3عاملی که دل را سخت می کند


آنچه در پیش رو دارید قسمتی از روایات اهل بیت علیهم السلام است که در ارتباط با آیات شریف قرآن کریم بیان شده است. این روایات گذشته از پیام مستقلی که خود دارند، ما را به فهم و درک بهتر معنای آیه رهنمون می سازند.

ثُمَّ قَسَتْ قُلُوبُکُمْ مِنْ بَعْدِ ذلِکَ فَهِیَ کَالْحِجارَةِ أَوْ أَشَدُّ قَسْوَةً (74/ بقره)
سپس دل‌های شما بعد از آن (معجزه و عدم تسلیم در برابر آن) سخت شد همچون سنگ یا سخت تر.
 
عوامل قساوت قلب (سنگدلی)
رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند:

لَا تُکْثِرُوا الْکَلَامَ بِغَیْرِ ذِکْرِ اللَّهِ، فَإِنَّ کَثْرَةَ الْکَلَامِ بِغَیْرِ ذِکْرِ اللَّهِ قَسْوَةُ الْقَلْبِ، إِنَّ أَبْعَدَ النَّاسِ مِنَ اللَّهِ الْقَلْبُ الْقَاسِی

در غیر یاد خدا پُرگویی نکنید؛ زیرا پُرگویی  در غیر یاد خدا، سنگدلی می‌آورد و دورترینِ مردم از خدا هم شخص سنگ‌دل است. [1]

توضیح:
منظور از ذکر و یاد خدا  فقط اذکاری مانند سبحان الله و الحمدلله نیست، بلکه هر سخنی که سبب نزدیک شدن بنده به خدا شود ذکر خداست؛ مانند گفتگو درباره احکام و معارف دین.

 سه مورد دیگر
امام صادق علیه السلام فرمود: از اموری که رسول خدا صلی الله علیه و آله به امیرالمومنین علیه السلام سفارش کرد این بود:

ثَلَاثَةٌ یُقَسِّینَ الْقَلْبَ اسْتِمَاعُ اللَّهْوِ وَ طَلَبُ الصَّیْدِ وَ إِتْیَانُ بَابِ السُّلْطَان
سه چیز، دل را سخت می‌گردانَد: شنیدن سخنان بیهوده، شکار کردن و آمد و شد به دربار سلطان [2]

توضیح:
کسی که شغل خود را کشتن حیوانات قرار دهد و پیوسته مشغول این کار باشد، به مرور ترحم  از دلش رفته و سنگدلی جای آن را می گیرد و نیز کسی که مدام به مرکز قدرتی رفت و آمد داشته باشد که در آن حق کشی شده و با چشم خود ببیند که چگونه به مردم ظلم می شود، به مرور این حالت برای او عادی شده و دیگر از این امور متأثّر نمی شود.

 ترک یاد خدا
امام صادق علیه السلام فرمود: خداوند به حضرت موسی علیه السلام وحی کرد که ای موسی!

لا تَفرَح بِکَثرَةِ المالِ و لا تَدَع ذِکری عَلی کُلِّ حالٍ؛ فَإِنَّ کَثرَةَ المالِ تُنسِی الذُّنوبَ و إنَّ تَرکَ ذِکری یُقسِی القُلوب
به دارایی بسیار، شادمان نشو و در هر حالی که هستی دست از یاد من بر ندار؛ زیرا دارایی بسیار، [زشتی] گناهان را از یاد می‌برَد، و ترک یاد من، دل‌ها را سخت می‌گردانَد. [3]

توجه: کسانی که غرق در ثروتند و اعمال ناشایست هستند، خود را به هیچ عنوان بَد نمی دانند و نیز کسانی مانند صهیونیست های آدم کش که در واکنش به کشتار زنان و کودکان بی گناه لبخند می زنند معنای این روایت را به خوبی برای ما روشن می کنند.

