اعمال آخر ماه رجب


اعمال آخر ماه رجب ماه رجب از ارزش و شرافت بسیار بالایی برخوردار است و این شرافت و ارزش بدان دلیل است که این ماه یکی از ماههای حرام و یکی از زمانهای ویژه‌ دعا است. شما می‌توانید اعمال آخر ماه رجب را در اینجا بخوانید.

رویناها عن جدّی أبی جعفر الطوسی رضوان اللّه علیه، و قد تقدم إسنادها فیما أشرناإلیه، و هی:و صلّ فی آخر الشهر عشر رکعات، تقرء فی کل ّرکعة فاتحة الکتاب مرة واحدة و «قُلْ هُوَاللَّهُ أَحَدٌ» ثلاث مرات و «قُلْ یاأَیُّهَا الْکافِرُونَ» ثلاث مرات، فإذاسلّمت فارفع یدیک إلى السماء و قل: لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لاشَرِیکَ لَهُ لَهُ الْمُلْکُ وَ لَه الْحَمْدُ یُحْیِی وَ یُمِیتُ وَ هُوَحَیٌّ لا یَمُوتُ بِیَدِهِ الْخَیْرُ وَهُوَ عَلى‏ کُلِّ شَیْ‏ءٍ قَدِیرٌ، وَصَلَّى اللَّهُ عَلى‏ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِینَ، وَ لا حَوْلَ وَ لاقُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ.

ثم امسح بها وجهک و سل حاجتک فإنه یستجاب لک دعاؤک و یجعل اللّه بینک و بین جهنم سبعة خنادق، کل خندق کما بین السماء والأرض، و یکتب لک بکلّ رکعة ألف ألف رکعة،و یکتب لک براءة من النار و جواز على الصراط.
قال سلمان رضی اللّه عنه: فلمّا فرغ النبی صلّى الله علیه وآله من الحدیث خرّرت ساجداً أبکی شکراً للّه تعالى لما سمعت من هذا الحدیث.

روایت شده که پیامبر اکرم(ص) در بیان نماز آخر ماه رجب می فرمایند: هر کس در اخر ماه رجب 10 رکعت نماز بخواند که در هر رکعت سوره حمد را یکمرتبه و سوره توحید را سه مرتبه و سوره کافرون را سه مرتبه باشد، و پس از سلام نماز دستهایش را به سوی آسمان بلند کند و بگوید :

لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لاشَرِیکَ لَهُ لَهُ الْمُلْکُ وَ لَهُ الْحَمْدُ یُحْیِی وَ یُمِیتُ وَ هُوَ حَیٌّ لا یَمُوتُ بِیَدِهِ الْخَیْرُ وَ هُوَ عَلى‏ کُلِّ شَیْ‏ءٍ قَدِیرٌ، وَ صَلَّى اللَّهُ عَلى‏ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِینَ، وَ لا حَوْلَ وَ لاقُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ.

سپس دستهایش را به روی صورت بکشد و حاجتش را از خداوند بخواهد، دعای او مستجاب شود و خداوند بین او و جهنم هفت گودال فاصله بیاندازد که اندازه هر گودال به اندازه فاصله آسمان تا زمین است و در به ازای هر رکعت، هزار رکعت برایش نوشته شود و برای او گذر از صراط و دوری از جهنم تضمین شود.

سلمان رضوان الله علیه می گوید: «هنگامی که کلام پیامبر صلی الله علیه و اله به پایان رسید، به حالت گریه به سجده افتادم و خداوند را شکر نمودم که این حدیث را از پیامبر شنیدم.»

گفتنی است؛ در روز آخر ماه‏ رجب، بر انجام غسل تاکید شده و روزه ‏این روز سبب آمرزش گناهان گذشته و آینده است. همچنین نماز سلمان به نحوى است که در بالا گفته شد.

اقبال الاعمال : ج 3 ص 285

 

عملی که در ماه رجب تمامی گناهان را از بین می برد

با خواندن دعاهایی که توسط بزرگان دین توصیه شده است، گناهان خود را در ماه رجب پاک کنید.

 علامه مجلسى در زاد المعاد فرموده که از حضرت امیر المؤمنین علیه السلام منقول است که حضرت رسول صلى الله علیه و آله فرمود : هر شخصی در هر شب و هر روز ماه رجب و شعبان و رمضان سه مرتبه هر یک از حمد، آیة الکرسی، قل یأیها الکافرون، قل هو الله أحد، قل أعوذ برب الفلق و قل أعوذ برب الناس بخواند

و سه مرتبه بگوید: سُبْحَانَ اللَّهِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ لا إِلَهَ إِلا اللَّهُ وَ اللَّهُ أَکْبَرُ وَ لا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ إِلا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ

و سه مرتبه بگوید: اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ

و سه مرتبه بگوید: اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِلْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ

و چهار صد مرتبه بگوید: أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ وَ أَتُوبُ إِلَیْهِ،

خداوند تعالى گناهانش را بیامرزد اگر چه به عدد قطره‏ هاى باران و برگ درختان و کف دریاها باشد.

منبع: مفاتیح الجنان

انتهای پیام/

همه آنچه درباره شیطان باید بدانید

شیطان دشمن قسم خورده بندگان است که با تَمُرد از خداوند و پیشه کردن کبر و غرور، می‌کوشد به هر شکل انسان را گمراه سازد.

 شیطان دشمن قسم خورده بندگان الهی است که با تَمُرد از خداوند و پیشه کردن کبر و غرور، در قرآن نماد استکبار و سرکشی است و می‌کوشد به هر شکل انسان را به بند کشیده و گمراه سازد.

همه آنچه درباره شیطان باید بدانید

آشنایی با شیطان

ویژگی مهم ابلیس پنهان بودن وی از چشم انسان است. وجود جنی او که ریشه در آتش دارد، این امکان را برایش فراهم کرده است تا انسان را ببیند؛ در حالی که دیده نشود. (1) از این روی قرآن به اشکال مختلف و در آیات متعددی به آن پرداخته است.

گفتنی است؛ در قرآن کریم ۶۳ آیه نام شیطان، در ۱۱ آیه نام ابلیس و در ۱۷ آیه از نام شیاطین یادشده است. قرآن شناسنامه شیطان و ماهیت او را این طور بیان می‌کند: از آیات متعدد قرآن استفاده می‌شود که ماده اولیه شیطان (2) «آتش» بوده است؛ مثلاً، در آیه‌ای می‌فرماید: «و اذقلنا للملائکة اسجدوا لادم فسجدوا الاّ ابلیس کانَ من الجنّ ففسق عن امر ربّه.» (3) چنان که ملاحظه می‌شود، این آیه شریفه، ابلیس را از جن می‌داند. ابلیس اسم خاص همان شیطانی است که اغواگر حضرت آدم بود و خدای تعالی در قرآن گاهی با عنوان «ابلیس» و گاهی با عنوان «شیطان» از او تعبیر می‌کند. (4) خود شیطان هم خلقت خود را از آتش می‌داند، آن جا که خداوند از او سؤال می‌کند: چه چیزی مانع سجده کردن تو بر آدم شد، گفت: «انا خیرٌ منه خلقتنی من نارٍ و خلقته من طینٍ.» در جای دیگر می‌گوید: «ءَاسجدُ لمن خلقت طینا» (5) به تصریح قرآن، شیطان از فرمان خدا سرپیچی کرد: «ابی واستبکر و کان من الکافرین»(6) ؛ «کان من الجنّ استکبرو کان من الکافرین؛ (7) «انّ الشیطان کان للرّحمن عصّیا.» (8) و قرآن شیطان را دارای ذریّه می‌داند، آن جا که می‌فرماید: «واذ قلنا للملائکة اسجدوا لآدم فسجدوا الاّ ابلیس کان من الجن ففسق عن امر ربّه افتتخذونه و ذرّیّته اولیاء من دونی و هم لکم عدوٌ بئس للظالمین بدلاً.» (9) قرآن در آیات متعددی، شیطان را دشمن آشکار انسان می‌داند و انسان را از پی روی او برحذر می‌دارد: «و انّ الشیطان للانسان عدوٌ مبینٌ» (10) .

