شهادت حضرت علی اکبر (ع)


حضرت علی اکبر (ع),شهادت حضرت علی اکبر (ع),چگونگی شهادت حضرت علی اکبر (ع)

حضرت علی اکبر(ع) از نظر ظاهر و خلق و خوی بیشترین شباهت را به پیامبراسلام داشته است

 

شهادت حضرت علی اکبر (ع)

علی بن حسین (به عربی علی بن الحسین؛ ۱۱ شعبان ۳۶ هجری قمری – ۱۰ محرم ۶۱ هجری قمری) معروف به علی‌اکبر فرزند ارشد حسین بن علی و مادرش لیلا دختر ابی مره است. حضرت علی اکبر (ع) در حالی که ۲۵ سال سن داشت اولین نفر از بنی‌هاشم بود که به میدان نبرد در واقعه کربلا رفت و شهید شد.

 

- نحوه شهادت حضرت علی اکبر (ع)

یاران ابی عبدالله به شهادت رسیدند و جز خانواده اش که اولاد علی (ع) اولاد جعفر بن ابیطالب، اولاد عقیل و امام حسن (ع) بودند، دیگر کسی نمانده بود همگی آنها گرد آمدند و تصمیم به جنگ گرفتند ابتدا فرزند خود امام، حضرت علی اکبر از پدرش اجازه نبرد خواست امام هر کدام از اصحاب که اذن مبارزه نمی خواستند مقداری طفره می رفتند تا عطش و عشق شهادت آنها در تاریخ ثبت شود و همچنین نمی خواست آنها به شهادت برسند، ولی وقتی از فرزندش اذن می خواهد بدون مکث کردن به او اذن می دهد.

 

راوی می گوید امام حسین (ع) نگاه ناامیدی به او کرد و اشکش سرازیر شد و روی مبارک را به سوی آسمان بلند  کرد و فرمود: خدایا گواه این مردم باش. خدایا جوانی به مقابل آنها می رود که شبیه ترین مردم به پیغمبر می باشد از نظر خلقت، و اخلاق و گفتار و ما هر وقت مشتاق دیدار پیغمبرت می شدیم به روی او نگاه می کردیم بار خدایا برکات زمین را از این قوم دریغ بدار و میان آنها جدایی افکن و آنها را پاره پاره کن، روش آنها را ناستوده کن.

 

سپس به عمر سعد فریاد زد از ما چه می خواهی ؟ خداوند نسلت را قطع کند و عملت را نامبارک کند و کسی را بر تو مسلط کند که در بسترت سرت را ببرد همچنان که پیوند مرا گسستی و خویشاوندی مرا با پیامبر (ص) مراعات نکردی. و بالاخره نوبت علی اکبر می رسد او در ظهر عاشورا و جلوی پدر به سوی میدان ستیز می رود و از خود شجاعتها نشان می دهد ، علی اکبر بر لشگر حمله ور می شود رجزی چنین می خواند:
انا علی ابن الحسین بن علی – نحن و بیت الله اولی بالنبی - من شبث و شمر ذاک الدنی - و مشر ذالک الدنی – اضربکم بالسیف حتی ینثنی ضرب غلام هاشمی علوی – ولا ازال الیوم احمی عن ابی تالله لا یحکم فینا ابن الدعی

 

منم علی بن الحسین بن علی – ما به خدا هستیم اولی به نبی – از شبث و شمر همان پست دنی – تا خم شود تیغ ز غم چون زدنی (من آنقدر بر شما شمشیر می زنم تا شمشیر در پیچ و تاب افتد) همچون جوانی هاشمی علوی (آنهم شمشیر زدنی مانند جوان هاشمی علوی) – خود نسپاریم بر آن ابن دعی (پسر زیاد لاف زن گزافگو)

 

علی اکبر، چندین بار حمله کرد و جمع بسیاری را کشت بطوریکه مردم از بسیاری کشتگان خودشان به خروش آمدند در روایتی با تشنگی ای که داشت صد و بیست نفر از آنان را کشت سپس نزد پدر برگشت در حالیکه زخم بسیاری برداشته بود عرض کرد ای پدر العطش قد قَتَلنی و ثقل الحدید اجهدنی، نهل الی شربه من الماء سبیلُ اتقوی بها. حضرت علی اکبر بسیاری از سپاه دشمن را کشت،  ضربتها خورد، در حالیکه دهانش خشک است از میدان بر می گردد از پدر تمنایی می کند پدر جان تشنگی مرا دارد می کشد و سنگینی این سلاح توانم را گرفته آیا جرعه آبی است بنوشم تا نیرو بگیرم و به دشمنان بتازم .

