زندگی‌نامه علامه حلی




زندگی‌نامه علامه حلی, علامه حلی, آثار علامه حلی

زندگی‌نامه علامه حلی

طلیعه

برگهای زرین حیات علامه حلی با تعهد و صداقت مزین و با تار و پودی از اخلاص و محبت شیرازه گردیده است . مرزبان بیداری که فقه شیعه و معارف اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام را در سایه سار ولایت پاسداری کرد و فقاهت را با درفش ولایت بر افراشت .

باشد که با دقت و مطالعه در زندگی این ستاره درخشان روح بلند، ایمان ، لوح دانش و فضیلتهای معنوی و تقوای او را نظاره کنیم و در پرتو معرفت ، هنر، تعهد و اخلاصش ، نبض حرکت دانشها و تحصیلات خویش را تنظیم نماییم و با شیوه برخورد با رخدادها و فراز و نشیب حوادث روزگار آشنا شویم .

ولادت و خاندان

چنانکه نقل است مولای متقیان علی علیه السلام در مسیر حرکت از کوفه به صفین بر تپه های بابل روی تل بزرگی ایستاد و اشاره به بیشه و نیزاری نمود و این سخن را فرمود: اینجا شهری است و چه شهری !

اصبغ بن نباته از یاران نزدیک حضرت عرض کرد: یا امیرالمومنین ! می بینم از وجود شهری در اینجا سخن می گویی، آیا در اینجا شهری بود و اکنون آثار آن از بین رفته است ؟

از ایوان طلای امیرالمومنین علیه السلام دری به رواق علوی گشوده است. پس از ورود به سمت راست، حجره‌ای کوچک دارای پنجره فولادی، مخصوص قبر شریف علامه حلی است. زائرین بارگاه علوی در مقابل این حجره توقفی کرده، مرقد شریفش را زیارت می‌کنند و از روح بلندش مدد می‌جویند.

فرمود: نه ! ولی در اینجا شهری به وجود می آید که آن را «حله سیفیه» می‌گویند و مردی از تیره بنی اسد آن را بنا می‌کند و از این شهر مردمی پاک سرشت و مطهر پدید می آیند که در پیشگاه خداوند مقرب و مستجاب الدعوة می‌شوند.

در شب 29 رمضان 648 ق . در این شهر فرزندی از خاندانی پاک سرشت ولادت یافت که از مقربان درگاه باری تعالی قرار گرفت . نامش حسن و معروف به آیة الله علامه حلی است . مادرش بانویی نیکوکار و عفیف ، دختر حسن بن یحیی بن حسن حلی خواهر محقق حلی است و پدرش شیخ یوسف سدیدالدین از دانشمندان و فقهای عصر خویش در شهر فقاهت حله است .

علامه حلی از طرف پدر به "آل مطهر" پیوند می خورد که خاندانی مقدس ‍ و بزرگ و همه اهل دانش و فضیلت و تقوا بودند. از آنها آثار و نوشته های گرانقدر به یادگار مانده که تا به امروز و در امتداد تاریخ مورد استفاده دانش ‍ پژوهان قرار گرفته است . آل مطهر به قبیله بنی اسد که بزرگترین قبیله عرب در شهر حله است پویند می خوردند که مدت زمانی حکومت و سیادت از آنها بود.

آغاز تحصیل

منزل شیخ سدیدالدین که سرشار از کرامت و تقواست ، کودکی را در خود جای داده که مایه افتخار آن است . حسن فرزند شیخ گرچه هنوز از عمرش ‍ چند سالی بیش نگذشته ، با راهنمایی دلسوزانه پدرش برای فراگیری قرآن مجید به مکتب خانه رفت و با تلاش و پیگیری مداوم و هوش و استعداد خدادادی که داشت در زمان کوتاه خواندن قرآن را بخوبی یاد گرفت .

فرزند شیخ نوشتن را در مکتب خانه آموخت ولی به این مقدار راضی نشد. از این رو نزد معلم خصوصی خد رفت و در محضر شخصی به نام «محرم » با تلاش و جدیت فراوان در اندک زمان نوشتن را بخوبی فرا گرفت .

حسن بن یوسف پس از آموختن کتاب وحی و خط، کم کم آمادگی فراگیری دانشها را در خود تقویت نمود و در مراحل اولیه تحصیل مقدمات و مبادی علوم را در محضر پدر فاضل و فقیه خود آموخت و به سبب کسب این همه فضیلتها و نیکیها در سنین کودکی به لقب «جمال الدین» (زینت و زیبایی دین ) در بین خانواده و دانشمندان مشهور گشت .

در محضر عالمان

جمال الدین در شهر حله بزیست و در محضر فقها، متکلمان و فلاسفه والا مقام با کمال ادب زانو زد و از روح بلند و اخلاق و دانش آنان بهره کافی برد و خویشتن را به دانش و تهذیب نفس آراست و به تمام فنون و علوم مسلح گردید و از دست آنان به دریافت اجازه نامه اجتهادی و نقل حدیث مفتخر گردید. حال به اختصار به نام چند نفر از اساتید بزرگواری اشاره می‌کنیم : شیخ یوسف سدیدالدین (پدر ارجمند او)، محقق حلی (602 - 676 ق )، خواجه نصیرالدین طوسی (597 - 672 ق.) سید رضی الدین علی بن طاووس (597 - 664 ق .)، سید احمد بن طاووس (متوفا به سال 673 ق.) یحیی بن سعید حلی (متوفا به سال 690 ق .) مفیدالدین محمد بن جهم حلی ، علی بن سلیان بحرانی ، ابن میثم بحرانی (626 - 679 ق.)، جمال الدین حسین بن ایاز نحوی (متوفای 681 ق .)، محمد بن محمد بن احمد کشی (615 - 695 ق )، نجم الدین علی بن عمر کاتبی (متوفا به سال 675 ق )، برهان الدین نسفی ، شیخ فاروقی واسطی و شیخ تقی الدین عبدالله بن جعفر کوفی.