همه آنچه درباره شیطان باید بدانید

 

شیطان درچه زمانی اشک و ناله سرمی‌دهد؟

برهمگان واضح و مبرهن است که سرپیچی از خداوند موجب خوشحالی و بالعکس آن انجام امور عبادی سرشکستگی و آه و ناله شیطان را به همراه دارد. از این در بسیاری از موارد از توبه انسان، مانند توبه آدم در پیشگاه خداوند با آه و اشک شیطان مصادف شد.

بنا بر این گزارش برخی کار‌ها در طول زندگی آدم علیه السلام و فرزندانش و در طول تاریخ، ابلیس را چنان آزار داده که باعث ناله و زاری ابلیس شده و حتی او را به گریه واداشته است که در زیر به برخی از آن موارد اشاره می‌کنیم:

۱- وقتی حضرت آدم توبه کرد و خدا توبه اش را پذیرفت شیطان ملعون چنان از سوز دل ناله کرد که ملائکه آسمان و زمین را متوجه کرد و همه او را لعنت کردند.

۲- روزی که حضرت یوسف از دست زلیخا گریخت، شیطان از سوز دل ناله‌ای کرد که ملائکه صدای او را شنیدند و لعنتش کردند.

۳- در غدیر خم، وقتی پیامبر صلی الله علیه و آله، امام علی علیه السلام را به خلافت منصوب کرد و فرمود: "من کنتُ مولاهُ فعلیٌّ مولاه"، شیطان از دل پردردش ناله‌ای کشید و گفت: از این پس چه کنم و چاره ام چیست؟ اولادش را جمع کرد و گفت: تا می‌توانید مردم را به شک اندازید، محبت، ولایت و دوستی علی علیه السلام را چنان بر مردم متشبه کنید که او را به خدایی باور کنند و از غلو به جهنم بروند و عده‌ای از راه و روش او برگردند و جهنمی شوند.

۴- روز عاشورا بسیار زحمت کشید تا زمینه‌ای فراهم کرد که همه لشکر عمر سعد، علیه امام حسین علیه السلام شوریدند و او را به شهادت رساندند. آنگاه همه شیاطین، روی زمین پخش شدند و با شادی و خوانندگی ابراز خرسندی کردند. شیطان می‌گفت: عجب خلق خدا را گمراه کردم و به مقصودم رسیدم. پس از اینکه شیطان از ثواب و مقام و منزلت پیروان و زیارت کنندگان امام حسین علیه السلام آگاه شد از کرده خود پشیمان شده و از روی حسرت نعره‌ای کشیده که همه ملائکه لعنتش کردند. گفت: واویلا، قضیه بر عکس شد و مردم بیشتری داخل بهشت شدند.

۵- وقتی که پیامبر صلی الله علیه و آله، به پیامبری مبعوث شد و مردم را از نادانی، گمراهی و جهنم نجات داد و به سوی بهشت رهنمون شد، ابلیس ناله کرد و فریاد کشید.
 
همه آنچه درباره شیطان باید بدانید

۶- وقتی سوره مبارکه «حمد» نازل شد، ابلیس فریاد زد و ناله کرد، چون می‌گفت: این سوره سبب آمرزش گناهان اولاد آدم می‌شود.

۷- امام صادق علیه السلام فرمودند: وقتی انسان در برابر خدا سجده کند و آن را طول دهد، شیطان از ناراحتی فریادش بلند می‌شود و به کناری رفته و شروع به گریه می‌کند و می‌گوید: وای بر من، این بنده خدا چگونه او را اطاعت می‌کند و در مقابل او به خاک می‌افتد، در حالی که من او را معصیت نمودم و به آدم سجده نکردم.

۸- دیدار با مومن: دید و بازید مومنان از یکدیگر شیطان را چنان ناراحت می‌کند که به صورت خود زده و دست و پای خود را زخمی می‌کند.

۹- صدقه دادن. روزی پیامبر صلی اله علیه و آله از شیطان پرسید:‌ ای ملعون! چرا مانع از صدقه دادن می‌شوی؟ عرض کرد: یا رسول الله! اگر ارّه‌ای بر سر من بگذارند و مانند درخت و چوب سرم را ارّه کنند، برای من راحت‌تر از صدقه دادن اشخاص است. آن حضرت پرسیدند: چرا صدقه چنان ناراحتت می‌کند؟ در جواب گفت: در صدقه دادن پنج خصلت است: مال را زیاد می‌کند، مریضان را شفا می‌دهد، بلا‌ها را دفع می‌کند. صدقه دهندگان، به سرعت برق از پل صراط می‌گذرند، بدون حساب داخل بهشت می‌شوند و برای ایشان عذابی نیست. پیامبر صلی الله علیه و آله فرمودند: خدا عذابت را زیاد کند.
 

پایان کار شیطان چه زمانی است؟

بر اساس آیه «و نفخ فی الصور فصعق من فی السماوات و من فی الارض» (زمر/۶۸) در پی نفخ صور همگان خواهند مرد. اما آیا تا پیش از آن گستره حیات شیطان تا کجاست از این آیه به دست نمی‌آید. بر پایه برخی روایات، ابلیس در میان نفخه نخست و دوم می‌میرد. (التفسیر الکبیر، ج. ۵۴، ص. ۳۶۷ – ج. ۱۱، ص. ۱۰۸)

علامه طباطبایی در تفسیر المیزان، پایان کار شیطان را برپایی حکومت حضرت مهدی (عج) دانسته (المیزان، ج. ۱۲، ص. ۱۶۱-۱۶۰) که بر اساس برخی روایات، ابلیس به دست مبارک آن حضرت یا طبق روایات رجعت، پس از جنگ با لشکر امیرالمومنین، علی (علیه السلام)، در حوالی کوفه می‌گریزد و به دست پیامبر (صلی الله و علیه وآله) بر صخره بیت المقدس (بحارالانوار، ج. ۵۳، ص. ۴۲) کشته می‌شود. (همان، ج. ۶، ص. ۲۵۴) برخی پایان حیات ابلیس را مقارن با پایان حیات انسان بر روی کره خاکی دانسته اند. (المیزان، ج. ۸، ص. ۲۸-۲۷)
 
همچنین علامه جوادی آملی (حفظه الله) در باب پایان کار شیطان فرموده اند: تا آخرین انسان است، او (ابلیس) هم وجود دارد. برای اینکه آخرین انسان را هم اغوا می‌کند، وسوسه می‌کند. این چنین نیست که شیطان قبل از یک عده‌ای بمیرد. آن وقت آن عده، هیچ وسوسه‌ای ندارند. اگر وسوسه نداشتند که به کمال نمی‌رسند. انسان وقتی به کمال می‌رسد که جهاد اکبر داشته باشد. اگر هیچ گرایشی به طرف رذیلت نبود، انسان که طبعاً به طرف رذیلت و گناه میل ندارد. شهوت می‌خواهد، لباس می‌خواهد، غذا می‌خواهد نه حرام، و همه این‌ها از سنخ حلالش هست... آنکه انسان را به طرف حرام تشویق می‌کند، ابلیس است و الا انسان فطرتا به دنبال حلال می‌رود. (دروس تفسیر سوره اعراف، آیت الله جوادی آملی، جزوه نهم، ص. ۱۱)
 