 

زندگینامه حضرت علی اکبر (ع),شهادت حضرت علی اکبر (ع),چگونگی شهادت حضرت علی اکبر (ع)

حضرت علی اکبر(ع) اولین نفر از بنی‌هاشم بود که به میدان نبرد در واقعه کربلا رفت و شهید شد

 

راوی می گوید: فبکی الحسین و قال و اغوثاه یا بنی ، قاتل قلیلاً فما اسرع ما تلقی جدک مخمدا فیسقیک بکاسه الا و فی شربته لا تظما بعدها ابداً امام گریست و اینچنین به فرزندش پاسخ داد: ای پسر جان اندکی جنگ کن امیدوارم به همین زودی جدت پیامبر را دیدار کنی و از دستش سیراب شوی که دیگر هرگز تشنه نشوی . همینطور روایت شده یا بنی هات لسانک فاخذ  بلسانه فمصد و دفع الیه خاتمه و قال امسکو فی فیک و ارجع الی قتال عندک ، فانی ارجوالک لا تمسی حتی یسقیک جدک بکاسه الا و فی شربه لا تظما بعدها ابدا ای فرزندم زبانت را بیرون آور سپس زبان علی اکبر را در دهان مبارک خود گذاشت و آن را مکید و انگشتر خویش را به او داد و فرمود آن را در دهان خود بگذار و برای جنگ با دشمن برگرد عده ای گفتند امام ، زبان علی اکبر را در کام گرفت تا به او بنماید که کام او از کام فرزندش خشک تر است و با این حالت، همدردی با فرزندش بکند.

 

عده ای گفته اند که در این دم آخر منظور امام این بود که او را به حقایقی آگاه کند که درجات معنوی او را ارتقاء دهد و تمام علوم را به او آموخت چنانچه پیامبر در آخرین لحظات عمر شریفشان علی را در بستر خود خواست و زبان در کام او نهاد و به او حقایقی آموخت که هزار هزار باب علم بود. حضرت علی اکبر دوباره به میدان برگشت و جنگید تا کشتگان را به 200 نفر رساند مردم کوفه از کشتن او خودداری می کردند مره بن منقذ عبدی لیثی حضرت علی اکبر را دید و گفت گناه عرب بر گردن من باشد اگر علی اکبر با این همه کشتار از من بگذرد، داغش را به دل مادرش می گذارم.

 

حضرت علی اکبر با شمشیر می تاخت و حمله می کرد تا آنکه مره بن منقذ راه را بر او بست و نیزه ای به او زد و حضرت را از پای در آورد راوی می گوید احتواه الناس فقطعوه باسیافهم سپاه اطراف او را گرفت و با شمشیرهایشان آنقدر به آن جوان زدند تا قطعه قطعه گشت چون جان به گلویش رسید فریاد زد ای پدر جان خداحافظ این جدم رسول الله است که تو را سلام می رساند و می فرماید شتاب کن و نزد ما بیا که جامی هم برای شما در دست دارد سپس فریادی زد و به شهادت رسید.

 

امام بر بالین فرزندش رسید و صورت خود را بر صورت فرزندش گذاشت حمید بن مسلم می گوید روز عاشورا از امام حسین شنیدم که می فرمود ای پسر جان خدا بکشد آن گروهی که تو را کشتند و در برابر خدا ایستادند و در شکستن حرمت پیامبر، بی باکی کردند در اینجا بود که اشک در دیدگان امام حلقه زد و فرمود ای علی اکبر بعد از تو اف بر این دنیا در کتاب روضه الصفا نقل شده است امام بر بالین حضرت با صدای بلند گریست به طوریکه تا آن زمان صدای گریه او را به این بلندی کسی نشنیده بود شیخ مفید می گوید زینب (س) در این هنگام از سرا پرده خیمه شتابان بیرون آمد و فریاد زد یا اخیاه و ابن اخیاه ای برادر وای پسر برادر!! و آمد تا خود را روی پیکر علی اکبر انداخت حسین سر خواهر را بلند کرد و او را به خیمه برگرداند و به جوانان بنی هاشم فرمود برادر خود را بردارید به خیمه ببرید.


 *** مقام علی اکبر و حضرت عباس در حدی است که روایت شده ایشان با زره و سواره منتظر ظهور حضرت مهدی (عج) هستند تا قدرتی که در شأن آنهاست در معرض دید جانیان قرار دهند چون در کربلا آنچنان که باید نشد قدرت خود را به سپاهیان نشان دهند.

منبع : aviny.com

صلوات امام رضا

 

صلوات امام رضا

 

صلوات امام رضا

 

اللهّمَ صَلّ عَلی عَلی بنْ موسَی الرّضا المرتَضی الامامِ التّقی النّقی  و حُجَّّتکَ عَلی مَنْ فَوقَ الارْضَ و مَن تَحتَ الثری الصّدّیق الشَّهید صَلَوةَ کثیرَةً تامَةً زاکیَةً مُتَواصِلةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَه کافْضَلِ ما صَلّیَتَ عَلی اَحَدٍ مِنْ اوْلیائِکَ.

 


ترجمه ی صلوات امام رضا:

خدایا  رحمت فرست بر علی بن موسی الرضا امام با تقوا و پاک و حجت تو بر هر که روی زمین است و هر که زیر خاک، رحمت بسیار و تمام با برکت و پیوسته و پیاپی و دنبال هم چنان بهترین رحمتی که بر یکی از اولیائت فرستادی.


حکم قسم دروغ را میدانید؟



حکم قسم,حکم قسم دروغ,قسم دروغ,کفاره قسم دروغ

قسم دو نوع است:

الف: قسم براى انجام یا ترک کارى در آینده.