درخشش

جمال الدین حسن ، ستاره پر فروغ «آل مطهر» و شهر فقاهت حله هنوز مدت زمانی از تحصیلش نگذشته بود که با ذوق سرشار خدادادی و علاقه وافر، به تمام دانشهای بشری مانند فقه و حدیث ، کلام و فلسله ، اصول فقه ، منطق ، ریاضیات و هندسه مسلح گردید و تجربه لازم را به دست آورد. آوازه فضل و دانش وی به سرعت در سزرمین حله و دیگر شهرها پیچید و در مجالس درس و محیط فرهنگی نام مقدسش را به نیکی و احترام یاد می کردند و «علامه»اش می‌خواندند.

علامه حلی در شهر حله حوزه درس تشکیل داد و علاقه مندان و تشنه کامان معارف و علوم اهل بیت علیهم السلام از کوشه و کنار جذب آن شدند و از دریای بی کرانش سیراب گشتند.

یکی از دانشمندان می گوید: علامه حلی نظیری ندارد نه پیش از زمان خودش نه بعد از آن . کسی که در مجلس درس او پانصد مجتهد تربیت شد.

از جمله فرزانگان و ستارگانی که در محضرش زانو زدند و از انفاس پاک و مکتب پر بار فقهی ، کلامی و روح بلندش بهره ها بردند از از دست مبارکش ‍ به دریافت اجازه نامه اجتهادی و نقل حدیث مفتخر شدند اینان بودند:

فرزند عزیز و نابغه اش محمد بن حسن بن یوسف حلی معروف به "فخر المحققین" (628 - 771 ق )، سید عمیدالدین عبدالمطلب و سید ضیا الدین عبدالله حسینی اعرجی حلی (خواهرزادگان علامه حلی ) تاج الدین سید محمد بن قاسم حسنی معروف به "ابن معیه" (متوفی 776 ق )، رضی الدین ابوالحسن علی بن احمد حلی (متوفی 757 ق )، قطب الدین رازی (متوفی 776 ق .)، سید نجم الدین مهنا بن سنان مدنی ، تاج الدین محمود بن مولا، تقی الدین ابراهیم بن حسین آملی و محمد بن علی جرجانی .

مرجع شیعه

بعد از رحلت محقق حلی در سال 676 ق زعامت و مرجعیت شیعیان به علامه حلی منتقل گردید و او در آن زمان 28 ساله بود که این بار امانت الهی بر دوش با کفایت او گذاشته شد. بدین سبب به لقب مقدس و شریف "آیة الله" مشهور گردید، که در آن روزگار تنها او به این لقب خوانده می شد و هر کس آیة الله می‌گفت منظورش علامه حلی بود.

از فضیلتهای او بود که در زندگی کمتر دانشمنعلامه به پیروی از مولا و مقتدایش امیرالمومنین علیه السلام نواحی وسیعی را با مال و دست خود آباد کرد و برای استفاده مردم وقف نمود

عصر علامه

عصر علامه را باید زمان توسعه فقه و شیعه و حقانیت مذهب اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام و در دوره پیشرفت تمدن و دانش در گوشه و کنار جهان اسلام نامید. چرا که علامه حلی تلاش و کوشش خستگی ناپذیری در نشر علوم و فقه اسلام بر طبق مذهب اهل بیت نمود و در فقه تحول و شیوه نوی را ارائه کرد.

وی اولین فقیهی بود که ریاضیات را به عنوان دانشی در فقه وارد کرد و به فقه استدلالی تکامل بخشید. تاثیری که دیدگاه فقهی ، کلامی و آثار علامه گذارده بود محور بحث و تکلیه گاه دانشمندان بر طبق نظرات فقهی فقها و دانشمندان شیعی بود.

حضور چنین دانشمندان دلسوز فرهنگ اسلام و ملت در دستگاه مغولان، در پیشرفت علم و جلوگیری مغولان وحشی از تخریب و آتش سوزی مراکز فرهنگی و کتابخانه ها، نقش بسزایی ایفا کرد، دانشمندانی که در انجام این مهم از آبروی خویشتن سرمایه گذاشتند و همچون شمع سوختند.

بذر تشیع

آن را که فضل و دانش و تقوا مسلم است      هر جا قدم نهد قدمش خیر مقدم است

حضور فقیه یگانه عصر علامه حلی در ایران و مرکز حکومت مغولان خیر و برکت بود و با زمینه هایی که حاکم مغول برای وی به وجود آورده بود کمال بهره را برد و به دفاع از امامت و ولایت ائمه معصومین علیهم السلام برخاست . از این رو بزرگترین جلسه مناظره با حضور اندیشمندان شیعی و علمای مذاهب مختلف برگزار شد. از طورف علمای اهل سنت خواجه نظام الدین عبدالملک مراغه‌ای که از علمای شافعی و داناترین آنها بود برگزیده شد. علامه حلی با وی در بحث امامت مناظره کرد و خلافت بلا فصل مولا علی علیه السلام بعد از رسالت پیامبر اسلام را ثابت نمود و با دلیلهای بسیار محکم برتری مذهب شیعه امامیه را چنان روشن ساخت که جای هیچ گونه تردید و شبهه ای برای حاضران باقی نماند.

پس از جلسات بحث و مناظره و اثبات حقانیت مذهب اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام اولجایتو مذهب اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام، اولجایتو مذهب شیعه را انتخاب کرد و به لقب «سلطان محمد خدابنده» معروف گشت. پس از اعلان تشیع وی ، در سراسر ایران مذهب اهل بیت منتشر شد و سلطان به نام دوازده امام خطبه خواند و دستور داد در تمام شهرها به نام مقدس ائمه معصومین علیهم السلام سکه زنند و سر در مساجد و اماکن مشرفه به نام ائمه مزین گردد.

یکی از دانشمندان می نویسد: اگر برای علامه حلی منقبت و فضیلتی غیر از شیعه شدن سلطان محمد به دست او نبود، همین برای برتری و افتخار علامه بر دانشمندان و فقها بس بود حال آنکه مناقب و خوبیهای وی شمارش یافتنی نیست و آثار ارزنده اش بی نهایت است .