 رابطه اشک و قلب و گناه
امیرالمومنین علیه السلام فرمود:
مَا جَفَّتِ الدُّمُوعُ إِلَّا لِقَسْوَةِ الْقُلُوبِ وَ مَا قَسَتِ الْقُلُوبُ إِلَّا لِکَثْرَةِ الذُّنُوب
اشک ها نخشکید، مگر به سبب سختی دل ها و دل ها سخت نشد، مگر به سبب کثرت گناه. [4]

پس گناه زیاد انسان را سنگدل می کند؛ درون سنگ هم که آبی نیست تا از چشمه چشم بجوشد و بر گونه فرو غلطد.

 سرگرم شدن به آرزوهای دست نایافتنی
علی بن عیسی از امام معصوم علیه السلام نقل می کند: از نجواهای خداوند متعال با موسی علیه السلام این بود:

یا موسی! لَا تُطَوِّلْ فِی الدُّنْیَا أَمَلَکَ فَیَقْسُوَ قَلْبُکَ وَ الْقَاسِی الْقَلْبِ مِنِّی بَعِیدٌ
ای موسی! در دنیا، آرزویِ دراز در سر مپروران که دلت سخت می‌شود و سخت‌دل، از من دور است. [5]

توضیح:
داشتن برنامه در زندگی و ترسیم اهداف ممکن و قابل دسترسی، نه تنها نکوهیده نیست بلکه بسیار پسندیده هم هست.

آنچه در این گونه روایات مذمت شده، آرزوهای دست نایافتنی است. این نوع آرزوها که در واقع نوعی خیال پردازی است، انسان را به خود سرگرم کرده و او را از مسیر اصلی و واقعی زندگی جدا می کند و در نهایت سبب می شود که فرد از هدف اصلی زندگی که رسیدن به قرب الهی است باز بماند.

به نظر می رسد یکی از دلایلی که خدا چنین کسی را به دور از خود خوانده است همین باشد.

الَّذینَ آتَیْناهُمُ الْکِتابَ یَتْلُونَهُ حَقَّ تِلاوَتِهِ أُولئِکَ یُۆْمِنُونَ بِه (121/ بقره)
کسانی که کتاب [آسمانی] به آنان داده‌ایم، آن را به طوری که شایسته آن است می‌خوانند آنانند که به آن ایمان می‌آورند.

تلاوت کتاب یعنی پی در پی قرار دادن (خواندن) حروف و کلمات آن. [6]

حق تلاوت
کسانی که پیوسته قرآن می خوانند سه دسته اند:

1. گروهی تمام اصرارشان بر ادای الفاظ و حروف از مخارج آن است. آنها دائماً در فکر وقف و وصل و حروف یرملون و مقدار کشش مدّند و کمترین اهمیتی به محتوا و معنی نمی دهند، تا چه رسد به عمل کردن آن.

قرآن کریم این دسته را باربران کتاب می خواند. [7]

2. گروهی دیگر، از الفاظ فراتر رفته و در معانی دقت می‌کنند و در ریزه‌کاری ها و نکات قرآن می‌اندیشند و از علوم آن آگاهند؛ اما از عمل خبری نیست!

3. ولی گروه سومی هستند که قرآن را به عنوان یک کتاب عمل و یک برنامه کامل زندگی پذیرفته‌اند.

ایشان خواندن الفاظ و اندیشه در معانی و درک مفاهیم این کتاب بزرگ را مقدمه‌ای برای عمل می‌دانند؛ از این رو هرگاه که قرآن می‌خوانند، روح تازه‌ای برای عمل در کالبدشان دمیده می‌شود.

قرآن این دسته را مومنین راستین معرفی کرده و قرآن خواندنشان را حق تلاوت می داند. [8]

امام صادق علیه السلام درباره این حق تلاوت فرمود:
إِنَّمَا تَدَبُّرُ آیَاتِهِ وَ الْعَمَلُ بِأَحْکَامِه

منظور از حق تلاوت، تدبر در آیات قرآن  و عمل به احکام آن است. [9]

حضرت در همین روایت سوگند یاد می کند که منظور از حق تلاوت، حفظ الفاظ قرآن و تلاوت سوره های آن با بی توجهی به معارف و احکام آن نیست.


