صندوق حضرت موسی ـ علیه السّلام ـ در کجا است و محتوای آن چیست؟

صندوق حضرت موسی ـ علیه السّلام ـ در کجا است و محتوای آن چیست؟ یهود چرا این قدر دعوی آن را می کند؟
پاسخ :
صندوق حضرت موسی ـ علیه السّلام ـ و یا تابوت و یا به عبارتی دیگر صندوق عهد، صندوقی بوده است که در نزد قوم یهود بسیار محترم بوده است. در روایات آمده است که این صندوق، همان جعبه‌ای است که مادر حضرت موسی ـ علیه السّلام ـ او را در آن گذاشت، که به آن اشاره خواهد شد. علاوه بر اینکه طبق آیه 248 سورة بقره یادگارهای خاندان موسی و هارون در این صندوق بوده است.
خداوند متعال می‌فرماید: «و پیامبر آنها به آنها گفت که نشانه حکومت او این است که صندوق عهد به سوی شما خواهد آمد، همان صندوقی که یادگارهای خاندان موسی و هارون در آن است. در حالی که فرشتگان آن را حمل می‌کنند. در این موضوع نشانه روشنی برای شما است اگر ایمان داشته باشید.»[1]
در رابطه با این صندوق در تفاسیر مختلف مطالب گوناگونی ذکر شده است.

یکی از مشهورترین دیدگاه‌ها در این رابطه مطلبی است که در تفسیر نمونه ذکر شده است: «در احادیث اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ و گفته‌های بعضی مفسران مانند ابن عباس آمده است که: تابوت همان صندوقی بود که مادر موسی ـ علیه السّلام ـ او را در آن گذاشت و به دریا افکند. و هنگامی که به وسیله عمال فرعون از دریا گرفته شده و موسی را از آن بیرون آوردند، همچنان در دستگاه فرعون نگهداری می‌شد.

و سپس به دست بنی اسرائیل افتاد. بنی اسرائیل این صندوق خاطره‌ انگیز را محترم می‌شمردند و به آن تبرک می‌جستند. موسی ـ علیه السّلام ـ در واپسین روزهای عمر خویش، الواح مقدس که احکام خدا بر آن نوشته بود، به ضمیمة زره خود و یادگارهای دیگری در آن نهاد، و به وصی خود «یوشع بن نون» سپرد.

و به این ترتیب اهمیت این صندوق در نظر بنی اسرائیل بیشتر شد. و لذا در جنگ‌هایی که میان آنان و دشمنان ایشان واقع می‌شد، آن را با خود می‌بردند و اثر روانی و معنوی خاصی در آنها می‌گذارد. و لذا گفته‌اند تا زمانی که این صندوق خاطره انگیز با آن محتویات در میانشان بود، با سربلندی زندگی می‌کردند. ولی تدریجاً مبانی دینی آنها ضعیف شد و دشمنان بر آنها چیره شدند و آن صندوق را از آنها گرفتند. اما اشموئیل طبق آیات مورد بحث به آنها وعده داد که به زودی صندوق عهد به عنوان یک نشانه بر صدق گفتار او به آنها باز خواهد گشت. و آرامش از دست رفته خود را خواهید یافت.

در حقیقت صندوقی که علاوه بر جنبة معنوی و تاریخی چیزی بالاتر از پرچم و شعار برای بنی اسرائیل بود و وجود آن را نشانه استقلال و موجودیت خود می‌دانستند و با مشاهده آن به یاد تجدید دوران عظمت پیشین می‌افتادند به آنها باز می‌گردد. در تواریخ آمده است هنگامی که صندوق عهد به دست بت‌پرستان فلسطین افتاد و آن را به بت‌خانه خود بردند، دچار گرفتاری و ناراحتی فراوان شدند. لذا تصمیم گرفتند آن را از شهر و دیار خود بیرون بفرستند، چون کسی حاضر به بیرون بردن آن نبود، ناچار آن را به دو گاو بستند و آن را در بیابان سر دادند.

