آیاتی که در شأن امام حسین (ع) نازل شده است

 

اشهد انّک التالی بکتاب الله . (زیارت امام حسین علیه السلام)

نام مبارک امام حسین علیه السلام با محرّم پیوند خورده و جان فشانی او و 72 یار باوفایش، به محرم، روح و حیات دمیده است و این ماه برای شیعیان و عاشقان سید و سالار شهیدان از سال 61 هـ . ق تا به حال، ماه حزن و اندوه بوده است.

کربلا، نامی است که از گذشته های دور به یادگار مانده. از آن زمان که حضرت ابراهیم علیه السلام در مسیر هجرتش از سرزمین «اُور» به مکّه، پس از عبور از کناره رود فرات به سرزمین پُر برکت کربلا رسید و در آنجا به عبادت خداوند پرداخت.1

واژه کربلا

درباره این واژه سخنان و گفته های فراوانی وجود دارد؛ کربلا به یک معنا سرزمین بلا و مصیبت خوانده شده است. این واژه ترکیب شده از «کار» به معنای نجات و «بلاه» به معنای حیات و اَمان؛ یعنی: یافتن حیات. این مفهوم2 هماهنگ با روایتی است که می گوید: کربلا، بقعه ای است که خداوند در آن نوح و کسانی را که به او ایمان آورده بودند، نجات داد.3

کربلا به زبان آرامی به معنای «سرزمین خدا» است.4 در قرآن کریم خداوند نجات حضرت موسی علیه السلام، هارون و قوم بنی اسرائیل را از دست فرعون و ظلمهای او در حقّ ایشان، با تعبیر «کَرْب» (نجات از بلای عظیم) بیان می کند: وَ نَجَّیناهُما وَ قَوْمَهُما مِنَ الْکَرْبِ الْعَظیمِ صافات/115. واژه کَرْب، چهار بار در قرآن مجید آمده است.5

اوصاف امام حسین علیه السلام

قرآن کریم، انبیای الهی را هدایتگر مردم به امر الهی در پرتو صبر و یقین و عبادت معرفی می کند: وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً یهْدُونَ بِأَمْرِنا وَ أَوْحَینا إِلَیهِمْ فِعْلَ الْخَیراتِ وَ إِقامَ الصَّلاةِ وَ ایتاءَ الزَّکاةِ وَ کانُوا لَنا عابِدینَ أنبیاء/73؛ وَ جَعَلْنا مِنْهُمْ أَئِمَّةً یهْدُونَ بِأَمْرِنا لَمّا صَبَرُوا وَ کانُوا بِایاتِنا یوقِنُونَ سجده/24.

امام حسین علیه السلام مظهر این وصف برجسته انبیای الهی است. از این رو، پیامبر اکرم او را مصباح و چراغ فروزان هدایت معرفی کرده است: «إنّ الحسین مِصباحُ الهدی و سَفینَةُ النّجاةِ»6.

1. امر به معروف: قرآن می فرماید: شما بهترین امّت هستید، در صورتی که امر به معروف و نهی از منکر کنید: کُنْتُمْ خَیرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ تَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ آل عمران/110.

حضرت سیدالشهدا نیز در هدف از قیام خود می فرماید: من برای احیای امر به معروف و نهی از منکر خروج کردم؛ « إنّما خَرَجْتُ بِطَلَبِ الإصلاحِ فی أُمَّةِ جَدی محمد أُرید أن آمُر بالمَعروف وَ انهی عَنِ المُنکر».7

2. معلّم عزّت و عمل صالح: قرآن مجید می فرماید: هر کس خواهان عزّت است، عزّت در پرتو ایمان و عمل صالح پدید می اید: مَنْ کانَ یریدُ الْعِزَّةَ فَلِلّهِ الْعِزَّةُ جَمیعًا إِلَیهِ یصْعَدُ الْکَلِمُ الطَّیبُ وَ الْعَمَلُ الصّالِحُ یرْفَعُهُ فاطر/10. امام حسین علیه السلام در قیام خود در کربلا، طالب عزّت بود و گریزان از ذلّت: «هَیهاتَ منِّی الذّلّة».8

3. معلّم ایثار و انفاق: لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتّی تُنْفِقُوا مِمّا تُحِبُّونَ آل عمران/92؛ به مقام نیکان نایل نمی شوید، مگر با انفاق برخی چیزهایی که دوست دارید. امام حسین علیه السلام در روز عاشورا تمام آنچه را که در اختیار داشت و همه آنها محبوب او بود، در راه خدا انفاق کرد.

4. صاحب نفس مطمئنّه: یا ایتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ؛ ارْجِعی إِلی رَبِّکِ راضِیةً مَرْضِیةً؛ فَادْخُلی فی عِبادی؛ وَ ادْخُلی جَنَّتی فجر30-27. امام صادق علیه السلام فرمودند: سوره مبارک فجر را در نمازهای واجب و مستحب بخوانید؛ زیرا این سوره مبارک در شأن امام حسین علیه السلام است. شخصی علّت آن را جویا شد، حضرت در پاسخ فرمودند: به دلیل آنکه امام حسین علیه السلام صاحب نفس مطمئنّه بود که خداوند از او راضی و او از خداوند راضی بود. (و یکی از مصادیق بارز این آیه شریف، امام حسین علیه السلام است)9

5. خوف و خشیت الهی: قرآن مجید در وصف انبیا می گوید: پیامبران پیشین کسانی بودند که در تبلیغ رسالت الهی، از خدا می ترسیدند و از هیچ کس دیگر هراسی نداشتند: الَّذینَ یبَلِّغُونَ رِسالاتِ اللّهِ وَ یخْشَوْنَهُ وَ لا یخْشَوْنَ أَحَدًا إِلاَّ اللّهَ أحزاب/39. امام حسین علیه السلام نیز دارای این دو خصیصه برجسته است:

1. تنها از خداوند می ترسید. در دعای عرفه می فرماید: « اللهم اجْعلنی أَخشاکَ کَأنّی أراک»؛ خدایا! مرا آن گونه قرار ده که از تو بترسم، آن سان که گویی تو را می بینم.