==================================


 پی نوشت ها:
1.       امالی طوسی (ره)، 3
2.       خصال 1/126
3.       کافی 2/497
4.       علل الشرایع 1/81
5.       کافی 2/329
6.       تلا الشی‌ء: تبعه تلواً (العین 8/134) و فقط برای خواندن کتابهای آسمانی به کار برده می شود؛ نه خوانده هر نوشته ای (المفردات 1/167)
7.       5/ سوره جمعه
8.       برگرفته از تفسیر نمونه 1/431
9.       إرشاد القلوب إلی الصواب 1/78

پایه های نهضت حسینی در وصیتنامه سالار شهیدان



وصیتنامه سالار شهیدان,وصیتنامه امام حسین,

بعد از فَوت معاویه در سال 60 هجری، از طرف حکومت نامه ای به دست حاکم مدینه رسید مبنی بر بیعت گرفتن از امام حسین علیه السّلام برای خلافت یزید بن معاویه. این دستور قطعی بود، امام یا باید بیعت می کرد و یا کشته می شد، زیرا به سبب شخصیّت برجسته امام حسین علیه السّلام هم به لحاظ نَسَبی که نواده رسول الله صلّی الله علیه و آله است و هم به لحاظ فضائل بَرین که فردی شاخص در جامعه است، امکان ندارد ایشان زنده باشند ولی با یزید بن معاویه، بیعت نکنند. به بیان منطقی، زنده بودن امام و بیعت نکردن با یزید بن معاویه، "مانعة الجمع" است؛1 بیعت نکردن امام با یزید بن معاویه، مایه کاهش اعتبار خلافت وی و یا حتی سبب از بین رفتن مشروعیّت حکومت می باشد. برای همین، اگر امام علیه السّلام می خواهد زنده بماند، باید با یزید بن معاویه بیعت کند یعنی خلافت او را بپذیرد.

 تکرار عبرت آموز تاریخ
نظیر این مطلب در جریان تعیین جانشین رسول خدا صلّی الله علیه وآله نیز اتّفاق افتاد. بعد از معرّفی جناب ابوبکر به عنوان خلیفه رسول الله صلّی الله علیه و آله، تعدادی از صحابه، خلافت او را قبول نکردند و با او بیعت نکردند؛ یکی از مخالفین، امیرالمومنین علیّ بن ابی طالب علیه السّلام بود امّا از آنجا که امام علیّ علیه السّلام در میان صحابه رسول خدا صلّی الله علیه و آله، برجسته ترین آنها بود، عدم بیعت ایشان به معنای عدم مشروعیّت حکومت تلقّی می شد؛ پس به هر قیمتی باید از حضرت علیّ علیه السّلام بیعت گرفته شود.2

چون بر سیّد الشّهداء علیه السّلام، روشن و واضح بود که بیعت گرفتن از ایشان برای یزید حتمی است، نهضت جهانی خود را آغاز کردند.

توجّه دارید که بیعت حضرت حسین بن علیّ با یزید بن معاویه به معنای تأیید خلافت یزید می باشد و سبب مشروعیّت حکومت او می شود از این رو امام در یکی از سخنان خود فرمودند: اگر در روی زمین هیچ پناهگاهی نداشته باشم با یزید بن معاویه بیعت نمی کنم.3

تصمیم امام، حرکت از مدینه به مقصد مکّه مکرّمه بود تا در ایّام عمره و حجّ یعنی ماه ذی القعده و ذی الحجّه که تعداد زیادی از مسلمانان برای انجام مناسک حجّ به حجاز می آیند، با ایشان ارتباط برقرار کرده و پیام نهضت و حرکت اصلاحی خود را به حاجیان برساند.