خداوند در همان گفتگوی آغازین، جایگاه نهایی ابلیس و پیروانش را فرو افتادن در دوزخ خشم خود اعلام کرد(11) و جهنم را سزای آنان دانست.(12) براساس آیات قرآن، در روز حشر، پس از داوری خداوند، ابلیس(13) در سخنانی درس آموز با اعلام بی‌زاری از پیروان خویش، مسؤولیت انحراف آنان را بر عهده خود ایشان دانسته، می‌گوید: خداوند به شما وعده داد، وعده‌ای راست؛ ولی من به شما وعده دادم و تخلّف کردم. مرا بر شما تسلّطی نبود، جز آن که شما را خواندم و شما اجابت کردید.(14)
 

فرزندان شیطان چه کسانی هستند؟

در باب یاوران و همراهان شیطان رجیم در سفینة البحار آمده است که شیطان یارانی دارد که برای وسوسه انسان‌ها به او یاری می‌رسانند. این شیاطین در هر موقعیت زمانی و مکانی، در خدمت ابلیس هستند تا او را به اهدافش برسانند. اسامی آنان از این قرار است:

۱_ ولهان؛ انسان را در طهارت و نماز وسوسه می‌کند و به شک می‌اندازد که این نماز باطل است

۲_هفاف؛ ماموریت دارد که در بیابان‌ها و صحرا‌ها انسان را اذیت کند و برای ترسانیدن او را به وهم و خیال اندازد یا به شکل حیوانات گوناگون به نظر انسان درآید

۳_ زلنبور؛ موکل بازاری هاست. لغویات و دروغ، قسم دروغ و مدح کردن متاع را نزد آن‌ها زینت می‌دهد.

۴_ ثبر؛ در وقتی که مصیبتی به انسان وارد می‌شود، صورت خراشیدن، سیلی به خود زدن، یقه و لباس پاره کردن را برای انسان پسندیده جلوه می‌دهد.

۵_ابیض؛ انبیا را وسوسه می‌کند - یا ماءمور به خشم در آوردن انسان است و غضب را پیش او موجه جلوه می‌دهد و به وسیله آن خون‌ها ریخته می‌شود.

۶_اعور؛ کارش تحریک شهوات در مردان و زن‌ها است و آن‌ها را به حرکت می‌آورد! و انسان را وادار به زنا می‌کند
(اعور، همان شیطانی است که بر صیصای عابد را وسوسه کرد تا با دختری زنا کند.)

۷_داسم؛ همواره مراقب خانه هاست. وقتی انسان داخل خانه شد و سلام نکرد و نام خدا را بر زبان نیاورد، با او داخل خانه می‌شود و آن قدر وسوسه می‌کند تا شر و فتنه ایجاد نماید

۸_مطرش؛ کار او پراکندن اخبار دروغ یا دروغ‌هایی است که خود جعل کرده؛ در حالی که حقیقت ندارند.

۹_قنذر؛ او نظارت بر زندگی افراد می‌کند. هر کس چهل روز در خانه خود طنبور داشته باشد؛ غیرت را از او بر می‌دارد، به طوری که انسان در برابر ناموس خود بی تفاوت می‌شود.

۱۰_دهار؛ ماءموریت او آزار مؤمنان در خواب است. به طوری که انسان خواب‌های وحشتناک می‌بیند، یا در خواب به شکل زنان نامحرم در می‌آید و انسان را وسوسه می‌کند تا او را محتلم کند.

۱۱_قبض؛ وظیفه او تخم گذاری ست. روزی سی عدد تخم می‌گذارد. ده عدد در مشرق و ده عدد در مغرب و ده عدد زمین، از هر تخمی عده‌ای از شیاطین و عفریت‌ها و غول‌ها و جن بیرون می‌آیند که تمام آن‌ها دشمن انسان اند.)

۱۲_تمریح؛ امام صادق علیه السلام فرمودند: برای ابلیس - در گمراه ساختن افراد - کمک کننده‌ای به نام (تمریح) وی در آغاز شب بین مغرب و مشرق به وسوسه کردن، وقت مردم را پر می‌کند.

۱۳_قزح؛ ابن کوا از امیرالمؤمنین علیه السلام از قوس و قزح پرسید، حضرت فرمود: قوس قزح مگو؟! زیرا نام شیطان (قزح) است بلکه بگو قوس اله و قوس الرحمن

۱۴_زوال؛ مرحوم کلینی از عطیة بن المعزام روایت کرده که وی گفت: در خدمت حضرت صادق علیه السلام بودم و از مردانی که دارای مرض (ابنه) بوده و هستند یاد کردم. حضرت فرمود: (زوال) پسر ابلیس با آن‌ها مشارکت می‌کند ایشان مبتلا به آن مرض می‌شوند.

۱۵_لاقیس؛ او یکی از دختران شیطان و کارش وادار کردن زنان به هم جنس بازی است او مساحقه را به زنان قوم لوط یاد داد.

۱۶_متکون؛ شکل خود را تغییر می‌دهد و خود را به صورت بزرگ و کوچک در می‌آورد و مردم را گول می‌زند و این وسیله آنان را وادار به گناه می‌کند.. ۱۷_مذهب؛ خود را به صورت‌های مختلف در می‌آورد، مگر به صورت پیغمبر و یا وصی او. مردم را با هر وسیله که بتواند گمراه می‌کند.

۱۸_خنزب؛ بین نمازگزار نمازش حایل می‌شود؛ یعنی توجه قلب را از وی برطرف می‌کند. در خبر است که: عثمان بن ابی العاص بن بشر در خدمت حضرت رسول صلی الله علیه و آله عرض کرد: شیطان بین نماز و قرائت من حایل می‌شود - یعنی حضور قلب را از من می‌گیرد - حضرت جواب داد: نامش شیطان (خنزب) است. پس هر زمان از او ترسیدی به خدا پناه ببر.

۱۹_مقلاص؛ موکل قمار است. قمار باز‌ها همه به دستور او رفتار می‌کنند. به وسیله قمار و برد و باخت اختلاف و دشمنی در میان آنان به وجود می‌آورد.

۲۰_طرطبه؛ از دختران آن ملعون است. کار او وادار کردن زنان به زنا است و هم جنس بازی را هم به آنان تلقین می‌کند.
 
مهم تر‌ین و اساسی‌ ترین شیوه ‌ای که برای فریب و گمراهی مردم از آن بهره می‌برد، وسوسه‌گری است. انسان به طور کلی در برابر وسوسه ‌ها عاجز و ناتوان است و واکنش خوبی نسبت به آن انجام نمی‌دهد تا از آن برهد. ابلیس هم برای دستیابی به اهداف خود از هر روش و شیوه‌ای استفاده می‌کند و چیزی را فرو نمی‌گذارد، از این رو سوگند خورده است که در راه دشمنی با آدم و فرزندانش از همه روش‌ ها استفاده خواهد کرد.

پی نوشت:
 
1. اعراف: 27.

2. التحقیق فی کلمات القرآن الکریم،ج6،ص68

3. سوره کهف/آیه 5

4. آیاتی که در آن ها از او با عنوان ابلیس یادکرده است: مانند: «و اذقلنا للملائکةِ اسجدوا لادم فسجدوا الاّ ابلیس ابی و استکبر و کان من الکافرین» (بقره:34) و نیز ر. ک: حجر: 3132 / اسرا: 61/ کهف: 50 / طه: 116/ ص: 7475. در بعضی موارد نیز با عنوان شیطان از او نام می برد: مانند: «یا بنی آدم لایفتننّکم الشیطان کما اخرج ابویکم من الجنّة.» (اعراف: 27) و نیز ر.ک: بقره: 26 / طه: 120. ضمنا از جمله آیاتی که به خوبی دلالت می کنند بر این که این شیطان همان ابلیس است آیات 61-65 اسراء می باشند.

5. اسراء: (61)

6. بقره: (34)

7. ص: (74)

8. مریم: (44)

9.کهف: (50)

10. (یوسف: 5)

11.«قَالَ فَالحقُّ وَالحَقَّ أَقولُ لاَملأنَّ جَهنّمَ مِنکَ و مِمَّن تَبِعَکَ مِنهُم أَجمعین» ص،۸۴و ۸۵

12. «قالَ اذهَبْ فمَن تَبِعکَ مِنهُم فَإِنَّ جَهنَّم جَزاؤُکُم جَزاءً مَوفوراً.» اسراء،۶۳

13. مجمع البیان، ج ۶، ص ۴۷۸.