علامه در ایران

آیة الله علامه حلی ، عارف و فقیه بر جسته شیعه ، در ایران باقی ماند و حدود یک دهم از عمر شریفش در این خطه گذشت . او در این مدت خدمات بسیار ارزنده ای نمود و در نشر علوم و معارف اهل بیت علیهم السلام کوشش فراوان نمود و شاگردان زیادی را تربیت کرد.

علامه چه در شهر سلطانیه و چه در مسافرتها به دیگر شهرهای ایران پیوسته ملازم با سلطان بود به پیشنهاد وی سلطان دستور داد مدرسه سیاری را از خیمه و چادر، دارای حجره و مدرس آماده کنند تا با کاروان حمل گردد و در هر منزلی که کاروان رحل اقامت کرد خیمه مدرسه در بالاترین و بهترین نقطه منزل بر پا شود.

او علاوه بر تدریس و بحث و مناظره با دانشمندان اهل سنت و تربیت شاگردان ، به نوشتن کتابهای فقهی ، کلامی و اعتقادی مشغول بود، چنانکه در پایان بعضی از کتابهای خود نگاشته است : این نوشته در مدرسه سیار سلطانیه در کرمانشاهان به اتمام رسید. وی کتاب ارزشمند «منهاج الکرامه» را که در موضوع امامت است برای سلطان نوشت و در همان زمان پخش گردید.

علامه حلی پس از یک دهه تلاش و خدمات ارزنده فرهنگی و به اهتزاز در آوردن پرچم ولایت و عشق و محبت خاندان طهارت علهیم السلام در سراسر قلمرو مغولان در ایران ، در سال 716 ق . بعد از مرگ سلطان محمد خدابنده ، به وطن خویش سرزمین حله برگشت و در آنجا به تدریس و تالیف مشغول گردید و تا آخر عمر منصب مرجعیت و فتوا و زعامت شیعیان را به عهده داشت.

بعد از رحلت محقق حلی در سال 676 ق زعامت و مرجعیت شیعیان به علامه حلی منتقل گردید و او در آن زمان 28 ساله بود که این بار امانت الهی بر دوش با کفایت او گذاشته شد. بدین سبب به لقب مقدس و شریف "آیة الله" مشهور گردید، که در آن روزگار تنها او به این لقب خوانده می شد و هر کس آیه الله می گفت منظورش علامه حلی بود.

فضیلتهای درخشان

انسانهای نمونه دارای یک بعد و ارزش خاص نیستند، بلکه ارزشهای گوناگون را در خود جمع کرده اند. علامه حلی از شخصیتهایی است که از هر نظر مصداق انسان کامل است و دارای ابعاد گوناگون و فضیلتهای درخشان. او در تمام دانشها علامه بود و گوی سبقت را از دیگران ربود و ارزشهای ممتازی را که دیگران داشتند به تنهایی داشت . وی با اندیشه و فکر مواج خویش علاوه بر تحولی که در فقه ایجاد کرد و در عصر خویش ‍ مسیر اندیشه فقها را متوجه مبانی فقه و معارف اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام نمود در فنون و دانشهای دیگر چون حدیث تحول بنیادی به وجود آورد و دریچه ای به روی محققان در طول تاریخ گشود که مشعل پر فروغی فرا راه آنان شد.

علامه حلی پرچم ولایت را بر افراشت و با تمام وجود از ولایت و رهبری صحیح دفاع کرد. این عشق سرشار به خاندان طهارت علهیم السلام با گوشت ، پوست و استخوانش آمیخته بود و آنجا که در ارتباط با آنان قلم بر صفحه کاغد می گذاشت با اخلاص برخاسته از اعماق جانش چنین می نگاشت: بزرگترین سرچشمه دوستی و محبت اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام اطاعت و پذیرش حکومت و ولایت آنهاست و قیام بر همان شیوه ای که آنان ترسیم کردند... .

سفارش می کنم که به محبت و عشق ورزی به فرزندان فاطمه زهرا علیهاالسلام . چون آنان شفاعت کنندگان ما هستند در روزی که مال و فرزندان برای ما سودی نخواهند داشت ... از چیزهایی که خداوند بر ما احسان کرد اینکه در بین ما آل علی علیه السلام را قرار داده است . خداوندا، ما را بر دوستی و محبت آنان محشور کن و از کسانی قرار ده که حق جدشان پیامبر و نسلش را ادا کرده اند.

از فضیلتهای او بود که در زندگی کمتر دانشمنعلامه به پیروی از مولا و مقتدایش امیرالمومنین علیه السلام نواحی وسیعی را با مال و دست خود آباد کرد و برای استفاده مردم وقف نمود و این یکی د و فقیهی به چشم می خورد. یکی از دانشمندان می نویسد: برای وی آبادیهای زیادی بود که خود نهرهای آب آنها را حفر و با پول و ثروتش زنده کرد. این آبادیها به کسی تعلق نداشت و در زمان حیاتش آنان را وقف کرد.

غروب ستاره حله

پایان زندگی هر کس به مرگ اوست جز مرد حق که مرگ وی آغاز دفتر است محرم سال 726 ق . برای شیعیان و پیروان راستین اسلام فراموش نشدنی است . عزا و ماتم آنان افزون است . بویژه حله این سرزمین مردان پاک سرشت و عاشقان اهل بیت علیهم السلام شور و ماتم بیشتری دارد.

از ایوان طلای امیرالمومنین علیه السلام دری به رواق علوی گشوده است. پس از ورود به سمت راست، حجره‌ای کوچک دارای پنجره فولادی، مخصوص قبر شریف علامه حلی است. زائرین بارگاه علوی در مقابل این حجره توقفی کرده، مرقد شریفش را زیارت می‌کنند و از روح بلندش مدد می‌جویند.

ملخص نوشته‌ای از : محمد حسن امانی ؛

منبع: دین و اندیشه سایت تبیان

 

 

همه فکرهایم را سر نماز میکنم!!




 

همه فکرهایم را سر نماز میکنم

 

مدتها بود چیزی را فراموش کرده بودم کجا گذاشته ام دیروز سر نماز یادم آمد ! راستی سر نماز یادم آمد بگویم که ...

