محمد ابراهیم آیتی هم در کتاب‌بررسی تاریخ عاشورا بازگشت اسرا را به کربلا انکار کرده است‌. (بررسی تاریخ‌عاشورا، صص 148 ـ 149) همین طور آقای مطهری که متأثر از مرحوم آیتی است. اما این جماعت یک مخالف جدی دارند که شهید قاضی طباطبائی است.

 

5. شهید قاضی طباطبائی و اربعین‌

شهید محراب مرحوم حاج سید محمدعلی قاضی طباطبائی رحمة الله علیه‌، کتاب‌ مفصلی با نام «تحقیق در باره اولین اربعین حضرت سید الشهداء» در باره اربعین ‌نوشت‌ که اخیرا هم به شکل تازه و زیبایی چاپ شده است.

 

هدف ایشان از نگارش این اثر آن بود تا ثابت کند، آمدن اسرای از شام‌ به کربلا در نخستین اربعین‌، بعید نیست‌. این کتاب که ضمن نهصد صفحه‌ چاپ شده‌، مشتمل بر تحقیقات حاشیه‌ای فراوانی در باره کربلاست که بسیارمفید و جالب است‌. اما به نظر می‌رسد در اثبات نکته مورد نظر با همه زحمتی که مؤلف محترم کشیده ، چندان موفّق‌ نبوده است‌.

 

ایشان در باره این اشکال که امکان ندارد اسرا ظرف چهل روز از کربلا به کوفه‌،از آنجا به شام و سپس از شام به کربلا بازگشته باشند، هفده نمونه از مسافرتها ومسیرها و زمانهایی که برای این راه در تاریخ آمده را به تفصیل نقل کرده‌اند. دراین نمونه‌ها آمده است که مسیر کوفه تا شام و به عکس از یک هفته تا ده دوازده ‌روز طی می‌شده و بنابر این‌، ممکن است که در یک چهل روز، چنین مسیررفت و برگشتی طی شده باشد. اگر این سخن بیرونی هم درست باشد که سر امام حسین (ع‌) روز اول صفر وارد دمشق شده‌، می‌توان اظهار کرد که بیست ‌روز بعد، اسرا می‌توانستند در کربلا باشند.

 

باید به اجمال گفت‌: بر فرض که طی این مسیر برای یک کاروان‌، در چنین زمان ‌کوتاهی‌، با آن همه زن و بچه ممکن باشد، باید توجه داشت که آیا اصل این ‌خبر در کتابهای معتبر تاریخ آمده است یانه‌. تا آنجا که می‌دانیم‌، نقل این خبر در منابع ‌تاریخی‌، از قرن هفتم به آن سوی تجاوز نمی‌کند. به علاوه‌، علمای بزرگ شیعه‌، مانند شیخ مفید و شیخ طوسی‌، نه تنها به آن اشاره نکرده‌اند، بلکه به عکس‌ِ آن تصریح کرده و نوشته‌اند: روز اربعین روزی است که حرم امام حسین (ع‌) وارد مدینه شده یا از شام به سوی مدینه خارج شده است‌.

 

آنچه می‌ماند این است که نخستین زیارت امام حسین (ع‌) در نخستین اربعین، توسط جابر بن عبدالله انصاری صورت گرفته است و از آن پس ائمه اطهار علیهم السلام که از هر فرصتی برای رواج زیارت امام حسین (ع‌) بهره می‌گرفتند، آن‌روز را که نخستین زیارت در آن انجام شده‌، به عنوان روزی که زیارت امام‌حسین (ع‌) در آن مستحب است‌، اعلام فرمودند.

 

متن زیارت اربعین هم ازسوی حضرت صادق علیه السلام انشاء شده و با داشتن آن مضامین عالی‌، شیعیان را از زیارت‌آن حضرت در این روز برخوردار می‌کند.

 

اهمیت خواندن زیارت اربعین تاجایی است که از علائم شیعه دانسته شده است‌، درست آن گونه که بلند خواندن بسم الله در نماز و خواندن پنجاه و یک رکعت نماز در شبانه روز درروایات بیشماری‌، از علائم شیعه بودن عنوان شده است‌.

 

زیارت اربعین در «مصباح المتهجد» شیخ طوسی و نیز «تهذیب الاحکام» وی به نقل ازصفوان بن مهران جمال آمده است‌. وی گفت که مولایم صادق (ع‌) فرمود: زیارت اربعین که باید وقت برآمدن روز خوانده شود چنین است..... (مصباح المتهجد، ص 788، تهذیب الاحکام‌، ج 6،ص 113، اقبال الاعمال‌، ج 3، ص 101، مزار مشهدی‌، ص 514 (تحقیق قیومی‌)، مزار شهید اول (تحقیق‌مدرسة الامام المهدی‌، قم 1410)، ص 185 ـ 186).

 

زیارت‌ اربعین، به جهاتی مشابه برخی از زیارات دیگر است‌، اما از آن روی که‌مشتمل بر برخی از تعابیر جالب در زمینه هدف امام حسین از این قیام است‌، دارای اهمیت ویژه می‌باشد. در بخشی از این زیارت در باره هدف امام حسین‌(ع‌) از این نهضت آمده است‌: «... و بذل مهجته فیک لیستنقذ عبادک من الجهالة ‌و حیرة الضلالة‌... و قد توازر علیه من غرّته الدنیا و باع حظّه بالارذل الادنی‌».

 

خدایا، امام حسین (ع‌) همه چیزش را برای نجات بندگانت از نابخردی وسرگشتگی و ضلالت در راه تو داده در حالی که مشتی فریب خورده که انسانیت‌ خود را به دنیای پست فروخته‌اند بر ضد وی شوریده آن حضرت را به‌شهادت رساندند.

 

دو نکته کوتاه در مورد اربعین:

نخست آن که برخی از روایاتی که در باب زیارت امام حسین (ع‌) در کتاب کامل الزیارات‌ ابن قولویه آمده‌، گریه چهل روزه آسمان و زمین و خورشید و ملائکه را بر امام‌حسین (ع‌) یادآور شده است‌. (اربعین شهید قاضی‌، ص 386)

 

دوم این که ابن طاوس یک اشکال تاریخی هم نسبت به اربعین بودن روز بیستم صفرمطرح کرده و آن این که اگر امام حسین (ع‌) روز دهم محرم به شهادت رسیده‌باشد، اربعین آن حضرت نوزدهم صفر می‌شود نه بیستم‌. در پاسخ گفته شده ‌است، به احتمال ماه محرمی که در دهم آن امام حسین (ع‌) به شهادت رسیده‌، بیست و نه روز بوده است‌. اگر ماه کامل بوده‌، باید گفت که روز شهادت را به ‌شمارش نیاورده‌اند. (بحار الانورا، ج 98، ص 335).

 

منبع :بازتاب