14. «و قالَ الشَّیطَنُ لَمّا قُضِی الأَمرُ إِنَّ اللّهَ وَعَدکُم وَعدَالحَقِّ و وَعدتُّکُم فَأَخلَفتُکُم و مَا کَانَ لِی عَلیکُم مِن سُلطن إلاَّ أَن دَعوتُکُم فَاستَجبتُم لِی فَلاَتَلومونِی و لوموا أَنفسَکُم مَا أَنَا بِمُصرِخِکُم و مَا أَنتُم بِمُصرِخِی إِنِّی کَفرتُ بِمَا أَشرکتُمونِ مِن قَبلُ إِنَّ الظَّلِمینَ لَهُم عَذابٌ أَلیمٌ». خداوند به شما وعده داد، وعده‌ای راست؛ ولی من به شما وعده دادم و تخلّف کردم. مرا بر شما تسلّطی نبود، جز آن که شما را خواندم و شما اجابت کردید؛ پس مرا سرزنش نکنید و به ملامت خویشتن بپردازید. اکنون من فریادرس شما نیستم و شما نیز نمی‌توانید فریادرس من باشید. من کفر می‌ورزم به این که شما مرا پیش از این شریک (پروردگار) کردید. ابراهیم، ۲۲.

انتهای پیام/

زندگی نامه حضرت زینب از تولد تا وفات

زندگی نامه حضرت زینب از تولد تا وفات

زینب (۵ یا ۶ق.- ۶۲ق.) دختر امام علی(ع) و حضرت زهرا(س). وی همسر عبدالله بن جعفر بود و در واقعه کربلا در کنار برادرش امام حسین(ع) حضور داشت. با پایان یافتن جنگ، وی و دیگر بازماندگان کاروان امام(ع) به اسارت درآمدند و به کوفه و از آنجا به شام برده شدند. خطبه او در کوفه و نیز در شام (در مجلس یزید)، معروف است. او را به سبب مصیبت‌های فراوانی که دیده، اُمّ المَصائب لقب داده‌اند.

زندگی نامه حضرت زینب از تولد تا وفات

سب، ولادت، نام، لقب و کنیه
زینب دختر امام علی(ع) و حضرت فاطمه(س) است.[۱] معروف‌ترین نام وی زینب است که در لغت، به معنای «درخت نیکو منظر وخوشبو» آمده[۲] و معنای دیگر آن «زینت پدر» است.[۳]

حضرت زینب(س) در ۵ جمادی‌الاول سال پنجم در مدینه متولد شد.[۴] این روز در ایران روز پرستار نامگذاری شده است.

بر اساس روایات متعدد، نام‌گذاری حضرت زینب (س)، توسط پیامبر اسلام(ص) صورت گرفت. گفته شده است که جبرییل از سوی خداوند این نام را به پیامبر (ص) رسانده است.[۵] در کتاب «الخصائص الزینبیة» آمده است پیامبر(ص) او را بوسید و فرمود: «حاضران امّتم، غایبان را از کرامت این دخترم زینب آگاه کنند؛ همانا او مانند جده‌اش خدیجه است.»[۶]

برای وی، القاب فراوانی نقل شده است، همانند عقیله بنی هاشم، عالمه غیرمعلَّمه، عارفه، موثّقه، فاضله، کامله، عابده آل علی، معصومه صغری، امینةاللّه، نائبةالزهرا، نائبةالحسین، عقیلة النساء، شریکة الشهداء، بلیغه، فصیحه، و شریکةالحسین.[۷] وی را به سبب سختی‌های بسیاری که در زندگی دید (درگذشت جدش پیامبر(ص)، درگذشت و سختی‌های مادرش، شهادت پدرش امیرالمؤمنین(ع)، شهادت برادرش امام مجتبی(ع)، فاجعه کربلا و شهادت برادرش امام حسین(ع) و دو فرزندش و دیگر بستگان و سایر شهدا، و به اسارت رفتن در کوفه و شام) ام المصائب نیز لقب داده‌اند.[۸]

همسر و فرزندان
زینب سال ۱۷ق. با عبدالله بن جعفر ازدواج کرد. در برخی منابع از چهار پسر به نام‌های: علی، عون، عباس، محمد و یک دختر به نام ام کلثوم به عنوان فرزندان زینب و عبدالله نام برده شده است.[۹] مشهور است که مادر دو تن ازشهدای کربلا(فرزندان عبدالله بن جعفر؛ عون و محمد[۱۰])، حضرت زینب بوده است.[نیازمند منبع] اما برخی از منابع تاریخی عون را فرزند حضرت زینب و محمد را فرزند خوصا بنت حفصه بن ثقیف دانسته‌اند.[۱۱] شاخه‌ای از فرزندان علی «زینبیون» خوانده شده‌اند.[۱۲]

معاویه برای فرزندش یزید از ام کلثوم خواستگاری کرد ولی امام حسین (ع) او را به همسری پسر عمویش قاسم بن محمد بن جعفر بن ابی‌طالب درآورد.[۱۳]

ویژگی‌ها، فضایل و مناقب
علم و سخنوری
سخنان و خطبه‌های وی در کوفه و همچنین در دربار یزید، که همراه با استدلال به آیات قرآن بود، بیانگر دانش او است.[۱۴] وی احادیثی از مادرش حضرت زهرا (س) نقل کرده است.[۱۵] محمّد بن عمرو، عطاء بن سائب، فاطمه بنت الحسین از وی حدیث نقل کرده‌اند.[۱۶]

زینب هنگام حضور امیرالمؤمنین(ع) در کوفه برای زنان آنجا تفسیر قرآن ارائه می‌داد.[۱۷]

سخنوری وی برای شنوندگان یادآور خطبه‌های پدرش امیرالمؤمنین (ع) بوده است.[۱۸] سخنانش در کوفه و مجلس یزید و نیز گفتگوهای وی با عبیدالله بن زیاد، بی‌شباهت به خطبه‌های امام علی (ع) و خطبه فدکیه مادرش زهرا (س) نیست.

هنگام سخنرانی وی در کوفه، پیرمردی در حالی که می‌گریست، گفت:

«پدر و مادرم فدای ایشان که سالخوردگانشان بهترین سالخوردگان و کودکان ایشان بهترین خردسالان، و زنانشان بهترین زنان و نسل آنان والاتر و برتر از همه نسل‌هاست.[۱۹]
عبادت
حضرت زینب کبری (س) شب‌ها به عبادت می‌پرداخت و در دوران زندگی، هیچ‌گاه تهجّد را ترک نکرد. آنچنان به عبادت اشتغال ورزید که ملقّب به «عابده آل علی» شد.[۲۰] شب زنده‌داری وی حتی در شب دهم و یازدهم محرم، ترک نشد. فاطمه دختر امام حسین (ع) می‌گوید:

«عمه ام زینب در تمام شب عاشورا در محراب خویش ایستاده و به پروردگار خویش استغاثه می کرد.»[۲۱]
ارتباط حضرت زینب (س) با خداوند آن‌گونه بود که امام حسین(ع) در روز عاشورا هنگام وداع، به خواهرش فرمود:

«خواهرم! مرا در نمازهای شب، فراموش نکن.»[۲۲]
صبر و استقامت
در روز عاشورا، هنگام دیدن پیکر خونین برادرش چنین گفت:

«بار خدایا! این اندک قربانی و کشته در راه خودت را از ما (خاندان پیامبر) بپذیر.»[۲۳]
وی بارها جان امام سجاد(ع) را از مرگ نجات داد؛ از جمله در مجلس ابن زیاد، پس از احتجاج امام سجاد(ع) با ابن زیاد، وی دستور کشتن امام را صادر کرد. در این هنگام حضرت زینب (س) دست در گردن فرزند برادر انداخت و فرمود: «تا زنده‌ام، نخواهم گذاشت او را بکشید.»[۲۴]

در فاجعه کربلا
نوشتار اصلی: واقعه کربلا
نیر تبریزی:زینب، چو دید پیکر آن شه به روی خاک

از دل کشید ناله به صد درد سوزناک:
کای خفته خوش به بستر خون!دیده باز کن

احوال ما ببین و سپس، خواب ناز کن
ای وارث سریر امامت! به پای خیز

بر کشتگان بی‌کفن خود نماز کن
طفلان خود، به ورطه بحر بلا نگر

دستی به دستگیری ایشان، دراز کن
برخیز، صبح، شام شد،‌ای میر کاروان!