 

سر نماز بودم فلانی چیزی گفت نتوانستم جلوی خنده ام را بگیرم . خوب حالا وقت زیاده بشین بعد نمازمونو میخونیم، این جملات و صدها جمله شبیه به این ها هست که ما به طور معمول و عادی در مورد ستون دینمان میگوییم آیا واقعا نماز وقت اندیشیدن به مسائلی است که ارزش این را نداشته اند در شرایط عادی به آنها بیندیشیم؟ این است ارزش نماز؟ این است بازدارنده از فحشا و منکر بعضی از ما تا آن حد پیش رفته ایم که دقیقا سر نماز به انجام گناهانمان می اندیشیم و از فکر لذتش قند در دلمان آب میشود . پس کی قرار است با این نماز خود را بسازیم و به کمال برسیم پس روح نماز چه میشود این نماز های بی روح به کجا میبرد ما را این آن چراغی نیست که پیش پا بنماید .!!


روح نماز توجه به خدا است. نمازى که از این جوهره اساسى بى‏بهره ‏باشد، کالبد بى ‏جانى است که ارزش و قیمت آن بسیار ناچیز است.


درست‏به همین سبب است که رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم مى‏فرماید:


«کم من قائم حظه من صلوته التعب و النصب»3 ؛ چه بسا نمازگزارى که از نمازخویش جز مشقت و رنج‏بهره‏اى ندارد.


و نیز بدین جهت است که آن جناب مى‏فرماید:


«لیس للعبد من صلوته الا ما عقل» ؛ 4 بنده نمازگزار از نماز خویش بهره‏اى‏ ندارد، مگر به اندازه‏اى که از نماز بفهمد.


بنابر این، نمازى که در حال غفلت گزارده شود، فایده‏اى به حال نمازگزار ندارد، بلکه اگر ادعا کنیم چنین نمازى به حال شخص مضر است، ادعاى ‏نادرستى نکرده‏ایم زیرا خداوند تبارک و تعالى مى‏فرماید:


« و اى بر نماز گزاران آنانى که‏از نمازشان غافلند.» 5


از قول امیر مؤمنان على علیه السلام نقل شده که آن جناب فرمود:


«الالتفات فی الصلاة اختلاس من الشیطان.فایاکم و الالتفات فی الصلاة 6 ؛ غفلت از خداوند و توجه به غیر، دستبردى است که شیطان به نماز نمازگزار مى‏زند، بنابر این، از آن بر حذر باشید.» و هم چنین از قول رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم نقل شده که آن جناب فرمود:


«ایما عبد التفت فی صلاته قال الله: یا عبدى الى من تقصد و من تطلب؟ اربا غیری ترید؟ او رقیبا سوای تطلب؟او جوادا خلاى تبغی؟ و انا اکرم الاکرمین واجود الاجودین و افضل المعطین.اثیبک ثوابا لا یحصى قدره.اقبل على فانی‏الیک مقبل و ملائکتی الیک مقبلون.فان اقبل زال عنه اثم ما کان منه.فان التفت‏ثانیة اعاد الله له مقالته، فان اقبل على صلاته غفر الله له و تجاوز عنه ما کان منه. فان التفت ثالثة اعاد الله له مقالته، فان اقبل على صلوته غفر الله له ما تقدم من‏ذنبه.فان التفت رابعة اعرض الله عنه و اعرضت الملائکة عنه و یقول:ولیتک یاعبدی الى ما تولیت» 7 ؛ هر بنده‏اى که در نماز خویش از خدا غافل شود و به غیر او توجه کند، خداوند به او مى‏فرماید:بنده من!به چه کسى توجه مى‏کنى؟و چه‏کسى را طلب مى‏نمایى ؟ آیا پروردگارى جز من مى‏خواهى؟ یا مراقب و پاسبانى‏ غیر از من مى‏طلبى ؟و یا بخشنده‏اى جز من مى‏جویى ؟در حالى که من‏ ارجمندترین ارجمندان، بخشنده‏ترین بخشندگان و برترین دهندگان هستم . تو را پاداشى دهم که به قدر و اندازه در نیاید . به من روى کن که من به تو روى کرده‏ام و فرشتگان من نیز به تو توجه دارند . پس از آن اگر بنده غافل، از غفلت ‏خویش‏منصرف شود و به خداوند توجه کند، گناه غفلتى که از او سر زده است‏ بخشیده‏ مى‏شود و اگر براى بار دوم از خدا غافل شود و به غیر او توجه کند، خداوند سخن‏ یاد شده را تکرار مى‏کند پس اگر از غفلت ‏خویش باز گردد و به خدا توجه کند، خداوند گناه بى‏توجهى او را مى‏بخشد و از وى در مى‏گذرد و اگر براى بار سوم ازخدا غافل شود، خداوند باز فرموده خویش را تکرار مى‏کند پس اگر از حال ‏غفلت ‏به توجه باز گردد، خداوند گناه غفلت او را مى‏بخشد. ولى اگر براى بار . ولى اگر براى بار چهارم از خداوند غافل شود خداوند از او رو بگرداند و فرشتگان هم چنین کنند آن گاه خداوند به چنین نماز گزارى گوید : اى بنده من!تو را به همان چیزى که ‏بدان روى کردى واگذار نمودم.

اگر صادقانه قصد آن دارى که در نماز دلت متوجه خدا باشد و از او غافل نگردى، باید کار را قبل از نماز شروع کنى و در همه جا و همه حال به ‏یاد خدا باشى و از او غفلت نکنى.بى‏شک اگر چنین توفیقى را به دست آورى، در نماز دلت متوجه خدا خواهد بود در غیر این صورت، نه.

مهر یا حسین کربلا نماز


طبق آنچه ذکر گردید نمازى که نمازگزار در آن سرگرم افکار خود بوده و توجهى به خدا نداشته باشد، خود گناه است و نمازى که خودش گناه است چگونه ‏مى‏تواند نمازگزار را از گناه باز دارد ؟


چگونگى تحصیل حضور قلب در نماز


حال اگر مانند بسیارى از افراد بپرسى: چرا ما هر چه بیشتر سعى مى‏کنیم که‏در نماز حواس خود را جمع کرده و به خدا توجه کنیم، کمتر موفق مى‏شویم ؟ آیا به راستى چاره‏اى وجود دارد که ما را در دست ‏یافتن به این جوهره اساسى که‏روح نماز است ‏یارى رساند؟


گوییم : اگر مى‏خواهى چیزى مانند کپسول به تو داده شود و تو آن را به راحتى‏نوش جان کنى و یک شبه همه کارهایت رو به راه گردد، قطعا جواب منفى است، ولى اگر مرد میدان عمل هستى و خود را براى یک کار زار طولانى و جدى مهیا مى‏کنى، جواب مثبت است.