اتفاقاً این جریان درست همزمان با نصب طالوت به فرماندهی بنی اسرائیل بود. فرشتگان خدا مأموریت یافتند که این دو حیوان را به سوی شهر اشموئیل برانند هنگامی که بنی اسرائیل صندوق عهد را در میان خود دیدند، آن را به عنوان آیت و نشانه‌ای از طرف خداوند بر مأموریت طالوت تلقی کردند.»[2]
در تفسیر روض الجنان به نقل از مفسران و اهل اخبار می‌نویسد: «این صندوق تابوتی است که از طرف خداوند بر حضرت آدم ـ علیه السّلام ـ فرستاده شد و در آن، صورتِ پیامبران و صورت خانه‌های ایشان بوده است.[3] سپس نسل به نسل پیامبران را نقل می‌کند که این صندوق به آنها رسید، تا اینکه به دست حضرت موسی ـ علیه السّلام ـ می‌رسد، آن حضرت تورات و وسائلی از خودش را در آن قرار می‌دهد. سپس بعد از وفات او به اشموئیل می‌رسد. در همین تفسیر به نقل از سایر مفسران آمده است که در آن عصای موسی ـ علیه السّلام ـ و پاره‌ای از الواح بوده است همچنین نعلین موسی و عمامه هارون.»[4]
«علی بن ابراهیم در تفسیرش از امام محمّد باقر ـ علیه السّلام ـ نقل کرده است که آن حضرت فرمود: مراد از تابوت آن صندوقی است که خداوند برای مادر موسی ـ علیه السّلام ـ فرستاد که موسی را در آن گذاشت و به دریا انداخت و این تابوت نزد بنی اسرائیل بسیار محترم و با ارزش بود ... .»[5]
مکان فعلی تابوت: در این رابطه مفسران کمتر بحث کرده‌اند. در تفسیر روض الجنان آمده است: «عبد الله بن عباس گفت: تابوت و عصای موسی در بحیره طبریه است در دریای طبرستان و پیش از قیامت از آن‌جا بیرون آورده می‌شود و این در عهد صاحب الزمان باشد»[6]
نتیجه‌گیری: مطالبی که در رابطه با این صندوق از تفاسیر مختلف نقل شد، نشان دهندة تقدس و اهمیت این صندوق می‌باشد. و نه تنها در نزد یهودیان این تقدس وجود دارد، بلکه نزد همة ادیان باید مقدس شمرده شود. «صندوقی که با بدن موسی و الواح تورات تماس داشته مقدس و آرام بخش است.»[7] علاوه بر اینکه نام این صندوق در قرآن نیز ذکر شده است. و طبق فرمایش قرآن کریم «فیه سکینة من ربکم» در آن آرامشی است از جانب پروردگار شما.
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. تاریخ انبیا، تالیف سید هاشم رسولی محلاتی.
2. تاریخ انبیا، تالیف رواندی.
3. تفسیر نمونه، جلد2، ناصر مکارم شیرازی.
4. ترجمه تفسیر المیزان، طباطبائی.[1] . بقره/248
[2] . مکارم شیرازی، ناصر و دیگران، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتاب الاسلامیه، 1353، ج2، ص164 به بعد.
[3] . ابوالفتوح رازی، روض الجنان و روح الجنان، مشهد، بنیاد پژوهش‌های آستان قدس رضوی، 1374، ج3، ص367.
[4] . همان، ص 367 به بعد.
[5] . طبرسی، مجمع البیان، ترجمه: ابراهیم میر باقری و دیگران، تهران، فراهانی، چاپ اول، 1360، ج3، ص86.
[6] . ابو الفتوح رازی، پیشین، ج3، ص367.
[7] . قرائتی، محسن، تفسیر نور، قم، مؤسسة در راه حق، 1374، ج1، ص491.

منبع:andisheqom.com

چگونه خانه‌هایمان را قرآنی کنیم؟!