ب: قسم براى اثبات یا نفى چیزى. نوع اول: اگر قسم بخورد که کارى را انجام دهد یا ترک کند مثلا قسم بخورد که روزه بگیرد، یا سیگار نکشد، چنان چه عمداً مخالفت کند، باید کفّاره بدهد؛ یعنى یک بنده آزاد کند، یا ده فقیر را سیر کند، یا آنان را بپوشاند، و اگر اینها را نتواند باید سه روز پى در پى، روزه بگیرد. نوع دوم: کسى که براى اثبات یا نفى چیزى قسم مى‏خورد، اگر حرف او راست باشد قسم خوردن او مکروه است و اگر دروغ باشد حرام و از گناهان بزرگ است ولى کفاره قسم را ندارد. ولى اگر براى این که خودش یا مسلمان دیگرى را از شر ظالمى نجات دهد، قسم دروغ بخورد اشکال ندارد بلکه گاهى واجب مى‏شود.

سوال: اگر کسی قسم ناحق بخورد عواقب آن چه خواهد بود؟

منظور از عواقب قسم ناحق ممکن است دو معنا باشد:

1- عاقبت به معنای حکم شرعی و فقهی.

2- عاقبت به معنای اثر وضعی و این اثر وضعی ممکن است آثار دنیوی یا اخروی باشد و ظاهرا منظور سۆال کننده همین معنا است.

1- حکم شرعی

قسم دو نوع است:
الف: قسم براى انجام یا ترک کارى در آینده.
ب: قسم براى اثبات یا نفى چیزى.

نوع اول: اگر قسم بخورد که کارى را انجام دهد یا ترک کند مثلا قسم بخورد که روزه بگیرد، یا سیگار نکشد، چنان چه عمداً مخالفت کند، باید کفّاره بدهد؛ یعنى یک بنده آزاد کند، یا ده فقیر را سیر کند، یا آنان را بپوشاند، و اگر اینها را نتواند باید سه روز پى در پى، روزه بگیرد.

نوع دوم: کسى که براى اثبات یا نفى چیزى قسم مى‏خورد، اگر حرف او راست باشد قسم خوردن او مکروه است و اگر دروغ باشد حرام و از گناهان بزرگ است ولى کفاره قسم را ندارد. ولى اگر براى این که خودش یا مسلمان دیگرى را از شر ظالمى نجات دهد، قسم دروغ بخورد اشکال ندارد بلکه گاهى واجب مى‏شود امّا اگر بتواند توریه کند؛ یعنى: موقع قسم خوردن طورى نیّت کند که دروغ نشود بنا بر احتیاط واجب باید توریه نماید؛ مثلا اگر ظالمى بخواهد کسى را اذیت کند و از انسان بپرسد که او را ندیده‏اى؟ و انسان یک ساعت قبل او را دیده باشد، می تواند بگوید او را ندیده‏ام به این قصد که از پنج دقیقه پیش ندیده‏ام[1].
 
2- آثار و عواقب قسم دروغ
در نکوهش قسم ناحق و دروغ و آثار و پیامدهای آن احادیث فراوانی داریم که به نمونه هایی از آن اشاره می کنیم:

1. از امام محمد باقر (علیه السلام) نقل شده که فرمودند: در کتاب علی (علیه السلام) آمده: قسم دروغ و قطع رحم موجب این می شود که خانه ها از اهلش خالی شوند (کنایه از ویرانی خانه ها یا فقر و تنگدستی صاحبان آنها است؛ یعنی خانه ها خالی از رزق و برکت می شوند) و موجب سنگینی رحم می شود؛ یعنی انقطاع نسل.[2]

2. از امام جعفر صادق (علیه السلام) روایت شده: هر کس سوگند یاد کند در حالی که می داند دروغ است با خدا مبارزه کرده است.[3]

3. در حدیثی قدسی نیز از قول خداوند متعال چنین نقل شده است: کسی که مرا در معرض سوگندهای دروغ قرار می دهد به رحمت من نمی رسد.[4]

4. از امام جعفر صادق (علیه السلام) روایت شده که او از پدران بزرگوارش و آنان از پیامبر (صلی الله علیه و آله) روایت کرده اند که در حدیث مناهی یکی از عواقب قسم دروغ را غضبناک بودن خداوند متعال هنگام ملاقات با بنده برشمرده است مگر این که توبه کند.[5]
 
سوال: کسی که مجبور شد دست روی قرآن بگذارد و قسم دروغ بخورد، حکمش چیست؟ و چگونه باید جبران کند؟

همانطور که در پاسخ سوال قبل توضیح دادیم قسم خوردن دو نوع است و قسم دروغ خوردن در صورت دوم  که در پاسخ سوال قبل ذکر کردیم، گاهی در دادگاه نزد حاکم است، گاهی در خارج از دادگاه در مکالمات و تعاملات روزمره خود با دیگران است. اگر کسی در تعاملات روزمره خود با دیگران قسم دروغ بخورد فقط مرتکب حرام شده و گنه‌کار می‌باشد حکم و عذابش بیان شده است. اما اگر در این فرض، در دادگاه نزد حاکم قسم دروغ بخورد علاوه بر حرمت و عذاب اخروی که بیان شده دارای اثرات و تبعات حقوقی و قانونی خاص می‌باشد که اینک با استناد به مواد قانونی مرتبط، تبعات حقوقی آن‌را بیان می‌کنیم.
 