توضیح این که : اگر صفتى یا حالتى بر انسان غلبه کند، آن صفت ‏یا حالت، درهمه صحنه‏ها و تمام شؤون زندگى، خود را نشان داده و آدمى از آن خلاصى‏ندارد.کسى که در کوچه و بازار در کلاس و مدرسه، در محیط خانه و محل کار، یک سره به یاد خداست و از او غافل نیست، بدون تردید در نماز نیز حواسش را جمع کرده و از خدا غفلت نمى‏کند.


بر خلاف کسى که در محیط خانه و محل کار، در کلاس و مدرسه، درکوچه و بازار از خدا غافل است و یک سره سرش بند مسایل مادى و روز مره ‏زندگى دنیاست و دلش متعلق به غیر خداست‏ بى‏شک، چنین کسى نمى‏تواند درنماز قلب خود را متوجه خدا کند، بلکه دلش دنبال همانى است که قبل ازنماز دنبال آن بود، و وجودش غرق در همان است که قبل از ورود در نماز غرق‏در آن بود.


خداى تبارک و تعالى در وصف بندگان مؤمن خویش مى‏فرماید:


« رِجَالٌ لَّا تُلْهِیهِمْ تِجَارَةٌ وَلَا بَیْعٌ عَن ذِکْرِ اللَّهِ ... » 8 ؛ مردانى که آنها را هیچ تجارت‏و معامله‏اى از یاد خدا باز نمى‏دارد.


وقتى که کسب و کار آنان را از یاد خدا باز ندارد، بدون تردید هنگامى که وضومى‏سازند و رو به قبله مى‏ایستند و نماز مى‏گزارند، از خداوند غفلت نمى‏کنند، بر خلاف من و تو که قبل از نماز در امور روزمره زندگى غرق هستیم و وقتى هم که‏به نماز مى‏ایستیم نمازمان نیز رنگ و بوى امور دنیوى دارد.


واضحتر بگویم : اولیاى خدا و بندگان مخلص حق، نماز خویش را برداشته و آن را با خود به محیط بازار مى‏برند.در آن جا هم که هستند مشغول نمازند«خوشا آنان که دایم در نمازند.» 9 و به فرموده خداى متعال: «الذین هم على صلوتهم دائمون»10 آنان همیشه به یاد خدا هستند.»


ولى ما عقب افتاده‏ها، کسب و کار خویش را برداشته و با خود به فضاى نماز مى‏آوریم.نماز هم که مى‏خوانیم باز دنبال هدف گمشده خود هستیم «نعوذ بالله من‏شرور انفسنا و سیئات اعمالنا.»


بارى اى عزیز!اگر صادقانه قصد آن دارى که در نماز دلت متوجه خدا باشد و از او غافل نگردى، باید کار را قبل از نماز شروع کنى و در همه جا و همه حال به ‏یاد خدا باشى و از او غفلت نکنى.بى‏شک اگر چنین توفیقى را به دست آورى، در نماز دلت متوجه خدا خواهد بود در غیر این صورت، نه.


مرحوم علامه طباطبایى -قدس سره- در اواخر عمر با برکت‏خویش هنگامى که‏ در بستر بیمارى افتاده بود.در جواب شخصى که از آن جناب از چگونگى تحصیل‏حضور قلب در نماز پرسیده بود، چند بار با عنایت‏خاصى فرمود:مراقبه، مراقبه.


مراد آن بزرگوار آن است که اگر مى‏خواهید در نماز حواستان جمع باشد و ازخدا غافل نشوید، باید در طول شبانه روز وقتى که به کارهاى دیگر اشتغال داریداهل مراقبه باشید زیرا اگر این حالت ملکه شما شود و چنین صفتى بر شما غلبه‏کند، در نماز نیز این حالت‏براى شما محفوظ خواهد ماند، همان طور که اگر درطول شبانه روز از خدا غافل باشید و غفلت از حق در شما رسوخ کند، در حال‏نماز نیز چنان خواهید بود و از آن خلاصى نخواهید داشت.

 

تصویری از بهشت توصیف شده در قرآن




بهشت,تصویر بهشت,بهشت چگونه جایی است

خداوند متعال نه تنها در قرآن، بلکه در سایر ادیان آسمانی، مردمان را نوید می‌دهد که با ایمان و انجام اعمال صالح می‌توانند به بهشت برین دست یایند. بهشتی که سراسر خوشی و شادی است. تصویری که از بهشت در قرآن ترسیم شده است بسیار زیبا و گاه حیرت‌انگیز است که در این مجال در صدد بیان برخی توصیفات قرآنی آن می‌باشیم.

اندازهء بهشت چقدر است؟
از نگاه قرآن بهشت بسیار وسیع است به طوری که عرض آن را هم‌اندازهء آسمان و زمین می‌داند: «سابِقُوا إِلى‏ مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّکُمْ وَ جَنَّةٍ عَرْضُها کَعَرْضِ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ أُعِدَّتْ لِلَّذینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ ذلِکَ فَضْلُ اللَّهِ یُۆْتیهِ مَنْ یَشاءُ وَ اللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظیمِ»؛ «[براى رسیدن‏] به آمرزشى از پروردگارتان و بهشتى که پهنایش چون پهناى آسمان و زمین است [و] براى کسانى آماده شده که به خدا و پیامبرانش ایمان آورده‏اند، بر یکدیگر سبقت جویید. این فضل خداست که به هر کس بخواهد آن را مى‏دهد، و خداوند را فزون‏بخشى بزرگ است». (حدید/21)