قرآن خواندن,ثواب قرآن خواندن

یکی از مواردی که در زندگی ما به عنوان یک مسلمان کمتر بدان توجه می شود تلاوت قرآن به عنوان کتاب دینی ما و تعمق در آیات آن است. به همین دلیل است که کمتر این کتاب آسمانی در زندگی ما جا دارد. در حالی که خداوند حکیم در این مورد می فرماید: ای مردم، از سوی پروردگارتان موعظه و اندرزی برای شما آمد، کلامی و قرآنی که مایه شفای بیماری دل ها و روان ها است و چیزی که مایه هدایت و راهنمایی است و رحمت برای مومنان است. ای پیامبر به مردم بگو به فضل پروردگار و به رحمت بی پایان او و این کتاب بزرگ آسمانی که جامع همه نعمت ها است باید خشنود بشوند نه به ثروت اندوزی و پست و مقام دنیا و فزونی قوم و قبیله. (سوره یونس آیات 58-57)

ویژگی های خانواده ی قرآنی
اگر ما به آثار خواندن قرآن توجه و قرآن را مانند دوستی در زندگی انتخاب کنیم، آیاتش را بخوانیم و در معانی آسمانی‌اش تفکر کنیم، پس از مدتی زندگی‌مان سرشار از نور، روشنایی، طراوت و زیبایی خواهد شد.

ما در نیایشی پیش از تلاوت قرآن از خدا می‌خواهیم: «خدایا! رغبت مرا به قرآن افزون گردان و آن را مایه روشنایى دیده و درمانِ بیمارى‌هاى دل و از بین رفتن غم ‌و ‌اندوه من قرار ده. خدایا! زبانم را به خواندن قرآن بیارا و چهره‌ام را با آن زیبا، بدنم را با آن قدرتمند و ترازوى اعمالم را سنگین کن».

و در نیایشی که هنگام ختم قرآن می‌خوانیم، به خداوند می‌گوییم: «خدایا! قرآن را در دنیا همراه ما، در گور انیس ما، در قیامت شفاعت کننده ما، بر پُل صراط مایه روشنایى، در بهشت هم‌نشین، در برابر آتش دوزخ پوشش و براى اجراى کارهاى نیک، راهنماى ما قرار ده.»[ بحارالانوار، ج 89، ص 206 ـ 209]

اگر از آغاز تا پایان به آیات و سوره‌های قرآن نظری بیفکنیم، خواهیم دید که قرآن، بهترین شیوه‌ها را برای زندگی دنیایی همراه با سعادت به انسان‌ها نشان داده است. زندگی همراه با عزت، سربلندی، برادری و بزرگواری، نه همراه با ظلم و بیداد و ستم.
 
بیایید خانه هایمان را قرآنی کنیم
خانواده ای که با قرآن انس داشته باشد، از برکات فوق العاده ای بهره مند خواهند شد، برکاتی که تنها منحصر به آخرت نیست بلکه در همین دنیا نیز می توان ثمرات آن را مشاهده نمود .

 خانه ی قرآنی، ستاره‌ای برای آسمانیان
کارکرد وسیع و گرانقدر خانه، آن را مکانی مورد احترام و عنایت قرار داده است؛ اما چنانچه این محل معبدی برای بندگی و ذکر حق واقع شود، خداوند آن را رفیع و عظیم می گرداند. چنان که خطاب به رسول گرامیش می فرماید:

«فی بیوت اذن الله ان ترفع و یذکر فیها اسمه یسبّح له فیها بالغدوّ و الاصال» (نور،36) رفعت و علو حقیقی خاص خداوند متعال است؛ خانه ای که مسجد خداوند و محل تسبیح او باشد، نیز عظیم و مرفوع است.

آن چه از آیه فوق و تفسیر مرحوم علامه طباطبایی (المیزان) استفاده می شود، این است که اگر خانه از هر پلیدی منزه بماند و به ذکر خدا و عبادت او مزیّن شود، رفعت می یابد و از یک چهار دیواری سرد و بی روح خارج می شود و هر چه صبغه ی الهی و معنویش بیشتر شود، مقامی رفیع تر می یابد که مصداق کامل آن کعبه، خانه ی خدا است. (طباطبایی، 1363: ج 15، صص 179-178)