2. از غیر خدا نمی ترسید. امام حسین علیه السلام می فرماید: اگر در دنیا، هیچ پناهگاهی نداشته باشم و کسی مرا حمایت نکند، من با یزیدبن معاویه بیعت نخواهم کرد: «لَو لَم یکُن لِی مَلْجَأَ وَ لا مَأوی لَما بایعْتُ یزیدُبنُ مُعاویة»10 آزمونی بالاتر از آزمون حضرت ابراهیم: وَ إِذِ ابْتَلی إِبْراهیمَ رَبُّهُ بِکَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قالَ إِنّی جاعِلُکَ لِلنّاسِ إِمامًا بقره/124؛ و (یاد آور) هنگامی که ابراهیم را خداوندش، با کلماتی بیازمود و او (ابراهیم) در همة آنها موفّق شد (آنها را به اِتمام رساند). خداوند گفت: تو را امام مردم قرار می دهم ... .

آزمونهای ابراهیم علیه السلام عبارت بودند از: امتحان ذبح اسماعیل، ساکن کردن هاجر و نوازش اسماعیل در جوار کعبه در سرزمین بی آب و گیاه و آزمون او در لحظه فرو افتادن در آتش نمرودیان و ... .

کسی که به حماسه های عظیم عاشورا چشم بیندازد، دشوارتر بودن آزمونهای حضرت حسین علیه السلام را لمس می کند:

ـ به قربانگاه بُردن جوان و نورس و خردسال شیر خوار

ـ اِسکان زنان و کودکان در قلب سی هزار انسان شیفته زندگی زوال پذیر دنیا

ـ اِتّکا و اِتّکال به خداوند، حتّی در قتلگاه در قالب نیایش عاشقانه و رضایت مندانه.

و دهها آزمون دشوار دیگر که در واژه واژه این تاریخ درخشان رخ می نماید.

بخشی از اسرار توجّه دادن مردمان به این روز و این حادثه، همین پایداری بر پاکی و بروز غیرت و هویت انسانی و اسلامی و پیامهای بی شماری است که در این واقعه بروز دارد.

6. پیشتازی و پیش دستی در نیکیها: فَاسْتَبِقُوا الْخَیراتِ مائده/48 ؛ در خوبیها بر یکدیگر پیشی بگیرید.

در روایت معروفی آمده است: «بالاتر از هر نیکی، نیکی دیگری هست؛ اما اگر که انسانی در راه خدا به شهادت برسد، بالاتر از آن چیز دیگری نیست.» این خیر بزرگ شهادت، آن چنان جلوه گری می کرد و مشتاقان را به سبقت از یکدیگر در عرصه آسمانی نینوا می کشانید که تا یاران امام حسین علیه السلام زنده بودند، اجازه نمی دادند که یک نفر از خاندان بنی هاشم، پای به میان بگذارد و فرزند برومند حسین، علی اکبر، در میان بنی هاشمیها سبقت می گرفت و هر کدام بر دیگری پیشی می جستند.

به راستی، شایسته است که عاشقان و یاران حسینی نیز از سیره اصحاب آن امام همام الگو بگیرند؛ «تو خود حدیث مفصّل بخوان از این مُجمل».

7. عارف به قرآن: سیدالشهداء علیه السلام فرمود: القرآن ظاهرهُ أَنیقُ و باطِنُه عَمیقٌ؛ قرآن، ظاهرش زیبا و شگفت انگیزست و باطنش ژرف و عمیق.11

همان طور که قرآن صامت از ظاهری شگفت و باطنی ژرف برخوردار است، وجود امام حسین علیه السلام به عنوان قرآنی ناطق از همین شگرفی و ژرفی در ظاهر و باطن و صورت و سیرت برخوردار است و ما در زیارت ناحیه مقدّسه در اوصاف آن امام می خوانیم: «و عَظیم السّوابق ...»12؛ تو دارای برتریهای با عظمت هستی.

8. دوستدار واقعی قرآن: امام حسین علیه السلام می فرماید: «خدا می داند که من نماز و تلاوت قرآن را دوست می دارم».13 در شب عاشورا که امام حسین علیه السلام به تلاوت قرآن مشغول بود، گروهی از لشگریان پسر سعد برای اطّلاع از احوال امام حسین علیه السلام و یاران از او نزدیک خمیه ها آمدند و ملاحظه کردند که امام با یک صورت ملکوتی و جذّاب ؛ ایاتی از سوره آل عمران را تلاوت می کند.14 امام حسین علیه السلام در ظهر عاشورا نیز در بحبوحه جنگ، نماز را به همراه یارانشان در کربلا اقامه می کنند.