 درهای بهشت چگونه است؟
آیات قرآن بر این امر دلالت دارند که بهشت شامل درهایی است. از جمله آنکه می‌فرماید: «جَنَّاتُ عَدْنٍ یَدْخُلُونَها وَ مَنْ صَلَحَ مِنْ آبائِهِمْ وَ أَزْواجِهِمْ وَ ذُرِّیَّاتِهِمْ وَ الْمَلائِکَةُ یَدْخُلُونَ عَلَیْهِمْ مِنْ کُلِّ بابٍ»؛ «[همان‏] بهشتهاى عدن که آنان با پدرانشان و همسرانشان و فرزندانشان که درستکارند در آن داخل مى‏شوند، و فرشتگان از هر درى بر آنان درمى‏آیند». (رعد/23)

وجود این تعداد در ، نه به خاطر آن است که اگر بهشتیان بخواهند از یک در وارد شوند، تولید زحمت می‌کند و نه به خاطر آنکه هر گروهی موظفند از یک در وارد شوند؛ بلکه این درها به اعمالی که سبب ورود به بهشت می‌گردد اشاره دارد.

 روز و شب در بهشت وجود دارد؟
خداوند متعال در قرآن کریم می‌فرماید: «لا یَسْمَعُونَ فیها لَغْواً إِلاَّ سَلاماً وَ لَهُمْ رِزْقُهُمْ فیها بُکْرَةً وَ عَشِیًّا»؛ «در آنجا سخن بیهوده‏اى نمى‏شنوند، جز درود. و روزى‏شان صبح و شام در آنجا [آماده‏] است» .

در روایات اسلامی چنین آمده است که گرچه در بهشت همواره نور و روشنایی است اما بهشتیان از کم و زیاد شدن نور و نوسان آن شب و روز را تشخیص می‌دهند.

از آیات قرآن به خوبی استفاده می‌شود که بهشتیان هر چه بخواهند از مواهب و روزی‌ها در اختیارشان همیشه و در هر ساعت وجود دارد، باید دید این چه رزقی است که فقط صبح و شام به سراغ آن‌ها می‌آید؟

پاسخ این سۆال را از حدیث لطیفی که از پیامبر (صلی الله علیه و آله) نقل شده می‌توان دریافت آنجا که می‌فرماید: "هدایای جالب و نخبه از سوی خداوند بزرگ در اوقاتی که در این دنیا نماز می‌خواندند به آنها در بهشت می‌رسد".

از این حدیث استفاده می‌شود که این هدایای ممتاز که به هیچ وجه نمی‌توان ماهیت آن را حتی با حدس و تخمین بیان کرد، نعمت‌هایی است بسیار پر ارزش که علاوه بر نعمت های معمول بهشتی، صبح و شام به آنها اهدا می‌گردد.

در آنجا سیر تکاملی انسان ادامه خواهد داشت هر چند اعمال تازه‌ای در آنجا انجام نمی‌دهد، ولی با مرکبی که از معتقدات و اعمالش در این جهان فراهم ساخته سیر تکاملی خود را ادامه خواهد داد.[تفسیر نمونه، ج 13، ص 107]


جاذبه‌های دیداری در بهشت چگونه است؟
این موضوع را در چند بخش می‌توان قرار داد:

الف. نحوه ی چینش و صحنه‌آرایی نعمت‌ها
قرآن بهشت را باغی بزرگ که از زیر درختان رنگارنگ و گوناگون و سایه‌سار آن، جوی‌های آب روان است و آبشارها و چشمه‌های جوشان بر زیبایی آن می‌فزاید توصیف می‌کند.

«فی‏ سِدْرٍ مَخْضُودٍ*وَ طَلْحٍ مَنْضُودٍ*وَ ظِلٍّ مَمْدُودٍ*وَ ماءٍ مَسْکُوبٍ*وَ فاکِهَةٍ کَثیرَةٍ*لا مَقْطُوعَةٍ وَ لا مَمْنُوعَةٍ»؛ «در [زیر] درختان کُنار بى‏خار*و درختهاى موز که میوه‏اش خوشه خوشه روى هم چیده است*و سایه‏اى پایدار*و آبى ریزان*و میوه‏اى فراوان*نه بریده و نه ممنوع». (واقعه/28 تا 33)

«فیها عَیْنٌ جارِیَةٌ*در آن»؛ «چشمه‏اى روان باشد» . (غاشیه/12)
 
ب. وصف تشریفات پذیرایی
قرآن برای پذیرایی بهشتیان مجموعه‌ای از سینی‌های زرین، جام‌های بلورین و سیمین و خادمانی زیبا که در پیرامون بهشتیان، چون رشته ی گسسته‌ای از مروارید پراکنده‌اند، بیان می‌کند. در این میان رنگ سبز، آرامش‌بخشی درختان و لباس‌های بهشتیان است. هم‌چنین از لباس‌های ابریشمی، دستبندهایی از طلا و نقره نیز یاد می‌کند.

«مُتَّکِئینَ عَلى‏ سُرُرٍ مَصْفُوفَةٍ»؛ «بر تخت هایى ردیف هم تکیه زده‏اند». (طور/20)

«یَلْبَسُونَ مِنْ سُندُسٍ وَ إِسْتَبْرَقٍ مُتَقابِلینَ»؛ «پرنیانِ نازک و دیباى ستبر مى‏پوشند [و] برابر هم نشسته‏اند». (دخان/53)

«... یُحَلَّوْنَ فیها مِنْ أَساوِرَ مِنْ ذَهَبٍ وَ لُۆْلُۆاً وَ لِباسُهُمْ فیها حَریرٌ»؛ «در آنجا با دستبندهایى از طلا و مروارید آراسته مى‏شوند، و لباسشان در آنجا از پرنیان است». (حج/23)‌

«وَ یَطُوفُ عَلَیْهِمْ وِلْدانٌ مُخَلَّدُونَ إِذا رَأَیْتَهُمْ حَسِبْتَهُمْ لُۆْلُۆاً مَنْثُورا»؛ «و بر گردِ آنان پسرانى جاودانى مى‏گردند. چون آنها را ببینى، گویى که مرواریدهایى پراکنده‏اند». (انسان/19)
 
نتیجه
از مجموع آیاتی که در مورد بهشت آمده است، استنباط می‌گردد که بهشت سرای حیات کامل است. در آنجا از خواب و مرگ خبری نیست. در دو وعده ی صبح و شام به آنان غذا داده می‌شود و در وعده‌های دیگر با میوه‌های گوناگون و شربت‌ها از آنان استقبال می‌شود.