یکی دیگر از نکاتی که باید مورد توجه قرار بگیرد این است که آموزه های دینی ما همانگونه که به نورانیت ظاهری منزل سفارش کرده به نورانیت باطنی آن نیز توجه نموده است. ما انسان ها برای نورانی نمودن ظاهر منزل، سعی می کنیم خانه‌هایمان را در مکان‌های بنا کنیم که نوری بیشتری جذب می‌کنند. همچنین برای افزایش روشنایی، از انواع لامپ و چراغ نیز استفاده می کنیم. اما برای نورانیت باطنی آن چه باید کرد؟

یکی از مشخصه های خانه قرآنی آن است که چنین خانه هایی به برکت قرآن، از نورانیت باطنی نیز برخوردار می شوند چنانکه پیامبر اعظم(صلی الله و علیه وآله) در این زمینه می‌فرماید:

«نوروا بیوتکم بتلاوة القرآن...فإن البیت إذا کثر فیه تلاوة القرآن... أضاء لأهل السماء کما تضیء نجوم السماء لأهل الدنیا»[1]

با تلاوت قرآن، خانه هایتان را روشن کنید، زیرا هرگاه در خانه بسیار تلاوتِ قرآن شود، آن خانه برای اهل آسمان می درخشد همانگونه که ستارگان آسمان برای اهل زمین می درخشند.

خانه قرآنی، محل ریزش برکت الهی:
امروزه به رغم اینکه از منازل کاه گِلی و خشتی خبری نیست و مسکن و خانه، با شتاب بیشتری در حال قد کشیدن هستند، همچنین با وجود اینکه میزان درآمدهای افراد رشد قابل توجهی نموده است، و نیز نعمت های الهی به طور چشمگیری در میان مردم افزایش پیدا کرده است، اما با همه اینها کمتر کسی را می بینیم که ننالد، به راستی چه اتفاقی افتاده که با وجود این همه نعمت، و با وجود این همه رفاه و آسایش نسبی که امروزه همگان از آن برخوردارند، اما باز هم بسیاری از مردم می‌نالند؟

چرا پدربزرگ‌های ما با وجود اینکه از نعمت برق محروم بودند و به جای آن از چراغ های کم فروغ استفاده می‌کردند، و یا به جای خانه های مجلل و شیک، در خانه های گِلی و گنبدی زندگی می‌کردند، و یا به جای اتومبیل های آخرین مدل، با اسب و الاغ، مسافت ها را طی می‌کردند، از زندگیشان راضی بودن و اینقدر نمی‌نالیدند؟

شاید یکی از علت های این مسأله این باشد که در حساب و کتاب امروزی ها، فرمولی به نام «برکت» جایش را به بالا بردن ارقام و اعداد داده است. در حالی که پیشینیان ما قبل از اینکه به اعداد و ارقام چشم بدوزند، در وهله ی نخست از فرمول «برکت» بهره می‌بردند و معتقد بودند که زندگی انسان با ارقام و اعداد پولی، سامان نمی یابد بلکه عامل معنویِ به نام «برکت» است که زندگی انسان را رونق می بخشد از همین رو همواره از خداوند درخواست «برکت» می کردند.

یکی از شاخصه های خانواده قرآنی این است که بر اثر انس گرفتن با قرآن کریم، از نعمت «برکت» برخوردارند.

چنانکه امام صادق (علیه السلام) در این زمینه می فرماید:

«الْبَیْتُ الَّذِی یُقْرَأُ فِیهِ الْقُرْآنُ وَ یُذْکَرُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِیهِ تَکْثُرُ بَرَکَتُهُ وَ تَحْضُرُهُ الْمَلَائِکَةُ»[2]

خانه‌ای که قرآن در آن خوانده شود و خدا در آن یاد گردد برکتش افزون می‌شود و فرشتگان در آن حضور می‌یابند.

 ورود شیطان به خانه قرآنی ممنوع:
شیطانی که به دلیل تکبر و خودبرتر بینی، از دستور خداوند سرپیچی کرد [3] و از درگاه خداوند رانده شد،[4] نه تنها نخستین دشمن انسان محسوب می شود، بلکه از سرسخت ترین دشمنان او نیز می باشد از همین رو همواره تلاش می کند تا به هر نحوی که شده انسان را از راه راست، به بیراهه کشانده و او را گمراه کند. اما برای رهایی از توطئه های این دشمن، چه باید کرد؟

راه های زیادی وجود دارند که یکی از مهمترین آنها، تلاوت قرآن است. به گونه ای که یکی از برکات خانه ای که در آن قرآن تلاوت شود، این است که مانع نفوذ شیطان می شود.