تبعات قسم دروغ از دیدگاه حقوقی
مطابق ماده 649 قانون تعزیرات و مجازات‌های بازدارنده، هر کس در دعوای حقوقی یا جزایی که قسم متوجه او شده باشد، سوگند دروغ یاد نماید به شش ماه تا دو سال حبس‌ محکوم خواهد شد.

همچنین وفق مفاد ماده 650 همان قانون، هر کس در دادگاه نزد مقامات رسمی شهادت دروغ بدهد (چون شاهد، قبل از ادای شهادت باید قسم بخورد جز حقیقت چیزی نگوید، از این رو وقتی شهادتش دروغ باشد طبیعتاً قسم او نیز دروغ خواهد بود.) به سه ماه و یک روز تا دو سال حبس و یا به یک میلیون و پانصد هزار تا دوازده میلیون ریال جزای نقدی محکوم خواهد شد.

علاوه بر مجازات‌های ذکر شده برای کسی که قسم دروغ خورده، اگر قسم دروغ یا شهادت دروغ او سبب اثبات اتهام و ایجاد آسیب بدنی، جانی یا خسارت مالی به سبب اجرای حکم برای شخصی شود ولی پس از اجرای حکم، دلیل اثبات کننده جرم باطل گردد، مانند آن‌که در دادگاه مشخص شود که مجرم، شخص دیگری بوده یا این‌که جرم رخ نداده است به استناد ماده 163 قانون مجازات اسلامی، کسانی که ایراد آسیب یا خسارت مذکور، مستند به آنان است، اعم از ادا کننده سوگند، شاکی یا شاهد حسب مورد به قصاص یا پرداخت دیه یا تعزیر مقرر در قانون و جبران خسارت مالی محکوم می‌شوند.

گفتنی است؛ سوگندی اعتبار دارد که یکى از اسمای خداوند متعال باشد؛ مثل خدا یا اللّٰه، همچنین اگر به برخى از اوصاف خداى سبحان قسم بخورد که معمولاً از آن صفت خداى سبحان اراده مى‌شود، یا قرینه‌اى به کار ببرد که مراد او را بفهماند، قسم صحیح است. بنابراین قسم به مقدسات دیگر مثل قرآن و پیامبر و ائمه اطهار (علیهم السلام) احکام قسم را ندارد؛ (رساله توضیح المسائل (فاضل لنکرانی ره)، ص 489) یعنی اگر با این اسم‌های مقدس قسم بخورد چیزی بر عهده او نمی‌افتد و واجب نیست به قسمش وفا کند. همچنین اگر قسم خود را شکست بر او کفاره قسم واجب نمی‌شود.

البته، اگر به این مقدسات در مکالمات روزمره قسم بخورد و قسمش دروغ باشد، همانند قسم دروغ به اسم پروردگار، دارای حرمت و عذاب اخروی خواهد بود. برای نجات از عذاب اخروی و بخشیده شدن گناه قسم دروغ، چه به اسم خداوند باشد چه به مقدسات دیگر، باید توبه و استغفار نمود.
 
پی نوشتها:
[1]  توضیح المسائل مراجع، ج ‏2، ص 623
[2]  وسائل الشیعه ، ج 23 ، ص 202
[3] وسائل الشیعه ، ج 23، ص 203 .
[4] وسائل الشیعه ، ج 23 ، ص 268 .
[5] وسائل الشیعه ، ج 23 ، ص 267 .

 

منابع:
 اسلام کوئیست
وسائل الشیعه ، ج 23
توضیح المسائل مراجع، ج ‏2
رساله توضیح المسائل (فاضل لنکرانی ره)
تبیان

نکته ی مهم برای پذیرفته شدن توبه


توبه,توبه کردن,پذیرفته شدن توبه,راههای توبه کردن

بسیار پیش آمده است که ما آدمیان در رهگذر زندگی و در جای و جای و نقطه نقطه آن خطا رفته ایم، به بیراهه کشیده شده ایم، معصیت کرده ایم، و در ادامه آن پشیمانی سراغمان آمده است؛ استغفار کرده ایم.

گاه عزممان را جزم کرده ایم که تکرار گناه نداشته باشیم و بارها از خداوند سبحان خواسته ایم که در این مهم یاورمان باشد.

گاه خواسته ایم که توفیق توبه نصیبمان کند و با بار سنگین گناه و معصیت اجل سراغمان نیاید و فرصتمان تمام نشود.

بسیار گفته ایم که: "أُطلبُ العَفوَ، إِذا العَفوُ نَعتٌ لِکَرَمِکَ"[1] که ای باری تعالی، ای بلند مرتبه؛ بخشش نمایش کرم توست و ما هیچ از متاع ناچیر دنیا نمی خواهیم جز غفران و بخشایش تو. که خودت بارها در مصحف شریف گفته ای که: "انَّ اللهَ غفورٌ رحیمٌ، انَّ اللهَ عفوٌ غفورٌ، انَّ اللهَ هو توّابٌ الرحیمٌ و ..." و ما بر این باوریم؛ و قطعاً آنجا که جهل سراغمان می آید و عمل قبیحی مرتکب می شویم از سر عداوت و لجاجت با امر تو نیست؛ بلکه ما ضعیفیم.