9. اِحیاگر قرآن: از آنجا که قرآن کریم بعد از پیامبر به دست اُمویان و عوامل آنها مطابق میل و منافعشان تفسیر می شد، امام حسین علیه السلام رسالت اِحیای قرآن را با پیام بلند عاشورا آغاز کرد. این بار قرآن از حنجره امام حسین علیه السلام تلاوت شد و رسوم جاهلیت را در هم شکست و خفقان جامعه آن روز مسلمانان را از بین بُرد و ایشان را از خواب غفلت بیدار کرد. خود ایشان درباره احیاگری قرآن می فرماید: «شما را به زنده ساختن ایات قرآن و از میان بُردن بدعتها فرا می خوانم. اگر دعوت مرا بپذیرید، به راه راست و هدایت خواهید رسید.»15

پی نوشت ها:

1. فی رحاب ائمه اهل البیت، ایت الله محسن امین، ج3، ص 101.

2. معجم علامات آشوری، شماره 366.

3. بحارالانوار، ج 101 ، ص 33.

4. القرآن و علم الآثار، سیدسامی البرری، ج 1، ص 25 ـ 23.

5. صافات/ 76، 115؛ انعام 64/ انبیاء 76.

6. بحارالانوار، ج 36، ص 205.

7. نفس المهموم، ص 45.

8. بحارالانوار، ج 45 ، ص 83.

9. همان، ج 24 ،ص 93.

10. همان، ج 89 ص 328.

11. همان ج 44 ، ص 329.

12. نفس المهموم ص 7.

13. العترت و القرآن، ص 97.

14. الإرشاد و المفید، ج 1 ،ص 232، 601.

15. کلمات قصار امام حسین علیه السلام، ابوالقا

مهم‌ترین برنامه قیام امام حسین(ع) / ویژگی‌های قرآنی اصحاب امام حسین(ع


حادثۀ عاشورا و قیام سیدالشهدا(ع) جامعیتی مانند جامعیت قرآن دارد.همان‌گونه که هر فردی با هر گرایش،‌تفکر و سن می‌تواند از قرآن درس‌ها بیاموزد،‌ قیام عاشورا نیز درس‌آموز است.

 بررسی مهم‌ترین شاخصه‌ها و ویژگی اصحاب امام حسین(ع) از جمله نیازهای روز شیعیان است؛ زیرا کسی که می‌خواهد واجد بهترین ارزش‌ها باشد، باید وارد کلاس کاروانیان و کلاس کربلا و عاشورا شود. این نوع نگاه انسان مؤمن را از مرحله شور و احساسات به مرحله شعور و معرفت رهنمون می‌کند.

فلسفه قیام امام حسین (ع) و ویژگی‌های اصحاب آن حضرت موضوع گفت‌وگوی ما با حجت‌الاسلام والمسلمین ناصر خلج از کارشناسان امور مذهبی است.

تسنیم:در جریان بازخوانی قیام تاریخ ساز امام حسین(ع)، ویژگی‌ها و شاخصه‌های اصحاب و یاران آن حضرت نیز مورد توجه قرار دارد. از نگاه جنابعالی این شاخصه‌ها کدامند؟

ابتدا مقدمه‌ای عرض کنم؛ حادثۀ عاشورا و قیام سیدالشهدا(ع) جامعیتی مانند جامعیت قرآن دارد.قرآن کتابی است که هر قشری، هر فکری و در هر سنی می‌تواند بهره ببرد و برای همه درس‌ها دارد و درس‌آموز است. کسی که با کتاب قرآن مانوس شود، می‌­تواند از آن استفاده کند.

قیام عاشورا و سیدالشهدا نیز همین گونه است،حادثه عاشورا، حادثۀ دیروز و امروز و فردای ماست و ما با آن کار داریم.  معروف و مشهور این است که وجود مقدس سیدالشهدا(ع) 72 یار داشتند که از کودک 6 ماهه تا پیرمرد90 ساله در بین یاران حضرت دیده می‌شود. اینکه می‌­گویم ماجرای امام حسین(ع) و عاشورا جامعیت دارد، یعنی در بین اصحاب حضرت، افرادی کلبی، مسیحی و عثمانی‌مذهب بودند؛ یعنی کسانی در بین اصحاب حضور داشتند که اصلاً با فلسفه امامت آشنا نبودند. نقل شده که زهیر بن قین عثمانی‌مذهب بود، به جایی رسید که فرماندۀ سمت راست سپاه سیدالشهدا شد. خیلی عجیب است. یکی از شهدای کربلا ایرانی است؛ یکی از این 72 نفر زن است. روز هشتم محرم با همسرش به خیمه امام حسین(ع) آمد و دو روز مسلمان بود و بعد به شهادت رسید.


رفتار اصحاب عاشورایی بر اساس رفتار امام حسین(ع) بود
اما اینکه شاخص­ه‌های اصحاب سیدالشهدا کدامند، موضوع قابل توجهی است. حضرت شب عاشورا اصحاب را جمع کردند؛ سپاه دشمن برای گشت­زنی به اطراف حرم‌ها که آمدند، از خیمه‌های حضرت سیدالشهدا(ع) شنیدند صدای قرآن می‌­آید؛ «و لهم دوی کدوی النحل، مَا بَینَ رَاکعٍ وَ سَاجِدٍ وَ قَائِمٍ وَ قَاعِدٍ» صدای زنبورمانندی شنیدند؛ بعضی را در حال قیام و بعضی را در حال سجده و رکوع دیدند. این رفتار اصحاب گویای این بود که همگی یکدگل و یکرنگ شده بودند و رفتارشان تابع امام زمانشان بود.