چنانکه امام صادق(علیه السلام) در این زمینه می فرماید:

«الْبَیْتُ الَّذِی یُقْرَأُ فِیهِ الْقُرْآنُ وَ یُذْکَرُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِیهِ .... تَهْجُرُهُ الشَّیَاطِینُ»[5]

خانه‌ای که قرآن در آن خوانده شود و خدا در آن یاد گردد ... شیاطین از آن دور می‌شوند.

 =============================
پی نوشت ها:
[1]. اصول کافی، ج 2، ص 610.
[2]. کافی، دار الکتب الاسلامیه، 1365 هـ. ش. ج 2، ص 499.
[3]. حجر، آیه 30 – 33.
[4]. حجر، آیه 34 – 35.
[5]. کافی، دار الکتب الاسلامیه، 1365 هـ. ش. ج 2، ص 499.

منابع:
وبلاگ قرآن و عترت
برنامه شمیم
تبیان

زمان شروع و پایان برزخ


 

عالم برزخ,برزخ,معنی برزخ,برزخ چیست,زمان شروع برزخ,ویژگیهای عالم برزخ

عالم برزخ از چه زمانی شروع و چه زمانی پایان می یابد؟

برزخ در لغت، به معنای چیزی است که در میان دو چیز دیگر حایل شود(1) و در اصطلاح علمای اسلام به عالمی گفته می‌شود که مابین این جهان و جهان اخروی(قیامت) است. همچنین به عالم برزخ عالم مثال نیز می‌گویند.(2)

انسان‌ که‌ از این‌ دنیا میرود، به‌ عالم‌ دیگری‌ به‌ نام‌ برزخ‌ وارد میشود و در آنجا می ماند‌ تا وقتیکه‌ در صور دمیده‌ شود و مردم‌ از قبرها بیرون‌ آیند، در آن‌ وقت‌ به‌ عالم‌ قیامت‌ وارد میشوند. چون‌ عالمی‌ که‌ انسان‌ پس‌ از مردن‌ در آنجا بسر میبرد، فاصله‌ایست‌ بین‌ عالم‌ دنیا و قیامت‌، که آن را عالم‌ برزخ‌ گویند.

این کلمه و واژه در قرآن سه بار و در سه آیه ذکر شده است:

آیه اول: وَهُوَ الَّذِی مَرَجَ الْبَحْرَیْنِ هَذَا عَذْبٌ فُرَاتٌ وَهَذَا مِلْحٌ أُجَاجٌ وَجَعَلَ بَیْنَهُمَا بَرْزَخًا وَحِجْرًا مَّحْجُورًا (3)؛ او خدائى است که آب دو دریا را بهم آمیخت دو دریایى که آب یکى از آن دو شیرین و گوارا است و آب دیگرى شور و تلخ و میان این دو آب فاصله و حائلى قرار داد تا همیشه از هم جدا باشند و به هم نیامیزند.

آیه دوم: «بَیْنَهُمَا بَرْزَخٌ لَّا یَبْغِیَانِ »(4) میان آن دو دریا فاصله اى است که به حدود یکدیگر تجاوز نمى کنند و به هم نمى آمیزند.

آیه سوم: « لَعَلِّی أَعْمَلُ صَالِحًا فِیمَا تَرَکْتُ کَلَّا إِنَّهَا کَلِمَةٌ هُوَ قَائِلُهَا وَمِن وَرَائِهِم بَرْزَخٌ إِلَى یَوْمِ یُبْعَثُونَ».(5)

شاید، کارهای شایسته ای را که ترک کرده بودم به جای آورم، هرگز، این سخنی است که او می گوید و پشت سرشان تا روز قیامت مانعی است که بازگشت نتوانند.