در قرآن کریم خداوند می فرماید: (إِنَّمَا التَّوْبَةُ عَلىَ اللَّهِ لِلَّذِینَ یَعْمَلُونَ السُّوءَ بجِهَالَةٍ ثُمَّ یَتُوبُونَ مِن قَرِیبٍ فَأُوْلَئکَ یَتُوبُ اللَّهُ عَلَیهْمْ وَ کاَنَ اللَّهُ عَلِیمًا حَکِیمًا.)(جز این نیست که توبه از آن کسانى است که به نادانى مرتکب کارى زشت مى‏شوند و زود توبه مى‏کنند. خدا توبه اینان را مى‏پذیرد و خدا دانا و حکیم است.)[2]

می توان گفت که یکی از شرایط توبه این است که آدمی از روی جهالت و نادانی مرتکب گناهی شود، جهالت نه به این معنا که نمی داند آن فعل گناه است؛ بلکه بدین مفهوم که از سر عداوت و لجاجت با امر پروردگار انجام نداده باشد.

آدمی باید به محض متوجه شدن توبه کند و آن را به تعویق نیندازد و در ادامه به اصلاح بپردازد. (... أَنَّهُ مَنْ عَمِلَ مِنکُمْ سُوءَ ا بجِهَلَةٍ ثُمَّ تَابَ مِن بَعْدِهِ وَ أَصْلَحَ فَأَنَّهُ غَفُورٌ رَّحِیم.)(... زیرا هر کس از شما که از روى نادانى کارى بد کند، آن گاه توبه کند و نیکوکار شود، بداند که خدا آمرزنده و مهربان است.)[3] (وَ إِنىّ‏ لَغَفَّارٌ لِّمَن تَابَ وَ ءَامَنَ وَ عَمِلَ صَالِحًا ثمُ‏ اهْتَدَى.)(هر کس که توبه کند و ایمان آورد و کار شایسته کند و به راه هدایت بیفتد، مى‏آمرزمش.)[4] یعنی با یاد قلبی خداوند و نه ذکر لسانی استغفار کند، تصمیم قطعی بگیرد که دیگر مرتکب آن نشود و اصرار بر انجام آن نداشته باشد؛ حتماً وعده خداوند شامل حال او می شود؛ (وَ الَّذِینَ إِذَا فَعَلُواْ فَاحِشَةً أَوْ ظَلَمُواْ أَنفُسَهُمْ ذَکَرُواْ اللَّهَ فَاسْتَغْفَرُواْ لِذُنُوبِهِمْ وَ مَن یَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلَّا اللَّهُ وَ لَمْ یُصرِّواْ عَلىَ‏ مَا فَعَلُواْ وَ هُمْ یَعْلَمُونَ.)(و آن کسان که چون مرتکب کارى زشت شوند یا به خود ستمى کنند، خدا را یاد مى‏کنند و براى گناهان خویش آمرزش مى‏خواهند و کیست جز خدا که گناهان را بیامرزد؟ و چون به زشتى گناه آگاهند در آنچه مى‏کردند پاى نفشرند.)[5]

آدمی باید بداند اگر از روی علم و عناد با حکم پروردگار عمل قبیح و معصیتی انجام دهد و یا اینکه هنگام فرا رسیدن اجل و مرگ توبه کند؛ در آن صورت طبق آیات قرآن آن توبه پذیرفتنی نیست. (وَ لَیْسَتِ التَّوْبَةُ لِلَّذِینَ یَعْمَلُونَ السَّیِّاتِ حَتىَّ إِذَا حَضرَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قَالَ إِنىّ‏ تُبْتُ الْانَ وَ لَا الَّذِینَ یَمُوتُونَ وَ هُمْ کُفَّارٌ أُوْلَئکَ أَعْتَدْنَا لَهُمْ عَذَابًا أَلِیمًا.)(توبه کسانى که کارهاى زشت مى‏کنند و چون مرگشان فرا مى‏رسد مى‏گویند که اکنون توبه کردیم، و نیز آنان که کافر بمیرند، پذیرفته نخواهد شد. براى اینان عذابى دردآور مهیا کرده‏ایم.)[6] چنین فردی از شیاطین الانس است،

به نوعی استکبار نسبت به مقام باری تعالی دارد و در واقع از هتک حرمت الهی باکی ندارد. این فرد مصداق آیه (مَنِ اتخَّذَ إِلَهَهُ هَوَئه)[7] است.