ما را سوار بر شتر بی‌جهاز کن
دانشنامه امام حسین، ج ۱۰، ص ۳۷۳.
در کربلا
نوشتار اصلی: شب عاشورا
شیخ مفید از امام سجاد(ع) چنین روایت می‌کند: در آن شبی که صبح روز بعد پدرم کشته شد نشسته بودم و عمه‌ام زینب (س) کنارم بود و از من پرستاری می‌کرد که پدرم به خیمه‌ای رفت و جوین غلام ابوذر غفاری هم کنارش بود در حالی که مشغول اصلاح شمشیر خود بود و پدرم این شعر را می‌خواند:

یا دهر افّ لک من خلیل

کم لک بالاشراق والاصیل
من صاحب او طالب قتیل

والدّهر لا یقنع بالبدیل
وانّما الامر الی الجلیل

وکلّ حی سالک سبیلی
(ترجمه:‌ای روزگار! اف بر دوستی تو! که چه بسا یاران و جویندگانت را در سپیده‌دمان و شامگاهان کشتی؛ و روزگار هیچگاه به غیر از آنچه می‌خواهد، رضایت نمی‌دهد. و البته زمام امور به دست خدا است؛ و سرانجام هر جانداری، مرگ است.)

پس این اشعار را دو یا سه بار تکرار کرد تا اینکه معنی آ‌نها را دریافتم و مقصودش را فهمیدم، پس بغض گلویم را گرفت ولی سکوت اختیار کردم و دانستم که مصیبت نازل شده است. اما عمه‌ام بر اثر رقت قلبى که ویژه زنانست‏ با شنیدن آن شعر، طاقت نیاورد و با شتاب برخاست و دامن‌کشان نزد پدرم رفت و چون نزدیک او رفت، گفت: وامصیبتاه! ای کاش مرگ فرارسد و زندگی‌ام را از من بگیرد، امروز مادرم فاطمه و پدرم علی و برادرم حسن مردند، ای جانشین گذشتگان و ای دادرس بازماندگان. پس حسین (ع) به او نگاهی کرد و فرمود: خواهرم! شیطان بردباری را از تو نگیرد؛ سپس چشمانش پر از اشک شد و فرمود: اگر پرنده را به حال خود بگذارند، می‌خوابد.

پس حضرت زینب (س) گفت:‌ای وای بر من! آیا جان تو را به زور می‌گیرند؟ پس این دلم را خونین‌تر می‌کند و بر من ناگوارتر است. سپس سیلی به صورت خود زد و گریبانش را گرفت و آن را پاره کرد و بیهوش افتاد. پس حسین (ع) برخاست و آب بر روی صورتش ریخت و به وی فرمود: خواهرم! از خدا بترس و به صبر و بردباری و تسلیت خداوند متکی باش و بدان که اهل زمین می‌میرند و اهل آسمان باقی نمی‌مانند و این‌که همه چیز رو به هلاکت و فنا است مگر وجه اللّه که خلایق را با قدرت خویش آفریده و آنان را برمی‌انگیزد و به سوی او بازگردند در حالی‌که او یگانه و یکتا است. پدرم بهتر از من بود و مادرم بهتر از من و برادرم از من بهتر بود و رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله برای من و برای هر مسلمان دیگر نمونه و الگو است.

پس با این سخنان و مانند آن او را دلداری داد و فرمود: ای خواهر! من تو را سوگند می‌دهم پس تو سوگندم را نشکن، هیچ‌گاه به خاطر من گریبانت را چاک نکن و صورتت را سیلی نزن و وقتی که مردم جزع و بی‌تابی نکن. سپس او را آورد و نزد من نشانید، و خود به طرف یارانش رفت.[۲۵]

نوشتار اصلی: روز عاشورا
عصر عاشورا هنگامی که زینب (س) مشاهده کرد امام حسین (ع) روی زمین افتاده و دشمنان اطراف پیکر وی را با هدف کشتن ایشان گرفته‌اند، از خیمه بیرون آمد و پسر سعد (فرمانده لشکر دشمن) را این گونه مورد خطاب قرار داد:

«یابن سَعد! اَیقتَلُ اَبُو عبداللّه وَ انتَ تَنظُرُ اِلَیهِ؟»[۲۶]
فرزند سعد! آیا ابوعبداللّه [= امام حسین(ع)] کشته می‌شود و تو تماشا می‌کنی؟!
او هیچ جوابی نداد و زینب (س) فریاد برآورد:

«وا اخاه! وا سیداه! وا اهل بیتاه! لیت السماء انطبقت علی الارض و لیت الجبال تدکدکت علی السهل»[۲۷]
«وای برادرم! وای سرورم! وای اهل بیتم!‌ای کاش آسمان بر زمین واژگون می‌شد! و ای کاش کوهها خرد و پراکنده بر هامون می‌ریخت.»

وی هنگام رسیدن بر بالین برادرش چنین گفت: «خدایا! این قربانی را از ما بپذیر!»[۲۸] نیز نقل شده است که رو به سوی مدینه نمود و خطاب به پیامبر(ص) گفت:

«وا محمّداه! بَناتُک سَبایا وَ ذُرّیتُک مُقَتّله، تسفی علیهم رِیحُ الصّبا، و هذا حُسینٌ مجزوزُ الَّرأسِ مِنَ القَفا، مَسلُوبُ العمامِةِ و الرِّداء…»[۲۹]
«ای پیامبر! اینان دختران شمایند که به اسیری می‌روند. اینان فرزندان شمایند که با بدن‌های خونین، روی زمین افتاده‌اند و باد صبا بر پیکر آنان می‌وزد! ای رسول خدا! این حسین است که سرش را از قفا بریده‌اند و عبا و ردایش را به غارت برده‌اند. پدرم فدای کسی که سپاهیان او را غارت کردند، سپس خیمه‌گاهش را سرنگون ساختند! فدای آن مسافری که دیگر امید بازگشتش نیست!»
سخن‌ها و ناله‌های وی، دوست و دشمن را تحت تأثیر قرار داد و همگان را به گریه واداشت.[۳۰]

در کوفه
نوشتار اصلی: خطبه حضرت زینب در کوفه
بعد از عاشورا، اسیران را به کوفه بردند و در آنجا با وضع دلخراشی گرداندند. در بدو ورود به کوفه، زینب (س) برای حاضران خطبه‌ای خواند به طوری که همه تحت تاثیر آن قرار گرفتند.