وصیتی که بارها باید خواند
حضرت اباعبدالله علیه السلاّم، هنگام خروج از مدینه، وصیّت نامه ای مرقوم کردند و نزد برادرشان محمّد بن حنفیّه گذاشتند. متن وصیّت نامه امام حسین علیه السّلام را با هم مرور می کنیم:

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
‏«هَذَا مَا أَوْصَى بِهِ الْحُسَیْنُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ إِلَى أَخِیهِ مُحَمَّدٍ الْمَعْرُوفِ بِابْنِ الْحَنَفِیَّةِ أَنَّ الْحُسَیْنَ یَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِیکَ لَهُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ جَاءَ بِالْحَقِّ مِنْ عِنْدِ الْحَقِّ وَ أَنَّ الْجَنَّةَ وَ النَّارَ حَقٌ‏ وَ أَنَّ السَّاعَةَ آتِیَةٌ لا رَیْبَ فِیها وَ أَنَّ اللَّهَ یَبْعَثُ مَنْ فِی الْقُبُورِ وَ أَنِّی لَمْ أَخْرُجْ أَشِراً وَ لَا بَطِراً وَ لَا مُفْسِداً وَ لَا ظَالِماً وَ إِنَّمَا خَرَجْتُ لِطَلَبِ‏ الْإِصْلَاحِ‏ فِی أُمَّةِ جَدِّی أُرِیدُ أَنْ آمُرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ أَنْهَى عَنِ الْمُنْکَرِ وَ أَسِیرَ بِسِیرَةِ جَدِّی وَ أَبِی‏ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ ]علیه السّلام[ فَمَنْ قَبِلَنِی بِقَبُولِ الْحَقِّ فَاللَّهُ أَوْلَى بِالْحَقِّ وَ مَنْ رَدَّ عَلَیَّ هَذَا أَصْبِرُ حَتَّى یَقْضِیَ اللَّهُ بَیْنِی وَ بَیْنَ الْقَوْمِ بِالْحَقِ‏ وَ هُوَ خَیْرُ الْحاکِمِینَ‏ وَ هَذِهِ وَصِیَّتِی یَا أَخِی إِلَیْکَ‏ وَ ما تَوْفِیقِی إِلَّا بِاللَّهِ عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ وَ إِلَیْهِ أُنِیبُ‏ قَالَ ثُمَّ طَوَى الْحُسَیْنُ الْکِتَابَ وَ خَتَمَهُ بِخَاتَمِهِ وَ دَفَعَهُ إِلَى أَخِیهِ مُحَمَّدٍ ثُمَّ وَدَّعَهُ ». 4

ابتدای وصیّت با شهادت به وحدانیّت خدای متعال و نبوّت خاتم پیامبران محمّد مصطفی صلّی الله علیه و آله و مسأله معاد، شروع شده است. امام به اصول دین اسلام اذعان و اقرار کردند که آیندگان در جریان نهضت حسینی، ایشان را خارجی (یعنی خارج از دین و آشوب گر) نخوانند. در ادامه هدف از نهضت خود را در سه مطلب مشخّص کردند:

اوّل، ایجاد اصلاح در امّت جدّ خود رسول الله صلّی الله علیه و آله؛ اباعبدالله علیه السّلام نهضت خود را در سال 60 هجری یعنی 50 سال بعد از وفات رسول خدا صلّی الله علیه و آله آغاز کرد. برای درک عظمت نهضت حسینی، باید بدانیم در این 50 سال چه بر سر امّت اسلامی آمده که سیّد الشّهداء علیه السّلام راهی جز شهادت در راه خدا، نداشت5 و فرمود: «می خواهم در امّت جدّم اصلاح کنم.»6


دوم، امر به معروف و نهی از منکر؛ تکلیف مهمّی که ضامن سلامت معنوی جامعه دینی است ولی متأسّفانه در عصر ما کمتر به آن توجّه می شود. امام حسین علیه السّلام فرمودند: «آیا نمی بینید که به حقّ عمل نمی شود و از باطل، نهی نمی شود؟ در چنین شرایطی مومن باید آماده لقاء خدا (و کشته شدن در راه خدا) باشد.»7