در احادیث در توضیح عالم برزخ چنین وارد شده است، امام صادق(علیه السلام) خطاب به شیعیان آن زمان مى فرماید:

والله إتخوف علیکم فى البرزخ. قلت ما البرزخ؟ فقال: القبر منذ حین موته الى یوم القیامه(6)

من بر شما(شیعیان) در عالم برزخ مى ترسم راوى مى گوید: من به امام صادق(علیه السلام) گفتم که عالم برزخ کجا است؟ فرمود: قبر است. زندگى در آن از زمان مرگ تا روز رستاخیز ادامه دارد.

در مورد برزخ امام صادق(علیه السلام) می فرماید: الْبَرْزَخُ‏ الْقَبْرُ وَ فِیهِ الثَّوَابُ وَ الْعِقَابُ بَیْنَ الدُّنْیَا وَ الْآخِرَة ؛ مراد از برزخ همان قبر مى باشد و در آن ثواب و عقاب بین دنیا و آخرت است. (7)

امام صادق(علیه السلام) به جمعى از شیعیان خود فرمود: به خدا قسم که تنها خطرى که من بر شما احساس مى کنم برزخ است و چون قیامت شود و کار به دست ما برسد ما بر کار شما از خودمان اولویت داریم. (8)

همچنین در حدیثی از امام سجاد(علیه السلام) چنین آمده است: برزخ‏ قبر است و براى آنان در آنجا زندگى سختى است و به خدا سوگند که قبر، باغى از باغ‏هاى بهشت و یا گودالى از گودال‏هاى آتش است(9)

 پی نوشت:
(1) المفردات فی غریب القرآن چاپ بیروت ص48.
(2) کتاب معاد شناسی، سیّد محمد حسین حسینی طهرانی، ج2 ص160.
(3) فرقان/53.
(4) الرحمان/20.
(5) مومنون/100.
(6) الکافی ؛ ج‏3 ؛ ص242 ، نویسنده، کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق‏ ، محقق ، مصحح، غفارى على اکبر و آخوندى، محمد ، ناشر، دار الکتب الإسلامیة ، مکان چاپ، تهران‏ ، سال چاپ، 1407 ق‏ ، نوبت چاپ، چهارم‏.
(7) تفسیر القمی ؛ ج‏1 ؛ ص19، نویسنده، قمى، على بن ابراهیم‏ ، محقق ، مصحح، موسوى جزائرى، طیّب‏ ، ناشر: دار الکتاب‏ ، مکان چاپ، قم‏ ، سال چاپ، 1404 ق‏ ، نوبت چاپ، سوم‏.
(8) همان ؛ ج‏2 ؛ ص94.
(9) الخصال ، ترجمه جعفرى ؛ ج‏1 ؛ ص185، نویسنده، ابن بابویه، محمد بن على‏ ، مترجم، جعفرى، یعقوب‏ ، ناشر، نسیم کوثر ، مکان چاپ، قم‏ ، سال چاپ، 1382 ش‏ ، نوبت چاپ، اول‏.
 
منبع: .porsemanequran.com

tebyan.net

درجات و مقامات شهدای کربلا




 

درجات و مقامات شهدای کربلا

 

حضرت ابوالفضل(علیه السلام) نیز با آن فداکاری‌هایش می‌خواست به آنان بفهماند که محبت خدا و محبت دوستان خدا چیز دیگری است که تحمل هرگونه دشواری در راه آن شیرین است.

 

ما درجات و مقامات شهدای کربلا را نمی‌توانیم درک کنیم

حضرت آیت الله بهجت(ره) در فرمایشات خود درباره درسهای کریلا فرموده‌اند: حضرت سیّدالشهدا(علیه السلام) با اختیار خود آن همه مصایب و شهادت و اسارت اهل و عیال خود را تحمل نمود؛ زیرا پیوسته و حتی در روز عاشورا بر آن حضرت عرضه می‌شد که یا نصر و پیروزی را انتخاب کنند و یا لقاءاللّه و معاهده و پیمانی را که با خدا بسته است، ولی ایشان با اختیار خود آن مقامات عالیه را انتخاب کردند.

 

خدا می‌داند که آن‌ها چه می‌دیدند!