حذیم بن شریک الاسدی درباره خطبه حضرت زینب (س) می‌گوید:

«در این روز، من به زینب دختر علی (ع) نگریستم. سوگند به خدا! کسی را مانند زینب، در سخنوری توانا ندیدم؛ چنانکه گویی از زبان امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (ع) سخن می‌گوید. بر مردم نهیب زد: خاموش باشید! با این نهیب، نه تنها آن جماعت انبوه ساکت شدند، بلکه زنگ شتران نیز از صدا افتاد!»[۳۱]
حضرت زینب (س) با خطابه خود، هیجانی شدید در کوفه ایجاد کرد و وضع روحی مردم دگرگون شد. راوی می‌گوید: «پس از خطبه دختر علی(ع)، مردم کوفه شگفت زده دست‌ها را به دندان می‌گزیدند.»[۳۲]

در پایان خطبه، آشوبِ شهر و قیام علیه حکومت احساس می‌شد، از این روی، فرمانده نیروهای نظامی برای جلوگیری از انقلاب علیه ستمگران، اسیران خاندان پیامبر(ص) را به دار الاماره مرکز حکومت عبیدالله بن زیاد فرستاد.[۳۳]

حضرت زینب (س) همراه با اسرا وارد دار الاماره کوفه شد، و در آنجا با عبیدالله بن زیاد حاکم کوفه به مناظره و گفتگو پرداخت.[۳۴]

سخنان حضرت زینب (س) بر مردم اثری عمیق گذارد و خاندان اموی را رسوا ساخت، سپس عبیداللّه دستور زندانی کردن آنان را صادر کرد. خطبه حضرت زینب (س) و نیز سخنان امام سجاد (ع) و ام کلثوم و فاطمه بنت الحسین در کوفه و دارالاماره و نیز اعتراض‌های عبدالله بن عفیف ازدی و زید بن ارقم به مردم کوفه جرئت بخشید و زمینه قیام برضد حکومت ظلم را فراهم ساخت.[۳۵]

حضرت زینب(س) خطاب به یزید
هر حیله‌ای داری بکار دار. و از هر کوشش که توانی دست مدار. و دست دشمنی از آستین برآر. که به خدا این عار هرگز از تو شسته نشود. سپاس خدا را که پایان کار سادات جوانان بهشت را سعادت و آمرزش مقرر داشت و بهشت را برای آنان واجب انگاشت. از خدا می‌خواهم که پایه قدر آنان را والا و فضل فراوان خویش بایشان عطا فرماید که او مددکار تواناست.
شهیدی، زندگانی حضرت فاطمه زهرا، ص ۲۶۰.
در شام
حضرت زینب(س) خطاب به یزید
به زودی آنکه تو را بر این مسند نشانده و گردن مسلمانان را زیر فرمان تو کشانده، خواهد دانست که زیانکار کیست و خوار و بی‌یار چه کسی است. در آن روز، داور، خداو دادخواه، مصطفی و گواه برتو، دست و پاست. اما‌ای دشمن و دشمن زاده خدا! من هم اکنون تو را خوار می‌دارم و سرزنش تو را به چیزی نمی‌شمارم، اما چه کنم که دیده‌ها گریان است و سینه‌ها بریان. و دردی که از کشته شدن حسین(ع) به دل داریم، بی‌درمان. سپاه شیطان [یعنیعبیدالله بن زیاد و سپاهیان او]، ما را به جمع سفیهان [یعنی یزید و کسان او] می‌فرستند تا مال خدا را به پاداش هتک حرمت خدا بدو دهند. این دست جنایت است که به خون ما می‌آلایند. و گوشت ماست که زیر دندان می‌خایند. و پیکر پاک شهیدانست که گرگان بیابان از هم می‌ربایند. اگر ما را به غنیمت می‌گیری، غرامت خود را می‌گیریم، در آن روز، جز کرده زشت، چیزی نداری.
شهیدی، زندگانی حضرت فاطمه زهرا، ص ۲۵۹.
نوشتار اصلی: خطبه حضرت زینب در شام
پس از واقعه کربلا، یزید از عبیداللّه خواست تا کاروان حضرت زینب (س) را همراه سرهای شهیدان به شام بفرستد. خاندان امام حسین (ع) به سوی شام راهی شدند.[۳۶]

موقعیت حکومت یزید هنگام ورود اسرا به شام بسیار محکم بود. شهری که مردم آن سال‌ها بغض خاندان علی (ع) را داشتند؛ چراکه سال‌ها تبلیغات دودمان ابوسفیان را شنیده بودند، بنابراین، شگفت انگیز نیست که «هنگام ورود اهل بیت پیامبر (ص) در شام، مردم لباس‌های نو برتن کردند و شهر را زینت دادند و نوازندگان مشغول نواختن شدند و شادمانی چنان مردم را فرا گرفته بود که گویا شام یکپارچه غرق در سرور است.»[۳۷]

ولی قافله اسیران در مدتی کوتاه، شرایط را به نفع خویش عوض کرد. خطابه‌هایی، که حضرت زینب و زین العابدین(ع) در شام ایراد کردند و در آن جنایت‌های بنی امیه را آشکارا بیان کردند، از یکسو، دشمنی شامیان نسبت به اهل بیت (علیهم السلام) را به علاقه و محبت بدل نمود و از سوی دیگر، خشم عمومی را متوجه یزید ساخت و یزید مشاهده کرد که کشتن امام حسین (ع) به جای آنکه موقعیت او را بهتر کند، ضربه‌های کوبنده‌ای بر پایه‌های حکومتش وارد آورد.

در کاخ یزید
یزید مجلسی ترتیب داده بود و اشراف و سران کشوری و لشکری شام در آن شرکت داشتند.[۳۸] وی در حضور اسرا، اشعار کفرآمیز خواند و درباره پیروزی خود، مطالبی گفت و آیات قرآن را به نفع خود تأویل کرد.[۳۹]

یزید با چوبدستی، که در دست داشت، نسبت به سر بریده فرزند پیامبر(ص) اسائه ادب کرد.[۴۰] و کینه‌ای که نسبت به پیامبر (ص) و اسلام در دل داشت، علنی ساخت و اشعاری را خواند که مضمون آن‌ها این بود:

«کاش سران قبیله من، که در بدر کشته شدند، می‌بودند و می‌دیدند که طایفه خرزج چگونه از شمشیرهای ما به ناله آمدند، تا از خوشحالی فریاد می‌زدند: ای یزید! دست تو شل مباد! ما بزرگان بنی‌هاشم را کشتیم و آن را به حساب جنگ بدر گذاشتیم و این پیروزی را در برابر آن شکست قرار دادیم. هاشم با حکومت بازی کرد، وگرنه، نه خبری از آسمان آمد و نه وحی‌ای نازل شد.[۴۱] من از نسل خُندُف[یادداشت ۱] نیستم اگر از فرزندان احمد انتقام نگیرم.»
ناگهان زینب (س) از گوشه مجلس با سخنان یزید به مقابله برخاست و با صدای رسا، خطبه‌ای ایراد کرد. خطبه حضرت زینب (س) در کاخ سبز یزید، حقّانیت امام حسین (ع) و باطل بودن اعمال یزید را آشکار ساخت. خطبه منطقی حضرت زینب (س) در مجلس یزید، حاضران را سخت تحت تأثیر قرار داد، به گونه‌ای که یزید نسبت به اسرا،اندکی نرمش و انعطاف نشان داد و از هرگونه واکنش سخت پرهیز نمود.[۴۲]

یزید از اطرافیان خود نظر خواست که با اسیران چه کند؟ هرچند بعضی گفتند: این‌ها را نیز به سرنوشت رفتگانشان مبتلا گردان، ولی نعمان بن بشیر، به او توصیه کرد تا رفتار ملایمی داشته باشد.[۴۳]

دراثر روشنگری حضرت زینب (س)، یزید مجبور شد جنایت و قتل امام حسین (ع) را به گردن ابن زیاد بیندازد و او را لعن کند.[۴۴]

یزید اجازه داد آنان چند روزی در شام عزاداری کنند. زنان آل ابوسفیان از جمله هند همسر یزید (در خرابه) به پیشواز اهل بیت (ع) رفتند و دست و پای دختران رسول خدا (ص) را می‌بوسیدند، گریه و زاری می‌کردند و سه روز عزارداری بپا داشتند.[۴۵]

سرانجام، اسیران خاندان پیامبر (ص) با تکریم و احترام، به مدینه بازگشتند.[نیازمند منبع]