نکته دیگر در مورد توبه و بازگشت به سوی خداوند سبحان و طلب بخشش کردن این است که انسان توحید در غفران داشته باشد؛ بدین معنا که معتقد باشد هیچ غافر دیگری غیر از خدا وجود ندارد؛ و سهمی برای وثن و صنم نیست تا شمن به آنها مراجعه کند و اثری برای کشیش کاتولیک نخواهد بود تا ترسا بدو مراجعه کند. (... وَ مَن یَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلَّا اللَّهُ...)(... کیست جز خدا که گناهان را بیامرزد؟... .)[8]

خداوند باری تعالی نیز مزد و اجر توبه کنندگان را پذیرفتن توبه آنها و در ادامه بهشت برین قرار داده است تا آدمیان را تشویق کند تا در پی انجام هر گناهی بازگردند و طلب بخشش بجویند. (وَ الَّذِینَ إِذَا فَعَلُواْ فَاحِشَةً أَوْ ظَلَمُواْ أَنفُسَهُمْ ذَکَرُواْ اللَّهَ فَاسْتَغْفَرُواْ لِذُنُوبِهِمْ وَ مَن یَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلَّا اللَّهُ وَ لَمْ یُصرِّواْ عَلىَ‏ مَا فَعَلُواْ وَ هُمْ یَعْلَمُونَ، أُوْلَئکَ جَزَاۆُهُم مَّغْفِرَةٌ مِّن رَّبِّهِمْ وَ جَنَّاتٌ تجَرِى مِن تحَتِهَا الْأَنهْارُ خَلِدِینَ فِیهَا وَ نِعْمَ أَجْرُ الْعَمِلِینَ.)( و آن کسان که چون مرتکب کارى زشت شوند یا به خود ستمى کنند، خدا را یاد مى‏کنند و براى گناهان خویش آمرزش مى‏خواهند و کیست جز خدا که گناهان را بیامرزد؟ و چون به زشتى گناه آگاهند در آنچه مى‏کردند پاى نفشرند. پاداش اینان آمرزش پروردگارشان است و نیز بهشت هایى که در آن نهرها جارى است. در آنجا جاویدانند و چه نیکو است پاداش نیکوکاران.)[9]

پس می توان اینگونه نتیجه گرفت که راه بازگشت به سوی خداوند عزوجل همواره باز است و انسان می تواند بعد از انجام گناه و معصیت که به خاطر غفلت، جهالت، نسیان، هوای نفس که نوعی جهالت است؛ توبه کند و عزم بر ترک آن داشته باشد و امیدوار باشد که رحمت خداوند شامل حال او خواهد شد. زیرا؛ (فَمَن تَابَ مِن بَعْدِ ظُلْمِهِ وَ أَصْلَحَ فَإِنَّ اللَّهَ یَتُوبُ عَلَیْهِ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِیم.)(هر کس پس از کردار ناپسندش توبه کند و به صلاح آید، خدا توبه او را مى‏پذیرد، که او آمرزنده و مهربان است.)[10] و هیچ گاه از رحمت الهی و اینکه توبه اش مورد قبول واقع شده است یا خیر؛ ناامید نشود؛ (قَالَ وَ مَن یَقْنَطُ مِن رَّحْمَةِ رَبِّهِ إِلَّا الضَّالُّون.)(گفت: جز گمراهان چه کسى از رحمت پروردگارش نومید مى‏شود؟)[11]

طبق فرموده حضرت امیر المۆمنین:"کَانَ فِی الْأَرْضِ أَمَانَانِ مِنْ عَذَابِ اللَّهِ, وَ قَدْ رُفِعَ أَحَدُهُمَا فَدُونَکُمُ الْآخَرَ فَتَمَسَّکُوا بِهِ، أَمَّا الْأَمَانُ الَّذِی رُفِعَ فَهُوَ رَسُولُ اللَّهِ ص، وَ أَمَّا الْأَمَانُ الْبَاقِی فَالِاسْتِغْفَارُ."[12] بر روى زمین دو پناهگاه از عذاب خداى موجود بود: یکى از آن دو از میان ما رفت، اما آن دیگرى باقى است. پس آن را از دست مدهید و در آن آویزید. پناهگاهى که از میان ما رفت رسول خداى (صلی الله و علیه وآله) بود، و پناهگاه باقى طلب آمرزش از خداى آمرزگار است. یاد ما آدمیان باشد که توبه عدد و محدودیت ندارد.

باز آ باز آ هر آنچه هستی باز آ                                 گر کافر و گبر و بت پرستی باز آ

این درگه ما درگه نومیدی نیست                          صدبار اگر توبه شکستی باز آ [13]

 
پی نوشت ها :
1. مناجات شعبانیه.
2. نساء/17.
3. انعام/54.
4. طه/82.
5. آل عمران/135.
6. نساء/18.
7. فرقان/43.
8. آل عمران/135.
9. آل عمران/135-136.
10. مائده/39.
11. حجر/56.
12. نهج البلاغه، حکمت 88.
13. رباعی ابو سعید ابوالخیر.


منابع:
1. قرآن کریم، ترجمه آیتی.
2. تفسیر تسنیم، جوادی آملی، عبدالله، ج 15.
3. المیزان فی تفسیر القرآن، طباطبایی، محمدحسین، ج4.
4. نهج البلاغه، شریف رضی، ترجمه اسدالله مبشری.

 

3سنگی که از بهشت نازل شده اند !


مقام إبراهیم

مقام إبراهیم یکی از سنگهای بهشتی است

 

رسول رحمت صلی الله و علیه و آله که ثقلین را به یادگار گذشت فرمود که این دو از هم جدا ناپذیرند و نیز خبر داد که هدایت در گرو تمسک به قرآن و عترت علیهم السلام است و بس.