سوم، عمل کردن به سیره رسول خدا صلّی الله علیه و آله و علیّ بن أبی طالب علیه السّلام؛ "سیره" در زبان عربی از ماده "سِیر" است. سِیر یعنی حرکت، رفتن، راه رفتن. "سیره" یعنی نوع راه رفتن، سیره بر وزن فِعلة است که در زبان عربی بر نوع دلالت می کند.8 معلوم می شود در 50 سال بعد از وفات رسول خدا صلّی الله علیه و آله، چگونه سیره رسول الله صلّی الله علیه و آله و علیّ بن أبی طالب علیه السّلام تغییر کرده که سیّد الشّهداء علیه السّلام می فرماید: «می خواهم به سیره پدرم و جدّم عمل کنم».

در پایان هم به صورت یک قضیّه خبریّه محقَّق الوقوع فرمودند: «هر کسی دعوت حقّ مرا بپذیرد، خدا نسبت به حقّ اولی است (یعنی در واقع خواست خدای متعال را انجام داده است) و هر فردی که دعوت مرا نپذیرد، صبر می کنم تا خدا بین من و مردم، حکم کند».

 =====================================
پی نوشت:
1) همین مطلب را عبیدالله بن زیاد به امام حسین علیه السّلام گفته است، به نقل مرحوم مجلسی در بحار الأنوار ج45 ص، امام فرمودند: «ألا و إنّ الدعیّ بن الدعیّ قد رکز بین اثنتین بین السِّلّة و الذّلّة و هیهات منّا الذّلّة...» دعیّ در لغت به فردی گفته می شود که در نسب، متّهم باشد، این عبیدالله بن زیاد، دو راه پیش روی من گذاشته یا شمشیر (اگر بیعت نکند) یا ذلّت (اگر بیعت کند) و ذلّت از ما دور است. ملاحظه می فرمایید که در منطق سیّد الشّهداء علیه السّلام، بیعت کردن با یزید یعنی ذلّت و امام علیه السّلام زیر بار ذلّت نمی روند؛ ایشان با همه عزیزانش به کربلا می آید ولی ذلّت را نمی پذیرد.
2) یوسفی غروی، محمّد هادی، موسوعة التّاریخ الاسلامی، مجمع الفکر الاسلامی، چاپ دوم، 1429ق،ج4 ،ص118
3) مجلسی، محمد باقر، بحار الأنوار ،دار إحیاء التّراث العربی، چاپ دوم،1403ق، ج‏44 ،ص 329.   
4) همان.
5) برای مطالعه حوادث بعد از وفات رسول خدا صلّی الله علیه و آله به کتاب "نقش ائمّه در احیاء دین" تألیف محقّق مرحوم علّامه سیّد مرتضی عسکری، مراجعه کنید.
6) اصلاح و اصلاحات از کلمات زیبا و پر جاذبه است که همه انسانها آن را می پسندند امّا بعضی به نام اصلاح، در زمین فساد می کنند؛ خدای متعال در قرآن می فرماید: «وقتی به ایشان (منافقان) گفته می شود در زمین فساد نکنید می گویند همانا ما مصلِح هستیم، آگاه باشید که ایشان همان مفسِدان هستند ولی نمی فهمند»(بقره /12-11).
7) مجلسی، محمد باقر، بحار الأنوار، دار إحیاء التّراث العربی، چاپ دوم، 1403ق، ج44 ،ص192.
8) مطهّری، مرتضی، مجموعه آثار، انتشارات صدرا، چاپ یازدهم،1432ق،ج16 ،ص50.
  
منبع:tebyan.net

فضیلت و خواص سوره غافر

سوره غافر,خواص سوره غافر,فضیلت و خواص سوره غافر

غافر و نام های دیگرش «مؤمن، الطول» 1، چهلمین سوره قرآن کریم سوره غافر است که مکی  و 85 آیه دارد.نام دیگر این سوره مؤمن است.