درگذشت

حرم حضرت زینب (س) در سوریه
حضرت زینب (س) یکشنبه ۱۵ رجب سال ۶۲ق. درگذشت.[۴۶] برخی نیز درگذشتش را ۱۴ رجب دانسته‌اند.[۴۷]

محل دفن
نوشتار اصلی: حرم حضرت زینب (س)
در مورد محل دفن حضرت زینب سه دیدگاه وجود دارد:

شام: مشهور این است که قبر حضرت زینب(س) در شام است. این مکان اکنون در جنوب دمشق قرار دارد. به سبب وجود حرم حضرت زینب (س)، این منطقه «شهرک السیدة زینب» نام گرفته است.[۴۸]
مصر: برخی از مورخان قبر زینب(س) را در مصر دانسته‌اند.[۴۹] این بارگاه در قاهره در منطقه سیدة زینب قرار دارد و در سال ۱۱۷۳ هجری قمری بازسازی شده است. این مکان به مقام السیدة زینب و مسجد السیدة زینب مشهور است.[۵۰]
قبرستان بقیع: برخی از مورخان، قبرستان بقیع در مدینه را محل دفن حضرت زینب(س) دانسته‌اند. سیدمحسن امین این قول را می‌پذیرد و دلائلی را در رد دو قول دیگر بیان کرده است.[۵۱]
کتاب شناسی
درباره حضرت زینب بیش از ۲۰۰ اثر تا کنون چاپ شده [۵۲] که برخی از انها عبارت است از:

سیمای حضرت زینب علیها السلام، تاج لنگرودی، محمدمهدی، ‌تهران، نشر ممتاز،‌۱۳۷۵ش.
خصائص زینبیه،‌ جزائری، سیدنورالدین،‌ قم،‌ انتشارات مسجد مقدس جمکران، ۱۳۸۱ش.
مادر مصیبت‌ها(سوگنامه حضرت زینب)، رجالی تهرانی، علیرضا، ‌قم، انتشارات نبوغ،۱۳۸۰ش.
زیباترین شکیب، زندگانی حضرت زینب علیها السلام، رضایی،‌ مهدی، تهران، انتشارات بنیاد مستضعفان، ۱۳۷۹ش.
بانوی عاشورا حضرت زینب، سیف، رسول، تهران، سازمان پژوهش و برنامه‌ریزی آموزشی،‌ انتشارات مدرسه،‌۱۳۷۷ش.
حضرت زینب بزرگ‌ بانوی کربلا، فولادزاده، عبد الامیر، قم،‌کانون نشر اندیشه‌های اسلامی، ۱۳۷۰ش.
پیام‌آور کربلا حضرت زینب،‌ فهیم کرمانی، مرتضی، تهران، انتشارات دارالسلام،‌۱۳۷۶ش.
اسوه‌های ایثار (نگاهی به زندگانی حضرت زینب)،‌ قدیانی، عباس، تهران،‌ انتشارات فردابه،۱۳۸۱ش.
حضرت زینب پیام‌رسان شهیدان کربلا، محمدی اشتهاردی، محمد،‌ تهران،‌ نشر مطهر،۱۳۷۶ش.