قرآن این کتاب هدایت و نور که یکی از این ثقلین است وقتی ما را به آن سعادت واقعی می رساند که از ثقل دیگر جدا نشود. آن که قرآن را کافی دانست و مکتب خود را بی نیاز از عترت دانست به شهادت همین حدیث نورانی که قرآن و عترت را جداناپذیر معرفی می کند از هر دو آنها محروم مانده است.

توجه به این پیوند ناگسستنی، مفسرین آگاه را بر آن می دارد تا بی توجه به روایات اهل بیت علیهم السلام دست به تفسیر قرآن نزنند. همین امر سبب شده تا تفاسیر شیعه آمیخته با روایاتی باشد که از اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام به یادگار مانده است.

این روایات که گاه، تنها کلید فهم آیه است به صورت پراکنده در منابع روایی ما موجود است.

برخی از دانشمندان گذشته و حال تلاش کرده اند تا روایاتی را که به گونه ای به تفسیر و یا بیان آیه ای اشارت دارد در کتاب های مستقل جمع آوری کنند که حاصل این زحمات، کتاب های ارزشمندی شده که نمونه های زیر از آن دسته اند:

1. تفسیر قمى در 2 جلد، نوشته على بن ابراهیم قمى (قرن 3)

2.  البرهان فى تفسیر القرآن در 5 جلد، نوشته سید هاشم بحرانى (قرن 11)

3. تفسیر کنز الدقائق و بحر الغرائب در 14 جلد، نوشته محمد بن محمدرضا قمى مشهدى (قرن 12)

4.  تفسیر جامع در 7 جلد، نوشته سید محمد ابراهیم بروجردى (معاصر)

حجم بالای این کتاب ها و نداشتن ترجمه نوع این آثار از یک سو و لزوم ترویج این نوع روایات و توجه به آنها در کنار کلام قرآن کریم ما را بر آن داشت تا به صورت گزینشی برخی از این روایات را استخراج کرده و با ترجمه روان و ارائه توضیح در هر جا که لازم به نظر می آید این معارف را به جامعه قرآن دوست و ارادتمند به اهل بیت علیهم السلام تقدیم نماییم.

کوتاهی متن، تخصصی نبودن در رشته خاصی مانند فقه، وجود آن در منابع معتبر و اصیل شیعه از مهمترین معیارهای ما در گزینش این روایات است که امیدواریم مقبول خداوند رحمان قرار گیرد.

وَإِذْ فَرَقْنَا بِکُمُ الْبَحْرَ فَأَنجَیْنَاکُمْ وَأَغْرَقْنَا آلَ فِرْعَوْنَ وَأَنتُمْ تَنظُرُونَ (50/ بقره)
و به یاد آورید زمانى را که دریا را برایتان شکافتیم و شما را نجات دادیم و فرعونیان را غرق کردیم.

دعایی که حضرت موسی علیه السلام خواند و خدا دریا را شکافت. نقل شده است در جنگ حنین که در نهایت با امداد الهی [1] به پیروزی لشگر اسلام انجامید بعد از شکست ابتدایی لشگر اسلام و فرار تعداد زیادی از مسلمانان، رسول خدا صلی الله علیه و آله دست به آسمان بلند کرد و عرضه داشت: «اللّهمّ، لک الحمد و إلیک المشتکى و أنت المستعان».

جرئیل علیه السلام نازل شد و عرض کرد: یا رسول الله! دَعَوتَ بِما دَعَا بِه مُوسى حِینَ فَلَقَ اللَّهُ لَهُ البَحرَ و نَجّاهُ مِن فِرعَونَ. ای رسول خدا! خدا را به کلماتی خواندی که موسی هنگامی که خدا دریا را برای او شکافت و از دست فرعون نجاتش داد خدا را با آن خوانده بود. [2]

در روایتی این عبارت، اسم اکبر خدا نامیده شده است [3] و در روایت دیگری رسول خدا فرمود:

جبرئیل علیه السلام به من گفت: می خواهید به شما کلماتی را بیاموزم [4] که موسی علیه السلام آنها را هنگام شکافته شدن دریا گفت؟ گفتم: بله. او گفت: بگو «اللَّهُمَّ لَکَ الْحَمْدُ وَ إِلَیْکَ الْمُشْتَکَى وَ بِکَ الْمُسْتَغَاثُ وَ أَنْتَ الْمُسْتَعَانُ وَ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیم‏»[5]

وَإِذِ اسْتَسْقَى مُوسَى لِقَوْمِهِ فَقُلْنَا اضْرِب بِّعَصَاکَ الْحَجَرَ فَانفَجَرَتْ مِنْهُ اثْنَتَا عَشْرَةَ عَیْناً (60/ بقره)

و به یاد آورید زمانى را که موسى براى قوم خود آب طلب کرد. ما به او گفتیم: عصایت را به سنگ بزن. [او زد و] دوازده چشمه از آن جارى شد.  