در فضیلت این سوره از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم روایت شده است: هر کس سوره غافر را قرائت کند روح همه پیامبران و صدیقان و مؤمنان بر او درود فرستاده و نزد خداوند برایش طلب آمرزش می کنند. 2

ایشان در ضمن بیان چگونگی سفر روحانی خود به عوالم دیگر فرمودند: فرشتگان حمل کننده عرش را دیدم که سوره غافر را تلاوت می کنند. 3

در کلامی از امام صادق علیه السلام نیز آمده است: هر کس سوره غافر را هر شب قرائت نماید خداوند گناهان گذشته و آینده او را می آمرزد و اورا همراه تقوا قرار داده و آخرتش را بهتر از دنیایش می کند. 4

در تفسیر البرهان به نقل از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم آمده: هر که سوره غافر را تلاوت نمایی در حال در روز قیامت وارد می شود که خداوند امیدش را قطع نکرده است و آنچه را که بیم داران از خود در دنیا عطا کرده است به او عطا می کند...5

 آثار و برکات سوره


 1) زیاد شدن خیرات
هر کس این سوره را بنویسد و بر دیوار باغ خود بیاویزد سرسبز و پر محصول خواهد شد و اگر نوشته اش را در مغازه و محل کسب بیاویزند خیرات و خرید و فروش در آن زیاد می شود. 6

از امام صادق علیه السلام نیز روایتی نقل شده که می فرماید: هر کس این سوره را در شب بنویسد و در باغی قرار دهد برکات آن زیاد می شود و موجب سرسبزی و زیبایی و خوبی آن می شود و اگر بر دیوار مغازه ای آویخته شود، خرید و فروش زیاد در آن صورت می گیرد و اگر برای بیماری نوشته شود بیماری اش برطرف می شود. 7

 2) درمان دمل چرکین
 امام صادق علیه السلام فرموده اند: اگر سوره غافر را بنویسند و شخصی که دمل های چرکین در بدن داشته باشد بیماری اش برطرف می شود...8
 
3) دور شدن ناخوشایندی ها
 پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم: قرائت آیات 3-1 سوره غافر و «آیه الکرسی»، و سوره «حمد» موجب دور شدن ناخوشایندی ها و آفت ها و بلاهاست. 9

 ====================================

پی نوشت ها :
(1) درمان با قرآن،ص 89
(2)مجمع البیان، ج8، ص422
(3)مناقب آل ابی طالب،ج1، ص155
(4) تفسیرالبرهان، ج4، ص741
(5) ثواب الاعمال، ص113
(6)همان
(7)تفسیرالبرهان، ج4، ص741
(8) همان
(9) کنزالعمال، ح3502
منابع: «قرآن درمانی روحی و جسمی، محسن آشتیانی، سید محسن موسوی ، درمان با قرآن، محمدرضا کریمی»
منبع :پایگاه اینترنتی انهار

دعای افزایش رزق وروزی




 

 

دعای افزایش رزق وروزی

 

 

1-ختم سوره واقعه جهت وسعت رزق :

جهت وسعت رزق ومعیشت از شب شنبه ، هر شب سه بار سوره مبارکه واقعه را بخواند وشب جمعه 8مرتبه بخواند واین عمل را پنج هفته بجای آورد وقبل از هر بار خواندن سوره این دعا را بخواند:

 

اَللَّهُمَّ ارْزُقنا رِزْقاً حَلاَلاً طَیِّباً مِنْ غَیْرِ کَدٍّ اِسْتَجِب ْ دَعْوَتَنَا مِنْ غَیْرِ رَدٍّ وَ اَعُوذُ مِنَ الْفَضِیحَتِین الفَقرا وَالدِّینِ وَاِدْفَعْ عَنِّی هَذَیْنِ بِحَقِّ الامَامِیْن الحسن وِالحُسَین بِرَحْمَتِکَ یاارحم الراحمین . فرموده اند این ختم تاثیر عجیبی دارد .