یارانی با وفاتر از اصحابم ندیدم
از سوی دیگر امام حسین(ع) شب عاشورا حجت را بر همه تمام کرد. حضرت فرمود هر کسی قصد بازگشت دارد، می‌تواند برود؛ اینها فقط قصد دارند من را بکشند. حضرت حتی راه را هم نشان داد و فرمود از این مسیر بروید تا دست دشمن به شما نمی‌­رسد، ولی جمله ای فرمودند که احساسات انسان را بسیار تحریک می‌کند. حضرت فرمود اگر می‌­خواهید بروید، زن و بچۀ من را هم با خود ببرید. ابتدا حضرت عباس برخاست و ابراز وفاداری کرد، بعد بنی‌هاشم یک به یک برخاستند. از اصحاب ابتدا جناب حبیب­‌بن مظاهر، پیرمرد 90 ساله و دومین نفر، زهیر بن قین بود. زهیر اما آن جملات مشهور و زیبا را فرمود که اگر هزار بار کشته شوم، بدن ما قطعه قطعه شود، خاکستر شود به باد بدهند، باز من دوست دارم برگردم دنیا و جانم را برای شما فدا کنم؛ بعد از این جملات و اظهار وفاداری‌­ها، سیدالشهدا(ع) این جمله را فرمودند: «لَا أَعْلَمُ أَصْحَابًا أَوْفَی وَلَا خَیرًا مِنْ أَصْحَابِی، وَلَاأَهْلَ بَیتٍ أَبَرَّ وَلَا أَوْصَلَ مِنْ أَهْلِ بَیتِی؛ فَجَزَاکمُ اللَهُ عَنِّی؛ من اصحابی باوفاتر و بهتر از یاران خودم و نه اهل بیتی نیکوتر و نزدیک‌تر از اهل‌بیت خودم نمی‌شناسم؛ خدا به شما از سوی من جزای خیر دهد».

اگر از منِ طلبه از این جمله امام(ع) بپرسند، می‌­گویم نمی‌دانم فلسفه این ماجرا چیست، اما ملکوت عالم دست امام است، امام حسین که سلمان دیده، ابوذر دیده، مقداد دیده، فرمود منِ حسین­­‌بن­‌علی اصحابی بهتر از اصحاب خودم در عالم سراغ ندارم؛ خب این یاران چه ویژگی بارزی داشتند؟ در بین یاران امام(ع) عثمانی‌­مذهب بود، کلبی بود، مسیحی بود که عمدتاً در روزهای آخر به کاروانیان پیوستند و تازه مسلمان شدند. در طول این دو سه روز چه کردند که امام حسین می­‌گوید مانند اینها پیدا نمی‌­کنید؟! یعنی دیگر نگردید و خودتان را خسته نکنید؛ از ابتدای خلقت تا آخر مانند اینها پیدا نخواهد شد. امیرالمؤمنین فرمودند اصحاب سیدالشهدا نه گذشتگان به آنها می­‌رسند نه آیندگانی کسی مانند آنها خواهد بود؛ لذا باید بررسی شود عاشوراییان چه ویژگی­‌هایی داشتند.

تابلوی به سوی حرم اثر عبدالحمید قدیریان

وفای به عهد از ویژگی‌های قرآنی اصحاب امام حسین(ع)
حضرت امام حسین سیدالشهدا(ع) وقتی از مدینه شروع به حرکت کردند، آیاتی را تلاوت فرمودند. حتی بعد از شهادت وقتی سر بالای نیزه بود، آیاتی را تلاوت کردند. از سوی دیگر وقتی از مدینه که خارج شدند، فرمود «خَرَجَ مِنْهَا خَائِفًا یَتَرَقَّبُ»، یعنی آیه‌ای را تلاوت فرمود که حضرت موسی(ع) از خوف فرعونیان از شهر خارج شد. همچنین حضرت زمانی که منزل بنی‌­مقاتل رسید، آیه استرجاع را خواند که همان «إِنَّا لِلّهِ وَإِنَّـا إِلَیْهِ رَاجِعونَ» است. بنابراین کار سیدالشهدا(ع) در طی مسیر با قرآن بود. بالای سر جناب مسلم‌­بن عوسجه وقتی با جناب حبیب آمدند این قسمت از آیه23 سوره احزاب را تلاوت فرمودند «فَمِنْهُم مَّن قَضَى نَحْبَهُ وَ مِنْهُم مَّن یَنتَظِرُ وَ مَا بَدَّلُوا تَبْدِیلا؛ بعضی پیمان خود را به آخر بردند (و در راه او شربت شهادت نوشیدند)، و بعضی دیگر در انتظارند؛ و هرگز تغییر و تبدیلی در عهد و پیمان خود ندادند.» خیلی جالب است! حضرت فرمود بعضی­‌ها جان خودشان را در راه الهی قربانی کردند ، عاشق و شیفتۀ خدای متعال بودند و برخی­ها ماندند، یعنی با یک زبان قرآنی حضرت به جناب مسلم فرمودند لحظات لقای الهی است، شما کوچ می‌کنید و من و حبیب هم به تو ملحق خواهیم شد.

برنامه جامع امام حسین(ع) رسیدن به لقای خدا بود
اما اگر بخواهیم با منظری دقیق‌تر که منطبق با قرآن است، به ویژگی امام حسین(ع) و اصحابشان نگاه کنیم، اشتیاق به لقاءالله در آن‌ها پررنگ بود. خداوند در  آیه6  سوره انشقاق می‌فرماید «یا ایُّهَا الانسانُ إِنَّکَ کادِحٌ إِلی رَبِّکَ کَدْحاً فَمُلاقیه» «کدح» یعنی راهی که با مشقت همراه و اثرگذار باشد؛ بنابراین اصحاب سیدالشهدا(ع) اهل لقاءالله بودند که در مسیر کاروان سختی­‌ها را به جان خریدند. از این جهت حضرت فرمود کسی که در پی لقای الهی است دنبال ما بایید «لیرغب المومن الی لقاءالله». می‌توان گفت مهم‌ترین برنامه امام حسین(ع) مسأله رسیدن و رساندن اصحاب به لقاءالله بود.