در بهشت از سرما و گرما در امانند؛ چون هوای بهشت مطبوع و پر نسیم است. بهشتیان هم‌نشین فرشتگان هستند.

لباس آنان از حریر و ابریشم سبز است. با دستبندهای طلا و نقره زینت می‌شوند. خدا از آنان و آنان از خدا راضی هستند که این بالاترین نعمت بهشت است.

  منبع: مقاله ی بهشت از منظر قرآن کریم، رضوان حاجی شرفی.
تبیان

این ختم را هدیه به امام رضا(ع) کنید تا حاجت بگیرید




حاجت,حاجت گرفتن,دعای حاجت گرفتن,سوره یس,ختم سوره یس

این ختم را هدیه به امام رضا(ع) کنید تا حاجت بگیرید

برای مقصود عظیم ۷ روز ۷ مرتبه سوره یس را بخواند و از روز شنبه شروع کند

تا روز جمعه ختم نماید و در وقت خواندن با کسی حرف نزند و در خلوت باشد و ثوابش را به روح امام رضا علیه السلام قربت کند البته مقصود او حاصل شود مجرب است .

 آثار دهگانه قرائت سوره یس:
پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله وسلم به امیرالمؤمنین فرمودند: ای علی! «یس» را بخوان که در آن ده اثر است: هر که آن را قرائت کند:

1) اگر گرسنه باشد سیرگردد؛

2) اگر تشنه باشد، سیراب گردد؛

3) اگر عریان باشد، پوشانیده گردد؛

4) اگر عزب باشد، ازدواج کند؛

5) اگر ترسان باشد، امنیت یابد؛

6) اگر مریض باشد، عافیت یابد؛

7) اگر زندانی باشد، نجات یابد؛

8) اگر مسافر باشد، در سفرش یاری شود؛

9) نزد میت خوانده نمی شود مگر اینکه خدا بر او آسان گیرد؛

10) اگر گمشده داشته باشد، گمشده اش را پیدا کند.