 

2-دعای گشایش رزق و روزی:


اللهم ارزقنی من فضلک الواسع الطیب رزقا واسعا حلالا طیبا بلاغا لدنیا و الاخره صبا و صباهنیئا مریئامن غیر کد ولا من احد من خلقک الاسعه من فضلک الواسع فانک قلب واسئلوا الله من فضله فمن فصلک اسئل ومن عطیتک اسئل و من یدک الملا اسئل

 

3-دعا به جهت وسعت رزق:


جهت تنگی روزی و رفع فقر 40 روز روزی یکمرتبه سوره مبارکه مزمل را بخواند.

 

 

4-دعا به جهت افزایش رزق و روزی:


براى رفع فقر و جلب وسعت و باز شدن در بهشت هر روز صد مرتبه بگوید:

لا اله الا اللّه الملک الحق المبین .

 

 

5-دعای افزایش رزق وروزی:

جهت جلوگیری از فقر، بخل، مرض و برای غنی شدن از نظر مادی در هر روز بین الطلوعین (بعد از طلوع فجر تا قبل از طلوع آفتاب) 10 مرتبه اسم مبارک «یا باسط» خوانده شود.

 

6-برای گشایش روزی صد مرتبه در روز بگوید :

یا وَهّاب

 

7-ختم سوره مبارکه طه جهت افزایش رزق :


سوره مبارکه طه را هر روز بعد از اذان صبح وقبل از طلوع آفتاب بخواند رزق او فراخ شودواز جایی که گمان نداشته باشد خدا برای او روزی برساند ،واگر در هنگام طلئع آفتاب بخواند روزی تازه به او رسد واگر کسی این سوره مبارکه را بنویسد وهمراه خود داشته باشد در پی پی هر حاجتی برود موفق گردد ، واگر برای اصلاح بین دونفر بخواهد برود قبل از رفتن این سوره را بخواند .

 

8-دعا جهت توسعه رزق از امام جواد علیه السلام:

جهت وسعت رزق مکرر گفته شود:

یا من یکفى من کل شى ء و لا یکفى منه شىء اکفنى ما اهمنى .

 


9-برای گشایش در هر روز 77 مرتبه بگوید :

یا غَفور یا وَدود


10-دعایى جهت زیاد شدن رزق و اداءدین:

على علیه السلام فرمود: شکایت کردم به پیغمبر از قرض ، پس فرمود: بگو یا على !پس اگر به قدر کوه بزرگى قرض دارباشى خدا ادا مى فرماید. ان شاء اللّه تعالى .

اللهم اغننى بحلالک عن حرامک و بفضلک عمن سواک .

 

دعای سریع الاجابه

دعای سریع الاجابه,دعای رفع حاجت,دعای بر آورده شدن حاجت,

کفعمى در بلد الأمین دعائى مروىّ از حضرت امام موسى کاظم ‏علیه السلام نقل کرده و فرموده عظیم ‏الشّأن و سریع ‏الإجابه است، و آن این است:

اَللّهُمَّ اِنّى‏ اَطَعْتُکَ فى‏ اَحَبِ‏
خدایا همانا من در محبوبترین‏

الْأَشْیآءِ اِلَیْکَ وَهُوَ التَّوْحیدُ، وَلَمْ اَعْصِکَ فى‏ اَبْغَضِ الْأَشْیآءِ اِلَیْکَ وَهُوَ
چیزها در نزد تو که عبارت از توحید و یگانگیت بود از تو پیروى کردم و در مبغوض‏ترین چیزها در نزدت که عبارت‏از

الْکُفْرُ، فَاغْفِرْ لى‏ ما بَیْنَهُما یا مَنْ اِلَیْهِ مَفَرّى‏ آمِنّى‏ مِمَّا فَزِعْتُ مِنْهُ‏
کفر بتو بود نافرمانیت نکردم پس‏آنچه دراین میان است ازگناهانم بیامرز اى‏که بسوى‏اوست گریزگاه من مرااز آنچه به خاطر