جستارهای وابسته
مدافعان حرم
حضرت رقیه
مسجد اموی
پانویس
پرش به بالا↑ ابن الاثیر، أسدالغابة، ۱۴۰۹ق، ج۶، ص۱۳۲.
پرش به بالا↑ ابن منظور، لسان العرب،ذیل واژه «زنب».
پرش به بالا↑ مرتضی زبیدی، تاج العروس، ۱۴۱۴ق، ج۲، ص ۶۰.
پرش به بالا↑ عمر رضا کحّاله، أعلام النساء، ۲۰۰۸،‌ ج۲، ص۹۱.
پرش به بالا↑ شریف القرشی، السیده زینب، ۱۴۲۲ق، ص ۳۹.
پرش به بالا↑ جزائری، الخصائص الزینبیة، ۱۴۲۵ق، ص۴۴.
پرش به بالا↑ جزائری، الخصائص الزینبیة، ۱۴۲۵ق، ص۵۲-۵۳.
پرش به بالا↑ امین، اعیان الشیعة، ۱۴۰۶ق، ج۷، ص۱۳۷.
پرش به بالا↑ ابن الاثیر، أسد الغابة، ۱۴۰۹ق، ج۶، ص۱۳۳.
پرش به بالا↑ مفید، الارشاد، ۱۳۷۲ش، ج۲، ص۱۲۵.
پرش به بالا↑ ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، دارالمعرفه، ص۹۵-۹۶.
پرش به بالا↑ مرتضی زبیدی، تاج العروس، ۱۴۱۴ق، ج۲، ص۶۰؛عمر رضا کحّاله، معجم قبائل العرب،۱۴۱۴ق، ج۲، ص۴۹۳.
پرش به بالا↑ امین، اعیان الشیعة، ۱۴۰۶ق، ج۷، ص۱۳۷.
پرش به بالا↑ رک: عمر رضا کحّاله، أعلام النساء، ۲۰۰۸،‌ ج۲، ص۹۲-۹۷.
پرش به بالا↑ عمر رضا کحّاله، أعلام النساء، ۲۰۰۸،‌ ج۲، ص۹۱.
پرش به بالا↑ عمر رضا کحّاله، أعلام النساء، ۲۰۰۸،‌ ج۲، ص۹۱.
پرش به بالا↑ محلاتی، ریاحین الشریعة، ۱۳۴۹ش، ج۳، ص۵۷.
پرش به بالا↑ رک: طبرسی، الاحتجاج، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص ۱۰۹.
پرش به بالا↑ سیدبن طاووس، اللهوف، ۱۳۷۸ش، ص ۱۷۹؛ مجلسی، بحارالانوار، ۱۴۰۳ق، ج۴۵، ص۱۱۰.
پرش به بالا↑ جعفر النقدی، زینب الکبری بنت الامام، ۱۳۶۱ق، ص۶۱.
پرش به بالا↑ محلاتی، ریاحین الشریعة، ۱۳۴۹ش، ج۳، ص۶۲.
پرش به بالا↑ محلاتی، ریاحین الشریعة، ۱۳۴۹ش، ج۳، ص۶۲.
پرش به بالا↑ فیض الاسلام، خاتون دوسرا، ۱۳۶۶ش، ص۱۸۵.
پرش به بالا↑ مجلسی، بحارالانوار، ۱۴۰۳ق، ج۴۵، ص۱۱۷.
پرش به بالا↑ مفید، الارشاد، ۱۳۷۲ش، ج۲، ص۹۳-۹۴.
پرش به بالا↑ مفید، الارشاد، ۱۳۷۲ش، ج۲، ص ۱۱۲.
پرش به بالا↑ سید بن طاووس، اللهوف، ۱۳۷۸ش، ص۱۵۹و۱۶۱.
پرش به بالا↑ فیض الاسلام، خاتون دوسرا، ۱۳۶۶ش، ص۱۸۵.
پرش به بالا↑ ابو مخنف، وقعة الطف، ۱۴۲۷ق، ص۲۵۹؛ مجلسی، بحارالانوار، ۱۴۰۳ق، ج۴۵، ص۵۹.
پرش به بالا↑ ابو مخنف، وقعة الطف، ۱۴۲۷ق، ص۲۹۵؛ طبری، تاریخ الامم و الملوک، ۱۳۵۸ق، ج۵، ص۳۴۸-۳۴۹.
پرش به بالا↑ رک: طبرسی، الاحتجاج، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص ۱۰۹-۱۱۰.
پرش به بالا↑ طبرسی، الاحتجاج، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص ۱۱۳.
پرش به بالا↑ صادقی اردستانی، زینب قهرمان دختر علی، ۱۳۷۲ش، ص۲۴۶.
پرش به بالا↑ ابو مخنف، وقعة الطف، ۱۴۲۷ق، ص۲۹۹-۳۰۰؛ مجلسی، بحارالانوار، ۱۴۰۳ق، ج۴۵، ص۱۱۷.
پرش به بالا↑ رک: مفید، الارشاد، ۱۳۷۲ش، ج۲، ص ۱۱۷و ص۱۱۵.
پرش به بالا↑ هاشمی نژاد، درسی که حسین به انسانها آموخت، ۱۳۶۹ش، ص۳۲۶.
پرش به بالا↑ محمّدی اشتهاردی، حضرت زینب فروغ تابان کوثر، ۱۳۷۹ش، ص۳۲۷-۳۲۸.
پرش به بالا↑ هاشمی نژاد، درسی که حسین به انسانها آموخت، ۱۳۶۹ش، ص۳۳۰.
پرش به بالا↑ محمّدی اشتهاردی، حضرت زینب فروغ تابان کوثر، ۱۳۷۹ش، ص۲۴۸.
پرش به بالا↑ رک: طبرسی، الاحتجاج، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص ۱۲۲.
پرش به بالا↑ ابو مخنف، وقعة الطف، ۱۴۲۷ق، ص۳۰۶-۳۰۷؛ سیدبن طاووس، اللهوف، ۱۳۷۸ش، ص۲۱۳.
پرش به بالا↑ مجلسی، بحارالانوار، ۱۴۰۳ق، ج۴۵، ص۱۳۵؛ سیدبن طاووس، اللهوف، ۱۳۷۸ش، ص۲۲۱.
پرش به بالا↑ مجلسی، بحارالانوار، ۱۴۰۳ق، ج۴۵، ص۱۳۵؛ سیدبن طاووس، اللهوف، ۱۳۷۸ش، ص۲۲۱.
پرش به بالا↑ الهی، زینب کبری عقیله بنی هاشم، ۱۳۷۵ش، ص۲۴۴؛ رک: سیوطی، تاریخ الخلفاء، ۱۴۲۵ق، ص۱۵۸.
پرش به بالا↑ ابو مخنف، وقعة الطف، ۱۴۲۷ق، ص۳۱۱.
پرش به بالا↑ القزوینی، زینب الکبری من المهد الی اللحد، ۱۴۲۴ق، ص۵۹۱.
پرش به بالا↑ القرشی، السیدة زینب، ۱۴۲۲ق، ص۲۹۸.
پرش به بالا↑ شریف القرشی، السیده زینب، ۱۴۲۲ق، ص۲۹۹.
پرش به بالا↑ شریف القرشی، السیده زینب، ۱۴۲۲ق، ص۲۹۹.
پرش به بالا↑ عمر رضا کحّاله، أعلام النساء، ۲۰۰۸،‌ ج۲، ص۹۹.
پرش به بالا↑ امین، اعیان الشیعة، ۱۴۰۶ق، ج۷، ص۱۴۰-۱۴۱.
پرش به بالا↑ احمدی،کتاب شناسی امامزادگان،۱۳۸۴ش،ص۱۷
پرش به بالا↑ «خندُف» جدّه پدری یزید بود که بین یزید و او سیزده واسطه وجود داشت.
منابع
ابن الاثیر الجزری، علی بن محمد، أسدالغابة فی معرفة الصحابة، بیروت، دارالفکر، ۱۴۰۹ق.
ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، بیروت، للطباعة و النشر و التوزیع، بی‌تا.
ابوالفرج اصفهانی، علی بن حسین، مقاتل الطالبیین، تحقیق: سید احمد صقر، بیروت، دارالمعرفه، بی‌تا.
ابومخنف، وقعةالطف، تحقیق محمّدهادی یوسفی غروی، قم، مجمع العالمی لاهل البیت، الطبعة الثانیه، ۱۴۲۷ق.
امین، سید محسن، اعیان الشیعة، تحقیق حسن الامین، بیروت، دارالتعارف للمطبوعات، ۱۴۰۶ق/۱۹۸۶م.
جزائری، سید نورالدین، الخصائص الزینبیه، قم، انتشارات المکتبة الحیدریة، ۱۴۲۵ق.
جعفر النقدی، زینب الکبری بنت الامام، النجف الاشرف، المکتبة الحیدریه، ۱۳۶۱ق.
سید بن طاووس، اللهوف، ترجمه عقیقی بخشایشی، قم، دفتر نشر نوید اسلام، چاپ پنجم، ۱۳۷۸ش.
سیوطی، عبدالرحمن بن ابی‌بکر، تاریخ الخلفاء، محقق حمدی الدمرداش، ریاض، مکتبة نزار مصطفی الباز، ۱۴۲۵ق.
صادقی اردستانی، احمد، زینب قهرمان دختر علی، تهران، مطهر، ۱۳۷۲ش.
طبرسی، احمد بن علی، الاحتجاج، تحقیق الشیخ ابراهیم البهادری، قم، اسوه، ۱۴۱۳ق.
طبری، محمّدبن جریر، تاریخ الامم و الملوک، قاهره، مطبعة الاستقامه، ۱۳۵۸ق.
عمر رضا کحّاله، أعلام النساء فی عالمی العرب و الاسلام، بیروت، موسسة الرسالة، ۲۰۰۸.
عمر رضا کحّاله،‌ معجم قبائل العرب، بیروت، موسسة الرسالة، ۱۴۱۴ق.
فیض الاسلام، سید علی نقی، خاتون دوسرا سیدتنا زینب الکبری، تهران، نشر آثار فیض الاسلام، چاپ دوم، ۱۳۶۶ش.
قرشی، باقرشریف، السیدة زینب بطلة التاریخ و رائدة الجهاد فی الاسلام، بیروت، دارالمحجة البیضاء، ۱۴۲۲ق.
القزوینی، السید محمد کاظم، زینب الکبری(س) من المهد الی اللحد، قم، دار الغدیر، الطبعة الثانیة، ۱۴۲۴ق.
محلاتی، ذبیح الله، ریاحین الشریعة در ترجمه بانوان دانشمند شیعه، تهران، دار الکتب الاسلامیه، ۱۳۴۹ش.
مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، بیروت، موسسة الوفاء، الطبعة الثالثة، ۱۴۰۳ق.
محمّدی اشتهاردی، محمد، حضرت زینب فروغ تابان کوثر، تهران، برهان، چاپ سوم، ۱۳۷۹ش.
مرتضی زبیدی، محمد بن محمد، تاج العروس من جواهر القاموس، دارالفکر، بیروت، ۱۴۱۴ق.
مفید، محمد بن محمد، الارشاد، قم، المؤتمر العالمی لالفیة الشیخ المفید، ۱۳۷۲ش.
هاشمی نژاد، سید عبدالکریم، درسی که حسین به انسانها آموخت، مشهد، هاشمی‌نژاد، چاپ یازدهم، ۱۳۶۹ش.
الهی، حسن، زینب کبری عقیله بنی هاشم، تهران، آفرینه، ۱۳۷۵ش.

هدانا برگرفته از ویکی شیعه

http://hadana.ir

دستور العملی برای حل مشکلات جوانان

دستور العملی برای حل مشکلات جوانان

آیت الله بهجت قدس سره از جمله عالمان ربانی است که در مکتب اهل البیت علیهم السلام رشد یافته است.

ایشان از اعاظم علم و عمل هستند که سالها با طی ریاضت های شرعی بر قله عرفان قدم نهاده اند. جایگاه وی‍ژه ایشان در راهنمایی طریق عرفانی دین برای سالکان این مسیر بخوبی آشکار است. ایشان طی یک دستورالعمل، که دارای پشتوانه روایی است راه برون رفت از مشکلات و مسائل پیچیده را مطرح نموده اند.

از این دستور العمل و ذکر می توان در زمینه ازدواج جوانان و اشتغال نیز استفاده کرد. دستوری که در جهات معنوی نیز زمینه ساز فتح ابواب معرفت الهیست.

 

استغفار
استغفار