تسنیم: وقتی امام حسین(ع) از مکه خارج می‌­شوند، برنامه خود را اینگونه مطرح می‌فرمایدند: «مَنْ کانَ باذِلا فینا مُهْجَتَهُ، وَ مُوَطِّناً عَلى لِقاءِ اللّهِ نَفْسَهُ فَلْیَرْحَلْ مَعَنا؛ هر کس می‌خواهد بذل جان کند و در لقای خداوند وطن گزیند، با من همراه شود»؛‌ این نکته اشاره به لقا‌الله دارد.

اغلب تصور این است که  اولیاءالله، از عرفا و بزرگان ما به لقاء­الله می­‌رساند؛ این خلاف قرآن است، قرآن می‌­فرماید همه به لقاءالله می­‌رسند «یا ایُّهَا الانسانُ إِنَّکَ کادِحٌ إِلی رَبِّکَ کَدْحاً فَمُلاقیه» بنابراین چه کافر و چه مؤمن اینگونه خواهند بود، اما یک تفاوت ماهوی دارد. به نظر می‌رسد تفاوتش در این است که ابتدا به دو گروه تقسیم می­‌شوند: برخی که در مسیر قرآن و در مسیر اهل‌بیت(ع) و ولایت باشند، اسمای جمال خدا مثل رحمانیت و رحیمیت را ملاقات می­‌کنند،‌ اما کسانی که دست­شان از دامان قرآن و عترت کوتاه است، لقای آنها، دیدار اسمای جلال خداست؛ لذا قرآن می‌­فرماید لقاءالله برای همه است.

شیعیان اهل بذل جان در راه ولایت هستند
مؤمنین برحسب استعدادهای خود، برحسب قدم­‌هایی که برمی‌­دارند، برحسب بذل جان و مالی که در راه ولایت دارند، به لقاءالله می‌رسند. امیرالمومنین(ع) فرموند «شِیعَتُنا الْمُتَباذِلُونَ فِی وِلایَتِنا»، یعنی شیعیان ما بذلِ در راه ولایت می­‌کنند. حضرت نفرمود چه چیزی بذر کنید، یعنی هر کسی هر سرمایه­‌ای دارد، یک موردش را بذل می‌­کند؛ مثلاً عالمی آن قدر مطالعه می‌کند که چشمش کم‌سو می‌شود و یا دست و پا و کمرش مورد آسیب قرار می‌گیرد. بعضی جان‌شان را بذل می­‌کنند، مانند شهدای صدر اسلام و اصحاب ائمه(ع) که در اوج آن‌ها شهدای کربلا قرار دارند. بعضی­‌ها اشعارشان را بذل می‌­کنند مانند کُمِیت، دعبل خزاعی و سیداسماعیل حِمیَری که البته به فراخور آن اشعار، جانشان هم در خطر قرار می­‌گیرد. برخی نیز آبرویشان را خرج کردند، مانند ذریح محاربی. وی در زمان امام صادق زندگی می­­‌کرد؛ یک روز نزد امام(ع) رفت و فرمود من فضائل زیاد امام حسین(ع) را می‌­گویم و مردم من را مسخره می‌­کنند و می­‌خندند و آبروی مرا می‌برند و مرا دروغگو خطاب می‌کنند، بعد کار به جایی رسید که در خانه خودش پسرش او را استهزا می­‌کرد. حضرت به او فرمود یا ذریح دع‌الناس؛ مردم را رها کن، تو آبرویت را در راه ما خرج کردی؛ بگذار مردم هر طرف می­‌خواهند بروند، ما جواب تو را می‌­دهیم.

بنابراین درجات بذل و بخشش در راه اهل‌بیت(ع) مختلف است که البته در اوج آن‌ها بذل جان مهم‌ترین آنهاست.

تابلوی آسمان حسین(ع) اثر عبدالحمید قدیریان

بذل جان بهترین راه رسیدن به لقاءالله بود
بنابراین لقای الهی بستگی به میزان بذل داشته‌های انسان در راه ولایت دارد. یکی مال، دیگری جان و عده‌ای قلم و آبرویش را می­‌دهند، اما چیزی عزیزتر از جان نداریم، لذا وجود حضرت سیدالشهدا(ع) و سایر اهل‌بیت(ع) در راه خدا و اصحاب نیز در راه اهل‌بیت(ع) که همان راه خداست،  بذل جان می‌کنند. به امام حسین می‌گفتند چرا به سمت کوفه می‌روید؟ حضرت می‌فرمود جدم پیغمبر را در خواب دیدم  که گفت حسین، خداوند در بهشت درجاتی برای تو قرار داده است که جز با شهادت به آن درجات نمی‌رسی؛ «وَ إِنَّ لَکَ فِی الْجَنَّةِ دَرَجَاتٍ‏ لَا تَنَالُهَا إِلَّا بِالشَّهَادَة»؛ شهادت هم با بذل جان حاصل می‌شود. لذا در زیارت اربعین می‌خوانیم خدایا من به زیارت کسی آمدم که «بَذَلَ‏ مُهْجَتَهُ‏ فِیک؛ جانش را در راه تو فدا کرده است» یعنی با بذل جان به سمت لقاءالله می‌­خواهیم برویم.