اِلَیْکَ، اَللّهُمَّ اغْفِرْ لِىَ الْکَثیرَ مِنْ مَعاصیکَ، وَاقْبَلْ مِنِّى‏ الْیَسیرَ مِنْ‏
آن بسویت پناه آوردم امان بخش خدایا بیامرز گناهان بسیارم را و بپذیر از من‏

طاعَتِکَ، یا عُدَّتى‏ دُونَ الْعُدَدِ، وَیا رَجآئى‏ وَالْمُعْتَمَدَ، وَیا کَهْفى‏
طاعت اندکم را اى ذخیره در مقابل سایر ذخیره‏ها و اى مایه امید و تکیه‏گاه من و اى پناهگاه‏

وَالسَّنَدَ، وَیا واحِدُ یا اَحَدُ، یا قُلْ هُوَ اللَّهُ اَحَدٌ، اَللَّهُ الصَّمَدُ، لَمْ یَلِدْ وَلَمْ‏
ونگهبانم و اى‏یگانه‏اى یکتا اى‏آنکه دروصف‏خود به پیغمبرت گفتى بگو او خداى یکتا است خدا بى‏نیاز است، نزاید و نه‏

یُولَدْ، وَلَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُواً اَحَدٌ، اَسْئَلُکَ بِحَقِّ مَنِ اصْطَفَیْتَهُمْ مِنْ خَلْقِکَ‏
زاییده شده و نیست برایش همتا و مانندى هیچکس از تو مى‏خواهم به حق آنانکه از میان خلق خود آنها را برگزیدى‏

وَلَمْ تَجْعَلْ فى‏ خَلْقِکَ مِثْلَهُمْ اَحَداً، اَنْ‏تُصَلِّىَ عَلى‏ مُحَمَّدٍ وَآلِهِ، وَتَفْعَلَ‏
و در خلق خود هیچکس را مانند ایشان نکردى که درود فرستى بر محمد و آل او و درباره من انجام دهى‏

بى‏ ما اَنْتَ اَهْلُهُ، اَللّهُمَّ اِنّى‏ اَسْئَلُکَ بِالْوَحْدانِیَّهِ الْکُبْرى‏ وَالْمُحَمَّدِیَّهِ
آنچه را تو شایسته آنى خدایا از تو خواهم به حق مقام وحدانیت و یکتایى بزرگ خودت و به مقام محمدى‏

الْبَیْضآءِ، وَالْعَلَوِیَّهِ الْعُلْیا، وَبِجَمیعِ مَا احْتَجَجْتَ بِهِ عَلى‏ عِبادِکَ،
آن مقام تابنده و به مقام علوى آن مقام والا و به تمام حجتهاى خود بر بندگانت‏

وَبِالْإِسْمِ الَّذِى‏ حَجَبْتَهُ عَنْ‏خَلْقِکَ، فَلَمْ یَخْرُجْ مِنْکَ اِلاَّ اِلَیْکَ، صَلِ‏عَلى‏
و به حق آن نامى که از خلق خود پنهان داشتى که اظهار نشود از تو مگر بخودت که درود فرستى بر

مُحَمِّدٍ وَآلِهِ، وَاجْعَلْ لى‏مِنْ اَمْرى‏ فَرَجاً وَمَخْرَجاً، وَارْزُقْنى‏ مِنْ‏حَیْثُ‏
محمد و آل محمد و براى من در کارم گشایش و راه نجاتى قرار دهى و به من روزى دهى از آنجا که‏

اَحْتَسِبُ وَمِنْ حَیْثُ لااَحْتَسِبُ، اِنَّکَ تَرْزُقُ مَنْ تَشآءُ بِغَیْرِ حِسابٍ.
گمان دارم و از آنجا که گمان ندارم که تو روزى دهى هر که را بخواهى بى‏حساب.‏

پس حاجت خود را بطلب

منبع:andisheqom.com