الحجر الأسود

الحجر الأسود یکی از سنکهایی است که از بهشت نازل شده است

 

 سه سنگ بهشتی
امام باقر علیه السلام فرمود: «نزلت ثللاثة أحجار من الجنة: مقام إبراهیم و حجر بنى إسرائیل، و الحجر الأسود»؛ سه سنگ اند که از بهشت نازل شده اند. آن سه عبارتند از: مقام ابراهیم [6]، سنگ بنی اسرائیل [که در آیه به آن اشاره شده است] و حجرالاسود که وقتی خدا آن را به ابراهیم علیه السلام سپرد از کاغذ هم سفیدتر بود و در اثر خطاهای بنی آدم سیاه شد. [7]

وَبَآوُوْاْ بِغَضَبٍ مِّنَ اللَّهِ ذَلِکَ بِأَنَّهُمْ کَانُواْ یَکْفُرُونَ بِآیَاتِ اللَّهِ وَیَقْتُلُونَ النَّبِیِّینَ بِغَیْرِ الْحَقِّ ذَلِکَ بِمَا عَصَواْ وَّکَانُواْ یَعْتَدُونَ(61/ بقره)

بنی اسرائیل سزاوار خشم خدا شدند و این به سبب آن بود که آنان همواره به آیات خدا کفر مى ‏ورزیدند و پیامبران را به ناحق مى ‏کشتند. دلیل این [کفرورزى و کشتن پیامبران‏] آن بود که [از فرمانِ من‏] سرپیچى نمودند و پیوسته [از حدود حق‏] تجاوز مى‏کردند.

 لزوم حفظ اسرار و گناه فاش ساختن آن
امام صادق علیه السلام این آیه را تلاوت کردند و فرمودند: «وَ اللَّهِ مَا قَتَلُوهُمْ بِأَیْدِیهِمْ وَ لَا ضَرَبُوهُمْ بِأَسْیَافِهِمْ وَ لَکِنَّهُمْ سَمِعُوا أَحَادِیثَهُمْ فَأَذَاعُوهَا فَأُخِذُوا عَلَیْهَا فَقُتِلُوا»؛ به خدا قسم که آنها را با دست هاى خود نکشتند و با شمشیرهایشان نزدند؛ بلکه سخنان ایشان را شنیدند و آنها را [نزد دشمنان و بدخواهان] فاش‏ ساختند و در نتیجه، آن پیامبران دستگیر و کشته شدند. [8]

نکته:
تقیه و لزوم حفظ اسرار درون مکتب از آموزه های مهم شیعه است که تکیه بر عقل و نقل دارد. بی تردید در دنیای امروز، وجوب برائت از دشمنان اهل بیت علیهم السلام که به دلایل گوناگون مورد احترام قشر گسترده ای از مسلمانان جهان هستند از جمله همین موارد است که باید در حفظ آن کوشید.

به یقین کسانی که با افشاگری این آموزه (آن هم با مجالس و رفتارهای ناشایست) سبب می شوند تا جان شیعیان پاک و بی گناه در مناطق دیگر جهان به خطر افتد نمونه ای از بنی اسرائیلیان این آیه اند.

قُولُوا لِلنَّاسِ حُسْناً (83/ بقره)
با مردم به نیکی سخن بگویید. روش سخن گفتن (معاشرت) با دیگران. امام باقر علیه السلام درباره این آیه فرمود: «قولوا للناسِ أحسَنَ ما تُحِبُّونَ أن یُقالَ فیکُم‏»؛ بهترین سخنى را که دوست دارید درباره شما گفته شود، به مردم بگویید. [9]

امام صادق علیه السلام نصیحت (خیرخواهی و یکرنگی) [10] را از مصادیق «قول حسن» شمرده و به مداومت بر آن توصیه کرده و در کنار همین بخش از آیه می فرماید: «وَ لَا تَدَعِ النَّصِیحَةَ فِی کُلِّ حَال‏»؛ در هر حال نصیحت را رها نکن. [11]

در برخی تفاسیر مانند «المیزان» این تعبیر را کنایه از «حسن معاشرت با مردم» گرفته اند که بر این اساس ترجمه روایت می شود: بهترین رفتاری را که دوست داری دیگران با تو داشته باشند تو با آنها داشته باش.

 

===============================
پی نوشت ها:
1.  لَقَدْ نَصَرَکُمُ اللَّهُ فِی مَواطِنَ کَثِیرَةٍ وَ یَوْمَ حُنَیْن‏ (25/ توبه)
2.  تفسیر القمی، 1/287
3. فَهَبَطَ جَبْرَئِیلُ فَقَالَ یَا مُحَمَّدُ لَقَدْ دَعَوْتَ اللَّهَ بِاسْمِهِ الْأَکْبَرِ. الجعفریات، 218
4. در حقیقت جبرئیل وسیله ای است که خدا بواسطه او بر علوم پیامبرش می افزاید و او را رشد می دهد. این یعنی معلم پیامبر ص خداوند است نه جبرئیل.
5. الدعوات مرحوم راوندی، 55
6. سنگی که جای پای حضرت ابراهیم علیه السلام بر روی آن مانده و اکنون در محفظه ای بلوری در کنار خانه خدا نگهداری می شود. نماز خواندن پشت آن از اعمال حج و عمره است.
7.  مجمع البیان 1/383
8.  کافی 2/371
9.  کافی 2/165
10.نصیحت از ماده نصح هم به معنای خلوص است (لسان العرب 2/615) پند دادن را هم از آن جهت نصح و نصیحت گویند که از روى خلوص نیّت و خیر خواهى محض است‏ (قاموس قرآن 8/71)
11.   مصباح الشریعة، ص 43