تسنیم: وقتی امام حسین(ع) شرط همراهی با کاروان را «بذل جان» معرفی کردند، در ماجرای شب عاشورا اصحاب امام این ویژگی را به زبان ابراز کردند و در عمل روز عاشورا پیاده کردند.

بله همین طور است و نباید فکر کنیم بذل جان و مال کار آسانی است. یکی از شخصیت­‌هایی که در کربلا خیلی چهره درخشانی دارد، عمرو انصاری است. ایشان کسی بود که به همراه زهیر هنگام اقامه نماز ظهر، سپر بلای کاروانیان شدند. در تاریخ آمده است که 13 تیر وارد اعضای بدن وی شد و زمانی که نماز کاروانیان تمام شد، با صورت به زمین افتاد. عمرو به امام حسین(ع) یک جمله فقط گفت. فرمود آیا به عهدم وفا کردم؟ حضرت فرمود «نَعَم أنت‏َ أمامى‏ فی الجنة؛ بله وفا کردی؛ تو مقابل من وارد بهشت می‌شوی»

تسنیم:در تاریخ آمده است، عده‌ای از همان ابتدا با امام حسین(ع) همراه نشدند و عده‌ای نیز میانه راه از کاروان حضرت جدا شدند؛ به نظر شما علت این ریزش­‌ها چه مسأله‌ای بود؟

بحث عدم همراهی با امام(ع) و با ولایت فقط مخصوص به حادثه سیدالشهدا نیست. ماجرای رسالت، امامت، عاشورا و مهدویت و انتظار با هم گِره خورده‌اند. ما اکنون امام حیّ و حاضر داریم که بر تمام امورات نظارت دارد. در روایات است که وقتی حضرت تشریف می‌­آورند، یک عده حاضر به همراهی نیستند.

حق‌مداری عامل همراهی با کاروان امام
این را هم عرض کنم یاری امام در هر زمان مصادیق و مراتب مختلفی دارد. در روایات داریم که یاری اهل‌بیت(ع) چند نوع است: بعضی با زبان، بعضی با قلب، بعضی با قلب و زبان و جان و مال.
اما اولین عاملی که باعث می­‌شود انسان با امام خودش همراهی نکند، عدم حق‌محوری است. کسی که از حق و حقیقت فراری باشد، چه در دوران امام حسین(ع)، چه در دوران حضرت مهدی(ع)، چه دوران امام رضا و ... باشد، امام را یاری نخواهد کرد. در حادثه عاشورا امام حسین(ع) یکی از محورهایشان حق­‌محوری است، لذا در یکی از منزلگاه‌ها امام حسین(ع) رؤیایی دیدند و آیه استرجاع خواند. در این هنگام حضرت علی ­اکبر پرسید پدر جان «لِمَن استُرجِعتَ؛ چرا آیه استرجاع می‌­خوانید؟» این آیه برای مصیبت بزرگ است؟ حضرت فرمود هاتف را دیدم که می­‌گوید این کاروان دارد به سمت مرگ می­‌رود، مرگ هم به دنبالشان می­‌آید. حضرت علی­ اکبر فرمود: «أَ لَسْنَا عَلَى‏ الْحَق‏» مگر ما بر حق نیستیم؟ دیگر چه ترسی از مرگ داریم؟ حضرت فرمود بله ما بر حق هستیم بعد حضرت علی ­اکبر فرمود: «إِذاً لَا نُبَالِی أَنْ نَمُوت»‏، حالا که ما بر حق هستیم هیچ ترسی از مرگ نداریم. کسی که دنبال حق و حقیقت باشد، امام را یاری می­‌کند. نتیجه می­‌گیریم کسی که دنبال حق نباشد، امام را یاری نمی­‌کند.

کسی که عدالت‌محور نباشد، توفیق همراهی با امام را ندارد
دومین عاملی که باعث می­‌شود انسان دست از ولیّ زمان بردارد و او را یاری نکند، عدم عدالت‌محوری است. امام(ع) مظهر عدل خداست، امام عدالت­‌محور است، او می‌­خواهد عدل و داد را در منصه ظهور بگذارد. اگر کسی از عدالت بدش بیاید و با آن میانۀ خوبی نداشته باشد، با امام(ع) میانۀ خوبی نخواهد داشت. لذا حضرت مهدی(ع) زمین را پر از عدل و داد می‌­­کند.عدل هم به معنای مساوی قرار دادن نیست بلکه یعنی هر چیز اندازه خودش، وُضعَ شیءٌ فی موضعه؛ هر کسی و هر چیزی را جای خودش قرار دادن.

ببنید این ویژگی‌ها در اصحاب امام حسین(ع) نمود زیادی داشت. حضرت در ماجرای کاروان هر کسی را به یک کاری گماشتند. یک عده را نامه‌رسان، یک عده را خدمتکار، عده‌ای را فرمانده سپاه؛ اما هیچ کدام اعتراضی نداشتند و با جان و دل وظیفه خود را انجام می‌دادند.

بنابراین زمانی ممکن است امام زمان(عج) بفرماید این خانه شما را باید بگیریم، ممکن است بگوییم نه، خانه من است. امام می­‌گوید مال حرام است. اگر من از عدل بدم بیاید، جلوی امام می‌­ایستم. امام حسین نامه‌های مختلفی داشتند، در یکی از نامه­‌ها فرمودند: امام کارش این است قیام به قسط می­‌کند، قیام به عدل و داد می­‌کند. ظاهراً نامه به اهل بصره است، اگر کسی با قسط و عدل مخالفت کند، نمی‌تواند امام را همراهی کند.