منبع:شفاخانه


اعجاز و عجایب خلقت مورچه در قرآن




خلقت مورچه,عجایب خلقت مورچه

در کنار معجزات کلامی قرآن، که محمد صل الله علیه و آله به واسطه آن مشرکان را به مبارزه طلبید و از آن ها خواست که یک آیه مانند آن بیاورند و آن ها نتوانستند، قرآن کریم دربرگیرنده معجزات علمی زیادی است که خداوند برای حضرت محمد(ص) آن ها را بیش از هزار سال پیش آشکار کرد. این معجزات امروزه کشف شده اند و باعث تقویت ایمان ایمان آورندگان شده است و اثباتی برای الهی بودن قرآن کریم است.
خانم Wadea Omrany کشف جدیدی علمی در قرآن کرده است. ایشان می گویند که ما در سوره نمل آیه 18کشف جدید علمی کرده ایم. این معجزه جدید چیزی است که مورچه در آیه 18 گفت و علم امروز نحوه ارتباط مورچه ها با یکدیگر را کشف کرد خصوصا زمانی که یک خطر محل زندگی مورچه ها را تهدید می کند.
ما تلاش می کنیم جملاتی که مورچه در قرآن کریم به زبان آورد را توضیح دهیم و سعی می کنیم آنچه را که او گفت با کشفیات جدید علمی ربط دهیم و مدرک پیشی گرفتن قرآن کریم به علم امروزی را رو می کنیم که این حقایق را بیش از هزار سال پیش بیان کرد.
خداوند در سوره نمل آیه 18 می فرماید: حَتَّى إِذَا أَتَوْا عَلَى وَادِ النَّمْلِ قَالَتْ نَمْلَةٌ یَا أَیُّهَا النَّمْلُ ادْخُلُوا مَسَاکِنَکُمْ لَا یَحْطِمَنَّکُمْ سُلَیْمَانُ وَجُنُودُهُ وَهُمْ لَا یَشْعُرُونَ ؛ "تا چون به دره مورچه ها رسیدند، مورچه ای گفت: ای مورچه ها به لانه هایتان وارد شوید‌، مبادا سلیمان و لشگرش پایمالتان کنند و خود آگاه نباشند."
در آیه بالا مورچه خطر قریب الوقوعی که در کمین مورچه ها است را در طی چهار مرحله متوالی به شرح زیر می گوید:
1-"ای مورچه ها" این اولین اعلام خطری است که توسط مورچه داده می شود تا توجه دیگر مورچه ها را به سرعت جلب کند. مورچه های دیگر با گرفتن این پیام صبر می کنند تا دیگر پیام ها را توسط همان مورچه دریافت کنند.
2-"به لانه هایتان وارد شوید" در این جا گوینده پیام، جملاتش را با دیگرپیام ها ادامه می دهد و به مورچه های دیگر می گوید که چه کار باید بکنند. ما این رابطه را که توسط علم امروزی کشف شده در قسمت دوم این نوشته می بینیم ( که در ارتباطات بین مورچه ها است.)
3- " مبادا سلیمان ولشگرش پایمالتان کنند" در این جمله مورچه دلیل این خطر را به مخاطب خود می گوید و این آن چیزی است که ما امروزه توسط بررسی علمی اثبات می کنیم.
4-"و خود آگاه نباشند" مورچه ها، به عنوان عکس العملی در مقابل خطر قبلی، یکنوع دفاع مشخصی از خود بروز می دهند. در این چند جمله آخری،مورچه به مخاطبان خود می گوید که به منبع خطر حمله نکنید زیرا خطر از یک دشمن واقعی نیست- زیرا سلیمان و همراهانش از وجود لانه مورچه ها در سر راه خود خبرندارند و قصد حمله به آن را نیز ندارند بنابراین مورچه ها آن ها را خطرواقعی نمی دانند.
در کلمات آخر، مورچه پیام رسان، همراهانش را از رسیدن سلیمان با خبر کرد و این چیزی است که ما به صورت علمی و از طریق بررسی رمز های شیمیایی ارتباطی مورچه ها توضیح می دهیم.
ما ترتیب دستورات مورچه ها را که به چهار مرحله تقسیم می شد- چهار مرحله شامل عبارات ها و علامت ها- نشان دادیم. علم در این زمینه چه می گوید؟
این مقاله را بخوانید:
مورچه ها از ارتباط شیمیایی در موقعیت های اخطارو دفاعی و همچنین زمانی که تبادل سریع اطلاعات نیاز باشد و نیز زمانی که با خطری مواجه باشند استفاده می کنند.
این اخطار معمولا توسط صدورعلامت های شیمیایی دفاعی مشخص می شود. غده های دفاعی مسئول ایفای نقش اخطار و دفاع هستند. به عنوان مثال مورچه استرالیایی رادر نظر بگیرید. وقتی این مورچه ها با خطر مواجه می شوند، قطرات کوچکی را از غده دفاعی خود ترشح می کنند – این یک فرمان برای دیگر مورچه ها است تا فرار کنند و با شاخک های خود ارتعاشی ایجاد کنند که به معنای قرار گیری در موقعیت خطر است.
اولین ماده که توسط مورچه ها شناسایی می شود aldehyde hexanal است و باعث جلب توجه و علاقه آن ها می شود. در نتیجه شاخک های خود را تکان می دهند و بالامی برند تا دیگر بوها را نیز بگیرند.
وقتی که آن ها hexanol(اولین پیغام به شکل الکل بود) را دریافت می کنند موقعیت خطر به خود می گیرند و در تمامی جهت ها می دوند تا منبع مشکل را پیدا کنند. زمانی کهundécanoneدریافت کنند، مورچه ها را به سمت منبع خطر می برد و آن ها راتحریک می کند تا تمام اشیا خارجی را گاز بگیرند. سپس در نهایت وقتی که به هدف نزدیک تر می شوند butyloctenalرا تشخیص می دهند که پرخاشگری و آمادگی آن ها را برای قربانی کردن خود افزایش می دهد.
ارتباط شیمیایی مهم ترین روش ارتباط در زمان خطر و گزارش دادن این خطراست. در این فرایند مورچه ها انواع مختلف این مواد که هر کدام رمز تفاوتی دارد و بیانگر نوع خاصی از صحبت کردن است را استفاده می کنند.
اگر انتشار موادی که توسط مورچه ای که آن خطر را اعلام کرد تعقیب کنیم می بینیم که کاری می باشد که مورچه مورد اشاره در آیه 18 سوره نمل آن را انجام داده.
موادی که مورچه در موقعیت هایی مثل این از بدن خود ترشح می کند به چهار دسته تقسیم می شوند که هرکدام زبان و علامت مخصوص به خود را دارند.
مراحل پی در پی عکس العمل مورچه ها
aldéhydehexanalاولین ماده شیمیایی است که مورچه در صورت احساس خطر از خود ترشح می کند. و آن را می توان به عنوان آژیر خطر دانست. مورچه ها با دریافت این ماده شروع به جمع شدن در یک نقطه می کنند و منتظر رسیدن بقیه علامت ها می شوند و این شبیه اولین مرحله است که توسط مورچه در جمله "ای مورچه ها" گفته شد.
سپس مورچه دومین ماده شییایی hexanol را ترشح می کند. با دریافت این ماده مورچه ها شروع به دویدن در تمامی جهت ها می کنند تا منبع این ماده را پیدا کنند. مورچه ای که ماده شیمیایی را ترشح می کند باید مسیری را که بقیه مورچه ها باید از آن کنار بروند را معین کند و این کاری است که مورچه حضرت سلیمان انجام داد و از بقیه مورچه ها خواست که وارد لانه هایشان بشوند و گفت: "به لانه هایتان وارد شوید" و این دستوری از گوینده است و به بقیه می گوید که به طرف لانه هایشان بروند. بنابراین باید مسیر را مشخص کرده باشد و این شبیه هدایت مورچه ها می باشد.
Undécanoneسومین ماده ای است که مورچه ترشح می کند. این ماده نشان دهنده عامل خطراست و چیزی که مورچه در سومین عبارت گفت "مبادا سلیمان و لشگرش پایمالتان کنند" می بینید که چه قدر مطابقت و سازگاری دارد؟ در این مرحله مورچه ها آماده مواجه با خطر می شوند. پس ماده چهارم چه می شود؟
درمرحله چهارم مورچه اخطار دهنده ماده شیمیایی مخصوصی را ترشح می کند که butylocténal نام دارد. توسط این ماده گوینده دستور دفاع می دهد و نوع دفاع را تعیین می کند. بنابر این در عبارت آخر می گوید "و خود آگاه نباشند "با این کار مورچه از وارد شدن بقیه مورچه ها به مرحله حمله جلوگیری می کند که می توانست منجر به مرگ شود.
در این جا حضرت سلیمان خنده ای از روی محبت و شکر می کند گویی که او این مورچه ها را آرام کرده است و این که او گفته است به مورچه ها که لازم نیست نگران باشند و آن حضرت آن ها را دیده است و با آن ها مهربان می باشد و به آن ها صدمه ای نمی رساند.
حال اجازه دهید خلاصه مطالب را برایتان بگویم:
"تا چون به دره مورچه ها رسیدند، مورچه ای گفت: ای مورچه ها به لانه هایتان وارد شوید*، مبادا سلیمان و لشگرش پایمالتان کنند و خود آگاه نباشند."

یکی از مورچه ها می گوید ای مورچه ها
Hexanal
به لانه هایتان وارد شوید
hexanol
مبادا سلیمان و لشگرش پایمالتان کنند
undécanone
و خود آگاه نباشند
butylocténal

و حالا کافران و افراد شکاک بعد از پی بردن به این قضیه که علم آن را ثابت کرده چگونه می توانند در مورد معجزه بودن قرآن کریم شک کنند. این حقایق بیش از هزار سال پیش در قرآن آمده است.
خدایی جز تو نیست، تو منزهی و من گمراه بودم.
 

منبع: مقاله؛ مجدی عبد الشافی ، مرکز اعتقادات