حضرت قاسم(علیه السلام) راجع به مرگ می‌گوید: «اَحْلی مِنَ الْعَسَلِ.»به نقل از قاسم بن حسن (علیه السلام) شیرین‌تر از عسل است. آیا این تعبیر شوخی است؟!

 

ما نمی‌توانیم درجات و مقامات آن‌ها را تعقل و درک کنیم که چه خبر بوده و چه درک می‌کردند و چه می‌دیدند، همین قدر نقل شده که امام حسین(علیه السلام) مقامات اخروی آن‌ها را به آنان نشان داد.

 

این که نقل شده عباس(علیه السلام) در روز عاشورا در میدان جنگ در برابر دشمن لخت شد و زره را از تن درآورد، یک کار عادی و آسان نبود، خواست به دشمن بفهماند که ما از روی عقیده و مرام، راه شهادت را اختیار و انتخاب کرده‌ایم، نه از روی ناچاری و اجبار و تهدید و اکراه و یا به جهت شرم و حیا، بلکه این مرام ما است، و شجاعانه و عاشقانه و داوطلبانه می‌جنگیم و کشته می‌شویم و باکی از شهادت نداریم، و طرف مقابل عمر سعد بیچاره و دربند و اسیر ملک «ری» است.

 

حضرت ابوالفضل(علیه السلام) نیز با آن فداکاری‌هایش می‌خواست به آنان بفهماند که محبت خدا و محبت دوستان خدا چیز دیگری است که تحمل هرگونه دشواری و ناگواری و سختی در راه رسیدن به آن، سهل و آسان و شیرین است.

 

منبع:سایت برنا

اوضاع و شرایط آخرالزمان




 

 

اوضاع و شرایط آخرالزمان

 

بنابر آنچه در مجموعه رهنمودهای پیامبراکرم صلی الله علیه و آله و ائمه اطهار وارد شده است، در دوره غیبت به دلیل عدم دسترسی مردم به امام (عج) و غرق شدن در زرق و برق دنیا و همین طور دور شدن از فضائل اخلاقی و انسانی و بی توجهی به احکام و ارزش های الهی، انسان ها با انواع مشکلات فرهنگی و اجتماعی و اعتقادی روبرو می شوند.

 

از این پیشامدهای تلخ که سعادت افراد بشر را تهدید خواهد کرد با تعبیرات مختلف یاد شده است تا شاید مردم از طریق تامل در آثار زیانبار این امور، از پدید آمدن این وقایع جلوگیری به عمل آورند. در این باره امیرالمؤمنین علی علیه السلام می فرمایند: در این زمان بی توجهی به احکام و ارزش های الهی به اندازه ای رواج پیدا خواهد کرد که مردم کسی را که امر به معروف می کند آدم پست و ذلیل به حساب می آورند. در مقابل، کسی را که به انواع گناهان و آلودگی ها مرتکب می گردد ستایش خواهند کرد.1

 


در جای دیگر تصریح دارند که در این دوره مردم فقیر خوار و زبون و انسان های مؤمن ضعیف و حقیر و اندیشمندان و افراد با فضیلت پست و بی مقدار شناخته می شوند. در مقابل، شخص فاسق محترم به حساب آمده و ستمگر و ظالم مورد تعظیم و احترام قرار می گیرد. حق ضعیف در بینشان پایمال شده و انسان های قوی از نظر مال و امکانات زمام امور را به دست می گیرند.2



امام صادق علیه السلام هم در این باره چنین می فرمایند:

 

در این زمان انسان های فاسق توانمند و پسندیده محسوب شده... راه های خیر خالی از رهرو شده و راه های ناشایست پر از رهرو می گردد. مردم این زمان ثروتمندان را از انسان های با ایمان گرامی تر می دانند... انواع گناهان نظیر رباخواری و قمار و... رواج می یابد و کسی از آن ها جلوگیری به عمل نمی آورد. افراد پست و لاابالی انسان های با فضیلت و بزرگوار را تحقیر می کنند. هرج و مرج عمومیت پیدا کرده اغلب مردم به جای حق3

 