کسی که اهل دنیا باشد، امام(ع) را یاری نمی‌کند
سومین علت عدم همراهی با امام(ع)، دنیاطلبی است، زیرا امام(ع) با دنیا کاری ندارد، امام آزاده  است، می‌­خواهد مردمی که به زمین چسبیدند را بردارد و به اوج آسمان‌ها برساند. اگر کسی چسبیدۀ به دنیا باشد، نمی‌­تواند امام را همراهی کند؛ این همان نکته‌ای است که امام حسین(ع) در یکی از منزلگاه‌ها به آن اشاره کرد. حضرت فرمود «النّاسَ عَبیدُ الدُّنْیا وَ الدِّینُ لَعْقٌ عَلى اَلْسِنَتِهِمْ یَحوطونَهُ ما دَرَّتْ مَعائِشُهُمْ فَاِذا مُحِّصوا بِالْبَلاءِ قَلَّ الدَّیّانونَ؛ مردم عبد دنیا هستند و دین آب دهانی بر سر زبانشان است. تا زمانی که معیشت‌شان فراهم باشد، دور آن می‌گردند و زمانی که دچار بلا می‌شوند، دینداران کم هستند» بنابراین کسی که اهل دنیا و عبد دنیا نباشد، از همه تعلقات آن هم رهاست لذا زمانی که با حق مواجه شود، خود را شتابان به سمت آن می‌رساند و تا پای جان حق را همراهی می‌کند.

انتهای‌پیام/

R1392/P1010114/S4,37/CT2

سر مبارک امام حسین (ع) کدام آیات را تلاوت کرد؟

پس از شهادت امام حسین (ع) سرِ مطهّر حضرت را به کوفه و شام بردند در هر دو شهر، افراد متعدد،‌ آیاتی را از رأس مطهّر شنیده و روایت کرده ‌اند.

سر مبارک امام حسین(ع) کدام  آیات را تلاوت کردپس از شهادت امام حسین(علیه السلام) سرِ مطهّر حضرت را به کوفه و شام بردند در هر دو شهر، افراد متعدد،‌ آیاتی را از رأس مطهّر شنیده و روایت کرده ‌اند.

در روایتی از زید بن ارقم آمده است‌: سر مبارک حضرت امام حسین‌ را بر نیزه در کوفه در حال خواندن آیات قرآن دیدم: «اَم حَسِبت‌َ اَن‌َّ اَصحـَاب‌َ الکَهف‌ِ والرَّقیم‌ِ کانوا مِن ءایـَتِنا عَجَبـا؛ (1) آیا گمان کردی اصحاب کهف و رقیم از آیات عجیب ما بودند؟ ».

موی بر تنم راست شد و گفتم‌. این ماجرا عجیب‌تر از جریان اصحاب کهف است‌. (2)

در نقل دیگری آمده: وقتی راس و سر مبارک را در جایگاهی که در صیارفه برایش معین کرده بودند، نهادند، چون آن جا در اثر ازدحام جمعیت و عبور و مرور شلوغ بود، سر مبارک برای متوجه ساختن مردم ابتدا به صدای بلند گلو صاف کرد به گونه ای که همه به تعجب به نظاره سر نشستند و سر مبارک به تلاوت آیات سوره کهف پرداخت و تا : «انهم فتیه آمنوا بربهم فزدناهم هدی و لا نزد الظالمین الا ضلالا» تلاوت کرد. (3)

سر مبارک را بر چوبی نصب کرده و مردم به نوری که از سر به آسمان ساطع بود، نگاه می کردند که این آیه را تلاوت فرمود: «و سیعلم الذین ظلموا ای منقلب ینقلبون» (4) (5)

سلمه بن کهیل از سر مبارک شنید که بر نیزه می خواند: (فسیکفیکهم الله و هو السمیع العلیم)(6) (7)

ابن وکیده گوید: از سر مبارک شنیدم که سوره کهف را می خواند. شک کردم که صدا از سر هست یا از جای دیگر که ناگاه سر مبارک تلاوت را ترک کرد و متوجه من شد و فرمود: ای فرزند وکیده ! مگر نمی دانی که ما امامان زنده و نزد پروردگارمان روزی خوریم. با شنیدن این کلام او تصمیم می گیرد سر را دزدیده و دفن کند که سر مبارک به او می فرماید: ای فرزند وکیده ! تو را به این تصمیم راهی نیست و اقدام آنان در ریختن خون من نزد خدا عظیم تر از بردن سرم بر نیزه در شهرها می باشد . پس آن ها را واگذار “اذ الاغلال فی أعناقهم و السلاسل یسحبون ؛ (8) در آن هنگام که غل و زنجیرها بر گردن آنان قرار گرفته و آن ها را می‏کشند». (9)

منهال ابن عمرو گوید: سر مبارک را در دمشق بر نیزه دیدم که آیات سوره کهف تا : (ام حسبت ان اصحاب الکهف و الرقیم کانوا من آیاتنا عجبا) تلاوت می کرد و در این جا به آشکاری تمام فرمود: عجیب تر از اصحاب کهف قتل من و بر نیزه کردن سرم می باشد. (10)

وقتی یزید در پی اعتراض سفیر روم به ظلم رفته بر اباعبدالله ، دستور به کشتن او داد ، سر مبارک با صدای بلند فرمود: (لا حول و لا قوه الا بالله). (11)

مورخان گفته ‏اند که: چون یزید بن معاویه نواده پیامبر (ص)، حسین بن علی (ع) را کشت، سر او را بر بالای نیزه گذاشت و فرمان داد تا برای عبرت مردم آن را در شهرها بگردانند، و آن سر در این مسیر پیوسته آیه مبارکه را قراءت می‏کرد.