تابع قدرت می شوند... ترک احکام الهی شیوع یافته حکم های باطل و برخلاف حکم خدا رواج پیدا می کند... لازم به تذکر است که این بی توجهی به احکام و ارزش های دینی فقط در مورد تعالیم اسلام نخواهد بود بلکه در نتیجه هواپرستی مردم از آموزه های همه ادیان رویگردان خواهند شد. امام صادق علیه السلام در این باره تصریح دارند که: در آن زمان می بینی که پیروان همه ادیان تحقیر می شوند و حتی هر کس که یک فرد دیندار را دوست داشته باشد. مردم ارتباط با او را تحریم می کنند و از خود می رانند. 4



اما این را بدان که در ایام آخر، زمان های سخت پدید خواهد آمد، زیرا که مردمان خودپرست خواهند بود و طماع و لاف زن و متکبر و بدگو و نامطیع والدین و ناسپاس و ناپاک و بی الفت و کینه توز و غیبت گر و ناپرهیز و بی مروت و متنفر از نیکی و خیانت کار و تند مزاج و مغرور که عشرت و عیاشی را بیش تر از خدا دوست می دارند. گاهی به ظاهر صورت دینداران را دارند ولی در واقع منکر آنند



توضیحاتی که در کتاب های سایر ادیان نیز در این باره ذکر شده است جالب به نظر می رسد. به عنوان مثال در آیاتی از انجیل آمده است:




اما این را بدان که در ایام آخر، زمان های سخت پدید خواهد آمد، زیرا که مردمان خودپرست خواهند بود و طماع و لاف زن و متکبر و بدگو و نامطیع والدین و ناسپاس و ناپاک و بی الفت و کینه توز و غیبت گر و ناپرهیز و بی مروت و متنفر از نیکی و خیانت کار و تند مزاج و مغرور که عشرت و عیاشی را بیش تر از خدا دوست می دارند. گاهی به ظاهر صورت دینداران را دارند ولی در واقع منکر آنند. 5



بدیهی است زمانی که جامعه ای این ویژگی های اخلاقی و فرهنگی را پیدا کرد، با انواع مشکلات و گرفتارهای فردی و اجتماعی روبرو خواهد شد. از جمله این گرفتاری ها جنگ های خانمان سوز و پیدایش سلطه های استکباری و رواج ظلم و ستم در سرتاسر جهان، و شیوع انواع امراض و آلودگی های بهداشتی و وقوع زلزله و سیل های ویران گر و قحطی ها و...



لازم به ذکر است که علی رغم این پیشامدها، که ناشی از عملکردهای غلط افراد جوامع است، این گونه نیست که به طور کلی زمین از افراد باتقوا و شایسته خالی شود، بلکه عده ای انسان های بسیار بزرگواری هم خواهند بود که در آن شرایط بسیار سخت از طریق رعایت احکام الهی به مراتب والای اخلاق و تقوا دست خواهند یافت و حتی حکومت و یا حکومت هایی را در آخرالزمان ایجاد خواهند کرد که خود زمینه ساز حکومت جهانی حضرت مهدی (عج) خواهند بود.

 

افراد شایسته ای در سایه چنین حکومت هایی تربیت می شوند که یاران حضرت از میان آن ها برگزیده خواهند شد. امام صادق علیه السلام از چنین افرادی با این عبارات یاد می کنند: اهل زمان غیبت او که قائل به امامت او (مهدی عج) و منتظر ظهور او باشند، برتر از مردمان هر زمان دیگر می باشند. ... غیبت امام در پیش آنان چون حضور شده است. خداوند اهل آن زمان را همانند مجاهدانی قرار داده که در محضر رسول اکرم صلی الله علیه وآله شمشیر بزنند. آنان مخلصان حقیقی و شیعیان واقعی و دعوت کنندگان به دین خدا در آشکار و نهان می باشند.6



..................................................


1. بحارالانوار، ج 52، ص 256

2. الزام الناصب، ص 195

3. بحارالانوار، ج 52، ص 193

4. بشارة الاسلام، ص 132

5. رساله دوم پولس رسول به تیموتاوس، باب سوم، بندهای 1- 5

6. بحارالانوار، ج 52، ص 122