شاید قرائت این آیه به این امر اشاره می‏ کند که جهان در ضمن معادله‏ ای حکیمانه جریان می‏ کند که یکی از جمله‏ های آن حمایت کردن خداوند متعال از مظلومان و ستمدیدگان است، بدان جهت که یاری دادن به ستمدیدگان جزئی از آن معادله به شمار می‏رود که پروردگار ما سبحانه و تعالی در همه ابعاد جهان به جریان انداخته بوده است.

معنی این آیه آن است که: ای انسان! آیا چنان گمان می‏کنی که آنچه بر آنان گذشت چیزی عجیب و غریب است؟ هرگز چنین نیست

زمانی که سر امام حسین ـ علیه السّلام بالای نیزه حمل می‌شد، شیخ مفید به نقل از زید بن أرقم آورده است، روز دوّم که عبیدالله دستور داد تا سرهای شهدا را در کوفه بگردانند «من سر امام حسین را دیدم که آیه‎ای از سوره کهف را که ـ ام حسبت ان اصحاب الکهف و الرقیم کانوا من آیاتنا عجبا  را تلاوت می‎کرد

آنچه مورّخین و علماء و بزرگان علوم اسلامی پیرامون مسأله شهادت امام حسین علیه السّلام و حمل سر مبارک ایشان به مجلس ابن زیاد در کوفه و از آنجا به شام نقل کرده‎اند عبارت از این است: که در آخرین لحظات که سپاه دشمن بر امام حسین علیه السّلام یورش بردند، توسط سنان بن أنس سر امام از تن ایشان جدا شد و سر حضرت توسط خولی به نزد ابن زیاد در کوفه برده شد. بعد از چند روزی که سرهای شهداء کربلاء به همراه کاروان اسراء در کوفه بود عبید الله دستور داد که اسراء و سرهای شهدا را به همراهی 500 نفر نیرو به شام به نزد یزید بن معاویه بفرستند و در حالیکه سرهای شهدا بر روی نیزه‎ها حمل می‎شد وارد شام شدند و از آنجا به نزد یزید برده شد.

شیخ مفید می‎فرمایند: بامداد روز بعد که عبید الله بن زیاد سر از بالش ستم برداشت دستور داد سر مبارک حضرت امام حسین را با دیگر سرها در میان تمام کوچه‎ها و قبیله‎های کوفه بگردانند.

علامة مجلسی هم در بحار به ذکر این مطلب اشاره کرده است و می‎گوید: از زید بن ارقم روایت شده است که می‎گوید من شنیدم که سر امام حسین این آیه را تلاوت می‎کرد[12]«أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحابَ الْکَهْفِ وَ الرَّقِیمِ کانُوا مِنْ آیاتِنا عَجَباً»[13]

امّا روضة الشهداء ملا حسین کاشفی به این مطلب اشاره می‎کند و می‎نویسد: وقتی کاروان اسراء به همراه سرها در حالیکه بر روی نیزه‎ها حمل می‎شدند و به طرف شام برده می‎شدند، در بین راه یک مردی یهودی بنام یحیی حرّانی به استقبال این کاروان آمد، ناگاه چشمش به سری افتاد که لبهای وی به هم می‎خورد. می‎گوید راوی که این یهودی گفت من نزدیکتر رفتم و گوش فرا داشتم که این کلمات را شنیدم «وَ سَیعْلَمُ الَّذِینَ ظَلَمُوا أَی مُنْقَلَبٍ ینْقَلِبُونَ»[14]

یحیی از مشاهدة این جریان متعجّب شد و پرسید این سر کیست؟ گفتند: آن سر حسین بن علی که مادرش فاطمه دختر پیامبر است و در این زمان که یحیی این جریان را دید مسلمان شد.[15]

 پی نوشت ها:
1. کهف (18) ، آیه 9.
2. الارشاد، شیخ مفید، ج 2، ص 116، کنگره شیخ مفید.
3. مقتل الحسین ، مقرم، ص 332.
4. شعراء (26) ، آیه 227.
5. مناقب، ابن ‏شهراشوب ، ج 2 ، ص 188.
6. بقره(2) ، آیه 137.
7. اسرار الشهادة ، ص 488.
8. غافر (40) ، آیه 71.
9. شرح قصیدة ابی‏فراس ،ص 148.
10. خصائص سیوطی ، ج 2 ، ص 127.
11. مقتل العوالم ، ص 151.

[12] . مجلسی، بحار الانوار، نشر بیروت، چاپ سوّم،1403 هجری، ج 45، ص 121.
[13] . کهف/9.
[14] . شعراء/227.
[15] . کاشفی سبزواری، حسین، روضه الشهداء، قم، نشر نوید آلام، چاپ اوّل، 1379، ص 458.

انتهای پیام/

روایت تنهایی سفیر حسین (ع) در کوفه


کوفیان هلهله می‌کردند و آفتاب پشت کوه پنهان می‌شد. مسلم دیگر میان آن‌ها نبود، اما صدای قلبش که هنوز برای حسین (ع) می‌تپید، شنیده می‌شد. اربابش در راه این شهر بود...
برچسب ها: مسلم ابن عقیل کربلا کوفه